تنظیمات
قلم چاپ اندازه فونت
نسخه چاپی/شهر کتاب
تاریخ : دوشنبه 21 اسفند 1391 کد مطلب:3011
گروه: تازه‌های کتاب

تاوانِ غفلت

یادداشتی درباره‌ی «اشتهای آمریکایی» نوشته‌ی جویس کرول اوتس با ترجمه‌ی سهیل سمی.

فرشته نوبخت: بی‌تعارف و بی‌مقدمه می‌خواهم بگویم اگر دلتان می‌خواهد یک درامِ خانوادگیِ خوب و بلند بخوانید، «اشتهای آمریکایی» را از دست ندهید. اشتهای آمریکایی رمانی است که از خواندنش لذت خواهید برد. داستان این رمان، حولِ محورِ مسائلِ انسانی می‌گردد و بنابراین مفاهیمی از قبیلِ عشق، مرگ، زندگی، روابطِ اجتماعی، دروغ و خیانت در آن دیده می‌شود. اشتهایِ آمریکایی ریتمِ آرام و دلچسبی دارد و به دلیلِ روایتِ شدیدا عینی، پر کشش و جذاب است.
جویس کارول اوتس این رمان را در اوایل دهه‌ی نود نوشته است. داستان ضمن روایت ماجرایِ یک خانواده‌ی متوسطِ آمریکایی، دیدگاهی انتقادآمیز به وضعیتِ جامعه‌ و شرایط اجتماعیِ یک شهروندِ آمریکایی دارد. در اشتهای امریکایی نیز مثل اغلب آثارِ اوتس، خرده روایت و داستان‌هایِ فرعی، علاوه بر وارد کردن مضامینِ متنوع، نقش بسیار مهمی در پرداختن به مضمونِ اصلی دارند. در اشتهایِ آمریکایی اوتس تلاش می‌کند به مسئله‌ی مهم و همیشگیِ انسانِ متمدن، یعنی امرِ «قضاوت» بپردازد. قضاوت‌کردن، ضرورتِ آن و تاثیرش در زندگیِ شخصیت‌هایِ داستانِ اشتهایِ آمریکایی، دغدغه‌ی اصلیِ اوتس در این اثر است. همچنین خرده روایت‌ها جذابیت‌هایِ داستانِ بلندِ اشتهای آمریکایی را چند برابر کرده‌اند و تواناییِ اوتس را در قصه‌گویی آشکارتر. اگر خرده روایت‌ها را از داستانِ اصلی حذف کنیم، در ظاهر قصه‌ی کوچکی می‌ماند از یک سوء‌تفاهم. یک غفلت که اگرچه کوچک است، اما آدم‌هایش تاوانِ زیادی در برابرش می‌پردازند که در حقیقت، هزینه‌ای است که به‌پایِ قضاوت‌ها و خودبینی‌هایِ مفرط گذاشته شده است. از این‌منظر اشتهایِ آمریکایی در سطحِ زیرینِ خود، فاجعه‌ای عظیم را در روابطِ انسان‌ها نشان می‌دهد. فاجعه‌ای که امکانِ رخ‌دادنِ آن، هر لحظه انسان را در مرزِ میانِ امنیت و واهمه قرار می‌دهد.
بنابراین و با وجود این‌که اشتهای آمریکایی با ریتمی تند و زبانی ساده و فرمی خطی، سعی در بازنمایاندنِ وقایعِ بیرونی و اجتماعی و نمایشِ وضعیتِ انسانِ مدرن در جامعه‌ای صنعتی دارد، اما نباید از وجهِ بسیار پررنگِ روانشناختی آن غافل شد. یکی از ویژگی‌هایِ کارول‌اوتس، شیوه‌ی مخصوصِ او در شخصیت‌پردازی با تکیه‌ی شدید بر اصولی روانشناسانه است. به‌نظرم اوتس بیشتر از هر چیز به روانشناسیِ آدم‌ها و روابطِ علّی و معلولیِ درونیِ پدیده‌ها و مخصوصا رفتارِ انسان‌ها توجه می‌کند. برای او، پدیده‌ها و وقایع، مثلِ سکه دو رویِ جنجالی دارند. یک وجهِ آن‌ها جامعه است و وجهِ دیگر و شاید مهم‌تر، انسان. بررسیِ آثارِ فراوانِ اوتس طیِ سال‌ها داستان‌نویسی (باتوجه به این‌که او نویسنده‌ای بسیار پرکار است)، ثابت می‌کند او بیشتر از هرچیز، ذهنِ انسان‌ها را جراحی و رفتارها را حلاجی می‌کند. و از این منظر مانندِ یک جراحِ زبردست به بررسیِ پیچ‌وخم‌هایِ ذهنیِ آدم‌ها می‌پردازد و برای هر رفتاری، بن‌مایه و ریشه‌ای می‌یابد. به همین دلیل آدم‌ها در آثارِ اوتس قربانی‌هایِ بی‌پناهی هستند که اغلب هیچ سلاحی در برابرِ آن‌چه اجتماع برایِ آن‌ها به ارمغان می‌آورد، ندارند.
اغوا برانگیز است وقتی این‌ چیره‌دستی را می‌گذارید در کنارِ تواناییِ او در داستان‌سرایی. چه اتفاقی می‌افتد؟ وقتی در دامِ داستان‌هایِ اوتس گرفتار می‌شوید، رهایی ممکن نیست زیرا  روایتِ اوتس لغزنده، آرام اما قاطعانه پیش می‌رود. او چنان به خود مطمئن است که هرگز در دامِ زمان یا مکان و یا حتی ساختارِ داستان‌هایش گرفتار نمی‌شود. نکته‌ی مهم در سبکِ پردازشِ اوتس این است که او شیفته‌ی جزئیاتِ کوچکی است که ذره ذره، جریانِ مهیبی را پدید می‌آورند، مثلِ قطره‌هایِ آبی که موجی بزرگ را شکل می‌دهند. این جزئیات اغلب نقشِ تفنگِ چخوف را در ساختارِ داستان بازی می‌کنند. نمونه‌ی آن در داستانِ اشتهایِ آمریکایی دسته‌گلِ رُزهایِ صورتی است در شبِ تولدِ ایان یا ته‌چکِ فراموش‌شده در کشویِ میز و ... خب بهتر است داستان را بخوانید.



http://www.bookcity.org/detail/3011