تنظیمات | |
قلم چاپ | اندازه فونت |
هجدهمین نشست از مجموعه درسگفتارهایی دربارهی سهروردی به «نحوه مشاهده موجودات عالم مثال از منظر شیخ اشراق» اختصاص داشت که با سخنان دکتر سعید انواری (عضو گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی) چهارشنبه ۱۵ تیرماه برگزار شد.
وی در این درسگفتار به این پرسشها پاسخ داد که سهروردی نحوه مشاهده موجودات عالم مثال را چگونه توجیه میکند؟ آیا این موجودات را با حواس عالم ماده میشود درک کرد؟ آیا با چشم سر توجیه میکند؟ همچنین در این درس گفتار انواری نزول وحی را تبیین کرد. درباره رویای صادقه و علم غیب سخن گفت و همچنین برخی از بیماران را به تصویر کشید و به گفتهی سخنران همه اینها در قالب یک مقاله در دست انتشار است.
انواری سخنانش را با توضیحاتی درباره دیدگاه سهروردی به عالم خیال منفصل آغاز کرد و گفت: عالم خیال منفصل یا به عبارت دیگر عالم مثال یکی از مباحث مهم در حکمت اشراق شیخ شهاب الدین سهروردی به شمار میآید. در این عالم موجودات مختلف نورانی و ظلمانی وجود دارند که در شرایطی در عالم ماده تمثل مییابند و برای افراد قابل مشاهده میشوند. از پیامبران و عرفا چنین مشاهداتی در عالم خواب و یا بیداری گزارش شده است. سهروردی در آثار خود نحوه مشاهده این موجودات را از طریق فرایند مشاهده معکوس تبیین کرده است و ملاکی ارائه میکند تا بتوانیم این گونه مشاهدات را از مشاهدات مادی تفکیک کنیم.
سهروردی میگوید فرآیند میتواند به صورت معکوس رخ بدهد
نخست باید ببینیم فرآیند مستقیم مشاهده در عالم ماده به چه صورت است. وقتی درختی روبهروی ما هست، چشم ما تحریک میشود و از طریق چشم اطلاعات به مغز مخابره میشود. اینکه چشم چگونه تحریک میشود، بین فلاسفه اختلاف وجود دارد. در نظریه ابصار چهار نظریه مطرح است. همین مقدار برای ما کافی است که به این چهار نظریه چشم ما تحریک میشود و اطلاعات به مغز مخابره میشود. ما قائل به مغز هستیم و مغز یک موجود نیمه مجرد است. چون نفس ما به مغز ما تعلق دارد پس این مشاهده و ادراک پدید میآید. فرآیندی هست که ادراک از این طریق رخ میدهد. انگار از یک سنسور مادی اطلاعات میرسد با تعلقی که نفس به بدن دارد، به نفس میرسد و عمل دیدن رخ میدهد.
سهروردی و ابن سینا معتقدند که این فرآیند میتواند به صورت معکوس هم رخ بدهد، در واقع نفس ما به تعالی رسیده است، به ملاقات موجودی در عالم مثال یا عالم عقول رسیده و چون ادراکی برای او رخ میدهد بدن و مغز ما هم که به او تعلق دارد او هم تحریک میشود. وقتی که مغز تحریک شد آن سیستم عصبی ما تحریک میشود و میرسد به درگاه پنج حس ظاهری و اطلاعات را به آنجا میرساند که قدما به آن میگفتند درگاه حس مشترک.
اطلاعات به آنجا میآید و بعد میرسد به چشم و فرآیند به صورت معکوس رخ میدهد. یعنی شما که یک موجود عقلانی را دیده بودید حس میکنید گویی در مقابل خود یک موجود واقعی را مشاهده میکنید، در حالیکه موجود واقعی نیست. این فرآیند معکوس است. در واقع اگر شما چشم خودتان را هم ببندید باز هم آن موجود را میبینید. اگر کسی کنار شما نشسته باشد آن موجود را نمیبینید و فقط شما میبینید. تجسد رخ نداده است بلکه تمثل رخ داده است.
سهروردی نحوه ملاقات موجود غیر مادی را برای ما تبیین میکند
اگر از سهروردی بپرسیم که مشاهده حضرت مریم (س) به چه صورت بوده است؟ میگوید که نفس حضرت مریم به آن تعالی رسید که به ملاقات جبرئیل نائل شد. آنجا با فرآیند معکوس چشم حضرت مریم با چشم خود یک موجودی را میبیند. نه یک موجود مادی، موجود مادی نبود. اگر جبرئیل باشد یک موجود عقلانی بوده و اگر موجود عالم مثال باشد یک موجود مثالی بوده است. پس این نحوه فرآیند معکوسی هست که سهروردی و ابن سینا در نحوه ملاقات موجود غیر مادی برای ما تبیین میکنند. چند نکته جنبی در اینجا وجود دارد که باید به آن توجه کنیم.
چرا پدیده معکوس در حالت عادی رخ نمیدهد؟ علتی را که ابن سینا و سهروردی تبیین کردند، این است که شما دائما مشغول استفاده از چشم و زبانت هستی. کمی سکوت کن، کمی غذا نخور، کمی عزلت بگیر تا این فرآیند معکوس برای تو رخ بدهد. یکی از این اتفاقات که برای همه ما رخ میدهد، در عالم خواب است. چون در حالت آرامشی قرار داشتیم که این اتفاق برای ما رخ داده است. سهروردی میگوید اگر پنج حس ظاهری را از کار بیندازیم این اتفاق برای ما رخ میدهد. فرآیند معکوس وقتی رخ میدهد که ما در آرامش باشیم.
سهروردی میگوید: متخیله را از نقش افکندن در حس مشترک (حس مشترک درگاهی است که پنج حس ظاهری اطلاعات را به آنجا مخابره میکنند و اطلاعات از آنجا پردازش میشود) دو چیز باز میدارد، یکی آنکه عقل متخیله را به افکار مشغول دارد و دیگر حس ظاهر که حس مشترک را مشغول دارد به محسوسات و چون یکی از این دو فترت پذیرد، همچنان که حواس در خواب و همچنان که در بعضی از امراض متخیله سلطنت یابد و نقشهای مختلف را در حس مشترک بنگارد. که اگر چشم بر هم نهند هم همچنان ببیند.
سهروردی اجنه را جزو موجودات مثالی به حساب آورده است
ملاک دیدن چیست؟ ابن عربی در فتوحات مینویسد که یکی از دشوارترین مسایل این است که عارفی تشخیص بدهد این حقیقتی را که ملاحظه میکند آیا در بیداری دیده است یا در حالت خلسه و شبه نوم. سهروردی برای این یک ملاک ارایه کرده است؛ میگوید در آن لحظه چشمت را ببند اگر باز هم مشاهده کردی پس موجود غیر مادی است و اگر مشاهده نکردی یعنی اینکه موجودی مادی را دیدی. بنابراین یکی از عوامل شکلگیری فرآیند معکوس این است که پنج حس ظاهر و پنج حس باطن مشغول نباشند بنابراین فرآیند معکوس در خواب یا در یقظه یا در خلسه یا در خوتفه میتواند اتفاق بیفتد. یعنی در حالتی که حس به ضعیفترین حد خود رسیده باشد.
کاربردهایی هم این فرآیند معکوس دارد، میتوانیم با این فرآیند معکوس تبیینهایی هم داشته باشیم. تمثل همین موجودات غیر مادی است. مشاهده این موجودات در بیداری است. درباره حضرت ابراهیم چند ملک به دیدنشان آمدند، حضرت برایشان غذا تهیه کرد، حضرت نگران شد دید اینها دستشان به غذا نمیرسد. دستشان از میان غذا عبور میکرد. یعنی نفس حضرت ابراهیم به ملاقات ملائک رسیده بود. چشم حضرت ابراهیم هم از طریق فرآیند معکوس موجودی را در مقابل خود میدید. پس اینگونه تبیین میکنیم که موجودات تمثل یافته در برابر ما قرار میگیرند.
سهروردی مینویسد: و باشد که نفس مشاهدت امر عقلی کند و محاکات آن متخیله بکند و منعکس شود به عالم حس همچنان که از عالم حس منعکس میشود به معدن تخیل. پس نحوه مشاهده موجودات مثالی اینگونه است که سهروردی اجنه را هم جزو موجودات مثالی به حساب آورده است. ملاقات با اجنه هم میتواند از طریق فرآیند معکوس شود. موجود مثالی موجود مادی نیست اگرچه مقدار دارد و از این نظر شبیه عالم ماده است اما ملاقات با او نمیتواند با چشم سر باشد. اگر حس کردیم که با چشم سر یک موجود مثالی را دیدار کردیم در واقع نفس ما او را ملاقات کرده است.
سهروردی میگوید نفس ما یک چیز خوب را به ضد آن تبدیل میکند
در اینجا چند سوال پیش میآید؛ اگر جبرئیل ملاقات شده باشد جبرئیل از نظر فلاسفه یک موجود عقلانی است و شکل و اندازه ندارد، پس چطور حضرت مریم او را به شکل بشر دیده است؟ چه میشود که نفس من در خواب یک ماری را میبیند و برای من تعبیر میکنند که به پول و ثروت میرسی، چرا من مار دیدم چرا پول و ثروت ندیدم؟
سهروردی و ابنسینا یک تبیینی میکند؛ نفس ما حقیقتی را میبیند و نفس ما و مغز ما به دلیل تعلقی که دارد و شرطی که شده است، باعث میشود مغز ما تحریک شود و ادراکی برای ما رخ میدهد، گاهی متخیله در آن دخل و تصرف میکند. بعد که تبدیل به طلا میشود خودش به سمت گنجینه میرود و خرابه و ماری که در کنار گنج هست. یعنی قبلا اینها را خواندیم و میدانیم که گنجینه و خرابه و مار و... با هم نسبت دارند، وقتی که خواب طولانی میشود، شما فقط مار را به یاد دارید. به نزد معبری میروید و خواب خود را تعریف میکنید، معبر از روی اطلاعات قبلی و از روی شباهتها خواب مار را به گنج تعبیر میکند.
البته سهروردی میگوید گاهی نفس ما یک چیز خوب را به ضد آن تبدیل میکند. ممکن است شکلدار کند یا مثلا فرآیند وحی هم به همین صورت است. گاهی صدای جبرئیل به شکل زنگی معکوس است. فقط اینگونه نیست که چشم ما تحریک شود، گاهی گوش ما هم میتواند تحریک شود، این تبیینی که ابنسینا و سهروردی تبیین کردند از طریق فرآیند معکوس است.
انوار ۱۵گانه سهروردی را درک کنیم
سهروردی در انتهای حکمهالاشراق درباره ۱۵ نور صحبت میکند. نور حایلی هست که ترسناک است. نور دیگری هست که صدای آن شبیه صوت رعد است و مانند پچ پچی است که در مغز رخ بدهد. نور دیگری است که انگار دوش آب گرم بگیری. وقتی نفس به مرحلهای میرسد که فرآیند معکوس برایش رخ میدهد، باصره نوری را ملاحظه میکند و سامعه ما صدایی را میشنود و لامسه ما حسی برایش پدید میآید که شبیه دوش آب گرم است. پس ۵ حس میتواند تحریک شود. سهروردی و ابن سینا تبیینی به ما ارایه میکنند که وقتی نگاه میکنیم حتی با علوم امروز هم تطبیق میکند. در واقع انوار ۱۵گانه سهروردی را درک کنیم.
کاربرد دیگر این فرآیند معکوس این است که سهروردی ذکر میکند در یکی از شبها شبه خوابی برایش رخ داد شبیه به خواب. البته سهروردی میگوید در حالتی بین خواب و بیداری بود که در آنجا معلم اول را ملاقات کرد که مشکل علم حضوری را برایش حل میکند.
مطلب دیگر بحث وحی است که آن هم انواعی دارد. صدایی شنیده شود یا چیزی دیده شود و... سهروردی و ابن سینا مطلبی را اضافه میکنند که همانگونه که خوابهایی هستند که نیازمند تعبیر هستند اینها میگویند که وحی هم همین گونه است. یعنی وحی هم میتواند نیازمند تاویل باشد. حدس در فلسفه که بدون فکر به نتیجه میرسد یعنی کسی که تاویل میکند باید بتواند بگوید که حقیقت چه بوده است. معبر باید دارای قدرت حدس باشد، مثلا برخی از آیات را ائمه تاویل کردند. مثلا شیر به علم تعبیر میشود.
دیدگاه سهروردی درباره پیوستن نفس به نفوس فلکی
برای ما در خواب رخ میدهد چون قدرت نفس ما ضعیف است و نمیتوانیم حواسمان را مدیریت کنیم اما برای پیامبر چون قدرت نفسشان زیاد است در بین جمع وحی برایشان اتفاق میافتد. مشابهت بین این دو هم موضوع جالبی است. تعبیر خواب شیر علم است و تاویل شیر هم علم است. توجیه دیگر در مورد رویای صادقه است که یونگ و فروید اشاراتی دارند که نفس ما به دلیل شرمی که از یک موضوع دارد آن را به شکل دیگری میبینیم. خوابهای پریشان مطالب روز است و دخل و تصرفی در اطلاعات قبلی ما رخ میدهد و منشا آن مغز ماست.
ولی رویای صادقه نفس ما درگیر میشود و بعد مغز ما میبیند. اعتدال مزاج اگر داشته باشیم. ابن سینا میگوید گاهی غلبه سودا ممکن است رخ داده باشد، و ما چیزی را ببینیم که واقعیت ندارد پس شرط اول برای دیدن رویای صادقه این است که مزاج معتدل باشد. چرا در سحرگاه بیشتر رویای صادقه میبینیم، چون متخیله در صبح دیگه مشغول نیست و فرآیند معکوس رخ میدهد.
یک مورد دیگر بحث از علم غیب است. شخصی که از غیب خبر میدهد نفس او در بیداری به درجهای رسیده است که میتواند از عالم غیب خبر بدهد. در کهانت یک غیبگو در واقع ترس عامل مهمی است اگر کودکی را بترسانیم قوای ظاهری و قوای باطنی او از کار میافتد و بهترین زمانی است که میتواند فرآیند معکوس برایش رخ بدهد.
هم سهروردی و هم ابن سینا میگویند که نفس میتواند به نفوس فلکی بپیوندد و افلاک بر تحتالقمر موثر هستند. وقتی نفس ما متصل میشود به نفوس فلکی میتواند از آینده باخبر شود. علم غیب را به این صورت تعبیر نمیکنیم. نفس میتواند گاهی مجرد شود و گاهی نیمه مجرد شود و از عالم غیب ما را باخبر کند. تبیین اموری است که بیماران مشاهده میکنند، اینجا فرآیند معکوس رخ میدهد نه با منشا عالم غیب و یا با منشا عالم مثال. در این شرایط گاهی درست است و گاهی نه. توهم مشاهده است برای بیماران.
دیدگاه سهروردی درباره فرایند معکوس چیست؟
سهروردی و ابنسینا میگویند گاهی از فرآیند معکوس چنین چیزی رخ میدهد. بنابراین در مجموع نحوه مشاهدات موجودات عالم مثال و عالم عقول از فرآیند معکوس میتواند رخ بدهد. این مطلب را نخستینبار در آثار ابن سینا مشاهده میکنیم و سهروردی بیشترین استفاده را از این فرآیند میکند. در آثار فارابی هم رگههایی وجود دارد.
پس تبیینی به عنوان جمعبندی مطرح است، همانگونه که ما یک شی مادی را میبینیم و چشم ما تحریک میشود تا نفس ما به ادراک میرسد، همانگونه در فرآیند معکوس اگر نفس ما درک کند و مغز ما تحریک شود موجودی را میبینیم که دیگران قادر به دیدن آن موجود غیبی نیستند.
ملاکی که سهروردی ارایه کرد این بود که وقتی چشمتان را بستید و دوباره موجود را دیدید، آن فرآیند معکوس است و مستقیم نیست. ابن عربی در فتوحات به چند داستان اشاره میکند و میگوید چشم ما این موجود غیبی را در تسخیر خودش میگیرد و وقتی که تمرکزش را برمیدارد آن موجود میتواند فرار کند.
اما سهروردی چیز دیگری میگوید؛ در واقع چون شما یک فرد ریاضت کشیده بودید فرآینده معکوس برایت رخ داده و به محض اینکه توجه تو را به جای دیگری معطوف کردی فرآیند معکوس را خراب کردی. یعنی توجه به عالم ماده باعث از دست دادن آن حالت میشود. ملاقاتی که با طباع تام رخ میدهد میشود گفت اینها همه از طریق فرآیند معکوس رخ میدهد و وقتی این فرآیند را توجیه میکنیم، قابل تبیین است.