تنظیمات | |
قلم چاپ | اندازه فونت |
بهتازگی کتاب «مذهبها و طریقتها در ترکیه» نوشته عبدالباقی گولپینارلی با ترجمه داود وفایی به همت نشر مولی منتشر شده است.نویسنده در کتاب حاضر به بررسی مذاهب و طریقتها در ترکیه میپردازد. نحوهی پیدایش و تداوم حیات مذاهب و طریقتهای اسلامی در این کتاب تقریباً به تفصیل بیان میشود. با توجه به درهمتنیدگی تاریخ فرهنگی ایران و ترکیه به راحتی میتوان مشاهده کرد که مطالب کتاب، مستقیم یا غیرمستقیم، مربوط به گذشته کشور ما نیز میشود.در این کتاب میتوانید با مذاهب اسلامی، نحوهی گسترش آنها در ترکیه و نقشی که در حیات اجتماعی و اقتصادی مردم این سرزمین داشتهاند آشنا شوید و مسائل مربوط به طریقتها و جوانب انسانی یا متعصبانه آنها را گام به گام مطالعه کنید.
نشست هفتگی شهر کتاب در روز سهشنبه ۲۱تیر به نقد و بررسی کتاب «مذهبها و طریقتها در ترکیه» اختصاص داشت و با حضور نجدت توسون، حجتالله جودکی، محمدحسین اردوش و داود وفایی برگزار شد.
در ابتدای این نشست، علیاصغر محمدخانی، معاون فرهنگی شهر کتاب، اظهار داشت: چنانکه بدیعالزمان فروزانفر در ایران به مولانا و شرح «مثنوی» و عرفان پرداخته است، در ترکیه نیز گولپینارلی در باب مولوی و عرفان اسلامی پژوهشهای ارزشمندی انجام داده است و امروز در حوزهی عرفان و ادب فارسی در ایران و ترکیه نامی آشناست.
او ادامه داد: عبدالباقی گولپینارلی (۱۹۰۰-۱۹۸۲) در استانبول متولد شد و در همانجا درگذشت. پدر و مادر او پیرو مکتب مولویه بودند. همهی فرزندان این خانواده در کودکی فوت میکردند. پس، پدر نام او را عبدالباقی گذاشت به این امید که نام «باقی» که از اوصاف خداوند است، یاری کند و این فرزند برایشان باقی بماند و در پی دیگر فرزندان نرود. عبدالباقی ماند و حتی تحصیلات مقدماتی و فارسی را نزد پدر آموخت. اما با مرگ پدر در ۱۴ سالگی از به پایان بردن دبیرستان بازماند و مشغول به کار شد. به هرترتیب، او در سال ۱۹۲۷ وارد دانشکدهی ادبیات دارالفنون شد و همزمان با به پایان رساندن درس خود نخستین کتاب خود، «ملامیه و ملامیان»، را نوشت که در سال ۱۳۷۸ به فارسی ترجمه و منتشر شد. بعد از آن، گولپینارلی به دانشکدهی ادبیات آنکارا رفت و در سال ۱۹۳۶ با پایاننامهای با عنوان «زندگانی یونس امره» موفق به اخذ دانشنامهی دکتری شد و در همان دانشکده به تدریس پرداخت.
او افزود: عبدالباقی گولپینارلی مردی حساس با شخصیتی استثنایی بود. او به چندین طریقهی صوفیه پیوست، اما در هیچکدام از آنها زمان زیادی نپایید. او بیشتر به تشیع و طریقهی مولویه دلبسته بود. همچنین، با فرهنگ و تاریخ اسلام به خوبی آشنایی داشت و تحقیقات گستردهای در حوزهی مولوی و مولویه انجام داده و طریقههای صوفیه را بهخوبی میشناخت. مقالات بسیاری دربارهی بکتاشیه، حروفیه، شمسیه، خلوتیه، اهل فتوت، قلندریه، قزلباشیه و مولویه نوشته است که بیشتر آنها در دایرهالمعارف اسلام به چاپ رسیده است. گلپینارلی به زبان فارسی علاقه فراوان و تسلط کامل داشت، چنانکه اکثر اشعار «مثنوی» و «غزلیات شمس» را از حفظ داشت و خود اشعار بسیاری به فارسی سروده است. او با شماری از پژوهشگران و استادان و نویسندگان ایرانی دوستی داشت؛ شعری در رسای فروزانفر و مادهتاریخی در رسای علامه امینی، صاحب »الغدیر»، سروده است.
محمدخانی بیان داشت: ما عبدالباقی گولپینارلی را بیشتر از طریق ترجمههایش می شناسیم. برخی از آثار او عبارتاند از: ترجمهی «مثنوی» در شش جلد، ترجمهی «دیوان حافظ»، ترجمهی «گلشن راز» شبستری، ترجمهی «منطقالطیر» عطار، ترجمهی «الهینامه»ی عطار در دوازده مقاله، کتابی در باب ادبیات دیوانی، منتخبی از رباعیات مولانا، چاپ «دیوان فضولی»، «مقدمهای بر دیوان ندیم»، «مولویه بعد از مولانا»، «پیرسلطان ابدال»، «رباعیات حکیم عمر خیام»، «شرح مثنوی »در شش جلد، «فهرست نسخههای خطی موزهی مولانا در قونیه». او همچنین، آثاری در باب پیامبر اسلام، حضرت علی (ع) و نهج البلاغه دارد که ترجمهی آنها میتواند به ما کمک کند تا دیدگاههای او را دربارهی مذهب و طریقت بیشتر بشناسیم.
او در پایان گفت: کتاب «مذهبها و طریقتها در ترکیه» که به قلم داود وفایی ترجمه و در انتشارات مولی چاپ شده است، اثری مرجع است که بهخوبی خواننده را با طریقتها و مذاهب مختلف و تحولات آنها در ترکیه آشنا میکند.
در معرفی هویت فرهنگی مردم ترکیه
داود وفایی در بخشهایی از سخنان خود اظهار داشت: «مذهبها و طریقتها در ترکیه» یا «مذهبها و طریقتها در صد سؤال» اولینبار در سال ۱۹۶۹ در استانبول منتشر شد و چندینبار تجدیدچاپ شد. این نویسنده دو کتاب خود را با شیوهی پرسش و پاسخ نوشته است؛ یکی از آنها دربارهی تصوف است که توفیق سبحانی آن را به فارسی برگردانده است و دیگری، «مذهبها و طریقتها در ترکیه». تجربه نشان داده است که معمولاً خواننده اینطور کتابها را آسانتر میخواند و بهتر درک میکند
او ادامه داد: این کتاب دو بخش اصلی دارد. بخش اول آن به مذهبها و مسائل مذهبی و بخش دوم آن به طریقتها اختصاص یافته است. از آنجاکه عبدالباقی گولپینارلی شیعه است و بر مذهب شیعه و شاخههای آن اشراف دارد، مطالب را به شکل محققانهای ارائه کرده است. او در بخش اول بهخوبی به جریانهایی مثل اسماعیلیه، خوارج، وهابیت، بهائیت، شیخیه و قادیانیه و در بخش دوم، به طریقتهای صوفیانهای مثل قادریه، مولویه، حروفیه و مخصوصاً طریقت پرطرفدار در اسلام و در ترکیه، نقشبندیه، پرداخته است. در بخش دوم، با نظرات گولپینارلی دربارهی جریانهایی مثل باطنیه در ترکیه آشنا میشویم.
او دربارهی اوضاع دینی در ترکیه گفت: بررسی جامعهشناسی نشان میدهد که مردم ترکیه عمیقاً دیندار و پایبند به ارزشهای دینی هستند. دین در این کشور عامل مهمی است و در عرصههای اقتصاد و فرهنگ و اجتماع تأثیر مستقیم دارد. عموم مردم مسلماناند و مذهبشان سنی و حنفی است. طبیعتاً، در بخشهای آذرینشین در شرق ترکیه و بخشهایی از استانبول شیعیان اثنیعشری هم حضور دارند. کما اینکه در کردستان ترکیه اکثر کردها شافعی مذهباند. مهمتر از اینها، وجود طریقتهای صوفیانه در ترکیه است. مهمتر از این جهت که در ترکیه طریقتها عموماً به شکل سازماندهیشده و متشکل فعالیت میکنند. طریقتهایی مثل بکتاشیه، قادریه، مولویه و مخصوصاً نقشبندیه در ترکیهی امروزی شناختهشده و پرطرفدارند.
وفایی بیان داشت: ظهور طریقتها به معنای عام آن، به قرن اول و دوم تاریخ اسلام برمیگردد. اما ظهور و بروز و زمان اوجگیری فعالیت آنها در ترکیه به اوایل دورهی عثمانی برمیگردد. قدر مسلم این است که با رویکارآمدن آتاتورک در ۱۹۲۳ ترکیه دستخوش حوادث بسیاری شد، بهطوری که کلاً کشور زیروزبر و امپراتوری عثمانی به اضمحلال دچار شد. در ترکیه حرکتی غربگرایانه به رهبری آتاتورک آغاز شد و قانونی به تصویب رسید و همهی طریقتها ممنوعالفعالیت اعلام و همهی خانقاهها بسته شد. اما موجودیت طریقتها با این بگیروببندها از میان نرفت، بلکه طریقتها پنهانی به فعالیت خودشان ادامه دادند تا جایی که امروز وجود خانقاههای متعدد با آموزههای گوناگون در ترکیه چشمگیر است و میتواند موضوع تحقیق و پژوهش باشد.
او در مورد شخصیت و آثار گولپینارلی گفت: عبدالباقی گولپینارلی در ۸۲ سال عمر پربرکت خودش کتابهای بسیاری را تألیف و ترجمه کرد. مخصوصاً با تعلق خاطری که به فرهنگ و ادبیات ایران و فارسی داشت، آثار بسیاری از بزرگان ایرانی را ترجمه و شرح کرده است. معرفی درست، منطقی و خردمندانهی مذهب شیعه در ترکیه از دغدغههای او بود که فکر میکنم با نگارش کتابهایی مثل «زندگانی چهارده معصوم» یا ترجمهی «شرح نهجالبلاغه» به ترکی از عهدهی آن خوب برآمده است. او از سنین جوانی دل در گرو مولانا داشت و بعدها به طریقهی مولویه پیوست. البته با طریقتهای مختلفی ارتباط داشت، اما در طریقت مولویه رسماً وجود داشت و سیر و سلوک عرفانی را در آن به انجام رساند.
این مترجم افزود: شرح و ترجمهای از «مثنوی» معنوی در سه جلد وکتابی نفیس و خوب با عنوان «مولویه پس از مولانا» از آثار خوب عبدالباقی گولپینارلی است که به فارسی ترجمه شده است. او دربارهی علویها، بکتاشیه، حروفیه و ملامتیه یا ملامیه (دکتر توفیق سبحانی تأکید دارد که ملامیه درست است) کارهای بسیار خوبی کرده است که به عنوان مدخل در دانشنامهی اسلام به زبان ترکی منتشر شده است. همچنین، او کتابهایی در این زمینه دارد که مؤسسهی «میراث مکتوب» در ایران در حال جمعآوری آنهاست و انتشار آنها را در نظر دارد. من هم در این کار با میراث مکتوب همکاری کردهام. او در «مذهبها و طریقتها در ترکیه» تقریباً به تمام طریقتهای فعال و غیرفعال ترکیه پرداخته و اعتقادات آنها را بررسی کرده است. صراحت لهجهی او قابلتوجه است. هرجا احساس میکند به انحرافی برخورد میکند، آن را روشنگرانه برای خواننده تحلیل میکند و توضیح میدهد.
وفایی در پایان گفت: دغدغهی من در چند دههی اخیر، شناخت جامعهی ترکیه، زوایای فرهنگی آن و معرفی جنبههای مختلف ترکها به ایرانیان بوده است. و چون این کتاب را هم در معرفی هویت فرهنگی مردم ترکیه بسیار مهم دیدم، تصمیم گرفتم آن را به فارسی برگردانم. امیدوارم این برگردان برای مخاطب روشنگر باشد. افزونبراین، در سال ۱۳۸۶ در دانشگاه تهران مراسم نکوداشتی برای گولپینارلی برگزار شد و درآن محققان و پژوهشگران ایرانی و ترکیهای نتایج آخرین تحقیقات خودشان را پیرامون او و آثارش ارائه دادند. این مقالات برای آشنایی بیشتر مخاطب با شخصیت و آثار گولپینارلی بسیار راهگشا خواهد بود.
گولپینارلی: دانشمندی صادق و صمیمی
نجدت توسن، استاد الهیات دانشگاه مرمره استانبول، اظهار داشت: عبدالباقی گولپینارلی چهل سال پیش درگذشت. او متخصص مذاهب و طریقتهای عرفانی بود. او در جوانی به طریقت مولویه وابسته بود. پس از آن، مدت کوتاهی به سلسلهی بکتاشیان پیوست و بعد آن را ترک کرد. همچنین، تحقیق گستردهای در مورد فرقهی ملامیه انجام داد و آن را در قالب کتاب منتشر کرد.
او اشاره کرد: عبدالباقی گولپینارلی فرد عجیبی بود. از شاگردان و دوستان او شنیدهام درحالیکه در جاده راه میرفت، اگر فردی که جلوی او راه میرفت، آهسته میرفت، به او لگد میزد.
او ادامه داد: نام ترکی کتاب «در صد سوال: مذاهب و طریقتها در ترکیه» است، اما شامل شرح برخی از مذاهب و فرقههایی است که هرگز در ترکیه نبودند؛ مثلاً خارجیه، جبریه، معتزله. عبدالباقی گولپینارلی در هنگام توضیحدادن تاریخ فرقهها و مذاهب بهدرستی تشخیص داده است که فرقههایی مانند وهابیت، بهایت و قدیانیه با تشکیک استعمارگران غربی تأسیس و حمایت میشوند. او دانشمندی صادق و صمیمی بود تا جایی که زمانی به این مساله اذعان میکند که مقالهای که دربارهی فضلالله روحی برای دایرهالمعارف اسلامی به زبان فرانسه و انگلیسی نوشته است، دیگر کافی نیست.
او در پایان گفت: گولپینارلی او تحقیقات بسیار خوبی در مورد مولویه، بکتاشیه، حروفیه، ملامیه، آهیان و اهل فتوت انجام داده است. در این کتاب هم اطلاعات بسیار مهمی در مورد این مسائل ارائه کرده است. البته، او گاهی اوقات در انتقادات خود افراط میکرد. مثلاً در مورد اسماعیل حقی بروسوی، مؤلف «تفسیر روح البیان»، میگوید، «این شخصی که خود را محیالدینابنعربی دوم میداند و میخواهد خود را چنین معرفی کند...» که این سخنان بیدلیل و به افراط است. چاپ اول این کتاب در زمانی منتشر شد که وضعیت اقتصادی ترکیه بد بود. با وجود این، عبدالباقی گولپینارلی این اثر ارزشمند را با انجام تحقیقات بسیار خوب در مورد نسخ خطی و آثار نادر نوشت.
دربارهی تصوفآلودترین کشور اسلامی
محمدحسین اردوش، استاد تاریخ و پژوهشگر، در بخشهایی از سخنان خود اظهار داشت: اسم این کتاب «مذاهب و طریقتها در ترکیه» است، ولی هیچ مذهب و طریقتی در آن نمییابید که به نحوی با فرهنگ و تاریخ تمدن ایران گره نخورده باشد. سرچشمهی بخش عظیمی از این طریقتها، از نقشبندیه گرفته تا حروفیه، از ایران بزرگ فرهنگی است. تعاطی اندیشه میان این دو کشور به اندازهای است که شگفتزده میشوید. اما مایهی تأسف است که عمق این تعاطی و اشتراکات هنوز بر ما روشن نیست. من گمان نمیکنم در دنیای امروز هیچ یک از کشورهای اسلامی به اندازهی ترکیه به تصوف آغشته و تصوفآلود باشد.
او توضیح داد: ترکیه سرزمین عجیبی است. مهد تمدنهای بزرگی است که بزرگترین آنها تمدن هلنی، تمدن روم و نهایتاً تمدن اسلامی، سلجوقی و عثمانی است؛ یعنی سه دورهی بزرگ امپراتوری در این سرزمین بوده است. قبل از دوران اسلامی، در آن شاهد درگیریها و بروز و ظهور فرقههای متعدد ادیان، دین مسیحیت و مذاهب مسیحی هستید. فرقههای مختلف دو کلیسای بزرگ اولیه، کلیسای انطاکیه و کلیسای قسطنطنیه، در این سرزمین جای دارند. بعد از اسلام هم ردپای ادیان و مذاهب مخلتف در این سرزمین دیده میشود. تا مدتهای مدید بعد از تشکیل امپراتور عثمانی، اسلام در این سرزمین دین اقلیتِ حاکم بود؛ یعنی بخش زیادی از رعایای عثمانی پیرو دین مسیحیت بودند و بعد از دوران یاووز سلیم که دنیای عرب به امپراطوری عثمانی ملحق شد، مسلمانان تبدیل به اکثریت رعایا شدند. نحوهی تعامل ادیان با یکدیگر، نحوهی تعامل امپراطوری با پیروان این ادیان، نظام ملت که در امپراتوری براساس آیینها تقسیمبندی شده بود و شامل ملت مسلمان و ملت ارتدوکس بود، از مسائل قابل توجهی است که میتوان به آنها پرداخت.
او بیان داشت: نکتهی مهم اینکه شالوده امپراتوری عثمانی صوفیانه است؛ یعنی مؤسسان آن، از طغرل تا عثمان، حتی اورخان با طریقت اخیها یا اهل فتوت ارتباطی تنگاتنگ با هم داشتند. شاید بتوان گفت جز المقتدرباالله خلیفه عباسی که اهل طریقت بود و اهل فتوت را به خدمت خلافت گرفت، دیگر در امپراتوریهای اهل سنت نمیبینیم که طریقتها اینقدر در خدمت حکومتها باشند. منظورم از «در خدمت حکومتها بودن» طریقتها، در اینجا تابع حکومتها بودن آنها نیست، بلکه به نقش و سهم آنها در شکلگیری این حکومتها نظر دارم. یاووز سلیم بعد از فتح شامات، بسیار به مزار محیالدین ابنعربی میرسد و آنجا را آباد میکند. با اینکه زادگاه ابنتیمیه شام است و در دورهی قبل از عثمانی افکارش در جهان اسلام بسیار هوادار پیدا کرده بود، بعد از قوت عثمانی دیدگاه او یا دیدگاه سلفی ضعیف میشود و میدان را به تصوف میدهد. یکی از دلایل این امر، حمایت این امپراتوری از سه ضلع یک مثلث؛ یعنی مذهب فکری حنفی، مذهب فکری ماتُریدی، مشرب تصوف است که هر سه در مذاق فقهی از ابنتیمیه دورند. دورترین مذهب از دیدگاه ابن تیمیه مذهب حنفی است. همچنین، ابنتیمیه و سلفیها ارتباط چندان خوبی با ماتریدی و اشعریه نداشتند. خود تصوف هم در دیدگاه ابنتیمیه مغضوب است. حتی بعضی از محققان در اینکه آیا عثمان و طغرل شیعه بودند یا نه اختلاف دارند؛ یعنی در آن زمان مذهب خیلی تبیین نشده بود و بعضاً علایق سلاطین عثمانی به اهل بیت این ابهام را بهوجود میآورد که شاید اینها مذهب شیعه را اختیار کردند.
او افزود: یکی دیگر از دلایل رواج یافتن تصوف در آسیای صغیر، شاید آیین قدیم ترکان، شمنی، باشد که به نوعی با تازهمسلمانان ترک ارتباط برقرار میکند. برای همین، برخی اساتید تصوف را به تصوف شهری و تصوف روستایی یا تصوف ایلاتی تفسیم میکنند. تصوف شهری (مثل تصوف مولوی) شریعتمدار است. اما تصوف روستایی یا ایلیاتی (مثل بکتاشیه) چندان پایبند شریعت نیست. شاید ازاینرو که برای جاافتادن شریعت برای ترکمانان نامسلمان باید زمانی طی میشد.
اردوش تأکید کرد: فرقههای تصوف و طریقتها در طول تاریخ امپراطور عثمانی و قبل از آن؛ یعنی سلجوقی، تأثیر زیادی بر این سرزمین داشتهاند. قیامهای باباییها در دوران سلاجقه، بابا اسحاق، بابا الیاس و در امتداد آن بکتاشیه. در دوران عثمانی با قیام اخیها شروع میشود و کار را به جایی میرساند که بستن کمربند مولویه بر کمر سلطان به سلطنت او رسمیت میداده است. همچنین، بکتاشیه به کانون بزرگترین ارتش عثمانی (ینیچری) تبدیل میشود. از طرف دیگر، علیرغم همکاری تصوف و سلطنت عثمانی، خیلی پیش میآمد که این دو علیه یکدیگر میشدند. چنانکه در مسالهی بدرالدین سماوی شد و در زمان، محمود دوم با کشتار ینیچریهایی که قرنها امپراطوری عثمانی بر شمشیر و بازوی آنها تکیه زده بود، در واقعهای که از آن تحت عنوان واقعهی فرخنده یاد میکنند، این حکایت تمام میشود. یعنی خیلی وقتها طریقتهای صوفی به شکل معارضانی درمیآمدند که تهدیدی جدی برای حاکمیت محسوب میشدند. تا اینکه نهایتاً آتاتورک کل طریقتها را ممنوع اعلام کرد و خانقاهها را بست، به این گمان که تصوف از این کشور صوفیزده برداشته شود. اما این اتفاق نیفتاد. بلکه تصوف پنهانی علایق دینی را در ترکیه حفظ کرد. چنانکه مشابه همین را در آسیای مرکزی در زمان شوروی یا در قفقاز دیدیم و تصوف پنهانی عامل حفظ دین در ضمیر جامعه شد.
این سخنران در پایان گفت: گولپینارلی در اواخر کتاب نتیجه میگیرد که تصوف الان در نهان و در ضمیر مردم به صورت ذوقی عرفانی در آمده و دیگر صورت ظاهری آن در تصوف در ترکیه پایان یافته است. این کتاب قریب به پنجاه سال پیش نوشته شده و در آن زمان، قطعاً همینطور بوده است. گولپینارلی بیست سال پیش درگذشته است و اگر بود، میدید که امروز تصوف به شکل موجدار و پرشتاب در ترکیه نقشآفرین است. تا جاییکه حکومتها برای کسب مشروعیت و طرفداری به دنبال پیران تصوف میروند. آخرین نمونهی آن اینکه چند وقت در استانبول جمعیتی پانصد تا هفتصد هزار نفری برای تشییع شیخ محمود افندی، رهبر شعبه اسماعیل آقا از طریقت نقشبندیه، در استانبول گردآمدند و نمایندهی اتحادیهی عالمان مسلمان شرکت کردند و خود رئیس جمهور ترکیه، اردوغان، زیر تابوت او را گرفت و در نماز شرکت کرد که گواه نشاط تصوف در ترکیه است.
دلبستهی مولویه
حجتالله جودکی، وابسته فرهنگی پیشین جمهوری اسلامی ایران در استانبول، اظهار داشت: پیشازاین، گولپینارلی را میشناختم، اما کتاب «مذاهب و طریقتها در ترکیه» برایم خیلیجالب بود. چراکه بسیاری مطالب ریز و بکر در آن یافتم که قبلاً نمیدانستم. گولپینارلی مذاهب و طریقتها را بهخوبی شرح میدهد، اما آدم احساس میکند به برخی از این طریقتها (مثل حروفیه) علاقهی خاص یا عنایتی داشته است. او به حروفیه بیش از همه بها داده است و ریزهکاریهایی دربارهی آن بیان میکند که در طریقتهای دیگر نیست. اگر چه او دلبستهی مولویه بوده است، دلبستگی اصلیاش به تشیع (تشیع در معنای قدیم آن که علمای سنتی آن را نمایندگی میکردند، نه تشیع سیاسی) است. به همین دلیل، از برخی منابع دربارهی تشیع بیشتر استفاده میکند. همچنین، بعضی از مطالب گولپینارلی در این کتاب برای نسل امروز شیعه میتواند مورد سوال باشد. برای نمونه، احادیثی که از پیامبر نقل میکند و در بحث امامت و تشیع مشوق او هستند، از کتاب «الغدیر» گرفته شدهاند و تا اندازهای ضعیفاند. حدیث فرقه ناجیه را به ظرافت بیان میکند و میگوید، پیامبر فرمود امت موسی به ۷۱ امت عیسی به ۷۲ فرفه و امت من به ۷۳ فرقه تقسیم خواهند شد. اما این حدیث و چند حدیث دیگری که سریع از آنها گذشته است، از دلایل مثبتهی او برای بحث امامت و خلاقت و شیعهگرایی است، اما وقتی حدیثی با این عظمت مطرح میشود، یک معارض بزرگ دارد و آن قرآن است که در خطاب به پیامبر تأکید دارد که قل انا لا اعلم الغیب و لا املک خزائن السماوات والارض و یا در جای دیگر میفرماید، «به مردم بگو من نمیدانم که خداوند چه بر سر من میآورد و چه بر سر شما میآورد». با این دیدگاه قرآنی نگاه کنیم، دیگر نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که پیامبر چنین اخبار غیبیای را بیان کرده باشد.
جودکی در پایان گفت: نگرش مرحوم گولپینارلی نگرشی شیعی است که ابداً شیعه غالی نیست. او علیالرغم اینکه کامل به روی همهی مذاهب آغوش گشوده است و اکثر اوقات آنها را محترمانه و با نگاه تأییدآمیز معرفی میکند، یک شیعه است و دوست دارد پرچمدار تقریب هم باشد. چراکه از فتوای مرحوم شلتوت در این کتاب یاد میکند. این کتاب برای نسل فعلی بسیار مفید است. چون اطلاعاتی در مورد مذاهب و طریقتها ارائه میکند که افزون بر ترکیه بخش زیادی از آنها در ایران هم صادق است و مور د نیاز ماست. چون معلومات ما بسیار اندک است. چراکه رویکردی کاملاً سیاسی به اینها پیدا کردهایم و در درک مطالب گذشتگان عمیق نیستیم و نمیتوانیم تفاوتها و نقاط اشتراک اینها را تمیز دهیم.