تنظیمات
قلم چاپ اندازه فونت
نسخه چاپی/شهر کتاب
تاریخ : یکشنبه 6 شهریور 1401 کد مطلب:30418
گروه: گفت‌وگو

ترجمه و چالش‌های نشر

گفت‌وگو با محمدجوادی

آرمان ملی: محمدجوادی، یکی از مترجمان پرکار ادبیات داستانی در سال‌های اخیر بوده است که مخاطبان، او را با ترجمه کتاب‌هایی چون «از میان صنوبرهای سیاه»، سه‌گانه «گذرگاه»، «اتاق»، «اورِندا»، «شوالیه‌های روشنایی» و... می‌شناسند. او در طول این سال‌ها، با ناشران زیادی همکاری کرده و اهتمام ویژه‌ای در معرفی نویسندگانی که برای مخاطب ایرانی ناشناخته بوده‌اند، داشته است؛ نویسندگانی همچون جوزف بویدن و جاستین کرونین. انتشار «کارآگاهان وحشی» نوشته روبرتو بولانیو با ترجمه جوادی، بهانه‌ای شد تا گپ‌وگفت تازه‌ای با او داشته باشیم تا علاوه‌بر آشنایی با ترجمه‌های تازه‌اش، کمی هم درباره بازار کتاب، مخاطراتش و شرایطی که طی چند سال اخیر با آن مواجه شده، بپرسیم؛ شرایطی که با وجود تلاش‌های مکرر، این مجال را به او نداده تا مترجمی را به عنوان شغل اصلی خود، ادامه دهد.

آخرین ترجمه منتشر شده شما رمان «کارآگاهان وحشی» نوشته روبرتو بولانیو است. کمی از کم و کیف این کتاب بگویید و اینکه درونمایه آن چیست؟

پیش از این رمان «۲۶۶۶» بولانیو را برای نشر کتابسرای تندیس ترجمه کرده بودم که اولین‌بار در سال ۱۳۹۳ منتشر شد. این رمان، یکی از رمان‌های معروف بولانیو بود و بازخوردهای خوبی را از مخاطبان این کتاب، گرفتم. از آن زمان، به‌دنبال ترجمه رمان «کارآگاهان وحشی» از این نویسنده بودم ولی به دلیل حجم بالایی که داشت، چندسالی ترجمه آن را به تاخیر انداخته بودم. با پیگیری دوستان و مخاطبان، این اتفاق بالاخره رخ داد و ترجمه این رمان اخیرا در ۶۶۴صفحه از سوی نشر نون، روانه بازار کتاب شد. «کارآگاهان وحشی» در واقع، برشی از زندگی بولانیو، نویسنده و شاعر مشهور شیلیایی است که به ایجاد جنبشی ادبی به‌همراه چند چهره دیگر و وقایع مربوط به آن اختصاص دارد. این جنبش، نامی خیالی دارد که من آن را «جنبش رئالیست‌های دوآتشه» ترجمه کرده‌ام و در واقع به جنبش «اینفرارئالیسم» که در آمریکای لاتین شکل گرفته بود، اشاره دارد. کتاب، در سه بخش نوشته شده، مانند «۲۶۶۶» شخصیت‌های متعددی دارد و داستان از زبان شخصیت‌های مختلف روایت می‌شود. به هرحال آثار بولانیو، مخاطبان خاص خودش را دارد.

کمی درباره این سبک ادبی و نقش نویسنده در شکل‌گیری آن بیشتر توضیح می‌دهید.

بولانیو، خود یکی از سردمداران «اینفرارئالیسم» به‌شمار می‌آید. او از زمان نوجوانی، به مسائل و جنبش‌های سیاسی پیرامون خود واکنش نشان می‌داد. در دو رمانی که من از او ترجمه کرده‌ام، کاملا می‌توان رد و نشان مواضع سیاسی این نویسنده را دید. در «کارآگاهان وحشی» این ویژگی پررنگ‌تر است و بولانیو در این رمان، به جریان‌های چپ ادبی خصوصا در حوزه شعر، اشاره می‌کند. او زندگی کولی‌واری داشت و شیلی و مکزیک را سرزمین خودش می‌دانست. خودش گفته بیشتر از اینکه نویسنده باشد، دلش می‌خواسته کارآگاه باشد؛ کسی که می‌توانسته به صحنه جرم بازگردد و از ارواح واهمه‌ای نداشته باشد. «اینفرارئالیسم» بیشتر به سبک‌های داستان‌نویسی در اروپا و آمریکای شمالی نزدیک بود و برخلاف «رئالیسم جادویی» که مارکز، نویسنده مشهور آمریکای لاتین آن را بنیان نهاد، به واقعیت‌های جوامع و مسائل سیاسی- اجتماعی آن دوره توجه داشت. در واقع تخیل در رئالیسم جادویی، جای خود را به واقع‌گرایی در اینفرارئالیسم داده است و این تغییر، حاصل رویکردهای سیاسی بولانیو و سایر نویسندگان و شاعران این جنبش، بازمی‌گردد. بولانیو فعالیت‌های ادبی خود را با شعر آغاز کرد اما بعد از ازدواج و بچه‌دار شدن، با رویکردی حرفه‌ای و با هدف کسب درآمد از راه نویسندگی، به سمت رمان‌نویسی گرایش پیدا کرد. بیشتر آثار داستانی او نیز در سال‌های پایانی زندگی‌اش نوشته شده است. او به دلیل ابتلا به سرطان کبد، مدت‌ها در صف پیوند اعضا بود اما این اتفاق رخ نداد و در حالی درگذشت که موفق نشد انتشار برخی از کتاب‌های خود را ببیند. حتی رمان «کارآگاهان وحشی» او موفق به دریافت جایزه رومولو گالیگوس شد که معتبرترین جایزه ادبی آمریکای است و به آن، بوکر اسپانیولی‌زبان‌ها می‌گویند.

چند سالی از آخرین گفت‌وگویی که با هم داشتیم، گذشته است. در حال حاضر، شرایط بازار کتاب را چطور می‌بینید؟

آن سال‌ها، هیچ وقت فکر نمی‌کردم بازار کتاب تا این اندازه دچار مشکل شود. خوشبختانه من در سپردن کتاب به ناشرها و عقد قرارداد، مشکلی ندارم و همیشه، اگر انتشار کتابی با رویکردهای نشر مورد نظر هماهنگی داشته، از من کتاب گرفته‌اند. اما آنطور که ناشران می‌گویند، افزایش هزینه‌های کاغذ، چاپ و به‌طور کلی تولید کتاب باعث به تعویق افتادن چاپ کتاب‌ها می‌شود. در برخی از موارد، ترجمه‌ای که مجوز انتشار هم دریافت شده، چند سال در انتظار چاپ مانده است. همین حالا4 کتاب از من در انتظار چاپ است و برنامه انتشار دقیق آن‌ها مشخص نیست. هر وقت هم که با آن‌ها تماس می‌گیرم، می‌گویند کتاب شما در نوبت چاپ است! برخی از دلایلی که ناشران می‌آورند، قابل پذیرش است اما بخشی از این تاخیرها، به دلیل بی‌برنامگی ناشران است. ناشر باید بداند که در این شرایط، از چه نویسندگان و به چه تعداد کتاب بگیرد تا از برنامه انتشار، عقب نماند.

و با این اوصاف، نمی‌شود کار ترجمه را به عنوان یک شغل در نظر گرفت که درآمد منظمی دارد.

دقیقا. من در سال‌های اخیر، در دو مقطع یک‌ساله سعی کردم فقط با ترجمه امرار معاش کنم و تمام وقتم را به ترجمه اختصاص دهم. اما هر بار، این ایده شکست خورد و به‌ناچار، در جای دیگری مشغول شدم. دلیلش این است که یک مترجم نمی‌تواند برنامه کاری خود را با ناشران تنظیم و زندگی‌اش را بر اساس حق‌الترجمه‌هایی که از ناشران می‌گیرد، برنامه‌ریزی کند. در حال حاضر نیز ترجمه، شغل اول من نیست. فکرش را بکنید که یک مترجم، حداقل ۶ ماه برای ترجمه یک کتاب وقت می‌گذارد، به امید اینکه با انتشار آن، به درآمد برسد، بعد حداقل پنج ماه طول می‌کشد تا ارشاد مجوز کتاب را صادر کند و در ادامه، در صف انتظار ناشر می‌ماند و هیچ برنامه مشخصی از زمان انتشار آن وجود ندارد. در زمان انتشار نیز ناشر، یک چک هفت- هشت ماهه به مترجم می‌دهد و این یعنی در بهترین حالت، مترجم دو سال بعد از آغاز می‌تواند به حق خود برسد.

گرانی کتاب هم در این سال‌ها، قدرت خرید مخاطبان را پایین آورده و شاید تاخیر در انتشارها، به دلیل رکود در بازار کتاب باشد.

قطعا بخشی از دلایل موجه ناشران به همین مساله برمی‌گردد. قیمت کاغذ که اصلی‌ترین مواد اولیه تولید کتاب است، در سال‌های اخیر، همیشه صعودی بوده و این اواخر به بندی یک میلیون تومان هم رسیده است. من نمی‌دانم چرا مسئولان، فکری اساسی برای تثبیت قیمت کاغذ نمی‌کنند. الان همین ترجمه آخر من از بولانیو که 664 صفحه دارد و با جلد سخت منتشر شده، 260 هزار تومان قیمت خورده است. قطعا تهیه کردن این کتاب با این قیمت، بسیاری از علاقه‌مندان را با مشکل روبه‌رو می‌کند. از طرف دیگر، کتاب‌هایی که من ترجمه می‌کنم، معمولا کتاب‌های حجیمی هستند و لاجرم، قیمت پشت جلد آنها گران است. چاپ جدید سه‌گانه «گذرگاه» که من در سال‌های گذشته آن را ترجمه و منتشر کرده‌ام، 870 هزار تومان قیمت خورده است.

چرا برای ترجمه، سراغ کتاب‌های حجیم و پرصفحه می‌روید؟ دلیل خاصی دارد؟

انتخاب‌های من براساس علاقه شخصی‌ام انجام می‌شود. باید با کتابی که ترجمه می‌کنم، ارتباط بگیرم و احتمالا این شانس من است که عمده این کتاب‌ها، کتاب‌های حجیمی هستند. همین دو کتابی که از بولانیو ترجمه کرده‌ام، کتاب‌های مهمی هستند و به‌هرحال نمی‌شد از ترجمه آن‌ها منصرف شوم. همچنین نزدیک‌ترین ترجمه‌ام به انتشار هم کتابی 800 صفحه‌ای است که قرار است نشر ثالث آن را چاپ کند. این کتاب هم برنده بوکر است و کتاب مهمی است. این کتاب‌ها بالاخره باید ترجمه شوند و به دست مخاطب ایرانی برسند.

طی یکی دو دهه‌اخیر، نشر الکترونیک در جهان رشد چشمگیری داشت و به نظر می‌رسید گرانی کتاب در ایران، گزینه نشر الکترونیک را بیش از پیش جلوی پای صنعت نشر بگذارد. هرچند که تحقیقات نشان از آن دارد که مردم اروپا و آمریکا در سال‌های اخیر، به نسخه‌های کاغذی رجعت داشته‌اند، اما چرا نشر الکترونیک در کشورمان آنطور که باید و شاید رشد نکرد؟

متأسفانه نشر الکترونیک در سال‌های اخیر، نتوانسته مشکلات ساختاری خود را رفع کند و به همین خاطر، من به عنوان یک مترجم، بزرگ‌ترین لطمات را از پلتفرم‌هایی که به انتشار نسخه‌های الکترونیک مشغول‌اند، متحمل شده‌ام. اتفاقی که افتاد این بود که ناشران بدون درنظر گرفتن بدون توجه به زیرساخت‌هایی که برای نشر الکترونیک لازم است، شروع کردند به واگذاری و انتشار نسخه‌های الکترونیک کتاب‌هایشان. این رویه برای کتاب‌های من از 15- 14 سال پیش آغاز شده اما جالب است که در تمام این سال‌ها، حتی یک ریال هم از قبل فروش نسخه‌های الکترونیک کتاب‌هایم به حساب من واریز نشده است. خیلی عجیب است که هیچ کدام از کتاب‌های من در پلتفرم‌های فعال، به فروش نرسیده باشد اما در این‌صورت، چه اصراری برای عقد قرارداد متمم و عرضه الکترونیک کتاب‌های من وجود دارد؟ حتما یک جای کار ایراد دارد و متأسفانه هیچ راهکاری برای رسیدن به آمارهای دقیق فروش نسخه‌های الکترونیکی برای نویسندگان و مترجمان، تعبیه نمی‌شود.

به نظر شما عملکرد ناشر در بخش قراردادها مشکل دارد یا عملکرد پلتفرم‌ها؟

مشکل از پلتفرم‌هاست. آنها باید برای مترجم‌ها، حسابی را ایجاد می‌کردند که بتوانم از فرایند فروش یا عدم فروش کتاب‌هایم مطلع شوم. در این‌صورت، حداقل من می‌توانستم در موارد احتمالی تخلف، از ناشری که سهم من از فروش الکترونیک کتاب‌هایم را نپرداخته، شکایت کنم. اما در حال حاضر، تنها مرجع پیگیری من ناشران هستند که همیشه به من گفته‌اند، نسخه‌های الکترونیک کتاب‌های تو، هیچ فروشی روی پلتفرم‌های مطرحی چون فیدیبو و طاقچه نداشته است که این گفته آن‌ها، واقعا برای من عجیب و باورنکردنی است.

اصلا می‌توان شرایط قرارداد را در سیستم فروش پلتفرم‌ها اعمال کرد، یعنی در صورت فروش هر نسخه الکترونیک از ترجمه‌های شما، سهم شما از قرارداد به‌طور مستقیم به حساب شما واریز شود.

دقیقا. به نظر من پلتفرم‌ها برای جلوگیری از تضییع حقوق نویسندگان و مترجمان، باید چنین اقدامی را انجام دهند. البته همان‌طور که شما گفتید، مردم در اقصی‌نقاط جهان، همچنان خرید کتاب کاغذی است و بسیاری از آن‌ها، به حس خواندن و ورق زدن نسخه‌های فیزیکی، برگشته‌اند. اما در ایران، همچنان نشر الکترونیک نتوانسته مرحله اول را به شکل ساختارمند و درست، پیش ببرد تا ببینیم اساس چقدر می‌تواند برای مخاطب ایرانی کارکرد داشته باشد.

در حال حاضر چه می‌کنید و چه کتاب‌هایی را در آستانه چاپ دارید؟

امسال ترجمه کتاب «عمارت گالانت» را به نمایشگاه کتاب تهران رساندم. این کتاب، نوشته ویکتوریا شواب، نویسنده فانتزی‌نویس آمریکایی است که پیش از این هم مجموعه سه‌جلدی «سایه‌های جادو» را از او ترجمه کرده بودم. جدیدا هم ترجمه یک کتاب سیاسی را به نشر ثالث تحویل داده‌ام. اما به‌جز این موارد، دو کتاب از نویسنده‌ای بسیار مطرح از آمریکای جنوبی ترجمه کرده‌ام که هنوز در ایران ناشناخته است. می‌توانم بگویم از پیروان بولانیو است و چه‌بسا آثارش از او نیز پیشی گرفته باشد. سبک آثار این نویسنده، آمیخت داستان و ناداستان است که در مواردی، بسیار تحقیقی و تحلیلی می‌شود که بر پایه رویدادهای تاریخی پیش می‌رود. به توصیه ناشران، اسم نویسنده را نمی‌گویم اما به احتمال خیلی زیاد، دست‌کم یکی از این ترجمه‌ها تا پایان سال به بازار خواهد آمد و مخاطبان با نام و قلم او آشنا خواهند شد.

اخیرا شاهد جذب مخاطبان به ترجمه ناداستان‌ها هستیم؛ کتاب‌هایی که البته از تکنیک‌های داستانی هم بی‌بهره نیستند.

درست می‌گویید. ناداستان برای مخاطب ایرانی، تازگی دارد و جذاب است. البته این سبک کتاب‌ها، در دنیا هم تغییر و تحولاتی داشته و معمولا جذابیت‌های داستانی پیدا کرده‌اند؛ یعنی روایت و فرم داستانی دارند. در واقع نویسندگان در این سبک، ذهنیات خود را نیز در روایت وقایع دخیل می‌کنند و آن خشکی سابق را دیگر در آن‌ها نمی‌بینیم. این مساله، برای مخاطبان جذاب است و مطمئن هستم مخاطبان ایرانی هم در آینده، بیشتر از این سبک کتاب‌ها استقبال می‌کنند. حوزه بکری است و مترجمان نیز به ترجمه چنین آثاری روی خوش نشان داده‌اند.

 

 

http://www.bookcity.org/detail/30418