تنظیمات
قلم چاپ اندازه فونت
نسخه چاپی/شهر کتاب
تاریخ : یکشنبه 20 شهریور 1401 کد مطلب:30507
گروه: گفت‌وگو

می‌خواهم شکاف امر فرهنگی و امر اجتماعی را در شعرهایم پر کنم

گفت‌وگو با علی قنبری

آرمان ملی: علی قنبری (بوشهر- ۱۳۴۷) شاعر، مترجم، منتقد، مستندساز و مدرس ادبیات پست‌مدرن، یکی از چهره‌های شناخته شده در عصر ما است. ادبیات و شعر برای او، یک مساله کاملا جدی است و به‌همین خاطر، تمام فعالیت‌های حرفه‌ای‌اش در طول این سال‌ها، حول همین محور می‌چرخد. حتی وقتی مستند زندگی نادرمشایخی (آهنگساز) را می‌سازد، همچنان شعر در مرکز توجه او است و این توجه را می‌توان در سایر فعالیت‌های ادبی او نیز، جست‌وجو کرد. گپ‌وگفتی با او داشتیم تا کمی از جهان این‌روزهای او، مطلع شویم.

سال‌های اخیر، با وجود شیوع کرونا و محدودیت‌هایش، سال‌های پرکاری برای شما بود. لطفا به عنوان مقدمه، فهرست وار به فعالیت‌های اخیرتان اشاره‌ای داشته باشید.

خب راستش شیوع کرونا چندان تاثیر منفی روی کار من به‌عنوان یک نویسنده نگذاشته، چون فکر می‌کنم شرایط قبل و بعد از کرونا برای نویسنده‌ای که کارش را به تنهایی و در خانه‌اش انجام می‌دهد، تفاوت چندانی ندارد. اما خب به‌عنوان مستندساز و پرفورمنس آرتیست چون با مردم سر و کار داری، مشکلاتی وجود دارد. با این وجود خب من در همین دوران کرونا به شهرهای مختلف سفر کردم و کلی فیلمبرداری کردم. اما در مورد فهرستی که شما خواسته‌اید: در حوزه شعر؛ مجموعه شعر «توضیح المسائل شعر به لی لی» و کتاب نظری «شعر زبان و زبان شعر» را انتشارات «سرزمین اهورایی» منتشر کرد و مجموعه شعر «کردوکار سایه، کوکاکولا، خدا، همکارانش» را هم آماده چاپ دارم. در حوزه ادبیات داستانی؛ رمان«یک زن تئوری در کافه بیتلز» را برای چاپ به انتشارات «رایبد» داده‌ام و همچنین مایلم بگویم که چاپ جدید رمان «چسب و قیچی در گزارش یک ذهن اجاره‌ای» را نشر «نیماژ» منتشر خواهد کرد و در حوزه ترجمه هم از سری هنرمندان تاثیرگذار قرن بیستم، به‌خصوص پست‌مدرن‌ها، بعد از انتشار کتاب‌های «جان کیج»، «اندی وارهول»، «گرترود استاین»، «پابلو پیکاسو»، «جک کرواک» و «ویلیام باروز» توسط نشر «ورا»، کتاب‌های «جکسون پولاک»، «رابرت راشنبرگ»، «مارسل دوشان»، «کورت وونگات»، «آلن گینزبرگ»، «مرس کانینگهام»، «سالوادور دالی»، «آی وی وی» را هم نشر «رایبد» منتشر خواهد کرد و همچنین ترجمه «آنتولوژی شعر کانکریت جهان» را هم برای چاپ به انتشارات «کارگاه اتفاق» سپرده‌ام. در حوزه فیلمسازی و سینما؛ مستند پرتره آقای «علی باباچاهی» شاعر معاصر با عنوان «من نه منم»، مستند پرتره خانم «هستی هیچ» با عنوان «امحاء امضاء» و چند مستند کوتاه از بازارهای معروف ایران ساخته‌ام و یک فیلمنامه سینمایی با عنوان «آموزش عاشقی آسان» نوشته‌ام که اگر تهیه‌کننده‌ای پیدا شود، قرار است آقای «فرزاد موتمن» آن را بسازند. در حوزه پرفورمنس پوئتری (شعر اجرا) هم پرفورمنس «من عاشق بارون و ریختن سس فلفل مارک خروس روی پلو هستم» را در مجموعه فرهنگی «خونه‌ی کار دگره» اجرا کردم.

اجازه بدهید پیش از هر چیز، با شعر آغاز کنیم. در سال ۹۹ دو کتاب منتشر کردید، اولی مجموعه شعر«توضیح المسائل شعر به لی لی» که برای من خیلی دلچسب بود. شاید به این دلیل که اشارات زیادی در سروده‌های این مجموعه به مسائل اجتماعی امروز و دیروز وجود دارد. کمی درباره این مجموعه بگویید.

همیشه در همه کتاب‌های شعر من، دغدغه‌های اجتماعی اهمیت زیادی داشته‌اند و در واقع باید بگویم که کار من در شعر همیشه تلفیقی از وجوه بلاغی و دغدغه‌های اجتماعی بوده است. اما، این نکته‌ای را که عرض می‌کنم بسیار اهمیت دارد و آن هم این است که اساسا نگرش من به شعر این‌گونه است که، این دغدغه‌های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، عاشقانه و یا هر چیز دیگری نیست که وارد شعر من می‌شود؛ بلکه این جهان شعری من است که وارد هر جهانی از جمله دغدغه‌های اجتماعی می‌شود. در واقع شعر من یک موزائیک‌واره است که همه چیز در آن یافت می‌شود. من در شعر یک چشمِ چرخان دارم که به همه سمت و در همه زوایا می‌چرخد. ولی خب؛ باید این را هم عنوان کرد که من به عنوان شاعری شناخته می‌شوم که سعی دارد شکاف امر فرهنگی و امر اجتماعی را پر کند و حدس می‌زنم که حرف شما ناظر به این مساله است که من زیاد درگیر انتزاع نیستم و یا یک شعر سابژکتیو نمی‌نویسم که کاملا درست است؛ چون دغدغه‌های اجتماعی و همچنین ابژکتیویسم برای من حائز اهمیت است.

دومین، کتاب «شعر زبان و زبان شعر» که یک کتاب نظری و دربردارنده شعر و رویکرد به زبان است. به نظرم نکات جالبی در خود داشت اما در برخی بخش‌ها، تعابیر از صورت علمی فاصله گرفته‌اند و مبین یک مفهوم روشن و متقن نیستند.

باعث خوشحالی است که این کتاب مورد توجه شما بوده است. اما در این ارتباط که می‌فرمائید در برخی بخش‌ها، تعابیر از صورت علمی فاصله گرفته‌اند و مبین یک مفهوم روشن و متقن نیستند؛ باید بگویم که اولا این کتاب در مورد ادبیت شعرهای زبانی من است و ادبیت ویژگی منحصربه‌فرد یک متن ادبی است و در این کتاب، من از منظر بوطیقایی به شعری پرداخته‌ام که مطمح نظر من است و از طرفی، اساسا بوطیقا به تحلیل و توصیف این ویژگی می‌پردازد. بوطیقای ادبی از جامعه‌شناسی یا نقد روانشناسی و... متفاوت است، زیرا بوطیقای ادبی، متن ادبی را به تنهایی موضوع شناخت خود می‌داند، اما نقد تاریخ، جامعه‌شناختی و روان‌شناسی و... ادبیات را تجلی چیزهایی مانند جامعه و روان می‌دانند، بدین جهت است که می‌گوییم بوطیقا آن رهیافت به ادبیات است که هم مجرد است و هم درونی و این بوطیقا، این قواعد را درون خود ادبیات و مشخصا ادبیات من می‌جوید. از اینها گذشته، من در این کتاب حتی خود بوطیقا را هم چندان مطمح نظر ندارم و سعی کرده‌ام که دغدغه‌های خودم را فارغ از هر دسته‌بندی بیان کنم و اصول و قواعدی را مترتب بر آن نمی‌دانم و فکر می‌کنم به همین جهت است که کتاب خاصی است و با کتاب‌های نظری از این دست متفاوت است و خودم هم عامدانه این کار را کرده‌ام، حداقل در بیشتر بخش‌های آن.

در سال‌های اخیر، به مدیوم سینما نزدیکتر شدید. چند مستند ساختید، فیلمنامه و... سینما چقدر برای شما جدی شده و بنا دارید چه سمت و سویی به آن بدهید؟

قبل از هر چیز باید بگویم، من موقع استفاده از دوربین به سینما و یا فیلم مستند و... فکر نمی‌کنم. من بیشتر به استفاده از مدیوم‌ها فکر می‌کنم مثلا، کلمه (نوشتار، شفاهیت، تایپوگرافی)، دوربین فیلمبرداری یا تصویر یا انیمیشن و یا هر چیز دیگری که در واقع انعکاس ذهنیت من را نشان می‌دهد. برای مثال من یک پرفورم‌پوئتری دارم با عنوان «پرده‌خوانی و معرکه‌گیری» که در آن از موشن‌دیزاین، تایپوگرافی، شعرخوانی، آواز و شعبده‌بازی استفاده می‌کنم، در واقع از مدیوم‌های مختلف. من هیچ اسمی برای این کارم استفاده نمی‌کنم و فقط می‌گویم یک پرفورمنس یا اجرا یا رویداد است. حالا در هر کاری هر کدام از این مدیوم‌ها پررنگ‌تر است. یعنی وقتی از دوربین فیلمبرداری استفاده می‌کنم، این به این معنی نیست که بخواهم بگویم وارد سینما شده‌ام و یا سینمای مستند و یا هر چیز دیگری که مرسوم است. برای من این فقط یک «رویداد» است و دست‌برقضا همیشه پای یک شاعر و یا شعر در میان است. حتی رمان‌های من هم درباره شاعر و شعر است و حتی وقتی «سرهم بندی با نادر مشایخی» را هم ساختم در واقع آن فیلم وجه مشترک نگاه من به شعر و نگاه نادر به موسیقی است؛ چون برحسب اتفاق ما هر دو شیفته جان کیج بودیم، جان کیج موسیقیدان، جان کیج شاعر و جان کیج فیلسوف. یا حتی فیلم آقای باباچاهی نیز به‌همین ترتیب. اما بعضی وقت‌ها شما در حال فیلمبرداری از بازار بزرگ تهران هستید، یا بازار کاشان یا بازار وکیل شیراز، خب این مثل این است که به یک سفر خانوادگی رفته‌ای و شروع می‌کنی به عکس‌برداری و یا فیلم‌برداری و بعد این‌ها را کسی از شما می‌خرد و شما حتی اسمت را هم پای آن فیلم نمی‌گذاری، نه به‌خاطر اینکه اهمیتی ندارد، نه، حتی فیلم‌های آرشیوی خانوادگی دیگران هم برای فیلم‌های مستند فروخته می‌شود اما این کار همیشگی تو نیست و فقط ممکن است در رزومه تو بیاید، برای اینکه تو در بازار مصرفی دنبال پول می‌گردی. اما در مورد فیلمنامه داستان فرق می‌کند، برای من فیلمنامه نوشتن یک «داستان» است که برای سینما نوشته می‌شود. برای من فیلمنامه هنوز ادبیات است و وقتی فیلمنامه تو وارد سینما می‌شود، به قول همینگوی مثل قاچاقچیان مرز مکزیک و آمریکا است که تو کیف مواد مخدر را می‌اندازی آن طرف و آن‌ها هم کیف پول را پرتاب می‌کنند این‌طرف و دیگر هیچ تعاملی نیست.

سینمای ایران در سال‌های اخیر را چطور ارزیابی می‌کنید و به نظر شما، ساخته‌های امروز سینمایی که اغلب پایشان به جشنواره‌های خارجی باز می‌شود، چیست؟

من هیچ مطالعه و تحقیقی در این زمینه ندارم و نمی‌توانم پاسخگوی شما باشم و در عین‌حال جشنواره‌ها برای من اهمیتی ندارد و فقط به‌واسطه جشنواره‌ها می‌توانی در روند وجه مصرفی خودت رونق ایجاد کنی، مثلا پول یا «فاند» بگیری. ضمن اینکه اصلا من از مدیوم دوربین در این عصر دیجیتال و اینترنت به‌عنوان ورود به یک جهان خاص استفاده می‌کنم و نه مثلا یک فیلم داستانی که درباره جهان است (و نه جهان خاص). فیلم‌های داستانی و غیرداستانی دو جهان کاملا مجزا هستند. یعنی در این دو جهان گفت‌وگوی بین واقعیت و ذهن و خیال فیلمساز از واقعیت خارجی بسیار متفاوت است. در واقع من با دوربینم درگیر ذهن‌گرایی مستند بر اساس تکیه بر «خود» عمل می‌کنم. من به اسناد و ذهنیت خودم الصاق شده‌ام و در حالی‌که سینمای داستانی اصلا چیز دیگری است و من شناخت چندانی نسبت به آن ندارم. من درگیر یک «خودنگاری» هستم، چیزی که امروزه بسیاری دارند به آن می‌پردازند.

در یک مقطع، پرفورمنس و گره‌زدن آن به مساله شعر، رونق گرفته بود و خود شما هم پرفورمنس‌هایی داشته و دارید. امروز این گرایش را چطور ارزیابی می‌کنید و چه آینده‌ای را برایش متصورید؟

خب من سال‌هاست که درگیر پرفورمنس پوئتری هستم. پرفورمنس به جهت استفاده از مدیوم‌های دیگر، پروسه شعری را توسعه می‌دهد اما در عین‌حال وجه شفاهی آن و اجرای آن در گالری‌ها، به یک جور باج دادن به مخاطب شباهت دارد و البته نه همیشه. وگرنه همین که من این سال‌ها شعر اجرایی انجام می‌دهم، در عین حال که هیچ مواجبی از آن ندارم، نشانه یک جور اعتقاد است. باید بگویم الان شعر اجرا نسبت به گذشته توسعه بیشتری پیدا کرده است و از میان هم‌نسلان خودم کسانی مثل من، محمد آزرم، لیلی گله‌داران و آنیما احتیاط و... در این سال‌ها به آن مشغول بوده‌ایم. و درباره اینکه آینده چه اتفاقی می‌افتد، من فکر می‌کنم با رشد فناوری‌های مختلف، می‌تواند سمت و سوهای مختلفی به خود بگیرد.

ترجمه‌ها را فراموش نکنیم. در این سال‌ها، ترجمه‌های زیادی از شما منتشر شده و می‌دانم ادامه دارد. کمی درباره ترجمه‌ها بگویید.

خب همان‌طور که میدانی در دو دهه گذشته هنر و ادبیات پست‌مدرن تدریس کرده‌ام. ترجمه‌های من عموما و مشخصا در مورد هنرمندان مطرح قرن بیستم و جنبش‌های شعری قرن بیستم است که در کلاس‌هایم به آن‌ها پرداخته‌ام، کسانی مثل اندی وارهول، جان کیج، مرس کانینگهام، آلن گینزبرگ، کورت وونگات، رابرت راشنبرگ، مارسل دوشان، جک کرواک، ویلیام باروز، گرترود استاین، جکسون پولاک و... که ایده‌هایشان تاثیر بسیار زیادی بر هنر و ادبیات من گذاشته‌اند. من عاشق آن‌ها هستم و کتاب‌های ترجمه‌ام نیز مجموع آرای آن‌هاست که در این سال‌ها ترجمه کرده‌ام و درباره‌شان حرف زده‌ام. در واقع ترجمه‌های من از شعر پست مدرن و یا حتی شعر کانکریت نیز دلبستگی‌های خود من در این سال‌ها بوده‌اند.

به عنوان سوال آخر؛ با توجه به شرایط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در سال‌های اخیر، رابطه جامعه با شعر و هنر را چطور می‌بینید؟ در این میان، شاعر و هنرمند چه شرایطی را تجربه می‌کند؟

برخی مسائل اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، از حجم مصرف هنری در سبد مایحتاج مردم می‌کاهد، در عین‌حال هنرمندان نیز به‌خاطر وضعیت بد اقتصادی و سیاسی از هنر فاصله می‌گیرند. هنر دیگر برای آنها امر جدی تلقی نمی‌شود. به این معنا که جدیت آنها کمرنگ می‌شود و آن شبه‌هنر که به‌واسطه آن می‌توان پولی به جیب زد، فراگیر می‌شود. مثلا حتی در فضای اقتصادی تاریخ معاصر جهان هم کمدی سطح پایین طرفدار پیدا می‌کند و این وضعیت مختص ایران نیست. کلا در این شرایط مردم درگیر نیازهای اولیه‌شان هستند و چه در وجه مصرفی و چه در وجه تولیدی، وضعیت هنر اسفبار می‌شود. دوران رونق هنر نسبت مستقیمی با رونق اقتصادی دارد. امروزه روح هنرمند به سمت نیستی می‌رود، فقط ممکن است به‌واسطه عشق و جنون و هنر در آن تاخیر ایجاد شود.

 

 

http://www.bookcity.org/detail/30507