تنظیمات
قلم چاپ اندازه فونت
نسخه چاپی/شهر کتاب
تاریخ : شنبه 2 مهر 1401 کد مطلب:30592
گروه: نشست‌ها

اقبال ایرانیان به ادبیات چک

گزارش نشست «گفت‌وگوی ادبی ایران و چک»

مثلث وین، بوداپست، پراگ برای شناخت فرهنگ روشنفکری اروپای مرکزی اهمیت فراوانی دارد. بیشتر شاعران و نویسندگان چک از پراگ برخاسته‌اند. مخاطبان ادبیات در ایران با آثار کافکا، کوندرا و کلیما آشنایی دارند ولی از احولات ادبی سال‌های اخیر این کشور کمتر اطلاع دارند. در جمهوری چک نیز ایران‌شناسی و زبان و ادبیات فارسی سابقه‌ای طولانی دارد و این کشور ایران‌شناسان مشهوری مانند ریپکا و بچکا دارد، ولی متأسفانه ادبیات معاصر فارسی در چک چندان شناخته‌شده نیست.

نشست هفتگی شهر کتاب در روز سه‌شنبه ۲۹ شهریور به «گفت‌وگوی ادبی ایران و چک» اختصاص داشت که با حضور زوزانا کریهوا، مونا خادمی‌، مجید بهره‌ور و علی‌اصغر محمدخانی برگزار شد.

در ابتدای این نشست، علی‌اصغر محمدخانی، معاون فرهنگی شهرکتاب، در بخشی از سخنان خود اظهار داشت: چک یکی از کشورهای فرهنگی مهم اروپای مرکزی است که ایران‌شناسی در آن سابقه‌ای طولانی دارد. تحقیقات شرق‌شناسی و به تبع آن، ایران‌شناسی به‌طور جدی از اواخر جنگ جهانی دوم در این سرزمین آغاز شد. مؤسسه‌ی شهرشناسی چک یکی از مراکز مهم تحقیقات ایران‌شناسی است که چهره‌های برجسته‌ای چون یان ریپکا، یرژی بچکا، رودلف ماتسوخ و بسیاری نام‌های دیگر در آن به تدریس و تألیف و ترجمه اشتغال داشته‌اند. همچنین، طی این چند دهه افرادی چون مجید بهره‌ور، مونا خادمی، زهرا ابوالحسنی، محمدرضا موحدی در زمینه‌ی تدریس و پژوهش با دانشگاه چارلز همکاری داشته‌اند.

او افزود: پیش‌تر توجه به ادبیات فارسی در چک بسیار بیشتر بوده است و کسانی مثل ریپکا یا بچکا با وجود موانع پیش روی‌شان آثار درخوری چون تاریخ ادبیات ایران خلق‌ کرده‌اند و آثاری درباره‌ی شاهنامه، هزار و یک‌ شب، خیام، سعدی، جامی، خاقانی، نظامی، عطار پدید آورده‌اند. در مورد ادبیات معاصر این توجه بسیار کمتر بوده است و فقط آثاری از هدایت یا فروغ به زبان چک ترجمه شده است. در واقع، ادبیات معاصر فارسی خیلی در چک ناشناخته است. این در حالی است که ادبیات معاصر چک در ایران به خوبی شناخته شده است. ادبیات صد سال اخیر چک به شکل گسترده‌ای به فارسی ترجمه شده است و ما با بسیاری از نویسندگان چک از قبیل بهومیل هرابال، ایوان کلیما، فرانتس کافکا و میلان کوندرا و آثارشان آشناییم. در سه چهار دهه‌ی اخیر فقط ترجمه‌ی کافکا و کوندرا نزدیک به هفتصدهزار شمارگان در ایران چاپ شده است که عدد جالب توجهی است. همچنین، آثار ایوان کلیما در این سال‌ها با استقبال فراوانی روبه‌رو بوده است. همان‌طور که کتاب کم‌حجم واتسلاو هاول، «قدرت بی‌قدرتان» برای مخاطب ایرانی بسیار جذاب بود و با استقبال خوبی مواجه شد.

ما امروز بیشتر بر مسائلی چون تحولات ادبی ایران و چک در چند دهه‌ی اخیر، وضعیت نویسندگان زن چک، موضوعات و دغدغه‌های این زنان نویسنده، درون‌مایه، سبک، مفاهیم و موضوعات مرکز توجه نویسندگان چک و تفاوت این نویسندگان در این موارد با دیگر کشورهای اروپای شرقی و اروپای مرکزی تأکید داریم.

او ادامه داد: متقابلاً، ما تلاش می‌کنیم تا آثار ادبیات معاصر فارسی را در چک بیشتر معرفی کنیم. یکی از کارهایی که به نظر من می‌تواند در این راستا مفید واقع شود، انجام کارهای تطبیقی است. برای نمونه می‌توانیم زنان نویسنده‌ی ایرانی مثل گلی ترقی، فریبا وفی، سیمین دانشور، زویا پیرزاد را با نویسندگان چک مقایسه کنیم و اشتراکات و تفاوت‌هایشان را بررسی کنیم. همان‌طور که در خانه رم بین سه نویسنده‌ی ایرانی و سه نویسنده‌ی ایتالیایی بحثی مقایسه‌ای کردم و در این باره سخن گفتم که میان زویا پیرزاد، گلی ترقی، فریبا وفی و ناتالیا گینزبورگ، آلبا دسس‌پدس و گراتزیا دلدا چه اشتراکاتی وجود داشته است.

محمدخانی در پایان تأکید کرد: بیشتر شاعران و نویسندگان چک از پراگ برخاسته‌اند و در دانشگاه فلسفه خوانده‌اند. این مساله‌ی جالبی است که شاید روزی بتوانیم روی آن کار کنیم. همچنین، مثلث وین، بوداپست، پراگ برای شناخت فرهنگ آنارشیسم روشن‌فکری اروپای مرکزی و این منطقه اهمیت دارد و به نظر می‌رسد لازم است بیشتر با آن آشنا شویم.

 

حضور چشمگیر زنان نویسنده

زوزاونا کریهوا سخنان خود را به زنان نویسنده‌ی چک اختصاص داد. او در بخشی از سخنان خود اظهار داشت: تا کنون اثری از نویسندگان زن چک به فارسی ترجمه نشده است. این علامت کمبود نویسندگان زن در چک نیست و مثل بقیه‌ی کشورهای دنیا نویسندگان زن معاصر در چک بیش از نویسندگان مردند. من امروز نمی‌توانم تصویری از ادبیات زن معاصر چک به شما بدهم، چراکه سخن بسیار طولانی خواهد شد. من بیشتر به نویسندگان زن چکی توجه‌ کرده‌ام که تأثیرگذارند و نفوذشان بر جامعه چک امروز خیلی قوی است، حتی شاید قوی تر از نویسندگان مرد. چرای این امر را من نمی‌دانم. اما خوشحال خواهم شد اگر بتوانم مهم‌ترین این نویسندگان زن معاصر را معرفی کنم و امیدوار باشم کتاب‌هایشان نیز به زودی به فارسی ترجمه شود. آثار همه‌ی نویسندگانی که امروز معرفی می‌کنم، به چندین زبان دنیا ترجمه شده است و فرصت برگردان غیرمستقیم این آثار نیز وجود دارد.

او ادامه داد: عمده‌ی آثار ادبیات چک را در دهه‌های اخیر زنان نویسنده‌ی نسل جوان و متوسط نوشته‌اند. فروش کتاب تحت سلطه زنان بوده و زنان برندگان جوایز ادبی بوده‌اند. در حالی‌که در دهه‌ی نود صحنه‌ی ادبی چک زیر سلطه مردان بود، از بیست سال پیش زنان کم‌کم به صحنه پا گذاشتند. امروز زنانی چون کاترینا تچکووا، رادکا دنمارکوا، در عرصه‌ی ادبیات چک جایگزین مردانی چون میلان کوندرا و بهومیل هرابال شده‌اند و مورد استقبال عمومی قرار گرفته‌اند. مدیران بسیاری از مؤسسات انتشاراتی چک اذعان می‌کنند که بیش از هشتاد درصد نسخه‌های ابتدایی متون ارائه شده به آنها را زنان نوشته‌اند. همچنین، در چند سال اخیر به وضوح علاقه‌ی بیشتری به آثار نویسندگان زن مشاهده شده است تا جایی که گاهی به وضوح برخی ناشران به دنبال داستان‌های تأثیرگذار نویسندگان زن هستند و انتظار دارند زنان دوباره در مرکز داستان‌ها قرار بگیرند. ناشران خارجی نیز عمدتاً نویسندگان زن معاصر چک را انتخاب می‌کنند، زیرا آنها نویسندگان مشهوری هستند و بحث‌های فرهنگی اغلب حول محور نوشتن آنها می‌چرخد. این فقط مربوط به نویسندگان زن نیست. امروز تعداد زنان در تمام سطوح از صنعت نشر تا کتابخانه‌ها بیشتر شده است. این یک واقعیت آماری ثابت شده است که عموم خوانندگان زنان هستند، اما حالا در صنعت کتاب، از انتشارات‌ها و آژانس‌های کتاب تا کتابفروشی‌ها، هم حضور زنان چشمگیر است.

او درباره‌ی موضوعات مورد توجه زنان نویسند‌ه‌ی معاصر چک گفت: سرنوشت کل خانواده یکی از موضوعات مورد توجه زنان است. اما این موضوع نه فقط به فضای داخلی چک، بلکه با موضوعات جهانی هم هم‌گام شده است. چنین داستان‌هایی اغلب در محیط خانه و خانواده اتفاق می‌افتند، اما پایان آنها بدون توجه به مرزهای جغرافیایی و آداب و رسوم و نظام سیاسی قابل انتقال است. به بیان دیگر، زنان نویسنده‌ی چک امروز در پی مطالعه و ثبت تجارب مشترک میان زنان ملت‌های مشترک‌اند.

کریهوا اظهار داشت: پترا حولوا نویسنده‌ی ۲۳ ساله در سال ۲۰۰۲ رمانی با عنوان «خاطره‌ی مادربزرگم» منتشر کرد که در مغولستان اتفاق می‌افتد. او درباره‌ی ‌مغولستان، آداب و رسوم و محیط و فرهنگ و تاریخ مغولستان مطالعاتی گسترده داشته است و اینها را در این رمان به مخاطب منتقل کرده است. پترا پروخازکوا، روزنامه‌نگار و نویسنده، در جریان درگیری‌ها به ظلم‌هایی می‌پرداخت که بر ساکنان محلی، به ویژه زنان، شد. اما او در رمان «فریشتا» به محیطی متفاوت می‌پردازد. پروخازکوا در این رمان تخیلی درباره‌ی افغانستان به عناصر اتوبیوگرافیک تجربه‌ی زنی با پیشینه‌ی لیبرال می‌پردازد که با مردی افغان از خانواده‌ای بسیار مردسالار و سنتی ازدواج می‌کند. این کتاب بسیار قابل توجه است، چرا که چشم‌انداز این اثر سیاه‌وسفید نبوده، بلکه مبتنی بر درکی عالی از محیط محلی افغانستان بوده است. همچنین، نه در پی محکوم کردن بوده است، نه موعظه‌های فمینیستی. براساس این کتاب یک انیمیشن سینمایی چک با عنوان «خورشید من مد» هم ساخته شد که جایزه گرفت.

او در ادامه در این باره توضیح داد که زنان در آثار خود به مسائلی چون روند عادی‌سازی در مقابل روند بیان شرایط واقعی زیستی مردم چک در دوران کمونیسم اشاره می‌کنند، همچنین برخلاف مردان بیشتر بر تاریخ کوچک (تاریخ از دیدگاه تجارب زنان و کودکان در دوران جنگ و در خلال ماجراها و درگیری‌های سیاسی) تمرکز دارند تا تاریخ جنگ‌ها و جریان‌های سیاسی (تاریخ بزرگ) تأکید دارند که این واقعا اصیل و بی‌نظیر است و مثال زد: برای نمونه، رمان کارین لدنیتسکا در معدنی در مرز چک می‌گذرد و سرنوشت دراماتیک جامعه‌ی محلی را به تصویر می‌کشد. در این رمان، بعد از ریزش معدن و کشته شدن کارگران مرد، زنان در جایگاه مردان قرار می‌گیرند و ناچار می‌شوند وظایف و مسئولیت‌های آنها را بر عهده بگیرند. در این رمان افزون بر اینکه زنان تولدی دردناک را از سر می‌گذرانند، کودکان نیز از نظر عاطفی درگیر می‌شوند. در نتیجه روابط میان مادران، پدران و فرزندان دگرگون می‌شود.

او در بخش دیگری از سخنان خود گفت: رویکرد خلاقانه‌ی نویسندگان زن در موضوعات تاریخی نیز قابل توجه است. این نویسندگان پیش از نوشتن رمان کار تحقیقاتی کامل انجام می‌دهند و به تعداد زیادی از منابع اولیه از مطالب تاریخی تا مصاحبه با شاهزادگان و تجاربشان در مناطق بومی اتکا می‌کنند. از این دانش عمیق دنیایی تخیلی رشد می‌کند که مرکز آن داستان زندگی چند شخصیت است. حتی می‌توان گفت نویسندگان زن معاصر چک در حال تغییر رویکرد جامعه به موضوعاتی هستند که یا از آنها غفلت شده بود یا تابو بوده‌اند.

کریهوا در پایان گفت: رادکا دنمارکوا در آخرین رمان خود، «ساعت‌های سربی»، تلاش می‌کند در کنار سرنوشت چندین شخصیت بی‌نام و نشان، شیوه‌های سرکوبگرانه‌‌ی پیچیده‌ی رژیم چین را نیز نشان بدهد. بنابراین، او در کنار چین معاصر، موقعیت چین را در افق ادراک نخبگان اقتصادی خسته و پرکار غربی نشان می‌دهد.

 

از چاپک تا جای خالی زنان نویسنده‌ی چک

مونا خادمی در مورد تاریخچه و سیر ترجمه‌ی ادبی آثار چک در ایران سخن گفت. او در بخش‌هایی از سخنان خود اظهار داشت: ادبیات ایران اولین‌بار در قرن نوزدهم و با قدرت گرفتن شرق‌شناسی به چک آن زمان رسیده است، ولی این ادبیات بیشتر ادبیات کلاسیک بوده است. در‌حالی‌که ورود ادبیات چک به ایران به نیمه‌ی اول قرن بیستم برمی‌گردد. سال‌هاست که ادبیات چک جایگاه خودش را میان خواننده‌های ایرانی پیدا کرده است و جای پای محکمی دارد. این امر احتمالاً به شباهت‌های تاریخی ما و کشور چک برمی‌گردد. چرا که هر دو کشور تاریخ پرفرازونشیبی شامل جنگ، کودتا، انقلاب داشته‌اند و تجارب زیستی‌ تا حدودی مشابه را از سر گذرانده‌اند.

او بیان داشت: اولین ترجمه‌های آثار چکی به دهه بیست شمسی برمی‌گردد. قبل‌از آن هم تکه‌های کوچکی از آثار نویسنده‌های چکی در پانویس روزنامه‌ها چاپ‌ شده بوده است، ولی اولین اثر چک کامل به فارسی ترجمه‌شده بر اساس اطلاعات کتابخانه ملی کتاب «کارخانه‌ی مطلق‌سازی» کارل چاپک با ترجمه‌ی حسن قائمیان در سال ۱۳۲۶ است که از فرانسه به فارسی برگردانده شده است و صادق هدایت بر آن مقدمه‌ای نوشته است. اما شناسانده شدن ادبیات چک به ایران با ترجمه اولین آثار کافکا اتفاق افتاد که تقریباً دو سال بعد از این بود.

او ادامه داد: «گروه محکومین» را نیز حسن قائمیان در سال ۱۳۲۷ به فارسی برگرداند. بعد از آن صادق هدایت «مسخ» کافکا را در سال ۱۳۲۹ به فارسی برگرداند که شاید بتوان گفت نقطه عطفی در شناساندن ادبیات چک به خوانندگان ایرانی شد. در این میان، گفتنی است که هرچند در ایران به سادگی کافکا و کوندرا را نویسندگان چک می‌شناسیم، در خود چک سال‌ها بحث بر سر این بوده است که این دو نویسنده آلمانی‌اند یا چکی. آثار کوندرا بسیار دیرتر وارد بازار کتاب ایران شد، اما در دهه‌ی شصت و بعد از انقلاب در کنار کافکا و کلیما مهم‌ترین و شناخته‌شده‌ترین نویسنده‌ی چک است و ما این را مدیون ترجمه‌ی همایون‌پور از رمان «بار هستی» هستیم که تا کنون ۲۷ بار چاپ شده است. همچنین امروز تقریباً تمام آثار کوندرا از مقالات تا نمایشنامه‌هایش به فارسی ترجمه شده و در دسترس است که بسیار مسرت‌بخش است.

خادمی اظهار داشت: یاروسلاو هاشک نیز در میان خوانندگان ایرانی بسیار معروف است. این نویسنده طنز انتقادی و سیاهی را به ایران آورد. می‌توانیم بگوییم «شوایک» مهم‌ترین کاراکتر ادبیات معاصر چک است. تقریباً در هر خانه‌ای جمله‌های این شخصیت به کار می‌رود. این اثر پانزده سال پیش از زبان مجاری به فارسی ترجمه شده و شناخته شده است. اما این کتاب پیش از اینها نیز به صورت مقطعی به ایرانیان معرفی شده بوده است. در سال ۱۳۲۴ حسن قائمیان بخشی از این کتاب را به فارسی برمی‌گرداند و بعد از آن ایرج پزشک‌زاد در دهه‌ی شصت قسمتی از آن را ترجمه و با عنوان «شوایک: سرباز ساده‌دل» منتشر کرده است.  

او افزود: در دو دهه‌ی اخیر ترجمه و انتشار آثار ادبیات چک در ایران بسیار قدرت گرفته است. از سال ۱۳۸۰ تا به امروز علاقه‌مندی به ادبیات چک و ترجمه‌ی آن بسیار قوی است. بهومیل هرابال در این دوران با ترجمه‌ی استادانه‌ی پرویز دوایی از «تنهایی پرهیاهو» به مخاطب ایرانی معرفی شد. این کتاب تا کنون ۲۴ بار چاپ شده است و از معدود کتاب‌هایی است که مستقیم از زبان چک به فارسی برگردانده شده است. کتاب «قدرت بی‌قدرتان» واتسلاو هاول نیز بارها چاپ شده است. همین طور است آثار چاپک و کلیما. وقتی از ادبیات چک صحبت می‌کنیم، نمی‌توانیم ایوان کلیما را از سخن بیرون نگه داریم. با اینکه کلیما خیلی دیر در ایران شناخته شد. می‌توانیم بگوییم امروز آثار کلیما طلایه‌دار آثار ترجمه‌شده به فارسی در ایران هستند. معروف‌ترین کتاب او، «روح پراگ»، با ترجمه‌ی خشایار دیهیمی در سال ۱۳۷۸ دریچه‌ی جدیدی به ادبیات چک بر روی خوانندگان ایرانی گشوده است.

این سخنران تصریح کرد: تا اینجا از نویسندگانی نام‌آشنا در ایران نام بردم، اما در کنار اینها نویسندگان دیگری هم ترجمه شدند که با اقبال عمومی مواجه نبودند. به نظر من گستردگی موضوعات و ژانرهای ادبی ترجمه‌شده از ادبیات چک قابل‌تقدیر است و نشان می‌دهد که مترجمان و ناشران ما علاقه دارند آثار چکی متنوع را معرفی کنند. در مقابل جای شعر و ادبیات کودک در این میان خالی است. ادبیات کودک در اروپا بسیار جایگاه مهمی دارد و ادبیات کودک چک مخصوصاً در دوران کمونیسم بسیار تاثیرگذار بوده است. نکته دیگر هم این است که به نظر می‌رسد نوعی بی‌علاقگی به آثار و نویسندگان امروزی چک در بازار کتاب ایران وجود دارد. ادبیات ترجمه‌شده به فارسی همه آثار پیش از انقلاب مخملی‌‌اند و حداکثر تا دهه‌ی نود میلادی می‌رسند. البته ایوان کلیما در این میان استثناست. از نظر منی که در حوزه‌ی ادبیات چک فعالم، جای ادبیات معاصر چک و ادبیات زنان کاملاً به چشم می‌آید. از میان آثار معاصر چک فقط «شهر فرهنگ اروپا»ی پاتریک اوئور ژدنیک به فارسی برگردانده شده است.

او در مورد جریان‌ها و ژانرهای ادبی بعد از انقلاب چک گفت: انقلاب مخملی که نقطه‌ی عطفی در زندگی شهروندان چکسلواکی بوده است، به‌طور مشخص روی ادبیات هم تاثیر بسیار زیادی گذاشته است. بعد از انقلاب، آن دشمن مشترک از بین ‌رفته است و نویسنده که در دوران خفقان حکومت کمونیستی به‌مثابه وجدان بیدار ملت عمل می‌کرده و از او انتظار می‌رفته است که در مقابل خفقان سیاسی و ادبیات دولتی واکنش نشان بدهد و شرایط اجتماعی سیاسی، عدم آزادی و دیکتاتوری را در آثار خودش بیان کند یا نشان بدهد در ابتدای این دوره همانند دیگر هنرها جایگاه خود را از دست داده و به‌طورکلی کارکردش ضعیف ‌شده است و با آزادی مطبوعات و حق آزادی بیان به دست آمده این نقش کم‌رنگ شده و رو به افول گذاشته است.

او افزود: همچنین، در جامعه‌‌ی تازه به آزادی رسیده‌ای که تا دیروز امکان دسترسی به خیلی از امکانات دنیای آزاد، همچون سفر کردن، را نداشته است دیگر ادبیات اولویت نبوده است. از سوی دیگر، نویسندگان هم برای پیدا کردن موضوعات جدید و جذاب لنگ می‌زدند. در نتیجه ریزش خواننده ایجاد شد و ادبیات در جایگاه دغدغه‌ی عده‌ی قلیل علاقه‌مندان ماند. اما در سال‌های بعد، کمی بعد از انقلاب و تشکیل دولت دموکراتیک و فرونشستن تب انقلاب، دوباره ادبیات به نوع دیگری جای خودش را پیدا کرد. در این دوره، در کنار ادبیات دولتی که در دوران کمونیسم بوده است،سامیزدات و ادبیات تبعید با هم تلفیق شدند و به صحنه آمدند و کتاب‌های ممنوعه‌‌ی نویسندگانی مثل ایوان کلیما از پستوها درآمد و به‌سرعت چاپ ‌شد و در دسترس مخاطبان قرار گرفت و ژانرهای جدیدی به بازار‌ آمد که تا قبل‌از آن جایی در ادبیات چک نداشت.

خادمی در ادامه درباره‌ی برخی از مهم‌ترین این ژانرها از جمله خاطره‌نویسی، تاریخی، کمدی تراژیک، ادبیات سرگرم‌کننده، ادبیات پست‌مدرن، خارج از مرزها، سخن گفت. او در بخشی از این سخنان گفت: بعد از فروپاشی کمونیسم، نویسندگان توانستند از مرزها خارج شوند و بیرون از مرزهای چک به دنبال سوژه‌هایی برای نوشتن بگردند برای نمونه نویسندگان تجارب زندگی‌یا همزیستی‌شان را با دیگر فرهنگ‌ها و مردمان دیگر کشورها نشان می‌دهند. از مهم‌ترین این نویسندگان چک مارتین ریشاوی است که کتابی اتوبیوگرافی با عنوان «سفر به سیبری» نوشته است. این کتاب درباره‌ی سفرهای نویسنده به سیبری، تجارب او، شرح زندگی و فرهنگ مردم بومی سیبری و شناخت ذهنیت و مدل فکر کردن آن مردم است. همچنین، نویسنده به پارادوکس‌هایی می‌پردازد که جامعه‌ی چک بعد از فروپاشی اتحادیه جماهیر شوروی با آن دست و پنجه نرم می‌کند.  

 

کوچ از ترک‌شناسی به ایران‌شناسی

مجید بهره‌ور در بخش‌هایی از سخنان خود اظهار داشت: در شهریور امسال، کنفرانسی در مؤسسه شرق‌شناسی پراگ برگزار شد که ایران‌شناسان و شرق‌شناسانی از سراسر دنیا در آن شرکت داشتند. البته از آسیا، فقط من در این کنفرانس بودم. یان ریپکا یکی از بانیان مؤسسه شرق‌شناسی بوده است و به‌همین خاطر من احساس کردم که کار ریپکا و میراث او باید معرفی بشود.

او درباره‌ی سخنرانان حاضر در این کنفرانس و محور سخنان آنها توضیحاتی ارائه داد و در نهایت، بخشی از سخنان خود در آن کنفرانس را بازگفت. او در بخشی از این سخنان بیان داشت: من در سخنرانی خود سعی کردم به حضور یک ساله‌ی ریپکا در ایران در مطبوعات، خاطرات و منابع در دسترس همچون نامه‌ها بپردازم. یان ریپکا برای مأموریت مؤسسه‌ی شرق‌شناسی و با حمایت مالی مؤسسه‌ی ماساریک به همراه استادش به ایران می‌آید تا در کنگره‌ی هزاره‌ی فردوسی شرکت بکند. استاد ریپکا برمی‌گردد و ریپکا نه ماه در ایران می‌ماند. هرچند خود او می‌گوید یک سال در ایران مانده بوده است، اسناد نشان می‌‌دهد که از اوایل آبان تا اوایل مرداد سال بعد در ایران بوده ‌است. به هر حال، این دوران اهمیت و تأثیر زیادی داشته است و توانسته است چرخشی در ریپکا ایجاد کند و او را از ترک‌شناسی به ایران‌شناسی بکشاند.

او توضیح داد: شاید در این اقامت یک‌ساله جوابی برای این سؤال باشد که چطور ریپکا آن سابقه‌ی گران‌قدر را در ترک‌شناسی رها کرده و به سمت ایران‌شناسی آمده است. اما باید در نظر داشت که ریپکا پیش از اینها هم به نظامی علاقه‌مند بوده است و در خاطراتش می‌گوید، من مردد بودم به ایران بیایم یا نه و آخرش دیدم که آمدن به ایران کمک می‌کند که زبان عملی فارسی‌ من بهتر بشود و بتوانم کارهایم را انجام بدهم و بفهمم که چقدر آن به درد کارهای آینده‌ام خواهد خورد.

او ادامه داد: ریپکا به ایران می‌آید و در کنگره‌ی فردوسی در دارالفنون شرکت می‌کند. در سالن دارالفنون شاید بتوان گفت بزرگ‌ترین اجتماع از دانشوران ایران و جهان، دور هم گرد آمده بودند، جمعی که شاید دیگر شکل نگیرد. ریپکا در این کنگره با شبکه‌ای از ایران‌شناسان و ادبا و شاعران رویاروی می‌شود و شبکه‌ای از ارتباطات ادبی را شروع می‌کند. اولین مأموریت شبکه تحقیق در ادبیات معاصر ایران است. بنابراین، او به تهران بر می‌گردد و در خیابان سعدی امروز اقامت می‌کند و با صادق هدایت، بزرگ علوی و پرویز ناتل خانلری و عیسی صدیق ارتباط برقرار می‌کند. در خاطرات ناتل خانلری و عیسی صدیق هست که از عیسی صدیق می‌خواهد او را با کسی آشنا بکند که زبان خارجی بلد باشد و بتواند کمک کند. خانلری که دانشجوی کارشناسی بوده است به کمک او می‌آید و او را تا منزل همراهی می‌کند و از نسبت خانوادگی با هدایت می‌گوید و او هم با همین بهانه در کافه ژاله لاله‌زار با هدایت ملاقات می‌کند و گروه ربعه از اینجا شکل‌ می‌گیرد. در ادامه، دومین مأموریت، او با صوفی نعمت‌اللهی، شمس‌العرفا، هم ارتباط‌ خوبی برقرار می‌کند و از قضا با ماریا، همسرش به آ‌نجا، گذر نوروزخان در بازار، می‌رفته است. البته این مناطق همه امروز تغییر کرده است. سومین جایی که ریپکا در واقع شبکه ادبی خودش را در تهران شکل می‌دهد، در نزد کلیسا و کلاسیک‌های ایرانی است؛ یعنی انجمن ادبی ایران، به‌ویژه انجمن حکیم نظامی در منزل وحید دستگردی در میدان ژاله، میدان شهدای امروز. ریپکا در مدت اقامت در ایران این شبکه‌ای ادبی ایجاد کرد. آن‌طورکه اسناد و اتفاقاً خودش در بخش‌بندی و خاطرات خود نشان می‌دهد، کارش را با حضور در گروه ربعه آغاز کرده است و بعد به نزد صوفی نعمت‌اللهی (در خانقاه که منزل آقای شمس‌العرفا حسین تهرانی بوده است) می‌رفته است و بعد هم نزد وحید دستگردی که از قضا او هم می‌خواسته «هفت‌پیکر» را تصنیف بکند. ریپکا هم سال قبل «هفت‌پیکر» را در پراگ چاپ کرده بود و برای وحید دستگردی خیلی خوب بوده است که نسخه‌‌ی چاپ‌شده‌ی این اثر را در کنار ریپکا در دست داشته باشد.

بهره‌ور تصریح کرد: اما چه چیز این سفر مفید بوده است؟ کی چک‌ها به ادبیات معاصر علاقه پیدا کردند؟ شاید می‌شود گفت علاقه به ایران معاصر در همین دوره‌ی بین دو جنگ شکل‌گرفته است، به‌خاطر تحولاتی که در چک اتفاق ‌افتاده است. ‌چک بخشی از امپراتوری هابسبورگ بود و ارتباط و درگیری‌شان بیشتر با ترک بود. تغییری که از لحاظ ژئوپلیتیک اتفاق‌افتاد و فاصله‌ای که مخصوصاً بعد در دوره ی جنگ سرد افتاده کشورهای دوردستی مثل ایران را برای ایشان بسیار جذاب‌تر کرده است. از قضا مخصوصاً سنت اتریش ـ مجارستان، یک جور سنت عبور از ترکان بوده ‌است. ریپکا در این چرخش از ادبیات کلاسیک به ادبیات معاصر بسیار مؤثر بوده است. اولین ترجمه‌های هدایت در این کتاب است. هدایت در نامه‌های بمبئی خود از اینکه ریپکا «مرده‌خورها» را برای او توضیح داده است تشکر می‌کند. شاگردان ریپکا هم مترجمان آثار هدایت و علوی بودند و در ایجاد پیوند بین‌فرهنگی میان ایران و چک اثرگذار بودند. همچنین، گفتنی است که ریپکا در مورد سورئالیسم در ایران و چک کار کرده است و به این جریان علاقه داشته است. به نظر می‌رسد که این از همان علاقه‌ و رواج سورئالیسم بین دو جنگ در چک است.

 

http://www.bookcity.org/detail/30592