تنظیمات
قلم چاپ اندازه فونت
نسخه چاپی/شهر کتاب
تاریخ : چهارشنبه 27 مهر 1401 کد مطلب:30712
گروه: گفت‌وگو

به روشنفکری و آزادی فکر در هنر باور دارم

گفت‌وگو با داود شهیدی

اعتماد: داود شهیدی متولد ۲۲ فروردین سال ۱۳۳۰ هجری شمسی و فارغ‌التحصیل دوره فوق‌لیسانس مهندسی معماری از دانشکده هنرهای زیبای تهران در سال ۵۸ و فوق لیسانس معماری شهری از مرکز معماری بوستون، ایالت ماساچوست امریکا در سال ۶۸ است. شهیدی در سال ۵۸ تحصیل در دانشگاه را به پایان می‌رساند. در این مدت علاوه بر کار جدی و پیگیری که در زمینه طنز سیاه و همکاری با مطبوعات داشت، در یک شرکت معماری نیز کار کرد. شهیدی به بیانی فلسفی درباره جنگ و مرگ در طراحی دست پیدا کرده است؛ طنز سیاه و رنگ سیاه در کارهای شهیدی فضای خاصی خلق کرده اما رنگ نیز به مرور در آثار او راه یافته است. شهیدی با نشریات مختلفی نظیر گلستانه، کیهان کاریکاتور و صفحات فرهنگی روزنامه‌های مطرح همکاری داشته و آثارش را در نمایشگاه‌های انفرادی متعددی در گالری‌های سیحون، مان هنر نو و ساربان به نمایش گذاشته است. کاریکاتورهای او همچون آثار محصص و درمبخش به هنرهای تجسمی تمایل دارند و کمتر جنبه مطبوعاتی به خود می‌گیرند.

    با توجه به اینکه کاریکاتور همواره در خدمت ژورنالیست بوده است و کمتر به عنوان هنر مستقل مطرح می‌شود، نگاه‌تان نسبت به کاریکاتور چگونه است؟
بی‌شک نسبت به کاریکاتور نگاه هنری دارم. من این زبان تصویری را که ریشه در عصر طلایی کاریکاتور فرانسه داشت، گسترش دادم. در فرانسه سام په و شاوال، در انگلستان رونالد سیرل و در امریکا استاین برگ این زبان تصویری را رهبری می‌کردند. من این زبان را آموختم ولی به دلیل تحصیلات بالایم این زبان تصویری را نه در قالب ژورنالیستی بلکه در امتداد هنرهای تجسمی به کار گرفته‌ام؛ یعنی در حقیقت در نمایشگاه‌های من یک مجموعه همگن و منسجم از کارهایم ارایه شد که تحت عنوان یک مانیفست بوده است. مشهورترین اینها طنز سیاه است و خیلی زود به عنوان بنیانگذار طنز سیاه مشهور شدم.
   به عنوان یک کاریکاتوریست آیا معتقد به این هستید که وظیفه هنر بیان حرف‌های سیاسی است؟
معتقد نیستم که از طریق هنر باید اعتقاد یا فکری را حقنه کرد؛ به روشنفکری و آزادی فکر در هنر باور دارم. بنابراین کنار می‌ایستم و ذهن خودم را به پرواز در می‌آورم و با آن تصویر می‌سازم؛ سپس از آن دور شده و حاصل کارم را تئوریزه می‌کنم. به تئوری و نظریه‌پردازی در هنر به عنوان محور اصلی آن معتقد هستم و اعتقاد دارم که هنر نباید به مسائل اجتماعی بیاویزد، بلکه باید برخوردش استوار باشد و به جامعه هم نگاه کند. در این صورت به طور طبیعی مسائل اجتماعی و تاریخی هم در آن انعکاس پیدا می‌کند.
   کاریکاتور از چه نظر برای بیان موضوعات اجتماعی هنر قابل تامل و مهمی است؟
اگر ما کار را لبه تیز اندیشه بدانیم، کاریکاتور هم لبه تیز هنرهای تجسمی است و به‌طور کلی در جایی قرار می‌گیرد که ادبیات می‌تواند متعهد باشد. کاریکاتور می‌تواند به یک وسیله بصری بسیار برنده تبدیل شود. قطعا در درون و ذات هر هنری ویژگی اجتماعی بودن نهفته است اما بدون شک، کاریکاتور هنری - اجتماعی است ولی موضوع این است که در چه بستری و از چه نظر آزادی‌های اجتماعی و خطراتی که می‌تواند کاریکاتوریست را تهدید کند، قرار بگیرد. در جامعه‌ای دموکراتیک، بی‌شک کاریکاتور می‌تواند نقش موثرش را به راحتی و در فضای ایمن ایفا کند؛ اما اگر در فضایی زندگی کنیم که نتوان به راحتی انتقاد کرد، تعبیر دیگری باید کرد [...] هنر به مفهوم عام مفهومی اجتماعی است و کاریکاتور لبه تیز هنر است و برنده و منتقد و کارساز است و در طول تاریخ هنر نقش مهمی داشته و نه تنها بر جریانات اجتماعی تاثیرگذار بوده، بلکه نقش آغازگر هم داشته است. قدرت‌ها باید به چنان درکی برسند که در مواجهه با کاریکاتور و کاریکاتوریست‌ها، سیاستی را اعمال کنند که به کاریکاتوریست آسیبی زده نشود. اگر یک کاریکاتوریست آسیب ببیند، ارتباطش با همکاران و مخاطبانش خدشه‌دار می‌شود. بستر اصلی کاریکاتور رسانه است و با توجه به شرایط جامعه لاجرم کاریکاتوریست برای ایمنی به احتیاط و پنهان‌کاری و استتار و در بسیاری از موارد به پذیرفتن شرایط تبعیض‌آمیز و دوری از وطن روی می‌آورد. به همین دلیل تعدادی از کاریکاتوریست‌های ما از ایران مهاجرت کرده‌اند و از طریق اینترنت و رسانه‌های جمعی در جریان موضوعات و وقایعی که در کشور اتفاق می‌افتد، قرار می‌گیرند و اتفاقا بیشتر آنها نیز در آثارشان با خشونت عمل می‌کنند.
   خشونت بیانی آیا تاثیری بر ادامه فعالیت یک کاریکاتوریست می‌گذارد؟
اگر مبنای کار کاریکاتوریست، تحلیل اجتماعی درست باشد و بتواند همچون یک روشنفکر پیشتاز عمل کند و ساختاری را که در این اعتراض‌های جمعی وجود دارد، خوب تشخیص بدهد و در آن ساختار قرار بگیرد و جای خودش را درست تعیین کند، می‌تواند موثرتر باشد؛ اگر نه، آثارش به حالت شعار و فحاشی تصویری تبدیل شود، هنر مردمی را به هنر عوامگرا بدل می‌کند. از این نظر کاریکاتوریست باید بتواند از نظر هنری منتقد خودش باشد. کسانی که از نظر بیان بسیار خشن هستند و از طریق اینترنت با مخاطبان‌شان ارتباط می‌گیرند، اگر همین روند را پیش بگیرند، فقط می‌توانند قشر خاصی از مخاطبان را با خود همراه کنند.
   با توجه به اینکه ما در منطقه خاورمیانه زندگی می‌کنیم که شرایط خاص خودش را دارد، آیا می‌توانیم بگوییم کاریکاتور با توجه به ویژگی‌هایی که دارد، گفتمان هنری حاکم و مسلط در منطقه است؟
اصولا کاریکاتور زندگی‌اش با رسانه و روزنامه‌ها گره خورده است. با کمک رسانه بود که کاریکاتور توانست شکل غالب خود را پیدا کند. کاریکاتور یکی از عناصر هنری است که به آگاه‌سازی اجتماعی کمک می‌کند.از کاریکاتور می‌توان به عنوان یک خبررسان ریشخندزن یاد کرد و همان‌طور که گفتم لبه تیز هنرهای تجسمی محسوب می‌شود. به عنوان یک هنرمند بسیار خوشحالم که زندگی‌ام با کاریکاتور گره خورده، چون هنری است که با تعهد اجتماعی متولد می‌شود. صرف اینکه یک کاریکاتوریست خودش را متعهد به اجتماع می‌داند، آثارش نمی‌تواند تاثیرگذار باشد؛ بلکه کاریکاتوریست باید بخشی از تمرکزش را صرف آماده‌سازی ذهنی و فکری خودش و تهیه ابزار طراحی کند و این توانایی‌ها و آگاهی و دانشی که یک کاریکاتوریست کسب می‌کند، زیرساخت اصلی شخصیت و بعد آثارش به شمار می‌روند. کاریکاتوریست باید بتواند تحلیل درستی از مسائل و موضوعاتی که در سرزمین و جهانش رخ می‌دهد، داشته باشد. یک کاریکاتوریست باید همواره بتواند ارتباطش را با تشکل‌های پویا و آرمان‌خواه جامعه‌اش حفظ کرده و در این تشکل‌ها جای خودش را پیدا کند، چون این تشکل‌ها مجموعه‌ای هستند که رسانه را تشکیل می‌دهند. یک کاریکاتوریست باید باسواد باشد و بتواند میزان تاثیرگذاری آثارش را در جامعه افزایش دهد. باید مردمی و نزدیک و همراه فعالیت‌های اجتماعی سرزمین خود باشد. البته این شکل ایده‌آل قضیه است و این موضوع در جوامعی شکل می‌گیرد که یا دموکراتیک هستند یا به سوی دموکراتیک شدن در حال حرکتند و قطعا دموکراسی را تجربه خواهند کرد. با این تفاسیر من متاسفم که باید بگویم منطقه خاورمیانه هرگز دموکراتیک نبوده است.
   پایه‌های کاریکاتور ایران چگونه و در چه زمانی شکل می‌گیرد؟
پایه‌های کاریکاتور ایران در نشریات طنز رشد می‌کند و به باروری می‌رسد و کتاب هفته پایه‌گذار بنیاد آوانگارد و پیشرو کاریکاتور در ایران به شمار می‌رود و من بیشتر به این بخش متعلق هستم. اغلب این نشریات در ۱۲ سال ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ ریشه دارند [...] ما نمی‌توانیم شرایط دموکراتیک را خیلی ایده‌آل و به روی کاغذ نگاه کنیم و دموکراسی را آن‌گونه تعریف کنیم که در کتاب مونتسکیو و ژان ژاک روسو و بزرگانی از این قبیل تعریف شده است؛ بلکه ما باید دموکراسی و حوزه‌هایش را به صورت عملی در جامعه بشناسیم و بفهمیم. من باور نمی‌کنم که در کشورهای خاورمیانه در حال حاضر شاهد دموکراسی باشیم و متاسفانه دولت‌هایی که در این منطقه بر سر کار هستند، به هیچ‌وجه توان انتقادپذیری ندارند. مثلا در کشوری مثل عربستان، اصلا اعتقادی به دموکراسی وجود ندارد؛ یا در افغانستان یا با کودتای نظامی که در پاکستان شاهدش بودیم، این مفهوم اصلا موضوعیت ندارد. با این حال ما در این منطقه آدم‌های شجاعی داریم که سعی می‌کنند حوزه‌ها و حفره‌هایی را پیدا کرده و در این حوزه‌ها رشد کنند و ارتباط‌شان را به وجود بیاورند، قوام ببخشند و به آن بال و پر بدهند و رشد کنند. من باور دارم در منطقه خاورمیانه دموکراسی نداریم، اما این بدین معنا نیست که خیلی غیردموکراتیک و منفی بخواهیم عمل کنیم. به هر حال همواره امید آزادی وجود دارد. ما در همین منطقه خاورمیانه، تشکل‌های روزنامه‌نگاران، شاعران و نویسندگانی داریم که شجاعانه با مسائل برخورد و سعی می‌کنند محورهای آزادی‌خواهانه خودشان را جلو ببرند. ریشه‌های فرهنگی، تاریخ و مردم با فرهنگ این منطقه کمک می‌کنند تا فرهنگ و روش‌های زندگی اجتماعی منطقه گسترش پیدا کند.
   در دهه اخیر سهم کاریکاتوریست هر روز در مطبوعات کمتر شده است؛ آیا این موضوع موجب نشده که جثه کاریکاتور در این منطقه روز به روز کوچک‌تر شود؟
من با حرف شما موافق نیستم و فضایی که روی آن تاکید می‌کنم، فضای اینترنت است. شبکه‌های اجتماعی این روزها سهم انکارناپذیری در انتشار اخبار در جهان دارند و در رسانه‌های مکتوب ما بی‌شک کاریکاتور  سهم اندک و ناچیزی را به خود اختصاص داده و در سایت‌ها و شبکه‌های اجتماعی فرصت و امکانی فراهم شده است تا کاریکاتور دیده شود. من در جست‌وجوهایی که در اینترنت دارم، دریافته‌ام که کاریکاتوریست‌های خانم و نسل جوان خیلی خوب عمل و سعی می‌کنند که در آثارشان به مسائل اجتماعی نزدیک شوند و حرف‌های خودشان را بزنند. البته اجتماعی بودن هم الزاما به این معنا نیست که ما فقط منتقد و مخالف باشیم و با لحن خشن بخواهیم فحاشی بیانی کنیم، بلکه در خیلی از موارد می‌شود با لطافت و همراه با ابهام شاعرانه، حرف بزنیم. کامبیز درمبخش یکی از بهترین کاریکاتوریست‌های جهان است که در کارهایش به خوبی حرف‌هایش را بیان کرده است و اتفاقا به خوبی هم  از پس بیان موضوعات اجتماعی و روز برآمده است. حرف‌هایی که درمبخش در آثارش بیان می‌کند به هیچ‌وجه دندان‌قروچه و شعار نیست و به زندگی اجتماعی ما ربط مستقیم داشت.  در بسیاری  از هنرمندانی که آثارشان  در گل آقا منتشر شده است نیز این روحیه را شاهد هستیم.
   به نظر شما آبشخور اصلی کاریکاتورهای اجتماعی ایرانی کجاست؟
کاریکاتوریست‌ها آدم‌های باهوشی هستند و به خوبی توانسته‌اند راه خودشان را پیدا کنند. یکی از موضوعاتی که همواره کاریکاتوریست‌های ایرانی به آن توجه داشته‌اند، محدودیت‌هایی است که خانم‌های ایرانی با آنها مواجه هستند. کاریکاتوریست‌های ایرانی با اینکه در مسیرشان با افت‌وخیزهای فراوانی مواجه هستند، اما به خوبی توانسته‌اند راه خودشان را پیدا کنند. به نظر من این پرسش شما موضوع یک مقاله بلندبالاست و آدم باید ذهنش را متمرکز کند تا بتواند در سطوح مختلف پاسخ این پرسش را بدهد. من شخصا ضعف ناامیدکننده‌ای در کاریکاتور ایران نمی‌بینم.
   به نظر شما در کاریکاتورهایی که در دوره فعلی خلق می‌شوند، چه موضوعاتی در کانون توجه قرار دارد؟
مهم‌ترین مساله‌ای که این روزها در کانون توجه قرار دارد و محل انتقاد و اعتراض است، حقوق مدنی خصوصا در مورد خانم‌ها و از جمله پوشش آنهاست و به نظر من این موضوع، کاملا طبیعی است. طبیعی است که این موضوع مورد نظر کاریکاتوریست‌ها قرار بگیرد. طبیعی است حقی که کاملا مشروع است، مورد توجه کاریکاتوریست‌ها قرار بگیرد. وقتی صحبت از آزادی می‌شود، یاد این جمله از آندره برتون، شاعر اروپایی می‌افتم: «تنها کلمه‌ای که هنوز و همواره مرا به هیجان می‌آورد، آزادی است». بدون شک، هنر با آزادی است که می‌شکوفد و بالنده می‌شود. در صورتی که هنرمندان کاریکاتوریست به صورت یک مجموعه متحد با سیاست و مشکلات آن برخورد کنند و درصدد درک آن باشند، موفق خواهند شد با آزادی به بیان هنر خود بپردازند. آزادی نیز اگر بر مبنای گفت‌وگوی آگاهانه و با درک درست از شرایط کشور، منطقه و جهان باشد، هنرمندان کاریکاتوریست با بهره‌گیری از آن می‌توانند با کار حرفه‌ای خود، به یک وزنه در مطبوعات و هنر کاریکاتور تبدیل شوند. روزنامه‌ها تنها یک عنصر تبلیغاتی صرف نیستند. این نشریات در واقع عناصر فرهنگ‌سازی هستند که کاریکاتورها هم در صورت چاپ در آنها نقش قدرتمندی در این فرهنگ‌سازی خواهد داشت. این هنر با ارتباطی که با جامعه و مردم برقرار می‌کند، می‌تواند در فضای باز سیاسی به کار خود ادامه دهد.
   به نظر شما آیا خانه کاریکاتور توانسته است به مشکلات کاریکاتوریست‌ها در مقاطع مختلف اجتماعی و سیاسی رسیدگی کند و رفتار صنفی داشته باشد؟
خانه کاریکاتور در بسیاری از جنبه‌ها در معرض انتقادهای فراوان قرار دارد، چون خود را دربست به نظراتی که از بالا بر آن اعمال می‌شود، سپرده است و فقط در راه خدمت به سیاست‌های دولت حرکت کرده، منزوی شده است. من نیز در بسیاری از مسابقات و همایش‌های خانه کاریکاتور شرکت نکردم ولی آن را بایکوت هم نکرده‌ام. به نظرم خانه کاریکاتور با جهت‌دهی که دارد به هیچ‌وجه نمی‌تواند کار صنفی کند و تنها حامی و پوشش‌دهنده جهت فکری خاصی است [...] امیدوارم با تغییراتی که در ساختار مدیریت این خانه به وجود آمده، بتواند نه تنها پیگیر خواست‌های کاریکاتوریست‌ها باشد، بلکه از پس نقش خود در جامعه در بزنگاه‌های تاریخی برآید.

 

 

http://www.bookcity.org/detail/30712