تنظیمات | |
قلم چاپ | اندازه فونت |
گسترش: کتاب «در جستوجوی زندگانی نیکو»، به ویراستاری اویویند راباس و ایولفور امیلسون، به همت انتشارات ترانه به چاپ رسیده است. رواقیگری، فلسفهای که اپیکتتوس آن را اعلام کرد و تعلیم میداد، به بررسی معنای زندگی بهخودیخود نمیپرداخت، بلکه فلاسفهی رواقی برای دو پرسش عمدهای که تصور میرود این عبارت مدرن مطرح پیش میکشد معمولا گسترهای غنی از پاسخها را عرضه میداشتند: نخست، «چرا جهان بهگونهای هست که هست؟» و دوم، «چگونه میتوان طوری زندگی کرد که به لحاظ ذهنی کامبخش باشد و از نظر عینی ارزشمند؟» درخصوص پرسش اول، پاسخ رواقیان جهان یا طبیعت را ساختاری کاملاً مادی در نظر میگیرد، ساختاری سراسر جسمانی، که براساس مشیت الهی (تقدیر) بهنحوی سازمان یافته است تا بهترین زندگی ممکن را برای موجودات عقلانی فراهم آورد؛ در این معنا، جهان بهعنوان شهری جهانگستر (جهانشهر) یا سکونتگاه خدایان و انسانها تعریف شده است. پاسخها به پرسش دوم به شرح و بسط این برنهادهی کیهانشناختی میپردازند، با طرح این موضوع که موجودات انسانی بهنحوی درونذاتی (مشروط به اینکه در معرض آموزش و تربیت مناسب قرار بگیرند) بدان مجهزند تا در تمامی شرایطی که با آن رویارو میشوند بهترین بهره را از زندگی خود ببرند و از این طریق با تفوق و اعتلای خاص خود در مقام شهروندانی کیهانی به سازمانبندی عقلانی جهان یاوری برسانند.
برای جانوران غیرعقلانی همین کافی است تا بخورند و بنوشند و استراحت و تولیدمثل کنند و همهی آن کارهایی را انجام دهند که هریک از انواع حیوانات میکنند. از سوی دیگر، برای ما، که خدا قدرت توجه به چیزها را به ما داده است، این فعالیتهای حیوانی دیگر کافی نیستند، بلکه تا ما بهنحوی مناسب و نظاممند و هماهنگ با ماهیت و سرشتِ فردیمان رفتار نکنیم دیگر به غایتمان دست نمییابیم. خدا انسان را بهعنوان شاگرد خودش و آثارش عرضه کرد و نه فقط شاگرد بلکه تفسیرگر این امور چیزها. هم از این رو، خطا یا شرمآور است که انسان همان جایی شروع و تمام کند که جانوران غیرعقلانی چنین میکنند. وی باید از جایی شروع کند که آنها شروع میکنند و جایی تمام کند که طبیعت برای وی در نظر گرفته است. طبیعت مطالعه و توجه به امور و زندگیای هماهنگ با طبیعت را برای انسان در نظر گرفته است.
وقتی واژهی طبیعت را بهطور معمول به کار میبریم، اوضاعی از امور را مد نظر داریم که اگر نه ثابت و دگرناشدنی، عادی یا قاعدهمندند. وقتی اپیکتتوس فعالیتهای خوردن، غنودن و مانند اینها را برمیشمارد به این کاربرد از واژه اعتقاد دارد. موجودات انسانی بهخاطر حیوان بودن بهنحوی مناسب یا طبیعی رفتار میکنند و نمیتوانند طور دیگری زندگی کنند. خوردن و خوابیدن همانقدر برای ما طبیعی است که برای حیوانات دیگر چنین است. ما نمیتوانیم این جنبههای هویت خودمان را انتخاب کنیم. آنها پیشداده و مقررند. در مقابل، آن طبیعتی که اپیکتتوس بهعنوان امری مطرح میکند که بهگونهای انسانی تمایزبخش است و از سوی اولوهیت حُکم شده است هنجارین است و نه پیشداده و مقرر. چیزی در ساختمان و سرشتِ حیوانیتان شما را مجبور نمیکند تا به عقل و فهم ارج و ارزشی ورای خوردن و خوابیدن بگذارید و به تفسیرگر دلالت جهان و جایگاهتان در آن تبدیل بشوید. آنچه اینجا در میان است، آنسان که اپیکتتوس هیچگاه از گفتنش خسته نمیشود، انتخاب، اراده، هدفمندی درازمدت است. ما میتوانیم چیزی غیر از طبیعت هنجارینمان را انتخاب کنیم و همان جایی تمام کنیم که جانوران غیرعقلانی تمام میکنند. اما، در آن صورت، همچنین انتخاب کردهایم که زندگی معناداری را زیست نکنیم.
قسمتی از کتاب در جستوجوی زندگانی نیکو:
رابطهی میان ارسطو و اسکندر دستمایهی شُماری افسانه شده است، یکی جهان را با اندیشههایش تسخیر میکند و دیگری با شمشیر خود. اسکندر سرتاسرِ بیشتر آنچه را که جهان متمدن آن زمان به شمار میرفت فتح میکند و هیچگاه در نبردی شکست نمیخورد. طبق گفتهی پلوتارخ، اسکندر از ارسطو اخلاق، سیاست و سخنورزی میآموزد و ارسطو همچنین علاقهی وی را به علوم، پزشکی و ریاضیات نیز برمیانگیزد. واقعیت آنکه اسکندر در لشکرکشیهایش چندین کتاب مختلف با خود به همراه میبرد که از جملهی آنها یکی ایلیاد بود. و اما در مورد ارسطو، وی برای پژوهشهای زیستشناختی خود احتمالاً کتابخانهی مفصلی دریافت میدارد و شکارچیان، ماهیگیران، صیادان پرنده و پرورشدهندگان جانوران شکاری برای وی نمونههایی از حیوانات فراهم میآوردند. ارسطو شیفتهی زیستشناسی بود، ازهمینرو نمونههای مزبور را بهدقت مورد بررسی قرار میداد و ویژگیهایشان را با وسواس فهرستبندی میکرد. تمامی یادداشتها در سردابهای مخفی نهاده میشدند و به جز کشفی تصادفی که در حدود سال ۷۰ پیش از میلاد به وقوع میپیوندد، چهبسا همهی آنها برای همیشه از دست رفته باشند. صفحات بر اثر رطوبت و کرمخوردگی بهطور بدی آسیب دیده بودند، اما آتنیِ ثروتمندی به نام آپِلیکون آنها را به شرایطی قابلخواندن باز میگرداند.
وقتی اسکندر، پس از کامل کردن آموزش خود نزد ارسطو، رهسپار لشکرکشی آسیایی خود میشود، ارسطو به آتن بازمیگردد و دانشگاهی میگشاید موسوم به لیسئوم -نهادی برای آموزش عالی که با آکادمی رقابت داشت. همچنان که ارسطو در مسیرهای سایهدارِ دانشگاه گام میزد و به گفتوگو دربارهی فلسفه میپرداخت، خیل دانشجویان در پیاش روان میگشتند. از همینرو، دانشجویانش به مشائیان، یا گامزنان، موسوم میشوند، عنوانی که بعدها به تمامی پیروان ارسطو اطلاق مییابد.
ارسطو بهمدت سیزده سال ریاست لیسئوم را عهدهدار بود، به پژوهش، تدریس و نویسندگی میپرداخت و صبحها کلاسهایی پیشرفتهتر و عصرها درسگفتارهایی برای عموم مردم ارائه میکرد. با این همه، با مرگ اسکندر در سال ۳۲۳ پیش از میلاد، موجی از احساسات ضدمقدونی سرتاسر آتن را درمینوردد و ارسطو به ناگهان تبدیل به عنصری نامطلوب میشود. وی که با اتهامهایی ساختگی مبتنی بر بیدینی مواجه میشود، به خانهی اربابی خود در کالکیس در اوبو آ بازمیگردد، مبادا آنکه «آتنیها برای بار دوم علیه فلسفه دست به گناه زنند». وی یک سال بعد همانجا از دنیا میرود، احتمالاً بر اثر مرضی مربوط به معده. افسانهای شنیدنیتر اینطور میگوید که وی از آنجا که نمیتوانست جزر و مد را توضیح دهد خودش را به درون دریا میافکند.
در جستوجوی زندگانی نیکو را مجتبی پُردل ترجمه کرده و کتاب حاضر در ۲۰۰ صفحهی رقعی با جلد نرم و قیمت ۶۵ هزار تومان چاپ و روانهی کتابفروشیها شده است.