تنظیمات | |
قلم چاپ | اندازه فونت |
گسترش: کتاب «مسافر، برج، کرم»، نوشتهی آلبرتو منگوئل، به همت نشر ترجمان به چاپ رسیده است. ما انسانها تنها موجوداتی هستیم که تصور میکنیم جهان از داستان ساخته شده است. تلقی ما از هویت ادراکیمان و هویت جهان اطرافمان، به دلیل آگاهی از هستیمان که منتج از نحوهی رشد زیستشناختیمان است، چنان است که گویی باید از طریق کلمات رمزگشایی شوند؛ گویی همهچیزِ عالم رمزی است که باید آن را فرا گرفته و دریابیم. جوامع انسانی بر این فرض استوارند که ما، تا اندازهای میتوانیم دنیایی را که در آن زندگی میکنیم بشناسیم.
برای شناخت جهان، یا برای تلاش و شناخت جهان، تبدیل تجربه به زبان کافی نیست. زبان نمیتواند به کُنه تجربهی ما راه یابد؛ زبان نمادهایی ناقص و دوپهلو را در قالب رمزهای ظاهراً مشترک و قراردادی از فردی به فرد دیگر منتقل میکند، نمادهایی که متکی بر هوشمندی گوینده یا نویسنده در انتخاب کلمات و ذکاوت خلاقانهی شنوندگان یا خوانندگان است. زبان برای افزایش احتمال فهم متقابل و ایجاد فضای وسیعترِ معنا به استعاره پناه میبرد که در نهایت، اقرار به شکست آن در برقراری ارتباط مستقیم تلقی میگردد.
استعاره، تجربه در یک عرصه را از طریق تجربه در عرصهای دیگر روشن میسازد. ارسطو میگفت تأثیر استعاره در شناختی است که در خاطر خواننده زنده میشود؛ به عبارت دیگر، خواننده باید به موضوع استعاره معنایی خاص و مشترک بدهد. جوامعنویسان یا جوامع صاحبِ نوشته، برای نامگذاریِ رابطهی ادراکی میان انسان و جهان، استعارهای محوری صورت دادهاند: جهان به منزلهی کتابی است که باید خوانده شود. روشهای اجرای این خواندن متفاوت است -از طریق آثار داستانی، ریاضیات، نقشهنگاری، زیستشناسی، زمینشناسی، شعر، الهیات، و بیشمار روش دیگر- اما فرض بنیادی آنها یکی است: جهان، نظام منسجمِ نشانههایی است که تحت نظارت قوانین معینی قرار دارند، آن نشانهها واجد معنا هستند- حتی اگر فراتر از حد دریافت ما باشد- و ما برای فهم آن معنا میکوشیم کتاب جهان را بخوانیم.
همواره به خوانندگانِ آثار چاپی میگویند که ابزارهایشان قدیمی و روشهایشان از مُد افتاده است؛ یا باید فناوریهای جدید را بیاموزند یا از قافله عقب میمانند. شاید همینطور باشد که میگویند. ما از یکسو خود را حیواناتی گروهزی میدانیم که باید از دستورات جامعه پیروی کنیم، از سوی دیگر افرادی هستیم که از طریق بازتفسیر جهان، به لفظ درآوردن آن و اجرای دوبارهی تجاربمان بهواسطهی آن کلمات به شناخت جهان نائل میشویم، دستِ آخر، شاید جالبتر و راهگشاتر آن باشد که توجه خود را بر آنچه در عمل خواندن تغییر نمیپذیرد و اساساً معرف عمل خواندن است، متمرکز کنیم؛ یعنی بر واژگانی که ما بهعنوان موجودات خودآگاه به کار میبندیم تا قابلیت یگانهی خواندن را، که زادهی ضرورتِ نجاتیافتن از طریق تخیل و امید است، بشناسیم.
قسمتی از کتاب مسافر، برج، کرم:
مسیحیانِ نخستین معتقد بودند که انسان در انزوا بهتر با خدا روبهرو میشود. قوهی عقلِ انسان نیرویی تلقی میشد که برای کمک به ایمانش به او عطا شده بود، به عبارت دیگر، نه برای شرح رازهای شرحناپذیر، بلکه به منظور ایجاد چارچوبی منطقی برای اثبات آنها. شواهد و نشانههای امور ناپیدا آن امور را، بهواسطهی تأمل و استدلال، پیدا نمیساخت، بلکه بینشی روشن به گناهکار_زائر عطا میکرد تا کتاب جهان را بهدقت مطالعه کند و به متفکر، دانشمند یا خواننده (در مورد کسانی که میتوانستند بخوانند) امکان میداد تأمل کند و این شواهد را مبنا قرار دهد. به همین دلیل، انزوای مردان و زنان مؤمن در زوایا و غارها و بیابانهای نامسکون کمکی به اجرای امر خداوند بود. گاه این انزوا بر بالای برجی در مکانهایی غیرقابل سکونت برگزار میشد مثل برجی که سمعان در قرن پنج میلادی به آن پناه برد و ناامید از گریز افقی از جهان، کوشید تا فاصلهای عمودی بگیرد و ۳۶ سال پایانیِ عمر خویش را بر بالای سر برادران دینیاش سپری کرد.
ولی همراه این نیاز به انزوا برای پروراندن حیات درونی نوعی احساس نهفتهی گناه و سرزنشِ خود جریان داشت که از همین تفکرِ بیصدا ریشه میگرفت. آباء کلیسا میگفتند که بشر باید از عقل خود برای فهم آنچه فهمیدنی است بهره ببرد، اما پرسشهایی هست که نباید پرسیده شوند و تعقل مرزهایی دارد که نباید پا را فراتر از آن نهاد. دانته اولیس را به کنجکاوی گناهکارانه و تمایلی تکبرآمیز برای دیدن جهانِ ناشناخته متهم ساخت. پناهبردن شخص به انزوا با افکار خویش ممکن است همین تمایل گناهآلود را بیدار کند و بدون نصیحت و راهنمایی پیشوایان معنوی، بهنحوی خطرناک، ارضانشده باقی بماند. بنابراین کسی که خدا را در انزوا جستوجو میکرد صرفاً بر جزمیت مسیحیت متمرکز بود و در حدود الهیات جزماندیش باقی میماند؛ نویسندگانِ مشرک چون مثل سیرنها یا زنان افسونگرِ داستان اولیس موجب غفلت از مسیر درست میشدند، خطرناک تلقی میگشتند.
مسافر، برج، کرم را عرفان قادری ترجمه کرده و کتاب حاضر در ۱۲۰ صفحهی رقعی با جلد نرم و قیمت ۶۰ هزار تومان چاپ و روانهی کتابفروشیها شده است.