تنظیمات
قلم چاپ اندازه فونت
نسخه چاپی/شهر کتاب
تاریخ : شنبه 31 فروردین 1392 کد مطلب:3097
گروه: نشست‌ها

چه حاجت به پرسش؟!

گزارش دومین روز همایش سعدی و یونس امره

چهارشنبه ۲۸ فروردین، دومین روز از همایش سعدی و یونس امره در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد. در این همایش، مصطفی آیدوغان، حجابی کرلانگچ، حسن انوری، نسرین فقیه‌ملک‌مرزبان و فرح نیازکار سخنرانی کردند. نگاهی به گلستان، شیوه‌های درک حقیقت در آثار سعدی و یونس امره، بازتاب سعدی و یونس امره در ادبیات ترکیه و ایران و نفوذ اجتماعی سعدی و یونس امره، در این همایش مورد بررسی و بحث قرار گرفتند.


نگاهی به گلستان
انوری، پس از ذکر خلاصه‌ای از پیشینه‌ی تاریخی و هم‌چنین رویکرد سعدی در نگارش گلستان، برخی ویژگی‌های آن را با توجه به زوایای مختلف ادبی، زبانی، اجتماعی و ساختاری برشمرد. وی تصریح کرد: ‌
نثر گلستان، صورت کمال یافته‌ی نثر فنی و شیوه‌ی مقامه‌نویسی نویسندگان پیشین است. تقسیم‌بندی آن تا حدودی همانند بوستان است. یک مقدمه و هشت باب دارد. استخوان‌بندی‏ باب‌ها را، حکایات تشکیل می‌دهند. اشعار فارسی و عربی، آیات و احادیث و اخبار و امثال آن نیز در جای‌جای گلستان گنجانیده شده است. علاوه بر حکایات، سخنان حکمت‌آمیز و لطیفه‌های نغز و ظریف نیز، آن را آراسته است، به‌ویژه باب هشتم را. گلستان با وجود حجم اندک، از جهت تنوع موضوع دامنه‌ی وسیعی دارد. سعدی در آن از همه چیز سخن می‌گوید‎؛ از غرایض پست آدمی تا صفات متعالی انسانی.
وی ضمن اشاره به دیباچه‌ی بدیع و دل‌انگیز گلستان، برخی از ویژگی‌های آن را برشمرد: ‌نویسنده، نبوغ هنری خود را در پرداختن عبارات و الفاظ، التقاط نظم و نثر، آوردن سجع‌های ملایم و جمله‌های آهنگین، تلفیق ویژگی‌های دو شیوه‌ی مشخص نثر پیش از خود، یعنی نثر مرسل و نثر فنی و نزدیک کردن این دو شیوه‌ی متغایر به هم‌دیگر و استفاده‌ی به موقع از محاسن و مزایای هر یک از آن دو شیوه، به کار بردن آرایه‌های بدیع، در عین آسانی و سادگی عبارات، سلامت و روانی نثر و هم‌چنین رعایت حد اعتدال در کنار هم گذاشتن همه‌ عناصر ادبی و تصاویر زیبا، به خوبی نشان داده است.
وی ادامه داد: در این دیباچه‌ی زیبا، سعدی سخن را با ستایش خداوند و شکر نعمت و رحمت او و توحید و عرفان آغاز می‌کند. سپس به شهرت و آوازه‌ی خود در عالم سخنوری و مدح پادشاه فارس اشاره می‌کند. پس از آن این مطلب را به میان می‌آورد که گویا در پی اختیار نشیمن عزلت و فراهم چیدن دامن از صحبت مردم بوده است، تا آن‌که به اصرار یکی از دوستان خود از این کار صرف نظر می‌کند. پس از بیان این سخن دوباره به مدح پادشاه و پس از آن به مدح ابوبکر بن ابو نصر می‌پردازد. در پایان سخن، عباراتی از سر تواضع بر قلم پادشاه سخن جاری می‌شود و دیباچه با بیان موضوع ابواب گلستان و تاریخ تصنیف کتاب به پایان می‌رسد.
مولف فرهنگ لغت سخن، شرحی مختصر بر باب اول گلستان گفت: این باب که در بیان سیرت پادشان نگاشته شده است، طولانی‌‌ترین باب‌های گلستان و حاوی ۴۱ حکایت است. حکایت‌ها آغاز و پایان یکسان ندارند، ساخت آن‌ها متنوع است و همین بر زیبایی کتاب می‌افزاید. در همه‌ی حکایت‌ها از موضوع واحدی پیروی نشده است، اگرچه عنوان باب، در سیرت پادشاهان است، ولی همه‌ی حکایات این موضوع را در بر ندارند. به نظر می‌رسد که در اغلب موارد قصد نویسنده بیان محاسن و معایب اجتماعی و اخلاق بشری بوده است، او در ‌‌نهایت به اصلاح جامعه توجه داشته است.
انوری رویکرد سعدی در نگارش باب دوم را نیز شرح داد: این باب شامل ۴۷ حکایت است در اخلاق درویشان؛ اشخاص حکایت‌ها کسانی هستند چون زاهد، پارسا، صالح، عابد، گدا، فقیه، حکیم، مرید، پیر، پیر طریقت و نیز صلحا، متعبدان، علمای راسخ، اخوان صفا و اهل تحقیق. این اسامی و صفات خود می‌تواند بیانگر آن باشد که در نظر سعدی درویشان چه کسانی هستند و یا آن‌ها را در زمره‌ی چه کسانی جست‌وجو می‌کند. از آن‌جا که سعدی خواسته است، گلستان نمایشی از اوضاع عصر باشد، زشت و زیبا را در کنار هم قرار داده است. هم از کسانی صحبت می‌کند که الگو، اسوه و نمونه‌ی واقعی انسانیت هستند و هم از کسانی که به ریا و تظاهر در زمره‌ی صالحان و درویشان در آمده‌اند.
وی افزود: باب سوم، در فضیلت قناعت و شامل ۲۹ حکایت است. از دقت در حکایات این باب معلوم می‌شود که مراد سعدی از قناعت تنها کم خوردن و کم پوشیدن نیست، بلکه بر هوای نفس بند نهادن و حس جاه‌طلبی و مال‌اندوزی را مغلوب کردن و عزت نفس داشتن و دست سوال پیش دیگران دراز نکردن و آبروی حفظ کردن نیز هست. در این باب نیز، حکایاتی نقل می‌کند که اگرچه مستقیما با موضوع قناعت ربطی ندارند و بیانگر حالات انسان در اوقات گوناگون هستند، در ‌‌نهایت با روحیه قناعت ورزی پیوند می‌یابد.
انوری در شرح باب چهارم گفت: این باب در فواید خاموشی نگاشته شده است. حکایات، موضوعاتی چون آبروداری، کم‌گویی، گفت‌وگو نکردن با نادانان، دانستن آداب صحبت و چون آن را در بر می‌گیرد. حکایاتی هم هستند که موضوع آن‌ها با خاموشی ارتباطی ندارد. باب چهارم کوتاهرین باب‌های گلستان و شامل چهارده حکایت است.
باب پنجم حول موضوع عشق و جوانی است. انوری ویژگی‌های آن را نیز شرح داد: ‌ باب پنجم ۲۰حکایت دارد. عشق، زندگی و سرنوشت سعدی بوده است. بی‌تردید او عاشقی راستین بوده و از عهد جوانی تا روزگار پیری در خواهش عشق سر کرده است. علاوه بر اینکه سراسر غزلیات او وقف عشق است، هم در گلستان و هم در بوستان، بابی را به آن اختصاص داده است. شاید به نظر کسانی، جای شگفتی باشد که در هر دو کتاب، بابی از عشق مفتوح است. اما مگر این نیست که سعدی، در هر حال و مقامی، عشق و جمال پرستی را لازمه‌ی انسان و حس بشریت می‌داند؟

ستایش‌گر اخلاق و معمار اندیشه
آیدوغان، ضمن تاکید بر این‌که تنها از منظر یک شاعر و نه کار‌شناس در حوزه‌ی سعدی‌پژوهی، بحث خود را آغاز خواهد کرد، گفت: سعدی، از شاعران بزرگ اسلام، متصوف، سیاح، صاحب علم و عرفان، صاحب‌دل، ستایش‌گر اخلاق و معمار اندیشه است. او انسان دانایی‌ست که تمام حکمت و اخلاق انسانی را در شعر‌هایش فرا روی آورده است و افق انسانیت را از نو طراحی کرده است. او انسان را لایه به لایه در طبیعت انسانی تجزیه و تحلیل و او را دوباره در مکانی برگزیده جای داده است.
وی، با اشاره به ابیاتی از سعدی در مدح و کاربرد عشق، تاکید کرد: یونس امره نیز هم‌چون سعدی می‌گوید: باید دامان عشق را گرفت و در آن فانی شد، کسی که از عشق نصیب برده باشد چه حاجتی به پرسش دارد. امره بنیان‌گذار معماری دورنی تمدن آناتولی است. شعرهای او زبان مردم مسلمان ترک را نرم کرد و علم آن را استوار ساخت. برای کودکان لالایی و برای بزرگ‌تر‌ها اخلاق و عشق شد. دو اثر از او بر جای مانده است؛ دیوان اشعار و مثنوی رساله‌ی نصیحت. رساله‌ی او بسیار شبیه به گلستان و بوستان است، چندان شناخته شده نیست و غالب مخاطبان او را با دیوان اشعارش می‌شناسند.
آیدوغان افزود:  «دین نصحیت است»؛ امره این سخن پیامبر (ص) را به منظور تربیت و آموزش به‌کار می‌برد، با سخنان و اشعار خود راه عقلانی را به انسان نشان می‌دهد و او را از اخلاق بد بر حذر می‌دارد. سعدی، در بوستان و گلستان از سیر و سلوک به عنوان ابزاری برای رسیدن به تصوف یاد می‌کند و تحقق اخلاق را در سفر درونی انسان به سوی خدا می‌داند. سعدی این مهم را به گونه‌ای شفاف و روشن بیان می‌کند که حتا انسان‌های معمولی نیز قادر به درک آن هستند. او حقیقت را در فرم داستان عنوان می‌کند. امره نیز چون او از برج عشق است. هر دو آن‌ها از پنجره‌ی روشن اسلام، از تصوف الهام گرفته‌اند، انسان را تسلیم خداوند و ‌‌نهایت خلقت را حرکت در راستای شریعت، طریقت، معرفت و حقیقت می‌دانند.
وی، قرن سیزدهم میلادی را، از آن‌جا که خاستگاه نخبگانی چون سعدی، مولوی و امره است و از دیگر سو دارای چهره‌ای غم‌انگیز و دردناک به واسطه‌ی حمله‌ی مغول به جهان اسلام، قرنی استثنایی خواند و تصریح کرد: حمله‌ی مغولان، هر دو زمینه‌ی انسانی و فرهنگی را مورد تاراج قرار داد. چنگیزخان قصد برهم زدن نظم الهی را داشت. حمله‌ی مغولان در سال ۱۲۴۰ میلادی به آناتولی و در سال ۱۲۵۰ به ایران، مرز و بومی که عشق در آن خانه داشت، را تبدیل به خاک مرده کرد. به این شکل، قانون زندگی و مرگ، در همین قرن به نمایش گذاشته شد. از سویی در این صحنه، دکور الهی از بین شد و از دیگرسو، به مدد عارفان باز روح انسان ترمیم ‌شد. امره و سعدی برای زنده‌کردن دوباره‌ی انسان از زبان حقیقت دل و عمل استفاده کردند و بنای اسلام را دوباره ساختند. ایشان روح عرفان را دوباره در دنیا دمیدند.


گاه خدا،‌گاه معشوق،‌گاه خودش
فقیه ملک مرزبان، بر ضرورت توجه به ابعاد عملیاتی کار شاعر، برساخته از ارتباط او و مخاطب، به‌ویژه در سرایش اشعار عاشقانه، عارفانه و جوششی تاکید و تصریح کرد: شاعری که به سرایش غزل روی می‌آورد نمی‌تواند غزل نسراید. در سرایش اشعار جوششی و درونی، آن بافت اجتماعی که آن‌ها را دریافت می‌کند اهمیتی به‌سزا دارد. لطف امره و سعدی در این است که ایشان مخاطب حقیقی خود را طی اعصار مختلف یافته و موثر واقع شده‌اند. اگر امروز اشعار امره و سعدی خوانده می‌شوند به واسطه‌ی سر نهفته در کلام ایشان است. هم متکلم و هم مخاطب توانایی ارتباط با آن اشعار را یافته‌اند.
وی افزود: نظریه‌پردازان غربی چون یاکوبسن و آستین، ‌نظریات متعددی در باب چرایی دوام این دست آثار نزد مخاطب دارند. به زعم ایشان، ‌آن عملیات ارتباطی که در پی دوام است، باید به شش عنصر توجه داشته باشد؛ این‌که چه کسی می‌گوید، چه کسانی می‌شنوند یا خواهند شنید، چه پیامی رد و بدل می‌شود، چه زبان و علائمی استفاده می‌شوند، رابطه‌ی گوینده و شنونده از چه گونه‌ای است و کدام بستر اجتماعی این ارتباط را در خود جای داده است. به این معنا که اگر کلامی بر محور احساس گوینده، بدون اهتمام جدی و قوی بر سایر عناصر و تنها مبتنی بر حس و جوشش درونی صادر شود‏، سخنی عاطفی است.
ملک مرزبان در شرح دیگر انواع ارتباط گفت: اگر در ارتباط بین مصدر سخن و مخاطب، تحریک، برانگیختن و همراه کردن مخاطب، اصل واقع شود، آن سخن ترغیبی خواهد بود. اگر در سخن بر پیام تاکید شده باشد ارجاعی و اگر در آن، رابطه‌ی متکلم و مخاطب اصل باشد، سخن هم‌دلانه خواهد بود. در ‌‌نهایت این کد‌ها، فرا زبانی هستند و اگر شاعر به آن‌ها بپردازد، عملیات ارتباط، در حوزه‌های شعری و زیبایی‌شناختی قرار می‌گیرد.
وی، توجه به این رویکرد نزد امره و سعدی را تبیین کرد: اکثر شعرهای امره مغازله و در باب عرفان و عشق است؛ قافیه و ردیف دارد. این بیان‌گر توجه او به ضمیر مخاطب است؛ اشعار او ترغیب‌کننده هستند. این رویکرد در آثار سعدی نیز مشهود است؛ او می‌توانست در سرایش اشعار خود از زبان و صناعات عربی بهره ببرد، حال آن‌که چنین نکرده است. جلوه‌های طبیعت و جغرافیا در آثار او بر طبیعت شیراز متمرکز است، امره نیز هم‌واره حوزه‌های طبیعی ترکیه را مد نظر داشته است. این دو شاعر با تمام وجود در هویت ملی و جغرافیای خود زندگی و ویژگی‌های آن را در ذهن خود ملکه کرده‌اند. مخاطب‌محوری یکی از مهم‌ترین ویژگی‌هایی است که در آثار ایشان اهمیتی به‌سزا دارد. این رویکرد در قالب صحیح خود قرار دارد و پایداری آن‌ها را در پی داشته است.
ملک مرزبان، با تاکید بر اهمیت عشق و دوستی نزد سعدی، افزود: ‌ به نظر می‌رسد پی‌گیری این مفهوم در غزل ضروری است. اگر بخواهیم غزلیات سعدی را با محورهای مفهومی، در قالب و ظاهر زبانی بررسی کنیم، ‌ به سه نوع تقسیم می‌شوند: توصیفی، روایی و خطابی. برخی از آن‌ها تنها رویکردی توصیفی دارند. برخی دیگر تنها در پی در انداختن روایتی در بطن داستان و گفتمان هستند. اما بیش از ۶۰درصد غزل‌ها کسی را خطاب قرار می‌دهند؛‌گاه خدا،‌گاه معشوق و‌گاه خودش، خواه خیالی و یا حقیق. این خطاب رویکرد اصلی غزل است.
وی ضمن تاکید بر مثال‌هایی در شفاف‌سازی این دسته‌بندی، ‌ بحث خود را پی گرفت: ‌مهم‌ترین چیزی را که باید در آن عمل ارتباط یاکوبسنی و آستینی مطرح کنیم، این است که سعدی و امره همواره توجه به این امر دارند که آثارشان مورد توجه مخاطب است و خوانده می‌شود. سعدی شعر نمی‌گوید که تنها شعر گفته باشد، بلکه شعر می‌گوید و می‌داند شعرش خوانده می‌شود، شایع و روان می‌شود. بنابراین ارتباط مخاطب با سعدی و امره به مدد رمزگان زبان محقق می‌شود.
ملک مرزبان افزود: خطاب‌های سعدی یک وجه ظاهری دارند و یک وجه درون متنی؛ در پی بررسی آن‌ها‌ سه نوع خطاب دیده می‌شود: ‌ خطاب به من، ‌ به تو و به او. خطاب به من و خطاب او‌ گاه به صورت جمع به کار برده شده‌اند، ‌ اما به تو، همواره در شکل مفرد استفاده شده است. برای هرکدام از این خطاب‌ها می‌توان معانی دیگری را دریافت؛ به طور مثال وقتی من را خطاب می‌دهد‌گاه خودش را مد نظر دارد،‌گاه هر منی را؛ در این‌صورت مخاطب می‌تواند خود را جای آن من بگذارد. وقتی تو خطاب واقع می‌شود، ‌ بیشتر مراد معشوق است، اما‌گاه مخاطب،‌گاه خدا و‌ گاه شخصیت‌های تمثیلی را نیز می‌توان از آن مراد گرفت. رویکردی مشابه را در اشعار امره می‌توان یافت. از این روی باید در مواجهه با اشعار ایشان دقت مضاعف به کار بست.


مولانا آری، ‌ سعدی نه!
حجابی کرلانگچ، پس از بیان قسمت‌هایی از زندگی‌نامه‌ی سعدی و امره، برخی مشابهت‌ها و تفاوت‌ها میان ایشان را بازگو کرد: ‌سعدی ادیبی‌ست به اندازه‌ی کافی بهره‌مند از عرفان و تصوف، ولی با این‌حال نمی‌توان به صراحت او را یک عارف و صوفی محض نامید، حال آن‌که یونس امره به تمامی صوفی و عارف است. درباره‌ی سیر و سلوک سعدی، روایات مختلفی وجود دارد، او در اشعارش به تجربه‌های عرفانی خود اشاره کرده است، ولی عرفان امره بیشتر عرفان عملی است تا نظری.
وی در شرح جایگاه سعدی در گستره‌ی ادب فارسی گفت: بخش عمده‌ی شهرت سعدی علاوه بر غزل‌، در نگارش بوستان و گلستان تحقق یافته است. این یک امر مسلم است که او هم در نظم و هم نثر استاد است. دوره‌ای که سعدی آثار خود را آفرید، زبان فارسی به عنوان زبان ادب و اندیشه، راهی طولانی را پشت سر گذاشته بود و آثار متعددی را به دنیای ادبیات هدیه داده بود. اما زبان ترکی آناتولی در آن مقطع، هرچند به عنوان یک زبان ادبی تثبیت شده بود، ولی هم‌چنان در مسیر پرورش و شکوفایی خود قرار داشت. از این‌روی گرچه ارزش آثار سعدی مسلم است، ارزش آثار امره در تحکیم هویت زبان ترکی، اهمیت بیشتری دارد، حتا با درنظر داشتن این‌که یونس امره همانند فردوسی دل‌مشغول زنده کردن قوم و زبان خود نبوده است.
حجابی ادامه داد: از آثار امره چاپ‌های متعددی وجود دارد ولی تا دهه‌ی ۱۹۹۰ تصحیح علمی و انتقادی از آن‌ها صورت نگرفته بود که در آن مقطع به همت تاتجی محقق شد. آثار امره ویژگی‌ها و غنای زبان ترکی در آن دوره را به خوبی مشخص می‌کنند. در این آثار امره عارفی است که از زبان دل سخن می‌گوید، صمیمیت او در گفتارش باعث شده است اشعارش تا امروز زنده بمانند و از شهرت روزافزونی برخوردار شوند.
وی، پیشینه‌ی روابط و داد و ستدهای فرهنگی میان ایرانیان و ترکان را بازگفت: ‌هم‌زمان با گسترش اسلام در خراسان بزرگ، فارسی دری، جای فارسی میانه را گرفت و در زمانی کوتاه به عنوان زبان ادبی قدرتمند در همه‌ی جغرافیای اسلامی گسترش یافت، به ویژه در سرزمین‌های غیر عربی در حیات فرهنگی بسیاری از جوامع مسلمان تاثیرگذار شد. ترک‌هایی که با اسلام آشنا شدند، فارسی را به عنوان یک زبان ادبی و عرفانی تصاحب نمودند و در سرزمین‌های خود آن را گسترش دادند. در دوران سلجوقیان و پس از آن مغول، زبان فارسی در سرزمین‌های آناتولی به حیات ادبی خود ادامه داد، ولی طی گذشت زمان عقب نشینی کرد و به جای آن ترکی قوت گرفت.
حجابی ادامه داد: اولین کسانی که در پرورش و گسترش زبان ترکی در آسیای صغیر نقش داشتند، شاعرانی بودند که عمده‌ی آثار خود را به زبان فارسی می‌نوشتند. از این جمله می‌توان به سلطان ولد اشاره کرد. اما آثار امره، هم از نظر شکل و هم از نظر محتوا چون آثار سعدی، نماینده و وارث میراث ادبیات اسلامی است. او نیز مثل سعدی، سفرهای متعددی کرده است که از کیفیت آن‌ها زیاد نمی‌دانیم. این‌که امره تحت تاثیر کدام شاعر بوده است چندان معلوم نیست، شاید بر اساس شواهد و قرائنی بتوان گفت متاثر از مولانا بوده است. برخی اشعار او از نظر روح، مرام و مضمون مخاطب را به یاد غزلیات مولوی می‌اندازد.
وی اشکال تاثیر‌پذیری امره از سعدی را تشریح کرد و گفت: ‌ در ارتباط با تاثیر امره از سعدی در شکل و محتوا تا به حال تحقیق جامعی صورت نگرفته است. تاثیر مولانا بر امره در جای‌جای دیوان او دیده می‌شود، اما در ارتباط با تاثیر سعدی بر وی شواهد و مصادیق چندانی وجود ندارد. به اعتقاد من سعدی و امره ارتباط مشخصی نداشته‌اند. تنها وجه اشتراک بین این دو مضمون است که قبلا در ادبیات فارسی، ترکی و عربی بوده است و در زمان آن‌ها دو باره تکرار شده است. شاید این شباهت ما را دچار این اشتباه کند که سعدی بر امره تاثیر گذاشته است.
حجابی ابعاد دیگر این نظریه را تبیین کرد: مثنوی امره، شبیه به بوستان سعدی است، ولی شباهت‌های زیادی را نمی‌توان بین آن‌ها برشمرد. هر دو رویکردی تعلیمی دارند و از این‌رو عناوین باب‌های آن‌ها شبیه به هم هستند؛ به نظر می‌رسد این دست شباهت‌ها تصادفی باشند. البته وجوه تشابهات دیگری را می‌توان برشمرد. داشتن وزن عروضی، رویکرد تعلیمی و بیان مسائل اخلاقی از آن جمله‌اند. تفاوت‌های بین این دو اثر بیشتر مشهود هستند. امره در مثنوی خود تنها نصایحی را مطرح کرده است، حال آن‌که سعدی نصایح مد نظر خود را به حکایات مزین کرده است. شباهت عناوین بین آن‌ها از یک داد و ستد و یا استفاده از روشی مشابه خبر نمی‌دهد. تفاوت‌ها بسیارند و گلستان هیچ شباهتی با آثار امره ندارد. رساله‌ی امره اثری مستقل است. آثار او ترکی آناتولی را به عنوان یک زبان ادبی پرورش داده‌اند. سعدی بر شاعران ترک اثر زیادی داشته است ولی به اعتقاد من امره در فهرست جای نمی‌گیرد.


آن‌گاه کلام جان می‌گیرد
نیازکار، درک و شناخت شاعر را از جمله‌ عوامل ضروری در دریافت چرایی و چگونگی نفوذ وی در دل و جان مردمان برشمرد و تصریح کرد: ‌ برای شناخت شاعر باید عوامل درونی و بیرونی را در نظر گرفت. عناصر درونی متوجه خود شاعر هستند و مفاهیمی چون تفکر زبان و نبوغ شاعرانگی را در بر می‌گیرند. عناصر بیرونی بر پشتوانه‌های فرهنگی موجود در جامعه‌ی شاعر دلالت می‌کنند؛ آن مفاهیمی که شاعر با تکیه بر آن‌ها و تلفیقشان با عواطف انسانی با مخاطب خود ارتباط برقرار می‌کند.
وی ادامه داد‌: دو ویژگی مهم در عناصر دورنی وجود دارد. اول، زبان شاعر است؛ شاید با اندکی تساهل و تسامح بتوان یک تقسیم‌بندی بر زبانی که شاعر استفاده می‌کند تا به مدد آنجایگاهی خاص برای مخاطبانش به وجود آورد، مترتب شد؛ زبان عبارت و زبان اشارت. زبان عبارت، محدود به قلمرو لفظ و تابع تغییرات اجتماعی زبان علم است، برای تفهیم و تفاهم کاربرد دارد و در صورت آشفتگی و پریشانی، ‌ جامعه را دچار ازدهام زبانی خواهد کرد. این زبان مانند یک جسم عمل می‌کند.
نیازکار زبان اشارت را نیز تعریف کرد: ‌ این زبان نزد اندیشمندان اهمیت زیادی دارد. زبان اشارت روح و جان‌مایه‌ی زبان عبارت است. یعنی از تلفیق این دو، کلام جان می‌گیرد. آن‌گاه است که شاعر یا نویسنده قادر به خلق مطالبی می‌شود که در واقع بر دل می‌نشیند. اگر این اتفاق صورت نگیرد، محصول کار او تبدیل می‌شود به مجموعه‌ی الفاظ یا متنی که ممکن است مطنطن و فاخر باشد، اما عمر آن‌ بسیار کوتاه است. این ویژگی در آثار امره و سعدی به وفور دیده می‌شود. بنابراین اشاره به این زبان و تاکید بر ترکیب این دو خیلی مهم است.
وی تفکر و اندیشه را به عنوان دیگر عنصر دورنی موثر در شکل ارتباط شاعر با مخاطب برشمرد و ادامه داد: ‌در بررسی امره و سعدی در می‌یابیم که مضامین طرح شده از جانب ایشان نیاز جامعه و در آن دوره و کاربردی بوده است. برخی مضامین که شاعران بدان‌ها می‌پردازند کاربردی فرا‌تر از زمان شاعر داشته‌اند. برخی مضامین نیز از آن‌جا که بر دغدغه‌های فطری شاعر دلالت دارند، می‌توانند دامنه‌ای همیشگی و مداوم داشته باشند، البته در صورتی که توام با فصاحت و بلاغت باشند.
نیازکار افزود: هر قدر تفکر شاعر به افق حقیقت نزدیک‌تر و قدرت او در نزدیک کردن مخاطب به زیبایی بیشتر باشد، به طبع از اقبال بیشتری برخوردار خواهد بود. تاثیر این اتفاق بر مخاطب این است که او زیستی آگاهانه در کنار کشف حقیقت می‌یابد. اما نکته‌ی مهم‌تر این‌که اگر شاعر بتواند مفاهیم کلی و فطری بشری را روی زمین و با استدلال‌های دقیق، به دور از ایدئولوژی و باورهای مقطعی و متداول در معرض فهم و توجه مخاطب قرار دهد، او را به کشف و ادراک حقیقت رهنمون ساخته است. بنابراین شاعر با تلفیق زبانی فصیح و بلیغ، با دیدگاهی حقیقی، مخاطب را یک گام به خواسته‌ها و مطلوب‌های او نزدیک می‌کند.
نیازکار، دیگر محصولات این رویکرد را تشریح و خاطرنشان کرد: شاعر از ورای این رویکرد می‌تواند بر لایه‌های مختلف اجتماع تاثیر بگذارد. از این روی هرکس بر اساس تفکر، دانش و آگاهی خود از یافته‌های شاعر بهره‌مند می‌شود. ویژگی دیگر، بهره‌مند شدن و به کار بستن ظرافت‌های شاعرانگی است. هر قدر شاعری در استفاده از شگردهای ادبی و زبانی توانا‌تر باشد، به طبع تاثیرگذار‌تر خواهد بود. از ورای این رویکرد شاعر توانمند، هستی و فرصت زیست خود را در خدمت نوع بشر می‌گیرد و به نوعی به آینه‌ی حقیقت‌نما تبدیل می‌شود.
وی، امره و سعدی را به عنوان مصادیقی در اتخاذ این رویکرد برشمرد و ادامه داد: ‌ می‌توان این ویژگی‌ها را به عنوان اضلاع مثلث تعالی شاعر و نویسنده برشمرد. هرکدام از آن‌ها حذف شوند مانایی و جاودانگی برای شاعر محقق نخواهد شد. با تلفیق دو عنصر بیرونی و درونی می‌توان علل نفوذ شاعر در جامعه را دریافت. برخورداری از زبان فصیح و بلیغ تنها برخی از ویژگی‌های سعدی هستند. در واقع او شاعری است که با اتکا به داسته‌ها و تجربیات ملموس خود بر قلب‌ها حکمرانی می‌کند.
نیازکار ادامه: امره نیز از این ویژگی برخوردار است. زبان مردمی او توانسته جای‌گاه ویژه‌اش را در قلب و ذهن مردم تثبیت کند. وقتی تاریخ ادبیات ترک را مطالعه می‌کنیم در می‌یابیم که او از قرن چهاردهم تا هجدهم میلادی در میان مردم نفوذ داشته است. دیگر ویژگی او توجه ویژه‌اش به مفاهیمی چون دوستی و عشق است که می‌تواند سرلوحه‌ی زندگی تمام افراد بشر در اعصار مختلف باشد.

http://www.bookcity.org/detail/3097