تنظیمات | |
قلم چاپ | اندازه فونت |
اعتماد: وقتی میگوییم نویسندگی تعطیلبردار نیست، نویسندهها چطور به تعطیلات میروند؟ این پرسشی است که دکتر احمد اخوت، مترجم و نویسنده نامآشنا پاسخ آن را در ترجمه-تالیف تازه منتشرشده خود میجوید. «جویس در تعطیلات» شامل ۱۹ جستار است؛ ۷ ترجمه و ۱۲ تالیف. اخوت درباره ایده مرکزی کتاب در مقدمه توضیح داده و به نوعی کار و تعطیلات را در زیست نویسنده بیمرزی دانسته است: «نویسندهها هم به تعطیلات و مسافرت میروند، اما مانند جیمز جویس، معمولا قلمشان همراهشان است. یعنی در ظاهر مسافر و در واقع نویسندهاند.» «جویس در تعطیلات» از حیث سوژهای که سراغ آن رفته، اهمیت دارد. خصوصا که نسبت مهم میان نویسندگی و سفر به عنوان درونمایهای مستقل و پژوهشی، چندان که حافظه مزجاه یاری میرساند، در ایران دستمایه اثر شاخصی قرار نگرفته است. قدر مسلم متن برای نویسنده در حکم وطنی ازلی و ابدی است و او این وطن را هر بار با خود به دور از وطن میبرد. به یاد دارم که رضا براهنی فقید حدود دو دهه پیش، سفرنامهاش به ترکیه را برای همایشی موسوم به «همسایه در را باز کن» با همین تلقی آغاز کرده بود: «درست که سفر معارض وطن است؛ اما آنکه سفر میرود، سفر نمیرود؛ مگر آنکه وطن نیز با او برود.» دکتر اخوت که مترجم، داستاننویس و دانشآموخته زبانشناسی و نشانهشناسی است، مانند قاطبه پدیدآورندگان آثار ادبی در ایران از راهی جز نوشتن روزگار گذرانده؛ او سالها زبان انگلیسی تدریس کرده و استاد بازنشسته دانشگاه علوم پزشکی اصفهان است. در کارنامه او آثار متنوعی دیده میشود از جمله مجموعه داستان «برادران جمالزاده»، ترجمههایش از «اطلس» و «موجودات خیالی» خورخه لوییس بورخس و «اسبهای خالدار» ویلیام فاکنر، ترجمه-تالیفهایی چون «پروست و من»، «من و برشت»، «تا روشنایی بنویس» و... کتاب تازه منتشرشده احمد اخوت را نشر افق به تازگی راهی کتابفروشیها کرده است. تعطیلات نویسنده، جیمز جویس در تعطیلات، نویسنده در تعطیلات، تابستان پیکاسو، تعطیلی خانوادگی، نوشتن و تعطیلات، نویسنده ممکن است به تعطیلات برود و... از عناوین جستارهای کتابند.
از شکلگیری ایده اولیهای که منجر به چنین اثری شد، آغاز کنیم. چطور شد
به صرافت فراهم کردن چنین کتابی افتادید؟
ایده فراهم کردن این کتاب دقیقا زمانی به وجود آمد که من
به -به اصطلاح- حاشیههای زندگی نویسنده فکر کردم.
واقعیت این است که ما نویسنده حرفهای که در ایران نداریم! یعنی کسی که زندگیاش
فقط و فقط از راه قلم بگذرد. بنابراین نویسندگانی
که در این کشور زندگی میکنند مجبورند که «من»های مختلفی داشته باشند. البته این
«من»های مختلف در نویسندگان آن طرف آبی هم هست. به فرض نویسندهای که در زندگی
روزمره نقش پدر را دارد، در یک ساحت دیگر نقش دیگری و در ساحت خودش هم نویسنده
است. این «من»های مختلف همیشه برای من جالب بودند؛ اینکه اینها وقتی وارد کار و
زندگی نویسنده میشوند به چه صورت عمل میکنند. اینطوری انگار ما داریم از وقتهای
مرده خود استفاده میکنیم. فرضا کسی مثل من که در دانشگاه درس میدهد، یک ساعت یا یک
ساعتونیم قبل از آنکه کلاسهایش شروع شود، صبح زود راهی دفترش میشود تا بتواند
به آن «من» نویسنده خود اجازه و فرصت کار کردن بدهد؛ یا مثلا آخرشبها از زمان
خواب خودش میزند تا بتواند بنویسد. حالا در یک زندگی که چنین صورتی دارد، تعطیلات
یعنی چه؟ چگونه معنا میشود؟ این موضوع همیشه برایم مهم بود و تصمیم گرفتم به این
ایده سامانی بدهم. اینطور بود که طرح کتاب «جویس در تعطیلات» به ذهنم رسید که
حاصل یک سال و خردهای کار است.
کتاب محصول چه منابعی است و شکل استفاده شما
از منابع چطور بوده؟
این کتاب همانطور که میدانید ترجمه-تالیف است. من برای
هر کدام از ترجمهها هم یک مقدمه نوشتم. خود «جویس در تعطیلات» را من یک روز به شکل
کاملا تصادفی دیدم. نویسنده آن فقط یکی، دو کتاب دیگر دارد و من طبیعتا ایشان را
نمیشناختم. رفتم دنبالش و جالبی ادبیات هم به همین است دیگر! یکجا یک اسمی را پای کاری میبینید، نظرتان را جلب میکند و میروید دنبالش
و گاهی دریچه جالبی به رویتان باز میشود.
منابع مجازی چقدر در تحقیقات شما دخیل بودند؟
منابع مجازی هم قطعا تاثیر داشتند. به هر حال در این
دوره حتما این منابع اهمیت دارند. در گذشته و قبل از اینترنت، ارتباطهای عجیبی
داشتیم. من دفتری دارم که خیلی برایم عزیز است. در این دفتر تمام مکاتباتی را که
از سال ۱۳۶۰ تا سال ۱۳۷۴ انجام دادهام، نوشتهام. مثلا نوشتهام
در تاریخ فلان، نامهای برای فلان نویسنده در فلان نقطه از جهان فرستاده شد، بعد تمام
مشخصات، آدرسش و... را هم پایان آوردهام. جواب او که به دستم میرسید، مختصری از
آن را در حدی که در ذهنم باقی بماند در آن دفتر نوشتهام. یعنی مکاتبه میشد و از
نویسنده میخواستم که در صورت امکان یک نسخه از مقاله یا داستانش یا کار پژوهشیاش
را که در کشورش چاپ شده بود به دستم برساند. در مواردی میدیدیم یک کارتن با پست میآمد
در خانه و نه تنها خود آن مورد درخواست شده بلکه منابع متعددی وابسته به آن از طرف
آن نویسنده به دستم رسیده است. گاهی مقالات و آثار گذشته خود را هم به پیوست میفرستادند.
این ارتباطها و مبادلات با کم شدن سهمیه ارزی استادی که ما داشتیم تا حد زیادی از
بین رفت. این سهمیه که میتوانستیم برای خرید کتاب از آن استفاده کنیم، اول ۳۰۰ دلار بود که بعد شد ۱۰۰ دلار. همزمان با این موضوع این نویسندگان
هم کمتر اقدام به پاسخ دادن میکردند.
کاملا شکل زنده و حال و هوای به اصطلاح
نوستالژیک آن مکاتبات و مراسلات قابل درک است اما آیا در ازای از بین رفتن آن حال
و هوا، اینترنت سبب تسریع فرآیند و دسترسی آسانتر به منابع نشده است؟
آسانتر شده، منتها کمتر «دلی» است. متاسفانه بسیاری از
این ارتباطها و بدهبستانها حالت مکانیکی پیدا کرده است. در گذشته باید کتابهای
مختلفی را مرور میکردید تا ردی از یک آدم، یک نویسنده، یک پژوهشگر و... پیدا کنید.
درست است که آن زحمتها زمان میگرفت و دشوار بود اما نوعی رابطه دلی در آن شیوه کار
بود که نتیجه را به عقیده من بسیار غنیتر و عمیقتر میکرد. به نظر من این رابطه
دلی و درنتیجه این غنا و عمق بسیاربسیار کمتر شده است.
شما در کتاب «جویس در تعطیلات» روی موضوعات
سفر و تعطیلات در زیست نویسنده کار کردهاید. این جستارها فراتر از سفرنامهنویسی
به تاثیر سفر در شکلگیری امر خلاقه هم موضوعیت ویژه دادهاند. در اینجا مفهوم سفر
به نظر میرسد مشتمل بر دو وجه است؛ سفر بیرونی و به اصطلاح توریسم و سفر درونی.
به بیانی، سفر به آفاق و انفس. در این کتاب که ناظر به سفرهای بیرونی نویسنده است،
چقدر به مفهوم سفر به درون نظر داشتهاید؟
هر کسی میتواند سفر درونی داشته باشد و در این کتاب هم
سفر درونی لااقل برای خود من مطرح بوده. با این حال جز آن بخشی از کتاب که مربوط
به سفرهای مجازی است -که سفر درونی میتواند باشد- خیلی از اوقات، مابقی سفرها
واقعا به صورت بیرونی انجام میشود. آنتونی برجس در مقدمه کتاب «۹۹ رمان برگزیده معاصر» [که در ایران با
ترجمه زندهیاد صفدر تقیزاده منتشر شد] میگوید که در سال ۱۹۱۰ برای نشریه یورکشایر پست نقد و بررسی
رمان مینوشته. آنها تمام رمانهای چاپشده را برایش میفرستادند، او هم میخواند
و نقدی در نشریه روی آن کتابها مینوشت. برجس که در روستایی در اطراف لندن سکونت داشت،
هر دو هفته یکبار کتابها را بار دو چمدان میکرد، سوار قطار میشد و به شهری که
نزدیک آن روستا بود، میرفت و کتابها را به نصف قیمت میفروخت. برجس که درآمد
بخور و نمیری داشت، این کار از یک طرف منبع درآمدی برای او بود؛ اما جدای از آن، یک
حسن دیگر هم داشت. چنانکه خودش میگفت هر دو هفته یک بار فرصت مغتنمی پیدا میکرد
تا هم سفری برای تمدد اعصاب داشته باشد و هم به بسیاری از چیزها که دوست داشت فکر کند
و در قطار از آن فکرها یادداشت بردارد. آنتونی برجس علاوه بر مقدمه این کتاب، متن کاملتری
را هم درباره سفرهایی که برای فروش کتاب انجام میداده در مجله منتشر کرده است. در آن متن توضیح
بیشتری درباره آن سفرهای دو هفته یک بار داده است. از این تجربهها در زندگی نویسندگان
بسیار است و اساسا سفر جایگاه مهمی در زندگی خیلی از نویسندگان داشته است.
یکی از دستاوردهای سفر برای هر کسی و در اینجا
برای نویسنده این است که با جغرافیا، اقلیم و آدمها و فرهنگهای متفاوتی مواجه میشود
و به اصطلاح رویارویی با آن «دیگر بودگی» را که لازمه کار نویسندگی است به این صورت
در جریان سفر تجربه میکند. طبیعتا این مورد برای نویسنده ایرانی هم وجود دارد. در
مقام کسی که جدای از ترجمهها دستی هم در ادبیات خلاقه و داستاننویسی داشتهاید،
چنین تجربهای را چگونه روایت میکنید؟
نویسنده ایرانی مثل نویسنده هر جای دیگری از دنیا وقتی
به سفر میرود، آن «من نویسنده»اش را
هم با خود میبرد. این «من نویسنده» خیلی مهم است. تمام سعی
ما این است که در میان آن «من»های مختلف که پیشتر گفتیم، «من نویسنده»
سالم و خلاق باقی بماند. این من که همواره باید از آن
مراقبت شود، وقتی در سفر با نویسنده همراه میشود، طبیعتا چیزهایی را میبیند که
در آینده به کار نویسنده خواهد آمد. در مورد شخص خودم جدای از اینکه آن من در
سفرها همراه من بوده، به دنبال دسترسی به یکسری از منابع پژوهشی هم بودم. مثلا شما
به همین شهر استانبول که میروید، میبینید چندین و چند کتابفروشی خوب وجود دارد که
بسیاری از کتابهای نایاب را میتوانید در آنجا پیدا کنید که یکی از آن کتابفروشیها
جدای از کتابهای ترکی، زیرزمینی دارد که در کتابهای انگلیسی میفروشد. من در آن
زیرزمین تعدادی از کتابهایی را که مدتها دنبالشان بودم، پیدا کردم؛ از جمله پنج
کتاب از گرترود استاین. جالب اینکه خود کتابفروش
هم نمیدانست که این غنیمتها در میان کتابهای انگلیسی در زیرزمین آن کتابفروشی
وجود دارد. آن سفر به همین دلیل بسیار برایم جذاب و به یادماندنی شد. از آنجایی که
پیدا کردن چنین غنیمتهایی همواره مساله من بوده، معمولا سفرهایی بیشتر برای من به
یاد ماندنی میشوند که با دستیابی به چنین منابعی همراه شده باشد.
در ایران کمتر شاهد تمرکز پژوهشگران و تحلیلگران
ادبی روی مساله سفر و نقش آن در زندگی و آثار یک نویسنده بودهایم. به نظر شما دلیلش
چیست؟
به نظر من بله، این موضوع چندان در کارهای پژوهشی یا تحلیلی
و نقادانه در مورد آثار ایرانی مطرح نشده است؛ در حالی که نویسندگان ایرانی در
آثارشان در این زمینه تجربههای زیادی دارند. فرض کنید نویسندهای مانند اسماعیل فصیح
آثاری دارد که در جریان سفر اتفاق میافتند و به نوعی روایت قصههایی هستند که با
سفر ارتباط مستقیم دارند. البته مساله او بیشتر مهاجرت ایرانیهاست؛ با این حال
مساله سفر را در آثار او و بعضی از نویسندگان دیگر داریم. آثار دیگری داریم که
مساله سفر در آنها خیلیخیلی پررنگ است. یعنی اینطور نیست که بگوییم نویسنده ایرانی
از این درونمایه استفاده نکرده یا حتی بگوییم کمتر شاهد استفاده از درونمایه سفر
در آثار داستانی نویسندگان ایرانی بودهایم. مساله این است که این موضوع کمتر در
تحلیلها، نقادیها و پژوهشها دستمایه قرار گرفته است.
شما در مقدمه کتاب از ترکیب «نویسندگان هتلنویس»
برای توصیف گروهی از نویسندگان غربی استفاده میکنید. به نظر میرسد چنین زیستی با
زیست نویسنده گرفتار ایرانی فاصله زیادی دارد. اینطور نیست؟ اصلا ما هیچوقت نویسندهای
که در هتل بنویسد، داشتهایم؟
نه، نداریم. درست میگویید. تا آنجایی که من تحقیق کردم
چنین نویسندهای در ایران هیچوقت نبوده. ضمن اینکه خود هتل و استفاده از آن خیلی
در فرهنگ ما جا نیفتاده. مساله مالی هم که خب به هر حال مهم است و میتواند دلیل دیگری
باشد.
ما نویسندگانی را هم داریم که بیآنکه به جایی
سفر کرده باشند و تجربه زیسته در آن جغرافیا داشته باشند، در آثارشان از آن جغرافیا
مینویسند. شاید بتوان نویسندهای مانند بورخس را که شما هم از او ترجمه کردهاید
در بعضی از آثارش مثال زد. این چگونه تجربهای است؟ آیا در همان بحث «سفرهای مجازی»
که در کتاب آوردهاید، طبقهبندی میشود؟
بله «سفرهای مجازی» در معنای سفرهای درونی، یکی از بخشهایی
است که به نوعی مرتبط با این پرسش شماست. جدای از آن، دو فصل دیگر هم در کتاب هست که
به این بحث مرتبط میشود؛ یکی «هنر سفر نکردن» است و دیگری «سفرهای خیالی فرناندو
پسوآ».
منبع: www.jstor.org