تنظیمات
قلم چاپ اندازه فونت
نسخه چاپی/شهر کتاب
تاریخ : چهارشنبه 30 آذر 1401 کد مطلب:31105
گروه: گفت‌وگو

نام ناشر مهم‌ترین عامل در فروش کتاب است

گفت‌وگو با مریم نفیسی راد

آرمان ملی: مارکت کتاب نیز مانند هر مارکت دیگری مشمول تعاریف مرسوم در بازار می‌شود؛ از جمله عواملی که می‌توان به هر وسیله، نظر مخاطبان را به یک کتاب جلب کند. از عنوان و طرح جلد گرفته تا نام نویسنده و سوژه‌ای که دنبال کرده و حتی ناشری که کتاب را به چاپ رسانده، همه و همه از عواملی هستند که می‌توانند موقعیت یک کتاب و میزان استقبال مخاطبان را تعیین کنند. در این میان، پاسخ دادن به علاقه‌مندی و نیاز جوامع مختلف نیز شرط است؛ آن‌چنان که ممکن است کتابی در کشور، استان و یا حتی شهری مخاطب انبوه داشته باشد و در سایر نقاط، کسی سراغی هم از آن نگیرد. مریم نفیسی‌راد، نویسنده و مترجم که پرفروش شدن ترجمه‌هایش را تجربه کرده، معتقد است: «همیشه موقع انتخاب کتاب برای ترجمه از خودم می‌پرسم: آیا این کتاب، نوری درون خود حمل می‌کند که روشنابخش زندگی مخاطبم باشد؟» مشروح این مصاحبه را در ادامه می‌خوانید.

 اغلب آثار ترجمه‌ای بر اساس مواردی همچون قرارگیری در  فهرست پرفروش‌های نشریه‌ها و سایت‌های معتبر، تعداد ترجمه‌های کتاب به زبان‌های مختلف و اقتباس سینمایی و تلویزیونی از سوی مترجم یا ناشر انتخاب می‌شوند اما گاهی با وجود چنین فاکتورهایی اثر بعد از ترجمه با استقبال مواجه نمی‌شود. به نظر شما افتخارات و جوایز خارجی از یکسو و مترجم و ناشر از سوی دیگر چه سهمی در فروش آثار در داخل دارد؟ 
در بسیاری از کشورها، ناشران به افراد گمنام بسیار اهمیت می‌دهند و این دیدگاه در ذهنشان وجود دارد که هر نوقلمی یک پدیده است مگر آنکه خلافش ثابت بشود از این‌رو اگر کتاب حرفی برای گفتن داشته باشد از آن برای چاپ استقبال می‌شود و پس از چاپ هم، ناشر نویسنده را رها نمی‌کند و کتابش را پخش می‌کند و تمام تلاشش را برای دیده‌شدن اثر می‌کند. از سویی دیگر در خارج از کشور، ادبیات امری جدی  است و از همان دوران ابتدایی دانش‌آموزان  انشا می‌نویسند و سپس به نقد آثار ادبی می‌پردازند به عبارتی یک فرد دیپلمه تا حدودی آثار کلاسیک را خوانده، انواع ژانرها  را می‌شناسد و درنهایت می‌تواند کاملا با تکنیک و آگاهی از کانسپت یک اثر جدید را نقد کند. حال با توجه به این داده‌ها، قابل پیش‌بینی است فردی که به دانشگاه رفته و ادبیات خوانده تا چه حد باسواد است. پس وقتی اثری جایزه می‌گیرد بدین‌معناست که تمامی استانداردها را داشته و از فیلترهای زیادی رد شده و برگزیده شده است. اثر تحسین می‌شود و فیلم و سریال و مینی‌سریال از روی آن ساخته می‌شود، مترجم با این دیدگاه که این اثر هم حتما در ایران گل می‌کند، اثر را ترجمه می‌کند و پس از چاپ حتی به چاپ دوم نمی‌رسد، اتفاقی که برای کتاب درخشان و پدیده دهه اخیر به نام «آدم‌های معمولی» سالی رونی با ترجمه شخص من افتاد، ناشر توزیع خوبی انجام نداد و از طرفی برخی خوانندگان با پیرنگ سفر و بلوغ آشنایی نداشته و قدردان یک اثر خوب نیستند و ترجیح می‌دهند کتاب‌های عاشقانه آبکی بخوانند تا کتابی که در آن نویسنده با پیرنگی قوی به  تعیین هویت فردی می‌پردازد. به عبارتی  ادبیات جهان غرب خوش‌سلیقه‌تر است.
  به نظر شما نام ناشر و مترجم در استقبال آثار ترجمه‌ای موثرتر است یا جوایز و فروش بالای جهانی؟
با توجه به فعالیت زیادم در این چندسال اخیر کاملا با اعتماد به نفس می‌گویم: نام ناشر بسیار پراهمیت‌تر است؛ ناشری که پخش خوبی دارد. حتی اگر همین ناشر، کتاب جایزه‌گرفته را پخش کند، باقی ناشران از اعتبار آن ناشر استفاده کرده و بازترجمه‌هایشان هم به فروش می‌رسد.
  با توجه تجربه ترجمه آثاری که منتشر کرده‌اید، ذائقه مخاطب فارسی‌زبان را در انتخاب آثار ادبی ترجمه‌ای چطور ارزیابی می‌کنید؟
سوال سختی است. من دوست ندارم کسی را ناراحت کنم پس می‌گویم کاملا اختلاف سلیقه داریم. من برای رمان ژانر تریلر و علمی-تخیلی را می‌پسندم و همه تلاشم این است در این ژانر قلم‌فرسایی کنم  و همچنین در سایر کتاب‌ها وجود جنبه علمی و منابع موثق برایم حائز اهمیت است.
  شما در انتخاب آثار برای ترجمه چه ویژگی‌ها و شاخصه‌هایی را ملاک قرار می‌دهید؟ آیا دغدغه‌های روز جامعه و حتی دغدغه‌های شخصی‌تان نقشی در انتخاب شما برای ترجمه دارد؟
من همیشه موقع انتخاب کتاب از خودم می‌پرسم: آیا این کتاب، نوری درون خود حمل می‌کند که روشنابخش زندگی مخاطبم باشد؟ اگر جواب مثبت باشد بی‌درنگ کتاب را برای ناشر پرزنت می‌کنم. درباره بخش دوم سوالتان باید بگویم بله؛ من از همان رمان اولم  (فیلی در اتاق) و سپس رمان هادس و کتاب‌های دیگرم، دغدغه صلح‌جهانی، ارتقای علمی، موفقیت زنان و رشد افراد داشته‌ام.
  اساسا تاثیر مسائل روز جامعه بر نگاه و نگرش مخاطب در انتخاب آثار را تا چه میزان می‌دانید؟ تحلیل شما در این‌باره چیست؟
قطعا تاثیر دارد. مثلا در این چندماه اخیر کتاب «جرأت رویاپردازی» مورد استقبال زیادی قرار گرفت؛ آنهم به‌رغم محدودیت‌های اینترنتی  و اینکه تبلیغاتی صورت نگرفت. این کتاب مورد استقبال واقع شد چون همه می‌خواهیم بدانیم چرا به‌رغم داشته‌های بیشترمان، مانند دبی نشدیم.
  این کتاب با عنوان تکمیلی «چگونه محمد بن راشد رویایش را تحقق بخشید؟» نوشته رائد برقاوی، با ترجمه شما و از سوی انتشارات نسل نواندیش منتشر شد. درباره این کتاب و دلایل انتخاب آن برای ترجمه بگویید.
این کتاب را جناب دکتر علی‌پور ناشر محترم انتشارات نسل نواندیش به من معرفی کردند ایشان گفتند نویسنده مرد بلندنظری است. من رائد برقاوی را از قبل می‌شناختم ولی در آن زمان درگیر ترجمه  رمانی به نام ایتالیایی (عنوان اصلی الطلیانی) بودم، این کتاب جایزه بوکر عربی۲۰۱۵. کومار طلایی و ادبی تونس را از آن خود کرده. در آن‌زمان انتشاراتی (نامش را نمی‌برم)  تراز اول در رمان، قول چاپ کتاب را داد اما سپس متوجه شدم که مترجم دیگری کتاب را می‌خواهد ترجمه کند و ناشر برای نوشتن قرارداد مدام این‌دست و آن دست کرد طوری که من کتاب دیگری را ترجمه کنم.  اما  من هم دست رو دست نگذاشتم و ترجمه را به پایان رساندم و با ناشر دیگری وارد گفت‌وگو شدم، خدا را شاکرم کتاب من مجوز گرفت و نفر اول شدم اما آن نشر تراز اول هنوز هم فیپای کتاب را ثبت نکرده. کتاب به امید خدا ماه دیگر روانه بازار کتاب می‌شود. در آن‌زمان کتاب دیگری هم دستم بود، به نام «حقوق تان را بدانید و آن‌ها را مطالبه کنید» که این کتاب به کل تعلیق شد. خلاصه کلام این است چنان غرق ترجمه بودم که نمی‌دانستم رائد برقاوی چنین کتاب قوی‌ای نوشته است. پس وقتی جناب دکتر علی‌پور با من تماس گرفتند و کتاب را پیشنهاد دادند، غرق شادی شدم چون باعث افتخارم بود بین تمام مترجمین به من اعتماد کردند و اول از همه به من پیشنهاد ترجمه دادند. وقتی کتاب به دستم رسید کرونا داشتم  حال مساعدی نداشتم اما روزی چند صفحه کتاب را ترجمه می‌کردم و فصل به فصل بیشتر شگفت زده می‌شدم چون پاسخ تمام سوال‌ها را گرفتم. نویسنده با قلمی شیوا، اقتصاد و شیوه مدیریتی محمد بن راشد را تحلیل می‌کند.
  سپس در نوروز ۱۴۰۱ پسردایی ۲۲ ساله‌ام را از دست دادم و دچار غم فقدان حادی شدم. در آن‌روزها تنها مسکن دردهایم، ترجمه جرئت رویاپردازی بود.
جرئت رویاپردازی کتابی عظیم است که خواننده پس از خواندن کتاب دیگر همان شخص سابق نیست. در کتاب جرئت رویاپردازی نویسنده تجربه خود را از همراهی و مطالعه شیوه  مدیریت محمد بن راشد، حاکم دبی، به رشته تحریر درآورده است. نویسنده در این کتاب کوشیده شخصیت رویاپرداز محمد بن راشد را تحلیل کند و در خلال بررسی این واقعیت که دبی فقط در چند دهه به یکی از شهرهای تراز اول جهان تبدیل شده است، پاسخ کاملی به این پرسش بدهد که: چگونه محمد بن راشد از مدت‌ها پیش، تحقق یافتن رویاها را در یک محیط عربی ممکن کرد. در برشی از این کتاب که قسمت‌هایی از وصایای محمد بن راشد است، می‌خوانیم: «ابتکار داشته باش. مردم اساس هستند. به مردم خدمت کن.» شیخ محمد می‌گوید: «عامل اصلی که پس از فروپاشی تجارت مروارید، دبی را از بحران خفقانی که آن را فراگرفت خارج کرد، در آن زمان طلا و همچنین نفت نبود و هیچ ماده دیگری نیز نبود؛ بلکه چشم‌انداز آینده‌نگرانه بود که حاکمان دبی مطرح کردند و اصرار داشتند که آن را به واقعیت تبدیل کنند.»
  در حال حاضر چطور؟ ترجمه‌ای را در دست انجام دارید؟
بله. در حال حاضر ترجمه کتاب «نوری که حمل می‌کنیم» اثر میشل اوباما را به پایان رساندم و منتظر طی شدن مراحل  چاپ هستم. امیدوارم هرچه سریع‌تر به دست مخاطبین برسد؛ کتابی است آموزنده، از شخصی بسیار موفق. نوری که حمل می‌کنیم، جدیدترین اثر بانوی اول سابق آمریکا از زمان انتشار «شدن»، اثر تحسین‌شده او در سال۲۰۱۸  میلادی است. «شدن» با فروش بیش از ۲۰ میلیون نسخه‌ای در سراسر جهان، فروشی فراتر از همه خاطرات بانوی‌های اول گذشته و جدید و حتی فراتر از خاطرات همسرش، باراک اوباما، رئیس جمهور سابق آمریکا داشت. در این کتاب میشل اوباما به غلبه‌یافتن بر لحظات تردید تمرکز می‌کند. در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: «کم‌کم داشتیم درک می‌کردیم که بیماری پدر ما را به عنوان خانواده آسیب پذیرتر می کند و از حمایت و محافظت کمتری برخورداریم. در شرایط اضطراری، برای او دشوارتر است که وارد عمل شود و ما را از شر شعله‌های آتش یا مزاحمت افراد نجات دهد. در آن‌زمان داشتیم یاد می گرفتیم که زندگی تحتِ کنترلمان نیست.» و این قسمت جالب: «من هیچوقت مثل برادرم عاشق فیلم‌های ترسناک نشدم. تا به امروز، خودم را کاملا بی‌علاقه به این نوع هیجان می‌بینم. اما با گذشت زمان، ارزش پذیرش ترس و اضطراب را به روش‌های مستقیم و تلاش برای یافتن جای خود در موقعیت‌هایی که مرا می‌ترسانند، درک کرده‌ام.» به جز این موارد، منتظر انتشار کتاب‌های قبلی‌ام هستم. من دمم کتاب است و بازدمم ترجمه؛ دمم تخیل است و بازدمم نوشتن.

 

 

http://www.bookcity.org/detail/31105