تنظیمات | |
قلم چاپ | اندازه فونت |
شهروند آنلاین: گونهای از طاعون از اسکاتلند ظهور میکند و با سرعتی وحشتناک در تمام جهان گسترش مییابد. اما ناقلان این ویروس زنان هستند و تنها درصد بسیار کمی از مردان در برابر ویروس ایمنی دارند. حال تصور کنید وقتی نیمی از جمعیت جهان به طور ناگهانی حذف شوند، چه بر سر مشاغل مردانه خواهد آمد؟ ارتش و پلیس و حمل و نقل چه خواهد شد و چه جایگزینی برای آنها وجود خواهد داشت؟ آیا حالا زنان باید به سربازی بروند؟ شاید پاسخهای نویسنده کاملا واقعبینانه نباشد، اما تا حدی به این مضامین پرداخته است. کریستینا سویینی بِرد، متولد ۱۹۹۳ در انگلستان است. او به عنوان نویسنده و روزنامهنگار آزاد، اولین رمان خود را با نام «زمین بدون مردان» در سال ۲۰۲۱ منتشر کرد و سپس حق مالکیت معنوی آن را به یک استودیوی تلویزیونی بزرگ فروخت. این رمان نامزد دریافت جایزه داستانی «لوسی کاوِندیش» و برنده جایزه اولین رمان از موسسه «مداد آبی» شد. سویینی فارغالتحصیل رشته حقوق از دانشگاه کمبریج است و هماکنون در لندن در حال تدوین دومین رمان خود است. رمان «زمین بدون مردان» با ترجمه فرسیما انصاری از سوی نشر «نون» در ایران چاپ شده است.
رمانهای بسیاری وجود دارند که زمینی بدون وجود مردان را به تصویر کشیدهاند؛ پدیدهای که عموما بر اثر یک بیماری به وقوع میپیوندد، نه جنگ و خشونت. در چنین فضایی که در آن زنان به حال خود رها شدهاند، نابرابری و جنگ نیز از میان میرود، بشریت بهطور مشترک از ثروتهای زمین بهره میبرد، کودکان سالم و اقتصاد پایدار است و کره زمین بدون آنکه زیستشناسی مردانه مانعی ایجاد کند، اتوپیای خودش را میسازد. «کریستینا سویینی» چنین رمانی را پیشتر از ظهور کووید نوشت، یعنی بین سالهای ۲۰۱۸ و ۲۰۱۹. گونهای از طاعون از اسکاتلند ظهور میکند و با سرعتی وحشتناک در تمام جهان گسترش مییابد. اما ناقلان این ویروس زنان هستند و بیش از ۹۰ درصد کسانی که کروموزم Y دارند ظرف ۴۸ ساعت از دنیا میروند. به علاوه، فقط درصد بسیار کمی از مردان در برابر ویروس ایمنی دارند. حال تصور کنید وقتی نیمی از جمعیت جهان به طور ناگهانی حذف شوند، چه بر سر مشاغل مردانه خواهد آمد؟ ارتش، پلیس و حمل و نقل چه خواهد شد و چه جایگزینی برای آنها وجود خواهد داشت؟ آیا حالا زنان باید به سربازی بروند؟ شاید پاسخهای نویسنده کاملا واقعبینانه نباشد، اما تا حدی به این مضامین پرداخته است. نویسنده با زاویه دید اول شخص مفرد، سه شخصیت محوری را معرفی و در سراسر داستان آنها را همراهی میکند. اما مشکل اینجاست که به گفته منتقدان، سویینی هنوز آنقدر قوی نیست که بتواند صدای خودش را پنهان کند. معنی این حرف آن است که شخصیتپردازی مستقل او ایراد دارد و شخصیتها گاهی شبیه به هم به نظر میرسند. همچنین هرگاه هر یک از آنان مرد زندگیاش را از دست میدهد، برونریزی عاطفی کمی از خود نشان میدهد. با وجود این، با رمانی هیجانانگیز مواجهایم. زنان در این رمان به مدت ۶ سال از اولین ابتلا تا نخستین علائم بهبود، به حال خود رها شدهاند تا با پیامدهای این ویروس مقابله کنند. دکتر مکلین، مورخی اجتماعی است که میکوشد این طاعون مردانه را مستندسازی کند. «دان» پژوهشگر اطلاعات است که وظیفه دارد به دولت برای ساخت جامعهای جدید کمک کند و الیزابت، پاتولوژیست جوانی است که به همراه سایر پزشکان در تلاش است واکسن این بیماری را کشف کند. در این رمان شاهد تغییراتی خواهیم بود که فقدان مردان به جامعه تحمیل میکند؛ از جنبههای شخصی مانند مردن همسر و پسر گرفته تا تغییرات سیاسی، نیروی کار، باروری و معنای خانواده. برخی زنان سرانجام با این موضوع کنار میآیند، اما برخی دیگر نمیتوانند. گرچه تقریبا روشن است که برای بسیاری از زنان، پسران از همسرانشان مهمتر هستند. در این بین تا حدی حس انتقامگیری زنان از بدرفتاریهای مردانه نیز ظهور پیدا میکند. ویژگی هیجانانگیز رمان، توصیف زنانی است که به محض خروج از نقشهای جنسیتی تحمیلشده، رفتاری مردانه از خود نشان میدهند. مثلا زنی که موفق به ساخت واکسن میشود، در ازای آن، میلیاردها پول طلب میکند و به سرعت یک باند تبهکار بینالمللی تشکیل میدهد. گرچه ایده و عنوان اصلی داستان، از دیدگاهی زنانه روایت میشود، ممکن است به نظر برسد که با روایتی فمنیستی طرف هستیم، در حالی که بهعکس، نویسنده در تلاش است تا ماهیت جهانشمول مردانگی و زنانگی را دوباره اختراع کند و دوقطبیهای اجتماعی را به نفع ساختن دنیایی بهتر از میان بردارد. آنچه در ادامه میخوانید برگرفته از گفتوگوهای مختلف او با نشریات است.
چه موضوعی شما را به نوشتن این کتاب ترغیب کرد؟
سال ۲۰۱۸ بود که با خواندن کتاب «قدرت» اثر «نوآمی آلدرمن»، چشمم به روی دنیایی داستانی باز شد که در آن به اندیشههای مربوط به پویایی جنسیت پرداخته میشود. این تخیل که اگر زنان از مردان به لحاظ فیزیکی قویتر باشند، به نظرم شگفتانگیز آمد. اندکی پس از آن، احساس کردم دلم میخواهد داستانی بنویسم که نبود مردان به عنوان حدسی فراواقعگرایانه در آن مطرح شده باشد. میخواستم ببینم واکنش جهان به غیبت حداکثری مردان چه خواهد بود.
از آغاز تا انتشار این ایده چقدر طول کشید؟
ابتدای سپتامبر ۲۰۱۸ بود که نوشتن آن را شروع کردم. اولین پیشنویس، ۹ ماه بعد، یعنی اوائل ژوئن به اتمام رسید و سپس پاییز ۲۰۱۹، رمان را با تمام ویرایشها و حذف و اضافات به نمایندهام تحویل دادم و او نیز سال ۲۰۲۰ آن را به ناشران فروخت.
آیا در مراحل نگارش کتاب، موضوعی بود که غافلگیرتان کند؟
بر این باورم که بهکارگیری طنز در هر ژانری مهم است. گرچه در مورد رمانی با مضمون پاندمی یا مضامین چالشبرانگیزی مانند ترس، مرگ و بیماری این طنز میتواند نوعی ناهماهنگی تلقی شود، اما زندگی واقعی به همین ترتیب است و خواننده میتواند بدون آنکه بیوقفه احساس تیرگی کند از این حبابهای طنزگونه لذت ببرد.
امیدوارید خوانندگانتان چه درسی از این رمان بگیرند؟
امیدوارم بتوانند با شخصیتها ارتباط برقرار کنند و همزمان که با آنها میخندند و گریه میکنند، باورشان کنند. از آنجا که اثر من رمانی پادآرمانشهری است، میتواند اهمیت مردان را در کنار زنان گوشزد کند و به حوزههایی از جامعه که دچار اندیشههایی تیره شدهاند، نور بتاباند. این کتابی نیست که در آن زنان ناگهان دیوانه قدرت شوند و به مردان آسیب برسانند. همچنین قرار نیست در آن به یکباره جهان کامل شود. در واقع این رمان یک گفتوگوی فرهنگی بزرگمقیاس در مورد جنسیت و جایگاه زنان در جامعه است.
چه توصیهای برای سایر نویسندگان دارید؟
به نویسندگان پیشنهاد میکنم که ثبات قدم داشته باشند، چه در نوشتن و چه در خواندن. نوشتن برای من تمرینی روزانه و غیرقابل مذاکره است، اما خواندن آنقدر ضروری است که نوشتن بدون آن نمیتواند در عمل پیشرفتی داشته باشد. علاوه بر این، لازم است هر نویسنده، بازاری را که کتابش در آن حوزه تعریف میشود به خوبی بشناسد.
در جایی گفتهاید که شاغل بودن به عنوان وکیل در یک فضای سازمانی، نه تنها مانعی برای نویسندگیتان ایجاد نکرده بلکه به فرصتی برای بهتر نوشتن تبدیل شده است. چطور چنین امری را امکانپذیر کردید؟ آیا نظم ساعات کاری موجب فراهم شدن این امکان شده یا عوامل دیگری دخیل است؟
از آنجا که داشتن شغل ثابت این اطمینان خاطر را به من میدهد که دیگر لازم نیست نگران پرداخت وام مسکن و صورتحسابهایم باشم، در نتیجه با فراغ بال و بدون دغدغه مالی میتوانم عصرها و آخر هفتهها به نوشتن بپردازم. به علاوه، شغل وکالت دغدغههای بسیاری دارد و به شکلی متناقض متوجه میشوم وقتی مشغول کارم هستم از مغزم بیشتر استفاده میکنم و بنابراین نوشتههایم سازندهتر میشوند.
چه شد که در رشته حقوق تحصیل کردید؟ آیا آرزوی کودکیتان بود؟ هیچوقت فکر میکردید که نویسنده شوید؟
پدر و مادرم هر دو وکیل هستند و این مسیر شغلی برایم روشن بود. البته آنها اصراری نداشتند که من به دانشکده حقوق بروم. واضح است که اگر به این رشته علاقه نداشته باشید برایتان زجرآور خواهد بود. اما من به رشتهام علاقه داشتم، زیرا کمک میکرد تا سازوکار دنیا را بهتر درک کنم. نوشتن را نیز همیشه مد نظر داشتم، اما میدانستم برای آنکه بتوانم از این راه پول دربیاورم باید سالها منتظر بمانم، بنابراین نویسندگی را به عنوان اولویت حرفهای اولم در نظر نمیگرفتم.
آیا مربی یا الگویی در نویسندگی داشتهاید؟
تأثیرگذاری و ثبات قدم «جولیان کوئین» همواره برایم تحسینبرانگیز بوده است. کتابهایش خندهدار، سرگرمکننده و لذتبخش هستند. علاوه بر او، «رکسان گی» نیز که سالهاست نویسندگی را تدریس میکند، به ویژه به دلیل نقدهای فرهنگی متفکرانهاش منبع الهام من بوده است.