تنظیمات
قلم چاپ اندازه فونت
نسخه چاپی/شهر کتاب
تاریخ : چهارشنبه 26 اسفند 1388 کد مطلب:312
گروه: درس‌گفتارها

گزارشی از درس‌گفتار «بازتاب اندیشه‌های مدیریتی در آثار سعدی»

در این درس‌گفتار غلامرضا خاکی به موضوع «بازتاب اندیشه‌های مدیریتی در آثار سعدی» پرداخت.

آناهید خزیر: بزرگانی همانند سعدی را باید فراتر از یک شاعر دانست و باید در شمار خردمندان یک جامعه فرض کرد. آن‌ها اندیشمندانی هستند که کوشیده‌اند با ارایه راه و رسم‌ها، تعالیمی را به ما عرضه کنند تا بهتر زندگی کنیم. علم مدیریت نیز تلاش می‌کند تا راه و رسم تحول را بیاموزاند. سخنان سعدی، علم به معنای متداول آن نیست. حکمت‌های عام بشری است که وسعت گرفته‌اند. این حکمت‌ها به ما کمک می‌کند تا به یک حوزه خود باوری دست پیدا کنیم. این خود باوری برای مغرور شدن نیست بلکه سرآغازی برای تفکر و اندیشه است.
آن چه بازگو شد بخشی از سخنان دکتر غلامرضا خاکی استاد دانشگاه رشته مدیریت بود که در نوزدهمین نشست از مجموعه نشست‌های «درس‌گفتارهایی درباره‌ سعدی» که «بازتاب اندیشه‌های مدیریتی در آثار سعدی» اختصاص داشت گفت.
وی افزود: نخست لازم است به این نکته اشاره کنم که خود را سعدی‌شناس نمی‌دانم. بیشتر یک علاقه‌مند در حوزه‌ی ادب و فرهنگ ایران زمین هستم که در جست‌وجوی یک خود باوری معقول است. نه این باور را دارم که هنر نزد ایرانیان است و بس؛ نه می‌خواهم اثبات کنم که علم مدیریت از آثار سعدی گرفته شده است. این ادعای نادرستی است. آن‌چه من تلاش می‌کنم این است که بین آثار سعدی و اندیشه‌های نوین مدیریتی، پیوندی برقرار کنم. در واقع می‌خواهم از سعدی برای خودشناسی بهتر ملی کمک بگیرم. در ابتدا باید دید که علم مدیریت چگونه به ما کمک می‌کند که به آثار بزرگانی همانند سعدی نگاه کنیم.


مراحل پیدایش دانش مدیریت
علم مدیریت در سال 1911 میلادی به‌وجود آمد. در این سال برای اولین‌بار کسی پیدا شد که در یک محیط علمی، دیدگاه‌هایش را آزمونی کرد و نتایج بدست آمده را «اصول» نامید. در آن سال در دانشگاه پنسیلوانیای آمریکا، یک مهندس مکانیک، کتابی به نام «اصول مدیریت علمی» نوشت. او کوشید تا مدیریت را یک علم بداند. این در حالی بود که روزگار او زمان تجربه‌گرایی بود و تلاش می‌شد که هر چیزی را در فضای تجربه، اثبات کنند. آن نویسنده‌ی آمریکایی گفت: همان‌طور که در علوم قوانین کاربردی وجود دارد، در مدیریت هم اصولی هست که همیشگی و هر جایی است.
رفته رفته (شاید در حدود 13- 14 سال پیش) عده‌ای پیدا شدند و در این ادعا تردید کردند و جریانی را به‌وجود آوردند که به آن «نهضت روابط انسانی» می‌گفتند. این عده می‌کوشیدند که دست‌آوردهای جنگ جهانی دوم را تئوریزه کنند. آن‌ها می‌پرسیدند که آیا مدیریت با انسان سر و کار دارد و رفتارها تابع فرهنگ‌هاست؟ از این زمان بود که «مکتب اقتضایی» شکل گرفت. از آن روزگار تا کنون، چنین تفکر و جهان نگریی در مدیریت مطرح است.
در دهه‌های اخیر علم مدیریت چهار وجه پیدا کرده است. وجه ادبی، وجه فلسفی، وجه سازمانی و وجه معنوی. وجه معنوی علم مدیریت، از کانال اندیشه‌های بودایی می‌گذرد. پس اگر امروز ما سخن از سعدی می‌گوییم، پیروی از غربیانی است که اسطوره‌های یونانی را کاویده‌اند تا بدانند آیا در آن آثار، پیام‌ها و آموزه‌هایی هست تا انسان امروز را که گرفتار مدرنیته است، آرامش و لذت بیشتری ببخشد؟ از این سخنان نتیجه می‌گیریم که مدیریت، نظریه‌های مکانیکی نیست. دانشمندان این رشته می‌اندیشند و اندیشه‌های خود را عرضه می‌کنند و موفقیت خود را در گرو آشنایی با فرهنگ خود می‌دانند. پس ما چاره‌ای نداریم جز آن که در آثار کسانی مانند سعدی، نگاه کنیم تا بتوانیم خود را بشناسیم و مشکلاتمان را در پرتو سخنان و رهنمودهای آنان، حل کنیم.


نگاه سعدی به مقوله‌ی مدیریت
در این که آیا مدیریت با رهبری مترادف است یا نه، دیدگاه‌های گوناگونی وجود دارد. برخی آن دو را مترادف می‌گیرند و برخی دیگر چنین باوری ندارند. از سویی دیگر هر کتاب مدیریتی را که باز کنیم، با یک سوال اساسی روبه‌رو خواهیم شد. پرسش این است که مدیریت آیا علم است یا هنر یا فن؟ در این باره نظریه‌های گوناگونی وجود دارد. یک پاسخ از آن کسی به نام «ام. بس» است. او نظریه‌ای را به نام «نظریه تبادلی- تحولی» پیش می‌کشد و نگاه کهن از بالا به پایین را رد می‌کند. این امر نشان از پیچیدگی امر رهبری در حوزه‌ی مدیریت دارد. اتفاقا سعدی هم در این زمینه پیام جالبی دارد. او می‌گوید: «رعیت نوازی و سر لشکری/ نه کاریست بازیچه و سرسری». با این بیت در می‌یابیم که سعدی بر این باور است که هدایت کردن زیردستان، کاری دشوار است.
باید به این نکته توجه داشت که در علم مدیریت از انسان سه گونه تلقی شده است. در صد سال پیش هنگام سخن گفتن از انسان ها، آن‌ها را نیروی انسانی می‌نامیدند. در دهه‌ی هفتاد جایگاه انسان را بالاتر دانستند و او را منبع انسانی نامیدند. حدود 15 سال پیش این را هم نادیده گرفتند و انسان‌ها را سرمایه تلقی کردند. هر کدام از این تعریف‌ها را که بپذیریم، نگاهمان به شیوه‌ی رهبری تغییر خواهد کرد. اما باید پرسید که سعدی چگونه نگاهی به این مقوله داشته است؟ او می‌گوید: «خداوند فرمان و رای و شکوه/ ز غوغای مردم نگردد ستوه؛ سر پر غرور از تحمل تهی/ حرامش بود تاج شاهنشهی». در این نوع نگاه، دانش و خرد برای هر مدیری الزامی دانسته شده است. این بحث تازه‌ای است که در علم مدیریت نوین جایی باز نکرده است. اما رگه‌های معنویت‌گرایی در مدیریت نوین، حکایت از آن دارد که در آینده‌ی نزدیک به چنین دیدگاه هایی توجه خواهد شد.


وسعت جهان معنایی مدیران با آثار سعدی
یک پرسش دیگر این است که چرا سبک رهبری مدیران متفاوت است؟ می‌دانیم که یک بخش این تفاوت به تجربه و دانش هر مدیر بازمی‌گردد. بخش دیگر آن به نگرش آن‌ها بستگی دارد. نگرش با دانش این تفاوت را دارد که نگرش مجموعه‌ی مطلوب و نامطلوب‌های درونی شده در نظام احساسی فرد است. سعدی بیتی دارد که در آن می‌گوید: «دریاب کزین جهان گذر خواهد بود/ وین حال به صورتی دگر خواهد بود ». او در این‌جا جهان معنایی مدیران را وسعت می‌دهد و اصول تازه‌ای را برمی‌شمارد که در فضای اومانیستی امروز مدیریت، مطرح نیست. اما جریان بودیسم‌گرایی مدیریت، پیام‌هایی نزدیک به این سخن سعدی دارد.
ما در فضای مدیریتی معمولا می‌بینیم که مدیرانی به نادیده گرفتن دست‌آوردهای مدیران پیش از خود می‌پردازند. سعدی به این دست از مدیران، تذکر می‌دهد که هیچ چیز بقایی ندارد. او می‌گوید: «چنین گفت شوریده ای در عجم/ به کسرا که ای وارث ملک جم؛ اگر ملک بر جم بماندی و بخت/ ترا کی میسر شدی تاج و تخت». سعدی می‌خواهد مکانیسمی را پیدا کند تا دایره عمل صاحب قدرت را کم کند.
سعدی در جایی دیگر می‌گوید: «جهان ای پسر ملک جاوید نیست/ ز دنیا وفاداری امید نیست؛ نه بر باد رفتی سحرگاه و شام؟/ سریر سلیمان علیه السلام؛ بآخر ندیدی که بر باد رفت/ خنک آن که با دانش و داد رفت». قرین کردن دانش و عدالت در این بیت‌ها، تعبیر بسیار جالب و تامل برانگیزی است. این تنها یک صنعت شاعرانه نیست. در تئوری‌های عدالت سازمانی، یک مساله اساسی مطرح است و آن کنار گذاشتن یکسان نگری است. اگر قرار است که عدالت ورزیده شود، باید با مصادیق عدالت آشنا بود. این کار مستلزم داشتن دانش است. چرا که عدالت یک محصول عقلانی است و کارکنان سازمان باید تجربه عدالت داشته باشند.


پیام سعدی در حوزه‌ی مدیریت
اگر همه‌ی پیام سعدی را در حوزه‌ی مدیریت بخواهیم کوتاه کنیم چنین خواهد بود که عدالت باید در خدمت رفاه خلق باشد. آن چه که ما از مدیرانمان انتظار داریم نیز جز توسعه یافتگی جامعه نیست. باید نیازهای اولیه برطرف شود تا بتوان به شاخص‌های بالاتری رسید. سعدی حکایتی در گلستان دارد به این صورت «یکی را از ملوک عجم حکایت کنند که دست تطاول به مال رعیت دراز کرده بود و جور و اذیت آغاز کرده تا به جایی که خلق از مکاید ظلمش به جهان برفتند و از کربت جورش راه غربت گرفتند. چون رعیت کم شد ارتفاع ولایت نقصان پذیرفت و خزینه تهی ماند و دشمنان زور آوردند».
سعدی در این جا سخن از جابجایی نیروها بر اثر سوء مدیریت می‌گوید. بر اثر این سوء مدیریت کشاورزی نقصان می‌پذیرد. این مساله از نظر پویایی سیستم‌ها مهم است. در ادامه، بزرگان به آن پادشاه می‌گویند: «ای ملک ... تو مر خلق را پریشان برای چه می‌کنی؟ مگر سر پادشاهی کردن نداری؟». سعدی استراتژی راهبردی آن پادشاه را نادرست می‌داند. ما می‌دانیم که در مدیریت از 5 منبع قدرت نام برده شده است، قدرت قانونی، قدرت تنبیه، قدرت بر پایه پاداش دادن، قدرت بر اساس تخصص و سرانجام قدرت ناشی از مقبولیت در نزد دیگران. چنین قدرتی امکان تحول را می‌دهد و سعدی به نوع پنجم قدرت نظر دارد.
وقتی سعدی می‌گوید «مراعات دهقان کن از بهر خویش/ که مزدور خوشدل کند کار بیش»، به یک اصل مدیریتی اشاره می‌کند. اصولا عملکرد هر انسانی را حاصل ضرب توان او ضرب در تمایل او می‌دانند. به زبان دیگر، شایستگی ما ضرب در انگیزش ما. سعدی ما را از یک غفلت برحذر می‌دارد و می‌گوید چنان چه سیستم و مقرراتی برای کارکنان بسازید، ضرورتا به عملکرد عالی نخواهید رسید.


دانش مدیریت رویکردی برای شناخت فرصت‌هاست
تمامی آرزوهای بشر مشروط به کارآمدی علم مدیریت است. به همین دلیل تمام خوبی‌هایی که فرهیختگانی مانند سعدی مطرح کرده‌اند، خود به خود در جامعه به‌دست نمی‌آید مگر آن که ما دانشی داشته باشیم که آرمان‌ها را برنامه‌ریزی کند. علم مدیریت به ما می‌آموزد که چگونه آن‌چه را که هست به سوی کمال مطلوب پیش ببریم. مدیریت علمی است که تابع رفتار انسان‌هاست. رفتارها نیز به متغیر فرهنگ وابسته‌اند. مدیریت موثر در یک جامعه هنگامی میسر است که اقتضاهای جامعه را بشناسیم و مسائل ژئوپلتیک را ببینیم. از این رو هنگامی که نسل سوم نظریه‌های مدیریتی مطرح شد، پای فلسفه و ادبیات نیز به دانش مدیریت گشوده شد. این نسل، که آن‌ها را نظریه‌پردازان نمادگرا می‌نامند، برداشت‌های ذهنی را وارد مباحث علمی کردند. آن‌ها سبک‌های مدیریتی را همانند تفسیری دانستند که یک مفسر از متن دارد. نظریه‌های پست مدرن نیز از همین راه وارد علم مدیریت شدند. پایه‌ی آن نظریه‌ها بر شالوده شکنی بود. پست مدرن‌ها اصالت انسان و عقلانیت او را زیر سوال بردند و به مبنا ستیزی روی آوردند.
پست مدرن‌ها ما را به خودنگری و توصیف‌هایی از هویت، دعوت می‌کنند. پس اگر امروز دور هم جمع شده‌ایم تا ببینیم که در آثار سعدی چگونه می ‌وان رد پای تاملات حکیمانه مدیریتی را نشان داد، کاری ذوقی نیست. بلکه سخن بر سر دعوت به خودنگری توسط علمی است که سعادت و رفاه جامعه را برعهده دارد.
زیر بنای علم مدیریت از نظر فلسفی، پراگماتیسم (عمل‌گرایی) غربی است. مدیریت روی دو پایه نشسته است، یکی اصالت انسان که می‌گوید آدمی با عقل خود بنیاد می‌تواند مسایل بشری را تبیین کند و دیگری عمل‌گرایی است. عمل‌گرایی تابع این احساس است که آیا زمان داریم یا نداریم؟ هنگامی که زمان نداریم به نخستین عملی که به ذهنمان می‌رسد، می‌پردازیم. این نوعی توصیه به عمل‌گرایی است، نه رها کردن عمل. اگر این گونه نگاه کنیم آنگاه زندگی را مجموعه‌ای از فرصت‌ها خواهیم دید. استفاده از هر فرصتی نیز بازتاب دانش و تجربه‌ی ما خواهد بود. تمام علم مدیریت نیز چیزی نیست جز یک جور رهیافت و رویکرد برای شناسایی فرصت‌های اکنون و آتی.


توصیه سعدی به عمل‌گرایی
زندگی فردی هر انسان دو دسته مسایل دارد: یکی ظرفیت‌های مربوط به آینده و دیگری مسایلی است که اکنون با آن روبه‌رو هستیم. به همین دلیل در مدیریت چنین چالشی وجود دارد که ما تا کجا عمل‌گرا رفتار کنیم و تا کجا به بررسی بپردازیم. اتفاقا در اشعار سعدی نوعی نگاه عمل‌گرایانه وجود دارد. سعدی می‌گوید: «کنونت که دستست خاری بکن/ دگر کی برآری تو دست از کفن؟». کندن خار را یک بار می‌توانیم به همان معنای ساده‌اش بگیریم، یک بار نیز می‌توانیم به آن وسعت معنایی بدهیم و آن را به مجموعه‌ای از مشکلاتی که پیش روی تحقق یک هدف وجود دارد، فرض کنیم. در مدیریت می‌گویند که هر گاه بخواهیم به هدفی برسیم، اگر مانعی روبه‌روی ما باشد، اسم این مانع مساله خواهد بود. پس مساله عبارت است از فاصله‌ای بین آن‌چه داریم و آن‌چه می‌خواهیم. مدیران اگر فرصت‌ها را از دست بدهند، ممکن است سرنوشت یک سازمان را دگرگون کنند. سعدی در آن بیت به ما نمی‌گوید رها کن، بلکه توصیه می‌کند پیش از آن که فرصت عمل را از دست بدهیم، خاری را جدا کنیم. این تاکید بر ناپایداری فرصت‌ها برای انجام یک عمل است.
بحث دیگری هم هست به نام مدیریت دانش. در این بحث از دو دانش سخن گفته می‌شود، یکی دانش مکتوب و دیگری دانشی که در سینه‌ی آدمی هست و در حین کار فرا گرفته شده است. این دانش را تجربه می‌نامیم. اگر از این تجربه‌ها بتوانیم آموزه‌ها را بیرون بکشیم، توانایی شناخت فرصت‌ها را خواهیم داشت. پس ملت‌هایی که فرهنگ شفایی دارند محکوم به تکرار اشتباهاتشان هستند. این معنا را سعدی چنین بازگو می‌کند «حدیث پادشاهان عجم را/ حکایت نامه‌ی ضحاک و جم را؛ بخواند هوشمند نیک فرجام/ نشاید کرد ضایع خیره ایام؛ مگر کز خوی نیکان پند گیرد/ وز انجام بدان عبرت پذیرد». عبرت پذیرفتن در دانش امروز مدیریت مطرح است. اگر این بیت‌ها را در پنجاه سال پیش می‌خواندیم، چنین نبود و فهم سخن سعدی از این دید ممکن نمی‌شد. از این رو ما باید داده‌ها را پردازش کنیم تا به دانش برسیم و اگر دانش‌ها ما را به درک اصول برسانند، به سطح خرد دست خواهیم یافت.


خردورزی جمعی از دید سعدی
مفهموم تصمیم‌گیری هم مهم است. دانش مدیریت، به یک معنا، علم تصمیم‌گیری است. هر عملی که انجام می‌دهیم تجلی تصمیمات درونی ماست. از سوی دیگر ما دو نوع تعبیر داریم، یکی تعبیر تصمیم‌سازی است و دوم تعبیر تصمیم‌گیری. هر تصمیمی که می‌گیریم بیانگر خرد و تجارب ماست. تصمیمی هم در مدیریت مورد تایید قرار می‌گیرد که برآمده از خرد جمعی ما باشد. پس منظور از تصمیم‌سازی، ساختن راه‌های مختلف برای حل مسایل است. در چنین فضایی است که مدیران سبک مدیریت مشارکتی را انتخاب می‌کنند. اصلی‌ترین شاخص آن هم رایزنی است. سعدی در این باره می‌گوید «اگر چه رای تو در کارها بلند بود/ بود بلندتر از رای هر کسی رایی». سعدی تاکید می‌کند که اگر به امر رایزنی و حرکت از خردورزی فردی به خردورزی جمعی میل کنیم، به معنای ضعف نیست. بلکه به این معنی است که از تصور خام این پندار که رای من برتر از دیگران است، گذشته‌ایم.
تصمیم‌ها ما را به انواع برنامه‌ها می‌کشانند. مدیریت به ما می‌آموزد که فرصت‌ها دریابیم. بحران‌ها هم فرصت‌هایی هستند که یا شناسایی نشده‌اند و یا با آن‌ها درست برخورد نشده است. صرف داشتن برنامه هم کفایت نمی‌کند، داشتن قدرت اجرا هم مهم است. سعدی می‌گوید «مدبر که قانون بد می نهد/ ترا می برد تا به دوزخ دهد». دوزخ، حرمان به هدف نرسیدن‌هاست. قانون نیز مجموع آیین‌ها و شیوه‌های سلوک بوده است.


نکته‌هایی که از متون فارسی و آثار سعدی می‌توان آموخت
موضوع دیگری که در حوزه برنامه‌ریزی مطرح می‌شود، طبقه‌بندی اطلاعات است. سعدی در این باره می‌گوید «تنی چند از بندگان سلطان محمود گفتند: حسن میمندی را که سلطان امروز تو را چه گفت در فلان مصلحت؟ گفت: بر شما هم پوشیده نباشد. گفتند: آن‌چه با تو گوید، با امثال ما گفتن روا ندارد... گفت: به اعتماد آن که داند که با کس نگویم، پس چرا می‌پرسید؟». این نکته‌ی جالبی است. ما در مدیریت بحثی داریم به نام مدیریت اعتماد. به این معنا که چگونه با جریان‌سازی سطوح اعتماد، تعلق خاطر لایه‌های گوناگون افراد یک سازمان را فعال نگهداریم. از این جاست که سازمان‌های مجازی پدید می‌آید و سازمان، به وسعت زندگی می‌شود. همه‌ی این اشاره‌ها به ما می‌گوید که متون فارسی پر از نکته‌هاست. اما ما با متون منفعلانه برخورد می‌کنیم.

شیوه‌ی تصمیم‌گیری اقتصادی مدیران در آثار سعدی
شیوه‌ی تصمیم‌گیری اقتصادی مدیران نیز در آثار سعدی انعکاس دارد. در این بحث، سخنی هست به این صورت که سرمایه، ترسوترین موجود عالم است؛ چون دنبال امن‌ترین جای دنیا می‌گردد. سعدی اشاره به چنین نکته‌هایی دارد که می‌گوید «شهنشه که بازارگان را بخست/ در خیر بر شهر و لشکر ببست؛ طمع کرد بر مال بازارگان/ بلا ریخت بر جان بیچارگان». یا در «رسائل» می‌گوید «خزینه نگهدار، نه چندان که حاشیت و لشکری سختی برد». این یک نگاه اقتصادی به سرمایه‌هایی است که در اختیار داریم.
یکی دیگر از مباحثی که در حوزه مدیریت مطرح شده است، بحث‌های استرتژیکی است، یا همان راهبردی. این‌ها آن دسته از مسائل‌اند که در بلند مدت، بقا و توسعه ما را تحت‌الشعاع قرار می‌دهند. در بحث‌های راهبردی معتقدند که کسی راهبردی عمل می‌کند که تک گزینه نیست. سعدی می‌گوید «چو شمشیر پیکار برداشتی/ نگه‌دار پنهان ره آشتی؛ که لشکر شکوفان مغفر شکاف/ نهان صلح جستند و پیدا مصاف». آن‌چه سعدی می‌گوید، به شکل‌ها و عنوان‌های مختلف در علم مدیریت صورت‌بندی شده است.
نوع نگاه به انسان‌ها، بحث شایسته‌گزینی و بسیاری از موضوعات دیگر هم که در علم مدیریت مطرح است، نشانه‌هایی در آثار سعدی دارد. از سویی دیگر، سعدی به‌راستی استاد کاربرد اخلاق در مدیریت هم به‌شمار می‌رود.

http://www.bookcity.org/detail/312