تنظیمات | |
قلم چاپ | اندازه فونت |
گسترش: «در باب خوب بودن» عنوان کتابی است نوشتهی آلن دوباتن که نشر کتیبه پارسی آن را به چاپ رسانده است. بیشتر کتابهایی که قصد تغییر ما را دارند، یا میخواهند ما را باریکتر کنند یا ثروتمندتر. این کتاب میخواهد به ما کمک کند که بهتر باشیم: یعنی انعطافپذیرتر، صبورتر، آمادهتر برای گوش سپردن، دوستانهتر وخوشخلقتر باشیم.
شاید خوب بودن، آن افسون و جذابیت بیدرنگِ پول یا شهرت را نداشته باشد، اما بااینحال خصیصهای بسیار مهم است که به ضرر خود نادیدهاش میگیریم.
این کتاب راهنمایی به چشمانداز ناشناختهی خوب بودن است که بهآرامی ما را پیرامون درونمایههای اصلی این خصیصهی فراموششده هدایت میکند. ما یاد میگیریم که چطور خیرخواه باشیم، چطور ببخشیم، چطور نرمال باشیم و چطور دیگران را تسکین دهیم. یاد میگیریم که خوب بودن با قدرت هماهنگ است و شاخص خامی و بیتجربگی نیست. خوبی سزاوار این است که بهعنوان یکی از والاترین دستاوردهای بشر بازکشف شود.
خوب بودن چیزی است که در عین اهمیت، همواره کمترین توجه را در کتابهای خودیاری به خود معطوف کرده است. نویسنده در این کتاب زوایای مشکلاتی که در مسیر خوب بودنِ ما قرار دارد را مورد توجه قرار داده و ما را با مضامین و مصادیق این مهم آشنا میکند.
کلید زندگی سرشار از خوشبختی و شادکامی پرورش فضیلتهای اخلاقیمان است؛ اما آگاهی از این امر نیز بسیار ضروری است که هر نقطهی قوت در وجود ما و دیگران، نقطه ضعفی متناظر یا درواقع سایهای دارد. این آگاهی، ما را یاری میبخشد که نگرشی منطقیتر در جهت بشر بودن خود پیش بگیریم، از خودسرزنشیهای مداوم که منجر به خودبیزاری میشود بپرهیزیم و انتظاراتمان را در جهت دیگران تعدیل کنیم.
این فلسفهی بهظاهر ساده، آسودگی خاطر شگرفی به ارمغان میآورد که کیفیت زندگی شما را به شکل قابلتوجهی ارتقا میبخشد. این خوب بودن شماست که خوب بودن جهانتان را رقم میزند.
قسمتی از کتاب در باب خوب بودن:
افراد روراست در اصل ازاینرو معتقد به اهمیت ابراز عقاید خود بهطور صادقانه هستند که ایمان دارند آنچه فکر و احساس میکنند اساساً از سوی دنیا پذیرفته میشود. شاید نظرها و عقایدشان وقتی به زبان میآیند رک و بیپرده باشند، اما نه بدتر از این. این افراد روراست بر این باورند که آنچه صادقانه ابراز میشود نمیتواند انتقامجویانه، نفرتآمیز، رنجشآور یا بیرحمانه باشد. از این نظر، شخص روراست خود را کمی به شیوهای میبیند که ما عموماً بچههای خردسال را میبینیم: دارای موهبت خوب بودن ذاتی و اصیل.
حتی آگاهترین افراد به آداب معاشرت در میان ما، معمولاً فکر نمیکنند که انتقادهایی که بر ادب میرود در مورد خردسالان صادق است. ما به هرآنچه میتواند از ذهن این مخلوقات کوچک بگذرد علاقهمند میمانیم و درخصوص لحظات عجیب، رفتارهای نامناسب یا حرفهای منفیشان احساس خطر نمیکنیم. اگر بگویند که پاستا بدمزه است یا کلهی رانندهی تاکسی شبیه یک ماهی گلی عجیب است، بیش از آنکه آزاردهنده باشد برایمان خندهدار است. عادت خطاب صحبت قرار دادن عروسک تدیشان به جای بزرگترهایی که مقابلشان نشستهاند، تنها نشانهای تأثیرگذار از آزادی روح آنهاست. مهم نیست که وقتی با غریبهای ملاقات میکنند، لکهای روی پیراهنشان باشد. اشخاص روراست از این مثبتنگری کودکانه در رویکرد بیپروای خود نسبت به خودشان سود میبرند. اعتماد آنها به پاکی اساسی خود، منطق سانسور کردن خود یا ویرایش گفتارشان را از بین میبرد. آنها میتوانند بر این باور باشند که هر چیزی در مورد آنها کموبیش خوب خواهد بود، فارغ از هر آنچه میگویند یا انجام میدهند.
برعکس، شخص مؤدب با ظنی شدید در مورد خود و امیالش پیش میرود. او احساس میکند بخش عمدهای از آنچه احساس میکند و میخواهد چندان خوب نیست. او با تمایلات تیرهتر خود در ارتباط است و میتواند احساس کند که آرزوهای زودگذرش باعث آسیب یا تحقیر افراد معینی میشود. او میداند که گاهی کمی انزجاربرانگیز است و نمیتواند میزان توهینآمیز بودن و وحشتناک بودنش برای دیگران را فراموش کند. بنابراین قصد میکند با رویکردی آگاهانه دیگران را از آنچه میداند درون خودش است محافظت کند. هدف او چندان دروغ گفتن نیست. او فقط درک میکند که اینکه «خودش» باشد، تهدیدی است که باید از تحمیل آن به دیگران اجتناب کند، بهخصوص هر فردی که مدعی است برایش اهمیت دارد.
بهطور متناقض، شخص مؤدب که درخصوص ذات خود بدبین است در حقیقت، در نهایت با هیچکس رفتار وحشتناکی نخواهد داشت. آنها به قدری از جنبههای غیرجذاب خود آگاهاند که به زیرکی تأثیر آنها را روی دنیا به کمترین میزان خود میرسانند. این ظن و تردید فوقالعادهی خودشان است که به آنها کمک میکند در زندگی روزمره بهطور نامعمولی دوستانه، قابلاعتماد و مهربان باشند.