تنظیمات
قلم چاپ اندازه فونت
نسخه چاپی/شهر کتاب
تاریخ : سه شنبه 11 بهمن 1401 کد مطلب:31347
گروه: یادداشت و مقاله

رنج‌های همیشه حاضر بشری

نگاهی به کتاب «خانم سنگ‌ صبور»

نشر برج: مرد جوانی که از حرفه‌ی خبرنگاری میدانی خسته شده، با نام مستعار «خانم سنگ‌صبور» مسئول پاسخ‌دادن به نامه‌های خوانندگان ستون توصیه و مشاوره‌ی روزنامه‌ی نیویورک پست‌دیسپچ می‌شود. اولش کار را جدی نمی‌گیرد، اما خواندن هر روزه‌ی نامه‌های پرشمارِ خوانندگان گرفتار انواع مصایب و مشقات و فکر کردن به نوشتن توصیه‌های درخور به آن‌ها مهار ذهن و زندگی‌اش را از دستش خارج می‌کند. نام اصلیِ این مرد جوان هیچ‌وقت در طول قصه آورده نمی‌شود و همیشه با «خانم سنگ‌صبور» به او اشاره می‌شود. دبیر تحریریه، ویلیام شرایک، مرد میانسال طعنه‌زنی است که مدام «خانم سنگ‌صبور» را مسخره و با مسیح مقایسه می‌کند. ستون‌نویس قصه که زندگی عاطفیِ خلوت اما پیچیده‌ای هم دارد روز به روز در مواجهه با رنج‌های بی‌شمار آدم‌ها از جهان واقعی دورتر می‌شود و بیشتر در توهم ناجی‌بودن فرو می‌رود.

ناتانیل وست در ۱۹۳۱ دست به کار نوشتن «خانم سنگ‌صبور» شد. پنج شش باری بازنویسی‌اش کرد تا سرانجام در ۱۹۳۳ راضی شد به انتشارات هورِس لایوْرایت بسپردش. «خانم سنگ‌صبور» که بعد از «زندگی رؤیایی بالسو اِسنل» دومین رمان وست محسوب می‌شد، با استقبال منتقدین مواجه شد اما ورشکستگی نابه‌هنگام ناشر، در نتیجه توقف چاپ، و زمانی که صرف یافتن ناشر تازه شد، تب‌و‌تاب اولیه را خواباند.

شهرت ناتانیل وست از بعدِ مرگش به‌ناگاه اوج گرفت. چند سال پس از تریلر جناییِ آبکیِ آلفرد ال. ورکر، اقتباس سینمایی درخورتری با بازی مونتگومری کلیفت از «خانم سنگ‌صبور» ساخته شد، آلن اشنایدر نمایشش را روی صحنه برد و لوئل لیبرمن اپرایی دو پرده‌ای از رویش نوشت. در ۱۹۴۶، مارسل سیبون ترجمه‌ی فرانسوی «خانم سنگ‌صبور» را با مقدمه‌ای از فیلیپ سوپو منتشر کرد که تأثیر محسوسش به‌اذعان منتقدین بر روند داستان‌نویسیِ فرانسه مشهود است. در ۱۹۴۹، همه‌ی رمان‌های وست جز اولی در انگلستان منتشر شد، و چاپ هر چهار رمان او در ۱۹۵۷ در یک مجلد، منتقدان آمریکایی را به این توافق جمعی رساند که ناتانیل وست از مهمترین نویسندگان دهه‌ی ۱۹۳۰ ایالات متحده بوده است.

درون‌مایه‌ی اصلی «خانم سنگ‌صبور» درد و رنج بشری است اما بروز و ظهورش کم‌و‌بیش همه‌جا وصف رنج‌هایی است که زنان در زندگی‌شان متحمل می‌شوند؛ رنج‌هایی که هرچند همیشه حی‌و‌حاضرند، در نظر راوی قصه نه توجیهی می‌یابند نه توضیحی. استنلی ادگار هایمن، منتقد فقید آمریکایی، معتقد بود «خانم سنگ‌صبور» در کنار «گتسبی بزرگ» فیتزجرالد و «آفتاب باز هم می‌دمد» همینگوی که همگی قهرمان‌هایی سرگشته و آزاردیده دارند و از طعم تلخ پوچیِ تمدن بشری و حال‌وهوای نافذ و غم‌افزای ناکامی‌هایش می‌گویند، سه رمان برتر قرن بیستم‌اند.

 

http://www.bookcity.org/detail/31347