تنظیمات | |
قلم چاپ | اندازه فونت |
به دنبال رویکردهای تازه و تلاشهای مکرر پژوهشگران و محققان در عرصهی حافظ پژوهشی، به تازگی شرحی مفصل بر ابیات خواجهی شیراز، به همت دکتر سعید حمیدیان با عنوان «شرح شوق» در پنج جلد منتشر شده است. این شرح تازه را انتشارات قطره به زیور طبع آراسته است. جلد اول این کتاب مقدمه و مدخلی است در فهم حافظ؛ همچنین بحثهای فراوانی دربارهی حافظپژوهشی، سوابق تاریخی این حوزه و نقد آن را در بر دارد. شرح شوق بر اساس توضیحات مولف در مقدمه، شباهتی با نمونههای سنتی شرحنویسی ندارد؛ لغوی و دستوری نیست و بر پایهی تحلیل عناصر به استنباط محتوای اشعار پرداخته است.
سهشنبه، سیام اردیبهشتماه، نشست رونمایی این کتاب، با حضور مولف، نصرالله پورجوادی، بهاالدین خرمشاهی و کامران فانی در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.
مفاهیم و معانی ثانویه!
دکتر حمیدیان، ضمن اشاره به شرح مفصل رویکردهای خود در مقدمهی شرح شوق، برخی دیدگاهها و روشهای خود در تدوین آن را تشریح کرد: قیاس این شرح با آثار مشابه در این حوزه، در مقدمه، رویکردی استحسانی نبوده است، بلکه تفاوتهای موجود در ساختار و روش، منظور نظر بوده است. من در تدوین این شرح به هیچروی به دنبال سادهسازی نبودهام حال آنکه ممکن است از بخشهایی از مقدمه چنین برآید؛ نمیتوان ابیات خواجه را با آن حجم لطایف و ظرایف و تصاویر، به معانی ساده و سطحی تقلیل داد، گرچه گهگاه ناگزیر شدهام پس از ارائهی برخی توضیحات، خلاصهای از مطلب اصلی بیان کنم. دیگر اینکه در توضیح ابیات، توجه به صنایع مهمی چون ایهام را نیز مدنظر داشتهام، چراکه بدون شک بسیاری از مفاهیم مهم در قالب معانی ثانویه به خواننده منتقل میشوند.
وی در انتها ماحصل کوششهای چندین سالهی خود را در فراهم آوردن این شرح، به مدد بیتی از حافظ بازگو کرد: چگونه سر ز خجالت برآورم بر دوست/ که خدمتی بهسزا برنیامد از دستم
هیچ کتابی مبرا از نقد نیست!
پورجوادی، ضمن تاکید بر این نکته که هیچ کتابی مبرا از نقد نخواهد بود، برخی محاسن و ویژگیهای مولف و همچنین کتاب شرح شوق را برشمرد. وی تصریح کرد: حمیدیان، سخن به گزاف نمیگوید، داوری نمیکند، او به طور کلی صلاحیت اظهار نظر و تحقیق در حوزهی ادبیات و شعر را دارد. صرفنظر از دیگر آثار مولف رویکرد تحقیقی وی در فراهم آوردن این شرح، گواه بر مدعای من است. حمیدیان، منابع و ماخذ متعدد، آرا و نظرات پژوهشگران غیر ایرانی و هرآن چه را نیاز بوده، بررسی کرده است. فارغ از اینکه به طبع چیزهایی از قلم افتاده است، میتوان گفت او اصول تحقیق صحیح را در کار خود لحاظ کرده است.
وی ادامه داد: به طور معمول در نقد، کمبودها را ملاک قرار میدهیم، اما در نقد این اثر باید رویکردی وارونه داشته باشیم، چراکه مطالب و مفاهیمی بیش از انتظار در آن دیده میشود. از اینروست که شرح شوق حجم زیادی دارد. به اعتقاد من یکی از اشکالات این اثر وجود مطالب بسیاریست که میتواند نباشد. از این دست میتوان به مباحثی اشاره کرد که دربارهی حلاج آورده شده است. به نظر میرسد این بخش میتوانست بسیار کوتاهتر باشد از آنچه که هست. استفادهی مولف از منابع دست دوم را میتوان به عنوان نقدی دیگر بر عملکرد وی برشمرد؛ در ارجاع به کتاب زرینکوب، این سوال مطرح میشود که آیا چنین استنادی در این کتاب جای دارد؟
پورجوادی، تفاوت نگاه و عملکرد مولف در قیاس با رویکرد پیشینیان را از جملهی محاسن کار وی برشمرد و گفت: در گذشته اگر مطلب صحیحی از کسی ثبت میشد، به عنوان یک سند تام مورد قبول همگان بود و در معرض نوعی تعصبورزی قرار میگرفت، حال آنکه این صحیح نیست و میزان صحت و اعتبار آن مطالب را باید در بستر تاریخی آنها مطالعه کرد. شارحان پیشین، حافظ را یگانهای تصور میکردند که ظهور کرده و همهچیز را گفته است، از اینرو به دیگران اعتنا نمیکردند. حال آنکه باید با توجه به آثار دیگر شعرا، شعر حافظ را بررسی کرد. مولف شرح شوق این نوع نگاه را اعمال و هیچ دیدگاهی را با تعصب لحاظ نکرده است. حمیدیان، کار خود را بهدور تعصب و شیفتگی خود به حافظ پیش برده است.
کلانشرح!
خرمشاهی، شرح شوق را جامعترین شرح ادبی تا به امروز ارزیابی کرد و گفت: من آن را شرح کبیر نامیدهام. در یک دوبیتی از آن به عنوان کلانشرح یاد کردهام که ایهام صوتی دارد با کلانشهر. من از ابتدا در جریان این کار بودهام و دربارهی آن، به طور کامل نظر مثبت دارم. به اعتقاد من این اثر، جامعترین شرحی است که تا به امروز نوشته شده است و قوت ادبی آن بیش از شروح ادبی دیگر است. مولف حافظ را عارف بزرگی نمیداند، من نیز چنین نظری دارم؛ اما هرآنجا که اشارات عرفانی وجود دارد، با منابع عرفانی به خوبی شفاف شده است.
وی با اشاره به آنچه مولف در مقدمهی کتاب آورده است، شرح نکاتی را ضروری دانست و تصریح کرد: گفته شده است که این شرح لغوی-زبانی نیست، من تصور میکنم که هست و این بسیار هم مطلوب است. بسیاری از کلمات با اتکا به منابع غنی و استوار ریشهیابی شدهاند؛ از دیگر سو تلمیحات، اشارات و اصطلاحات کلامی، فلسفی و قصصی کاملا تبیین و بررسی شدهاند. به عنوان نمونه میتوان به شرح مفصل و متینی اشاره کرد که بر «پیر ما» نوشته شده است. مولف به درستی بر این مهم اشاره کرده است که نمیتوان طنز بیت را در نظر نداشت و نمی توان آن را برگرفته از اعتقادات شاعر دانست، چراکه او اعتقادنامهی خود را ننوشته است. میدانیم که نمیتوان به شعر استناد رئالیسیتی کرد، که البته میباید کرد، چراکه اگر اینگونه استناد نکنیم چگونه باید حافظ را بشناسیم؟ وجوه شخصیتی او را جز از طریق خواندن شعر او و بازخوانی و بسیارخوانی آنها نمیتوانیم بیابیم.
وی افزود: مولف بر وجود وحدت ساختاری در غزل حافظ تاکید دارد، فارغ از اینکه میتوان بر دلایل منطقی استناد کرد، من با اتکا بر تنها خود اشعار حافظ نظری غیر از آن دارم. حافظ پر مضمون است و اگر کسی بخواهد بسی مفاهیم غیر غزلی را در غزل بیاورد، غزل ترک بر میدارد و نمیتواند منسجم باشد. بر پایهی این استدلال نمیتوان توالی منطقیتر بر ابیات مترتب شد. نکتهی مثبت دیگر دربارهی این شرح، استفادهی بهجا و صحیح از منابع موجود دربارهی ابیات و شعر حافظ است. مولف عمدهی آنچه در این باب نوشته شده است، را مطالعه کرده و از نظر گذرانده است. او در استفاده از آنها رویکردی به دقت، انتقادی و روشمندانه داشته است. تنها نکتهای که در استفاده از آنها میتواند مورد نقد باشد، همان استفاده از منابع دست دوم است.
خرمشاهی، نقدی دیگر را بر کتاب شرح شوق وارد دانست و خاطرنشان کرد: از منظری روشمندانه، اگر بخواهیم از تعبیری یا عبارتی و یا لفظی رفع مشکل کنیم، میباید به منابع پیش از شاعر رجوع کنیم، حال آنکه در اینجا به فراوانی دیده میشود که مولف به منابعی استناد کرده است که عمدتا به ادوار بعد از حافظ تعلق دارند. بهتر است این سوال را مطرح کنم که آیا برای شرح حافظ میتوان به منابع پس از او استناد کرد؟ به نظر میرسد اگر برای شفافسازی ذهن مخاطب این رویکرد لحاظ شده است، باید تصریح شود.
نمادها و خلاقیت!
فانی پس از شرح مباحثی در پاسخ به چرایی اهمیت حافظ نزد عامهی مردم و هم پژوهشگران و شارحان و نیز تاکید بر اینکه تمامی اقدامات صورت گرفته در این حوزه باز هم ما را در ابتدای راه قرار داده است، نکاتی را در نقد و بررسی شرح شوق بیان کرد. از میان اقدامات فراوانی که در شرحنویسی بر ابیات حافظ صورت گرفته است، آنچه جدی و در خور توجه مینماید بسیار اندک است، لذا وظیفهی ما این است که امروز دربارهی شرحی تازه صحبت کنیم و من میخواهم بگویم که امتیاز اصلی این اثر بر آثار مشابه چیست. شرحها کمابیش شبیه به هم هستند، بنابراین شرح شوق باید رویکرد تازهای داشته باشد تا بتوان دربارهی آن سخن گفت.
وی ادامه داد: شرح شوق، مفصلترین و جامعترین در بین شروح موجود است. مولف در مقدمه، ویژگیهایی برای آن بازشمرده که باعث اعتراض من هستند. اول اینکه، در آنجا گفته شده است که این شرح لغوی نیست، به نظر میرسد باید گفته میشد که شرحی تنها لغوی نیست، چراکه در روندی از جزء به کل میباید ویژگیهای یک واژه به تمامی تشریح و تبیین شود و بهراستی اینگونه نیز هست. آنچه باید در دیوان حافظ دیده شود، سمبلها و نمادها هستند، که البته دیده شده و مهمترین کشف مولف است.
فانی ضمن اشاره به اینکه مولف، در پیشبرد کار خود کمتر معنای ابیات را مد نظر داشته است، گفت: اجزای یک بیت به تمامی و تفصیل تشریح و معنا شدهاند، اما کمتر دیده میشود که یک بیت بهطور کامل معنا شده باشد. به نظر میرسد، اتخاذ این رویکرد از آنجهت باشد که امروز انتقادی اساسی که بر شارحان وارد است، پیچیدهتر کردن معانی و یا به عکس سطحی و نازل کردن آنهاست. در شرح شوق، در تشریح لغات، شرح بیانی و زبانی و جز آن آورده شده است. شرح ایهامها از نظر مولف دور نمانده است و در نهایت، امتیاز اصلی این شرح در یک چیز است. مولف در انتهای هر غزل، تز و ایدهی آن را تشریح و تبیین کرده است. کوچکترین واحد شعر حافظ، غزل اوست، مولف با اتکا بر این اعتقاد که اگر غزل حاوی نوعی ارتباط و پیوند نباشد و به صورت یک کلیت و تمامیت در نیاید، اصلا نمیتواند یک اثر هنری باشد، چراکه هیچ اثر هنری نیست که خالی از تمامیت و کلیت باشد.
فانی افزود: این رویکردی تازه و البته دشوار است. اینکه پس از شرح مسائل لغوی و زبانی بخواهیم معنای کل اثر را صورت دهیم، کاری مهم است. مولف در تحقق این امر به سمبولیسم و نمادگرایی روی آورده است. آنچه در شعر و هنر حائز اهمیت است، نقش نمادها است. کار هنر نماد آفرینی و خلق عناصر تازه است و هنرمند نیز باید با اتکا به واژهها و مفاهیمی که تازه نیستند، نماد و سنبل و رمز بسازد و آنها را جایگزین بسیاری مفاهیم دیگر کند. اگر آن نمادها خلاقه باشند هنرمند میتواند دنیایی تازه خلق کند. حمیدیان به خوبی این رویکردها در دیوان حافظ را تشریح کرده است، بهویژه در جلد اول که مدخلیست مفصل بر شناخت مباحث موضوعی حافظ.
وی در ادامه برخی ویژگیهای مقدمهی شرح شوق را برشمرد و تاکید کرد: مقدمه، خود می توانست کتابی مجزا دربارهی حافظ باشد. در مقدمه دو مبحث مهم آورده شده است، یکی منش و اندیشهی حافظ و دیگری ساختار و شیوهی زبانی او؛ این دومین، بهویژه در مورد اشعاری که جنبهی معنوی دارند بسیار مهم است، از آن روی که شاعر در پی بیان تجربهی خود بوده است. شاعر باید با اتکا به کلام این را مهیا کند، بنابراین نقش زبان بسیار اهمیت دارد. بزرگی حافظ و امثال او در داشتن زبانی سحرانگیز است. با خواندن ابیات او ما به نحوی در تجربهی شاعر شریک میشویم. در تمام اشعار حافظ رابطهای دوسویه بین نمادها و تجربیات درونی او برقرار است. شارح در پی دریافت آن رابطه و بازنمایی آن برای مخاطب بوده است، او سعی کرده است تا تجربهی معنوی حافظ را از زبان خود بازگوید. در اینجا نقش سنبلهای اصلی و فرعی و انواع پیوندهای بین واژگان، به انتقال آن تجربه کمک میکنند. بنابراین ویژگی اصلی این شرح، این نکته است؛ باید دنبال شود تا دریابیم چه حد پاسخگو خواهد بود. شرح شوق مقام ممتاز خود بین شروح دیگر را حفظ خواهد کرد و امیدوارم بتواند رابطهی ما با هنرمندان پیشین و سنتها را نیز احیا کند، که اگر با زبان تازه بیان نشوند، طرد خواهند شد.
محدودهی طاقت و صلاحیت!
در انتهای نشست دکتر حمیدیان در پاسخ به مباحث مطرح شده، مطالبی را بیان کرد. وی به نحوهی بهکارگیری منابع و ماخذ خود اشاره کرد و گفت: بسیاری از منابع موجود قابلیت استناد ندارند، اما آنها که مطلوب هستند، تا اندازهای که طاقت من مجال میداده است و صلاحیت ابراز نظر داشتهام را لحاظ کردهام. حجم بالای برخی مطالب بهویژه در خصوص صوفیه، در پی تشریح دنیای حافظ و تلقیات موجود از این مقوله در آن عهد، فراهم آمده است. آنچه در مورد استفاده از منابع دست دوم مطرح شد، صحیح است و من در این مورد نیازمند راهنمایی بیشتر دکتر پورجوادی هستم.
وی در پاسخ به نقدی از سوی خرمشاهی مبنی بر استناد به منابع پس از حافظ گفت: این نیز صحیح است، من سعی کردم از حدود ناصر بخارایی به این سوی نیایم. در برخی زمینهها این رویکرد نیاز بود، چراکه منابع قبلی کافی نبود و ناچار میباید به منابع بعدی اشاره میکردم. به عنوان مثال تریاک در منابع پیشین به معنای پادزهر بوده است، اما از قرن دهم به بعد به معنای افیون استعمال شده است، ناگزیر میباید به شواهدی از این دست اشاره میکردم.