تنظیمات | |
قلم چاپ | اندازه فونت |
یادداشتی از محمد کاپلان(۱)/ ترجمه: آیدین فرنگی: اورهان ولی(۲)، متین ائلاوغلو(۳) و صلاحالدین هیلاو(۴) در یکی از شببیداریهایشان در نوشخانهای در «تارلاباشیِ» استانبول، دور میزی نشسته بودند و پیش از هر چیز دربارهی ادبیات، بهویژه شعر صحبت میکردند. وقتی هیلاو بیت زیر را از سرودههای «فضولی»(۵) خواند:
کاروانِ راهِ تجریدیز، خطر خوفین چکیب
گاه مجنون، گاه من، دوریله نوبت بکلریز
(کاروان راه تجریدیم
از خوف خطر، مجنون و من به نوبت پاس میدهیم.)
اورهان ولی که طبق عادت با چشم بسته و با دقتی فوقالعاده به شعر گوش میداد، چشمهایش را باز کرد و گفت: «چقدر وحشتناک!»
ماجرای بالا را از کتاب «دوستان ادبیات» نوشتهی محمد سیدا(۶) نقل کردم.
اورهان ولی یکی از بزرگترین نوآوران شعر ترکی دورهی جمهوریت، توانست گام به عرصهی شعر ناب بگذارد؛ هیلاو منتقد مطرحی بود که فلسفه خوانده و با ادبیات غرب به خوبی آشنایی داشت؛ و هر دو به جهانبینی مارکسیستی ـ ماتریالیستی پایبند بودند.
آنچه باعث شد به نقل ماجرای ابتدای یادداشت بپردازدم، نوع واکنش اورهان ولی در برابر شعر فضولی است. نباید اجازه بدهیم تفاوت جهانبینی و ایدئولوژی و تفاوت سلیقه، ما را از درک زیباییهای ناب و احترامگذاشتن به آن بازدارد. از این منظر رفتار «هیلاو» و «ولی» نشان از فرهیختگی دارد.
از روزگار نامق کمال(۷) تا امروز، همواره ادبیات قدیم ترکی در معرض انواع اتهامها بوده است. البته در این میان فقط شاعرانی مثل یحیی کمال، احمد حمدی تانپینار، جاهد سیتکی، اورهان ولی، جاهد کولَبی، بهجت نجاتیگیل و محمد چنارلی، که شیفتهی شعر خالص بودند، و منتقدانی چون نورالله آتاچ، عبدالحق شناسی حصار و صلاحالدین هیلاو شگفتی و تحسین خود را در قبال بیتهای زیبای شاعران قدیم ترک پنهان نکردهاند.
امروز نسلهای جوان، به دلیل گسترش جهانبینیهای نو از چشیدن طعم شعر کهن بیبهره ماندهاند. از دیگر سو کسانی به دلیل اینکه نتوانستهاند با میراث ادبیات کهن ارتباط برقرار کنند، میخواهند نامهایی چون «فضولی»، «باقی» و «شیخ غالب» را از کتابهای دورهی دبیرستان حذف کنند. فهم شعر دیوانی مثل درک سایر زیباییهای اصیل، از جمله موسیقی و نقاشی فاخر، نیازمند ممارست، تأمل و فرهیختگی است. برای درک این ادبیات باید پسزمینهی آن را شناخت.
ادبیات کهن همهی ملتهای متمدن از منظر زبان و جهانبینی با ادبیات روز آن ملت تفاوتهای بسیاری دارد. تنها انسانهای فرهیختهاند که با تکیه بر مثبتاندیشی، فراست و علم به فهم ادبیات قدیم همت میگمارند. متأسفانه آنچه نزد ملتهایی چون ما کمیاب است، جهد برای دانایی و درک زیبایی است. کتابهای ارزشمندی که با تکیه بر علم و عشق پیرامون ادبیات قدیم ترکی نوشته شده باشد، بسیار نادر است. دانشگاههای ما به طرزی روزآمد و زیبا به چاپ متون کهن اقدام میکنند، اما این متون نه تنها مورد بررسیهای علمی قرار نمیگیرد، خوانده نیز نمیشود. در انگلستان هر سال چندین کتاب دربارهی شکسپیر نوشته میشود. گاه پژوهشها و نقدهایی دربارهی خالق هملت منتشر میشود که دست کمی از شاهکارهای خود او ندارد.
به نظر من باید این شعر «یونس امره» را با خط درشت نوشت و در دانشگاهها نصب کرد:
علم علم بیلمکدیر، علم کندین بیلمکدیر
سن کندینی بیلمزسین یا نیجه اوْخوُماقدیر
اوخوماقدان معنا نه؟ کیشی حقی بیلمکدیر
چون اوخودون بیلمزسن، ها بیر قوُرو امکدیر
(علم دانستن است، شناختن خود است
اگر نتوانی خودت را بشناسی، این چه خواندنی است؟
غایت خواندن چیست؟ دانستن حقیقت
اگر بخوانی و ندانی، خواندن کار بیهودهای است.)
اگر علم و تحصیل ما را به مراتب والای انسانی نرساند، امری است بیحاصل.
ادبیات دیوانی، خلاف ادعای برخی، مجموعهای از واژهای نگارین نیست. شاعران ادبیات دیوانی به جهت انسان بودنشان عشقها، تمنیها و ترسهایشان را در سرودههایشان بازتاب داده، به صدای جهانهای نهان گوش سپردهاند. ایشان نیز مانند هنرمندانِ امروز میکوشیدند حسها و اندیشههایشان را به شکلی زیبا و اثرگذار بیان کنند.
ما نمیدانیم اورهان ولی به چه دلیل بعد از شنیدن سرودهی فضولی چنان واکنشی نشان داده است؛ اما میتوانیم با تأمل بر روی آن بیت به سرنخهایی برسیم. بیان و چینش واژههای به کار رفته در شعر طوری است که ایجاب میکند با صدای بلند خوانده شود. از طرف دیگر مفهوم انتظار در بیت موج میزند: مجنون و شاعر مسافران کاروانی هستند که رو به سوی خدا دارد. شب فرا میرسد. در بیابان اتراق میکنند. احتمال شبیخون هست. اهل کاروان در ترس و اضطرابند و از فرط خستگی خواب در چشمهایشان آشیانه کرده است. برای اینکه هجوم ناگهانی غارتگران غافلگیرشان نکند، شاعر و مجنون تا سحر به نوبت بیدار خواهند ماند...
میتوان «راه تجرید» را مانند آنچه در برخی تابلوهای «سالوادور دالی» دیده میشود، یک خلاء دلهرهآور تصور کرد. از منظر تصوف، تجرید هم به مفهوم عریان شدن از هستی مادی است و هم به معنای مرگ.
«اورهان ولی» کجا بود که این شعر را شنید؟ در نوشخانهای در منطقهی بیگاوغلو، نیمهشب... آیندهای مبهم، خلائی بزرگ، تنهایی، ترس و انتظار... اینها حسهایی است که اورهان ولی و صلاحالدین هیلاو در درون خود داشتند و چقدر شعر فضولی با شرایط روحی آنها سازگار بود.
............................................................
۱.
Edebiyatımızın Bahçesinde Dolașırken, Prof. Dr. Mehmet Kaplan, dergâh yayınları, ¡stanbul, 2007
۲. اورهان ولی (۱۹۵۰ - ۱۹۱۴) از شاعران پیشگام ترکیه و از بنیانگذران جریان شعری «غریب» در این کشور. مجموعهی جامعی از شعرها و نوشتههای وی با ترجمهی شهرام شیدایی در ایران منتشر شده است: «رنگ قایقها مال شما»، منتخب شعر و داستان اورهان ولی، ترجمه: شهرام شیدایی، نشر کلاغ سفید، تهران، ۱۳۸۳. م.
۳. متین ائلاوغلو (۱۹۸۵ - ۱۹۲۷/ استانبول) شاعر و نقاش. م.
۴. صلاحالدین هیلاو سال ۱۹۲۸ در استانبول به دنیا آمد. پس از آنکه در دانشکدهی ادبیات دانشگاه استانبول از رشتهی فلسفه فارغالتحصیل شد، به فرانسه رفت و در دانشگاه سوربن و دانشگاه کارگری پاریس به ادامهی تحصیل پرداخت. پس از اتمام دورههای دانشگاهی، مطالعات فلسفیاش را هرگز متوقف نکرد، در زمینههای فلسفی و ادبی به یادداشتنویسی و نقد پرداخت و کار ترجمه را پیش برد. وی نقش مهمی در معرفی مفاهیم فلسفی در ترکیه دارد. پدرش محمد مهری بیگ از کردهای ایرانی بود که به استانبول مهاجرت کرد و بعدها نام خانوادگی هیلاو را برگزید. صلاحالدین هیلاو ۱۲ می ۲۰۰۵ در استانبول چشم از جهان فروبست. م.
۵. محمد فضولی، شاعر نامدار شعر ترکی (۹۶۳ - ۸۸۸ هـ.ق/ عراق.) م.
۶.
Edebiyat Dostlar ı, Mehmet Seyda, 1970, s.245.
۷. نامق کمال (۱۸۸۸ - ۱۸۴۰) از پیشگامان ملیگرایی ترکیه و از روشنفکران عصر تنظیمات. او نویسندهی نخستین رمان ترکی، با نام «انتباه» و نویسندهی نخستین نمایشنامهی ترکیای است که بر روی صحنه اجرا شده است. نامق کمال هنر را برای جامعه میخواست و از آن به عنوان ابزاری برای غربیکردن جامعه استفاده میکرد. نوشتههایی او، خلاف ادبیات دیوانی، به زبانی ساده نوشته شده تا برای عموم مردم قابل فهم باشد. کمال تحت تأثیر رمانیکهای فرانسوی بود. م.