تنظیمات
قلم چاپ اندازه فونت
نسخه چاپی/شهر کتاب
تاریخ : چهارشنبه 2 مرداد 1392 کد مطلب:3409
گروه: گفت‌وگو

وقتی اخلاق موضوع کاوش فلسفی قرار می‌گیرد

چیستی و جایگاه فلسفه اخلاق در گفت‌وگو با دکتر محسن جوادی

فرهیختگان ـ سجاد صداقت: مباحث فلسفه اخلاق یکی از مهم‌ترین حوزه‌هایی است که در سال‌های کنونی در جامعه اندیشه‌ورزان فلسفی ایران شکل گرفته است.

این مبحث نه از آن رو که در زیر شاخه مباحث فلسفی می‌گنجد، بلکه به دلیل مهم بودن اخلاق برای جامعه اهمیت روزافزونی یافته است. قطعا برای پرسش از چیستی و جایگاه فلسفه اخلاق یکی از بهترین گزینه‌ها دکتر محسن جوادی است. دکتر جوادی،  عضو هیات‌علمی دانشگاه قم است و همواره یکی از مهم‌ترین مطرح‌کنندگان مباحث فلسفه اخلاق در جامعه علمی کشور. جوادی در گفت‌وگوی پیش‌رو نگاه ویژه‌ای به مباحث فلسفه اخلاق و حوزه‌ای که این بخش از فلسفه از آن تغذیه می‌کند، دارد. همچنین او در این مصاحبه ضمن برشمردن خصوصیات فلسفه و اخلاق به بیان نسبت‌های بین آن می‌پردازد و در پایان گفت‌وگو گذری نیز به فلسفه اخلاق در جامعه ایران دارد. در ادامه گفت‌وگوی فرهیختگان با محسن جوادی را خواهید خواند.
       
فلسفه اخلاق به‌عنوان یک دانش فلسفی از چه حوزه‌هایی تغذیه می‌کند؟ چگونه می‌توان این دانش را تبیین کرد؟
فلسفه اخلاق به مثابه یک دانش فلسفی شامل دو بخش اساسی است. یکی بخش هنجاری که در آن به شیوه فلسفی از بنیادی‌ترین وجه یا وجوه ارزشی و الزامی اخلاقی دفاع می‌شود و دیگری فرااخلاق که به‌عنوان یک دانش درجه دوم به تامل درباره معنا، چگونگی وجود و نحوه شناخت اوصاف اخلاقی بحث می‌شود. اگر فلسفه اخلاق را با این تعریف در نظر داشته باشیم می‌توان گفت علاوه‌بر منطق به‌عنوان یک دانش عالی و به‌ویژه تفکر انتقادی، دانش‌های فلسفی دیگر مانند مابعدالطبیعه و به‌ویژه انسان‌شناسی فلسفی در ساختار فلسفه اخلاق نقش مهمی دارند. به‌علاوه بسته به نوع نظریه اخلاقی که اتخاذ می‌شود از دانش‌های خاص هم استفاده می‌شود. مثلا اگر سودگرایی را  مبنای هنجاری بدانیم در آن صورت روش علمی و تجربی برای سنجش پیامدهای اعمال و قوانین نقش مهمی دارد. یا اگر اخلاق فضیلت را به‌عنوان نظریه اخلاقی خود انتخاب کنیم در آن صورت روانشناسی یکی از دانش‌های موثر در فلسفه اخلاق خواهد بود. فرااخلاق شامل بحث‌های معنا‌شناسی جملات اخلاقی، ماهیت اوصاف اخلاقی که برخی آنها را واقعی و برخی برساختی constructive می‌دانند، امکان معرفت اخلاقی و رد شکاکیت اخلاقی و چگونگی معرفت اخلاقی و بالاخره چگونگی استدلال اخلاقی و نیز‌ انگیزش اخلاقی است. اما اخلاق هنجاری که در فلسفه اخلاق مورد نظر است در واقع تبیین و دفاعی فلسفی از یک یا چند معیار اخلاقی (Standard) است که به استناد آن معیار یا معیارها می‌توان نظام اخلاقی خاصی را سامان و به‌ عنوان اخلاق (Morality) راهنمای زندگی قرار داد.
 با این تفاسیر این سوال پیش می‌آید که نسبت فلسفه و اخلاق در چیست؟
فلسفه به‌عنوان یک دانش عقلی عام‌ترین وجوه هستی را مانند علیت، امکان و... مورد کاوش قرار می‌دهد. یکی از این وجوه عام هستی وجه ارزشی است که فلسفه به شیوه عقلی به تبیین و تحلیل آن می‌پردازد. از این روی می‌توان گفت اخلاق به معنای کیفیات ارزشی در عالم هستی موضوع کاوش فلسفی است. اخلاق برای نظم و نسق دادن به ابعاد مختلف حیات انسان است. اگر به تبع فارابی ابعاد اصلی زندگی انسان را سه چیز یعنی فکر و اندیشه، تحولات روحی و عمل بدانیم در آن صورت می‌توانیم اخلاق را دانشی برای کشف خوب و بد و باید و نبایدهای مربوط به این سه بعد اصلی حیات انسان تعریف کنیم.
بنابراین همان‌طور که می‌توان از اخلاق عمل یا اخلاق مربوط به حالت‌های روحی سخن گفت، از اخلاق باور هم می‌توان بحث کرد.
البته بیشتر کسانی که بعدها درباره اخلاق بحث کردند آن را منحصر به بررسی وضعیت حالت‌های روحی به‌ویژه آنچه ملکات یا حالات روحی پایدار در آدمی نامیده می‌شود، می دانند از این روی اخلاق در سنت اسلامی و احتمالا مدت‌های زیادی در خود غرب بسان اخلاق یونانی، محدود به همین قلمرو شد. از این روی اخلاق به‌عنوان طب روح یعنی دانشی که از سلامت روح و حالت‌های بیماری آن بحث می‌کند، شناخته شد. به علاوه می‌توان با تامل فلسفی درباره اخلاق به‌عنوان یک دانش هدایتگر و هنجاری، یک نوع فلسفه مضاف به اسم فلسفه اخلاق را شکل دهیم. فلسفه اخلاق اگرچه در معنای دقیق کلمه صرفا باید به صورت دانش درجه دوم و ناظر به دانش درجه اولی که اخلاق نام دارد، باشد که در آن صورت محدود به مباحثی نظیر معانی جملات و مفاهیم اخلاقی، چگونگی وجود اوصاف اخلاقی (اگر چنین اوصافی وجود داشته باشد) و بالاخره امکان معرفت اخلاقی و چگونگی آن خواهد شد. این‌گونه مسائل امروز تحت عنوان فرااخلاق بحث می‌شود.
اما واقعیت آن است که آنچه امروز فلسفه اخلاق (Ethics) نامیده می‌شود صرفا دانش درجه دوم و ناظر به یک دانش درجه اول نیست بلکه بخشی از آن خودش در واقع دانش درجه اول است و به کلی‌ترین وجه از هنجارهای اخلاقی بحث می‌کند.
سوال دیگر اینجاست که آیا فلسفه اخلاق ربطی به اخلاق فلسفی دارد؟ یعنی می‌توان این دو مفهوم را به یکدیگر ربط داد یا نسبتی بین آنها جست؟
اگر منظور از اخلاق فلسفی یک پژوهش هنجاری به شیوه فلسفی باشد یعنی مثلا بررسی اصل سود به‌عنوان راهنمای عمل به صورت فلسفی، در آن صورت می‌توان گفت اخلاق فلسفی جزو هنجاری فلسفه اخلاق است. معمولا به این بخش در فارسی بحث مکاتب اخلاقی یا نظریه‌های اخلاقی گفته می‌شود. اما گاهی اخلاق فلسفی در معنای عام‌تر و معادل همان فلسفه اخلاق به کار می‌رود.
 فلسفه اخلاق آیا ناظر به تعیین هنجارها و بایدها و نبایدهاست یا حکم‌های کلی می‌دهد؟
همان‌طور که گذشت بخشی از فلسفه اخلاق که نظریه اخلاقی نامیده می‌شود ناظر به تعیین هنجار یا هنجارهای بنیادی است. البته تعیین اصول و ضوابط اخلاقی که معمولا با توجه به هنجار یا هنجارهای بنیادین صورت می‌گیرد برعهده اخلاق کاربستی یا تطبیقی است (Applied Ethics). امر اخلاقی از سنخ امور ارزشی است البته امور ارزشی محدود به اخلاق نیستند بلکه جنبه‌های دیگری از حیات آدمی مانند هنر را هم در بر می‌گیرند. امر اخلاقی در واقع از جهتی مانند امر هنری است زیرا از زیبایی و زشتی اعمال اختیاری و حالات روحی انسان سخن می‌گوید. تجربه ارزش بخشی از مجموعه تجارب انسان از عالم هستی است و غفلت از آن می‌تواند تعامل انسان با عالم هستی و حتی خودش را از مسیر حقیقی و درست منحرف کند. حکم اخلاقی هم در واقع برخاسته از همین تجربه امر اخلاقی است و براساس آن شکل می‌گیرد. فعل اخلاقی یعنی معطوف کردن عمل و فعل انسان بر مدار همین وجه ارزشی عالم هستی و نه براساس امیال و آرزوهای آدمی که گاهی ریشه در واقعیت ندارند.
همواره دانش‌های فلسفی در بستر سنت‌های فلسفی شکل گرفته‌اند. تاسیس فلسفه اخلاق در کدام سنت فلسفه صورت گرفته است؟
از لحاظ تاریخی شاید بتوان یونانیان و به‌ویژه سقراط را موسس فلسفه اخلاق دانست. پرسش‌های سقراط و تاملات افلاطون و ارسطو را می‌توان نقطه‌های آغازین شکل‌گیری فلسفه اخلاق دانست. البته تحولات آن در جهان اسلام و در قرون وسطی در مسیحیت موجب غنای فلسفه اخلاق شد. در دوران جدید و به‌ویژه در بستر فلسفه تحلیلی شاهد اوج‌گیری دوباره آن هستیم.
اجازه دهید نگاهی نیز به فلسفه اخلاق در ایران داشته باشیم. فلسفه اخلاق در دانشگاه‌های ایران چه جایگاهی دارد؟
در بیشتر گروه‌های فلسفه در دانشگاه‌های ایران و در مقاطع کارشناسی، کارشناسی‌ارشد و دکترا معمولا دو واحد یا بیشتر به فلسفه اخلاق پرداخته می‌شود. خوشبختانه کارشناسی‌ارشد فلسفه اخلاق در پیام‌نور، دانشگاه قم و دانشگاه زنجان دایر است. همچنین در دانشگاه قم امسال سومین دوره دکترای فلسفه اخلاق برگزار می‌شود.
آیا در فضای فرهنگی ایران، ما فیلسوف اخلاق داریم و اصولا فیلسوف اخلاق به چه کسانی اطلاق می‌شود؟
اگر مراد از فیلسوف اخلاق یعنی کسی که به صورت عقلی و فلسفی درباره ارزش بنیادین در قالب نظریه ارزش یا باید اساسی در قالب نظریه الزام بحث می‌کند، باشد یا کسی باشد که درباره نوع وجود ارزش‌ها یا چگونگی شناخت آنها تامل فلسفی دارد قطعا می‌توان گفت ما فیلسوفان اخلاق زیادی داشته و داریم. اما اگر منظور از فیلسوف اخلاق کسی باشد که صاحب یک نظریه نوین و چهره تاثیرگذار در این رشته است، متاسفانه باید بگوییم چنین کسانی بسیار اندکند و همین اندک فیلسوفان اخلاق ایرانی در سطح جهانی ناشناخته‌اند.

http://www.bookcity.org/detail/3409