تنظیمات | |
قلم چاپ | اندازه فونت |
روزبه رحیمی:
«شاعران، قانونگذاران به رسمیت شناخته نشدهی جهاناند.» (پرسی شلی)
از نخستین ترجمههای ادبیات معاصر ترکیه به فارسی سالها میگذرد، با این حال به جز عدهی معدودی که شهرت جهانی دارند، کمتر شاعر و نویسندهی ترک در ایران شناخته شده و آثارش ترجمه شده است. عزیز نسین پیش از انقلاب از محبوبترین نویسندهها در ایران بود و ترجمههای رضا همراه از کتابهای نسین با استقبال زیادی مواجه میشد. یاشار کمال هم سالها مورد توجه مترجمان و خوانندگان ایرانی بوده است. در چند سال اخیر نیز اورهان پاموک به خاطر برنده شدن جایزهی نوبل ادبیات مورد توجه قرار گرفته است. اما در حوزهی شعر تنها ناظم حکمت است که سالها ترجمه، چاپ و خوانده میشود. این در حالی است که شاعران مطرح بسیاری در ترکیه وجود دارند که آثار محدودی از آنها به فارسی ترجمه شده است. اورهان ولی و ملیح جودت آندای بهخاطر ترجمههای زندهیاد شهرام شیدایی اندکی شناخته شده هستند، اما از شاعران مطرحی چون: تورگوت اویار، جمال ثریا، توفیق فکرت، یحیی کمال، احمد عارف، شکوفه نهال و اوکتای رفعت، تنها چند شعر بهصورت پراکنده منتشر شده است. اُزدمیر آصف هم از این قبیل شاعران است و با اینکه ۳۲ سال از مرگش میگذرد، هنوز برای خوانندهی ایرانی ناشناخته است. «بعد از شعر چه میشود؟» اولین مجموعهای است که از این شاعر در ایران منتشر شده است.
اُزدمیر در سال ۱۹۲۳ در آنکارا متولد شد. نام اصلیاش «خالد ازدمیر آرون» است. پدرش، محمد آصف، عضو شورای امور خارجه بود و در سال ۱۹۳۰ درگذشت. در این سال خانواده به استانبول نقل مکان کرد و ازدمیر تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در مدرسهی گالاتاسرای گذراند. دو سال در دانشکدهی حقوق و سه سال در دانشکدهی اقتصاد دانشگاه استانبول تحصیل کرد. در سال ۱۹۴۷ دانشگاه را رها کرد و به روزنامهنگاری پرداخت. مدتی در روزنامههای «زمان» و «طنین» به عنوان مترجم زبان فرنسه کار کرد. اولین نوشتههایش در سال ۱۹۳۹ در مجله «ثروت فنون» چاپ شد و در سال ۱۹۵۱، «انتشارات میزگرد» را تأسیس کرد. اُزدمیر آصف در سال ۱۹۸۱ درگذشت و در قلعهی رومیان استانبول به خاک سپرده شد. مجموعه اشعار او عبارتاند از:
دنیا به چشم من گریخت (۱۹۵۵)، تو تو تو (۱۹۵۶)، در آستانهی در (۱۹۵۷)، نرمی نوازشی نیست (۱۹۶۲)، چگونهای (۱۹۷۰)، گلها را نخورید (۱۹۷۵)، من نبودم (۱۹۷۸)، امروز و امروز (۱۹۸۴).
آصف بیآنکه از فضای دورهی جمهوریت ترکیه به دور باشد، به هیچیک از پنج جریان اصلی شعر ترکیه (پنجسیلابیها، هفت مشعلداران، جنبش غریب، قلعهداران و نوهای دومین) تعلق ندارد. او شاعری وجیزه سراست و بیشترین معنا را با کمترین کلمه منتقل میکند. وی در اشعارش، روابط در جامعهی انسانی را به عنوان موضوعی برای خلق شعری جهانی پی میگیرد. مضامین عشق، جدایی و مرگ در شعر آصف جایگاه خاصـی دارند و علاقهی خاص وی به بحثهای نظری در زبان شعری، کاملاً آشکار است.
نیایی مهم نیست، میآمدی مهم میشد!...
نیامدنت تنهایی بزرگ را پُر کرد...
گفت منتظر بمان
گفت منتظر بمان، رفت
من منتظر نماندم، او هم نیامد...
چیزی شبیهِ مرگ شد
بیآنکه کسی بمیرد...
در اشعار ازدمیر آصف ما با بازیهای کلمهای و پارادوکسهای معماگونه مواجه هستیم. دکتر محمد کاپلان، مفسر و تحلیلگر شعر ترکیه دربارهی این جنبه از شعر آصف چنین میگوید: «استفادهی ازدمیر آصف از آرایهی پارادوکس ریشه در انگیزهی روانشناختی دارد. در واقع این آرزویی است که او عامدانه آن را در شعرش به کار میگیرد. در اینجا حس انتقام از انسانهایی که خودشان را فریب دادهاند وجود دارد. انسانها او را هر آنگونه که فریب داده باشند، او هم آنها را در شعرش فریب خواهد داد. با این تفاوت که ازدمیر آصف با فریب دادن آنها باعث بیداریشان نیز خواهد شد.» (ص ۱۴)
فضای خالی
من خودم را
به بیبا تو بودن عادت میدهم.
تو هم خودت را
به با بیمن بودن عادت بده.
ایجاز و بازیهای زبانی در اشعار آصف، ترجمهی آنها را به زبانی دیگر بسیار مشکل کرده است. بهخصوص آنکه این احتمال وجود دارد که با ترجمه، یک شعر تنها تبدیل به یک جملهی حکیمانه یا تأملبرانگیز شود. مترجم این کتاب در مقدمهی خود به خوبی به این نکته اشاره کرده است: «انتظار رعایت خوانش آهنگین اشعار آنچنانکه در زبان اصلی است، نداشته باشید.» (ص ۱۸) داریوش محمدیمجد که دو سال مشغول ترجمهی این کتاب بوده، از بازسرایی اشعار خودداری کرده است. چرا که بهنظر او: «در بسیاری از اشعار، شاعر واجد اندیشه و حکمتی است که بازسرایی به آن لطمهای اساسی میزند.» (ص ۱۸) محمدی مجد ترجمهی این اشعار را به مادرش، ازدمیر آصف و سیدعلی صالحی تقدیم کرده است.
***
بدان
روی نامش
خاطره مگذار.
تو سنگ قبر نیستی.
خاطرهها
از پسِ نامش باید بیاید.
تو دیوار نیستی.
پروانه
آخرین خواستهات چیست؟
سؤالش،
خیلی خیلی ساده بود از این سؤال که
اولین خواستهات چیست؟
چرا که،
آن سؤال را هیچکس از هیچکس نپرسید،
از ترسش.
یکی رو دوست نداشتم، اونم منو دوست نداشت.
یه روز قرار گذاشتیم.
اون نیومد. منم نرفتم.
کلید
گفتگو بوی سکوت است
یا در سکوت برو،
یا در گفتگو بیا،
در میانه نمان.
دروغ، رسوبات ترسویی است.
گستاخی راستگو باش، محترمِ موقتی نباش.
* بعد از شعر چه میشود؟ (گزینهی اشعار)، ازدمیر آصف، داریوش محمدی مجد، نارنجستان کتاب، ۱۳۹۲، ۷۰۰۰ تومان