تنظیمات
قلم چاپ اندازه فونت
نسخه چاپی/شهر کتاب
تاریخ : چهارشنبه 10 مهر 1392 کد مطلب:3696
گروه: یادداشت و مقاله

روزی چند قرنه

یادداشت شیوا مقانلو برای روز مولانا.

شیوا مقانلو: روز جهانی مولانا بهانه‌ای شد تا حرف هایی به این مناسبت را که به هر بهانه دیگری هم می‌شود گفت و باید گفت، در چند پاراگراف مجزا؛ با این اطمینان که هر ذهن و روح اهل شوقی، تدوین و به هم چسباندن خط و ربط این بخش‌ها را بسیار بهتر از نگارنده انجام خواهد داد.
۱- طبق خبر‌ها در زمان برگزاری المپیک لندن، فعالیت شهری فرهنگی/ هنری جالبی در سایه این رویداد عظیم ورزشی انجام شد با هدف شناساندن ادبیات انگلستان به توریستهای مختلفی که شاید در این سفر اصلا دغدغه هنری هم نداشتند: یعنی نگارش اشعار شاعران کلاسیک و بزرگ انگلیسی، از جمله شکسپیر و بایرون و...، روی بیلبوردهای بزرگ خیابانی، بلوکهای حاشیه اتوبان‌ها، دیوار عمارت‌ها و انباری‌ها، و خلاصه هرجائی که نگاه تصادفی یا غیرتصادفی یک رهگذر به آن می‌فتد. بانیان این حرکت با هوشمندی از سازوکار تبلیغات معمولی خیابانی استفاده کردند تا چشم و ذهن خودی‌ها یا خارجی‌ها را حتا چند ثانیه، حتا ناخوداگاه، با زبان و بیان شاعران بزرگشان آشنا کنند. پیامدهای چنین حرکتی کاملا آشکار است.
۲-   باز بنا به خبر‌ها، چندی پیش تبصره‌ای به قوانین مهاجرت آفریقاییهای خواهان کسب اقامت در انگلیس اضافه شد که به موجب آن اگر بچه‌های متقاضیان چند شعر از شکسپیر را حفظ کنند، امتیازهای اقامتی بیشتر یا راحت‌تری کسب خواهند کرد. به این ترتیب بچه‌های سنین یادگیری که می‌توانند به راحتی اشعار شاعران قوم و فرهنگ خودشان را حفظ کنند، باید به عنوان نخستین قدم برای پذیرفته شدن در جامعه انگلستان از صافی شعران کلاسیک آنجا عبور کنند.
۳-   ما هم در کتابهای دبیرستانیمان با اشعار مولانا آشنا شدیم، اما به شکلی غیردلچسب. آن اشعار برای آن سنین، زیاده از حد عرفانی و سنگین و غیرخاکی بود، و از فضائی می‌گفت که ذهن یک نوجوان نه قادر به هضم درست آن است و نه این کار برایش ضروریست. شاید مولانا برخلاف شکسپیر اشعاری صرفا در وصف زیباییهای طبیعت و انسان خاکی و سرخوشیهای جوانانه نداشته باشد، اما مطمئنا می‌شود ابیات جذاب‌تری از او را هم برای کتابهای درسی در نظر گرفت تا علاقه به مولانا طوری در بطن نوجوانان ریشه بگیرد که در بزرگسالی خواندن و لذت بردن از اشعار او صرفا کار دانشجویان یا استادان سپیدموی رشته ادبیات فارسی نباشد.
۴-  دوستی که چند سال پیش به دیدار مزار مولانا در قونیه رفته بود، این خاطره را نقل می‌کند که: چند تن از توریست‌های اروپایی با دیدن کتیبه‌ها و کتاب‌ها و دیوارنگاری‌ها و حکاکی‌های درون مقبره او که همگی به خط و زبان فارسی هستند، از راهنمای ترکشان می‌پرسند این چه خطی است که تمام اثار مولانا با آن نگاشته شده است. راهنما هم با خونسردی پاسخ می‌دهد خط قدیم ترکی! مولانا - به خصوص در دهه گذشته - با نام رومی در جهان شناخته و ثبت شده است: یا به مدد پرکاری خوانندگان پاپ غربی که اشعار او را به شکلی سهل‌الهضم سریالی کرده و با افزودن کمیت مخاطبین از کیفیت آن کاسته‌اند؛ و یا به بهانه کم‌کاری خود ما ایرانی‌ها. گاهی برخی دوستان ایرانی ساکن کشورهای دیگر جمله‌های انگلیسی کلیشه‌ای یا ساده‌انگارانه‌ای در صفحات اینترنتی و مجازیشان می‌نویسند که ترجمه فارسیش چیزی می‌شود مثل «باید به نور خدا رسید» یا «باید خوبی کرد»، و امثالهم. بعد زیر همین جملات ابتدایی می‌نویسند که جمله مال رومی است؛ و آه از نهاد خواننده برمیاید که این کدام بیت مولانا بوده که چنین برگردان شده است. اصلا لفظ و معنای کدام بیتش را می‌شود به زبانی دیگر برگرداند؟ و آیا همین بهانه‌ای نیست برای جذب مشتاقان بینش و آرای مولانا به یادگیری زبان فارسی؟ شخصا قضاوتی نمی‌کنم که شناسانده شدن مولانا به هرقیمت و با هر روشی به جهانیان فی‌نفسه امریست مثبت یا منفی. اما به هرحال و حال که جهان در یک بازی تازه به سوی او می‌نگرد، انگار از امتیازات این بازی عقب مانده‌ایم.

http://www.bookcity.org/detail/3696