تنظیمات
قلم چاپ اندازه فونت
نسخه چاپی/شهر کتاب
تاریخ : یکشنبه 3 آذر 1392 کد مطلب:3897
گروه: نشست‌ها

همدانیِ همه‌دان

مراسم بزرگداشت دکتر حسین معصومی همدانی

هادی مشهدی: شنبه، دوم آذر، مراسم  نکوداشتی برای دکتر حسین معصومی‌همدانی، به مناسبت شصت و پنجمین سال‌روز تولد او، در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.  دکتر معصومی‌همدانی، محقق، پژوهش‌گر، مترجم و مولف در حوزه‌های مختلف علمی، فلسفی و ادبی است. او عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی، استاد رشته‌های مختلف علمی و فلسفی در دانشگاه‌های مختلف کشور، عضو موسسه‌ی پژوهشی حکمت و فلسفه و هم‌چنین عضو دایره‌المعارف بزرگ اسلامی است. معصومی‌همدانی تا به حال آثار مختلفی چون «جزء و کل»، نوشته‌ی هایزنبرگ، «خاکستر ناتمام»، اثر رنه شار و «ایرانی‌ها چه رویایی در سر دارند؟»، اثر میشل فوکو را ترجمه و تالیف کرده است.
در این مراسم، محمدعلی موحد، ضیاء موحد، فتح‌الله مجتبایی، نصرالله پورجوادی، هوشنگ رهنما، شهین اعوانی، یوسف اباذری، خواجه‌پور، حسین شیخ‌‌رضایی، محمدجواد فریدزاده، مصطفی محقق‌داماد، علی‌اصغر محمدخانی و حسین معصومی‌همدانی سخنرانی کردند.
بهترین دوست همگان!
محمدخانی، معصومی‌همدانی را از نوادر روزگار در حوزه‌های مختلف علمی، فلسفی و ادبی خواند و تصریح کرد: کم‌تر کسی را دیده‌ام که مانند معصومی‌همدانی، دوستان متعددی از مشرب‌ها، دیدگاه‌ها و سلایق گوناگون داشته باشد. او بهترین دوست برای ایشان بوده است. ویژگی‌های اخلاقی و علمی معصومی‌همدانی خود گواه بر این مدعا هستند. وسعت معلومات و عمق دانش او در حوزه‌های متعددی چون تاریخ علم، فلسفه‌ی علم، ادبیات کلاسیک، ادبیات معاصر و فلسفه از مهم‌ترین آن ویژگی‌ها محسوب می‌شوند؛ حوزه‌ی گسترده‌ی مطالعات و تحقیقات او نیز دال بر همان معناست. با نگاهی به نقدها، ترجمه‌ها، مطالعات و پژوهش‌های دکتر معصومی در حوزه‌های مختلف و متعدد می‌توان گستره‌ی وسعت علمی ایشان را بهتر دریافت.  وی در انتهای سخنان خود، به تفصیل خدمات علمی و پژوهشی دکتر معصومی‌همدانی در حوزه‌های مختلف علمی و فلسفی را برشمرد.
در ادامه دکتر هوشنگ رهنما، شعری را که برای زادروز دکتر حسین معصومی‌همدانی سروده بود، برای حضار خواند.
وجدان و نابرابری انسان‌ها!
دکتر محمد‌علی موحد، فرازهایی از ماده‌ی اول اعلامیه‌ی حقوق بشر، در خصوص برابری انسان‌ها در حقوق و کرامت انسانی را خواند. وی اشاره به نکته‌ای مندرج در ادامه‌ی آن را ضروری دانست و گفت: «همه‌ی انسان‌ها از موهبت عقل و وجدان برخوردارند.» این‌جا دیگر از برابری انسان‌ها که در صدر ماده از آن سخن می‌رفت، خبری نیست. نکته‌ای که اعلامیه‌ی حقوق بشر متعرض آن نمی‌شود و نمی‌خواهد خود را با آن آشنا کند، این است که برخورداری انسان‌ها از موهبت عقل و وجدان به یکسان و برابر نیست. آری همه‌ی انسان‌ها از موهبت عقل و وجدان برخوردارند، اما سهم برخی‌ها از آن‌ها اندک و سهم برخی دیگر فراوان است. انسان‌ها از نظر فیزیکی نیز با یکدیگر متفاوت هستند، هیچ دو نفر از آدمی نیست که به لحاظ مشخصات فیزیکی کاملا و تماما با هم برابر باشند؛ و از عجایب است که این مخلوق که هم از حیث جسم و صورت و هم از حیث عقل و وجدان متفرد و نابرابر است، این همه دم از مساوات می‌زند و تمتع یکسان و برابر از حقوق و مواهب اجتماعی را در سرلوحه‌ی آرمان‌های خود قرار داده است. یعنی می‌خواهد مساواتی را که خداوند در مقام فرد از او دریغ داشته است، در مقام اجتماع و در روابط میان افراد نابرابر حاکم سازد.
موحد، پس از اشاره به اختلاف اشاعره و معتزله و هم آرای مولوی در این خصوص، در ادامه برخی ویژگی‌های اخلاقی و علمی دکتر معصومی‌همدانی را برشمرد و تصریح کرد: من چرا اعتراف نکنم که این همدانی همه‌دان، هر آن‌گاه که مطلبی را می‌شکافد، من حسودی‌ام می‌شود، که چقدر خوب می‌فهمد و چقدر خوب بیان می‌کند. شمس تبریز حسد را دو نوع می‌داند: آن‌که دروازه‌ی بهشت است، و آن‌که راه به دوزخ می‌برد. می‌گوید مولانا نیز حسود است، اما نه حسدی که او را به دوزخ برد.
وی، ضمن اشاره‌ به مفهوم و معنای این رای، و هم‌چنین تشریح مفهوم بخل، افزود: این دوست عزیز ما، آن‌چه ندارد بخل است؛ محضر پر فیضش برای دوستان، سفره‌ی گشاده‌ای است که هر کس از آن بهره می‌گیرد.
تعلیم و تعلم به درازای یک عمر!
دکتر مجتبایی سخنان خود را با خواندن این بیت «یارم همدانی و خودم هیچ‌ندانی/ یارب چه‌کند هیچ‌مدان با همه‌دانی» آغاز و تاکید کرد: این‌جا، همدانی مصداق صحیح یافته است؛ دکتر معصومی به واقع همه‌دان است. من کم‌تر کسانی را دیده‌ام که وسعت و دامنه‌ی اطلاعات‌شان در این حد باشد. او نه ‌تنها در همه‌ی زمینه‌های علوم انسانی که در غیر از آن نیز تخصص دارد. معصومی، ذهنی بسیار دقیق، منطقی و منظم دارد. من هرگاه نوشته‌های او را می‌خوانم، گویا قضیه‌ای منطقی را خوانده‌ام. صغری و کبری و نتیجه، جملگی در جای خود، به طور منظم قرار گرفته‌اند. این، محقق نمی‌شود، مگر به سبب دامنه‌ی وسیع اطلاعات او در علوم غیر انسانی.
وی، بر آشنایی روزافزون خود با معصومی‌همدانی به سبب همکاری در مرکز دایره‌المعارف بزرگ اسلامی و فرهنگستان اشاره کرد و ادامه داد: آن‌چه درباره‌ی دکتر معصومی قابل ذکر و تاکید است، فداکاری و وفاداری او به علم است. وسعت اطلاعات ایشان هم به همین دلیل است. معصومی‌همدانی هیچ کار دیگری جز تعلیم و تعلم در طول عمرش نداشته، و از برکت این خاصیت است که در این سن به نسبت پایین، به این میزان از رشد علمی رسیده است. انشاالله خداوند به او بقای عمر بدهد.
جامعیت در علوم
شهین اعوانی، در ابتدای سخنان خود ذکر پیغام و قولی از جانب برادرش دکتر غلامرضا اعوانی را ضروری دانست و خاطرنشان کرد: «من هرگاه ایشان را می‌بینم، جرج سارتن و دوئم را یاد می‌کنم. همان خدمتی که آن‌ها به تاریخ علم در هاروارد و دانشگاه فرانسه صورت دادند، دکتر معصومی‌همدانی در ایران صورت داد.»
وی، در ادامه، به بخش‌هایی از اقدامات علمی و فرهنگی دکتر معصومی‌همدانی در موسسه‌ی حکمت و فلسفه و هم‌چنین کم و کیف فعالیت‌های او در حوزه‌های مختلف اشاره کرد و گفت: به برکت اقدامات او در موسسه‌، دوره‌ی دکتری تاریخ علم تاسیس شد، که دانشجویان دور اول آن فارغ‌التحصیل شده‌اند و دوره‌ی دوم آن در حین انجام است. من از طریق کتاب «جزء و کل» با ایشان آشنا شدم. ترجمه‌ی این اثر به قدری روان و مطلوب است که حین خواندن گاه از یاد می‌بردم که اثری ترجمه شده می‌خوانم. جلسات علمی که با حضور او برگزار می‌شود، همواره وزانت خاصی دارد؛ چراکه معصومی بسیار خوش‌فهم است، همواره نکاتی را یادآوری می‌کند که بسیار حساس و مهم هستند. او مشاور بسیار امینی است، مسائل را در تمام ابعادشان بررسی می‌کند و مشاوره می‌دهد. معصومی‌همدانی، حافظه‌ای بسیار قوی‌ در حوزه‌های مختلفی چون زبان‌دانی دارد، فردی است کم‌یاب، و در علوم بسیار جامعیت دارد.
نه مرید، نه مراد!
ضیاء موحد تعریف و تمجید از دوستان نزدیک را دشوار خواند و تاکید کرد: من از پس آن جشن هفتاد سالگی‌ام، تا هفته‌ای به افسردگی دچار بودم؛ لذا سخن خود را از تعریف آغاز نمی‌کنم. در تعریف از معصومی‌همدانی باید مراقب بود، چراکه ممکن است، آن که از او تعریف می‌کند، کار دست خود بدهد. بسیاری از تعریف و تملق خشنود و شاد می‌شوند، اما معصومی‌همدانی این‌گونه نیست و برای تعریف‌کننده گرفتاری درست می‌کند؛ این یکی از مشخصات خوب اوست که در گریز از مرید و مرادی خلاصه می‌شود. این ویژگی را بسیاری از افراد ندارند؛ اما معصومی‌همدانی نه مرید کسی می‌شود و دوست دارد مراد کسی باشد. این صفت او را بیش از هر صفتی دوست دارم. مرید و مرادی چیزی جز تقلب در خود ندارند.
وی ادامه داد: از دیگر ویژگی‌های او این است که به طور معمول با آغاز و انجام بسیاری کارها مخالفت می‌کند، اما پس از انجام آن کار، اولین کسی که استقبال می‌کند و شادباش و تبریک می‌گوید، هم ‌اوست. اما گلایه‌ای هم بر معصومی‌همدانی وارد است؛ تنبلی در ارائه‌ی کارهای‌اش. من شاهد هستم که بسیاری از مقالات و پژوهش‌های‌اش تقریبا آماده‌ی چاپ هستند، ولی اقدامی در این خصوص صورت نداده است؛ اما عجب این است که در این مدت، کتاب‌های بسیاری از دیگران را ویرایش کرده است، از جمله منطق موجهات من. به نظر می‌رسد اهمیت دادن به کار دیگران بسیار خوب است، اما مشروط به این‌که کارهای شخص، خود ناتمام نماند. آثار و مقالات دکتر معصومی در سطح بین‌المللی و بی‌نظیر هستند، اما هم‌چنان چاپ و عرضه نشده‌اند. من برای او سلامتی و بقای عمر آرزو می‌کنم.
طلبگی مکرر!
دکتر پورجوادی، آن‌چه را از ویژگی‌های دکتر معصومی‌همدانی بیان شد، به دور از اغراق و مبالغه دانست و در این‌باره گفت: بر خلاف برخی، گمان نمی‌کنم معصومی‌همدانی کم‌کار باشد؛ کارهای او در برخی موارد به طول انجامیده است، اما در کیفیت آثارش نمی‌توان تردید داشت. برخی از ویژگی‌ها و خصوصیات اخلاقی دکتر معصومی ممکن است نگرش منفی او به برخی امور را در پی داشته باشد، اما این باعث بروز نتیجه‌ی منفی در کارش نمی‌شود. غیر از آن‌چه از ویژگی‌های او گفته شد، ضروری است بر کنجکاوی علمی و تحقیقی‌اش تاکید شود؛ در تمام سال‌هایی که من او را می‌شناسم، همواره مترصد یادگیری بوده است؛ من این ویژگی را در کم‌تر کسی سراغ دارم؛ دکتر معصومی به رغم اطلاعات و علم وسیعی که دارد، همواره طالب علم است.
دقت در نگاه و خوی ثانویه!
دکتر خواجه‌پور، اشاره به رویکردهای دکتر معصومی‌همدانی در حوزه‌ی علم فیزیک را خالی از لطف ندانست و در این‌باره گفت: شاید این جنبه از شخصیت علمی معصومی‌همدانی مغفول مانده است؛ چراکه هرگاه از او صحبت می‌شود، رویکردهای علمی‌اش به طور کلی و یا رویکردهای ادبی و فلسفی‌اش موضوع بحث قرار می‌گیرد. بدون شک تاثیر او بر آن حوزه‌ها هویداست.
وی افزود: وقتی برای اولین بار یکی از مقلات فیزیکی او را خواندم، دریافتم که فیزیک و علم هم مترجمان خود را یافته است؛ چراکه آن‌چه تا به آن هنگام خوانده بودم، نثری به روانی و روشنی آن‌چه معصومی به‌کار برده بود، نداشتند. آن مقاله نشان از آگاهی مترجم به کار خود داشت. از پس آشنایی با دکتر معصومی دانستم که نگاه دقیقش به مسائل، خوی ثانویه‌ی اوست و چیزی نیست که بتواند از آن بپرهیزد. در توجه به مجموعه‌ی کارهای او فیزیک جایگاهی مشخص و بزرگ دارد. به اعتقاد من این جایگاه مشخص از دو چیز بر می‌آید؛ اول: به خوبی آن‌چه را که باید از فیزیک آموخته است. دوم: هر کاری را که صورت می‌دهد، گزیده است.
خواجه‌پور، ضمن اشاره به برخی آثار دکتر معصومی‌همدانی در حوزه‌ی فیزیک بر حساسیت و رویکرد صحیح او در گزینش آثار تاکید کرد و افزود: غالب این آثار با فهم عمیق مترجم از مطلب برگردان شده‌اند و این نکته‌ی کوچکی نیست. معصومی‌همدانی به عنوان یک محقق، شکل تاثیرگذاری این آثار را به خوبی می‌داند. او با ترجمه‌ی این آثار به فیزیک جدید متصل شده است؛ در غالب آثار او این اتصال دیده می‌شود و جای بسی خرسندی است که از چنین فردی قدردانی کنیم.
پس پشت ظاهری عبوس!
دکتر فریدزاده، از اهمیت زبان طنز در پرداختن به مسائل هستی گفت و از این رهگذر بر یکی از ویژگی‌های اخلاقی معصومی‌همدانی تاکید، و تصریح کرد: کاش می‌شد با زبان طنز درباره‌ی فلسفه صحبت کرد؛ می‌شود در باب طنز، تفلسف کرد، ولی در باب عکس آن، خیر. به عنوان کسی که بخشی از عمرش را به فلسفه اشتغال داشته است، باید بگویم: زبانی که از فلسفه فاصله می‌گیرد و می‌تواند فلسفه را در کل خود ملاحظه کند و بداند که چگونه تاثیری باید از آن بگیرد و به پس پشت آن ظاهر عبوس نفوذ کند و آن را آدم‌وار کند و در خدمت آدمیزاد بگیرد، زبان طنز است. در بین اساتیدی که من می‌شناسم، از این حیث کسی را مثل معصومی‌همدانی ندیده‌ام.
وی ضمن تاکید بر این‌که از بحث نظری در این حوزه می‌پرهیزد ادامه داد: مقام و موقع زبان طنز در نسبت با فلسفه و تفکر، بسیار جدی است. یکی از بیچارگی‌های ما این است که اصلا به جدی بودن طنز، در سال‌های گذشته، توجه نکرده‌ایم، تصور کرده‌ایم که طنز ذاتا طنز است و ندانسته‌ایم که طنز، یعنی پرده برداری از آن‌چه با زبانی جز آن نمی‌شود بازگفت؛ از این‌روی عبید زاکانی بی‌تردید حکیم بوده است. از این حیث معصومی‌همدانی نیز از حکمای زمان ماست؛ چراکه این معنی را با تمام وجود می‌شناسد.
فریدزاده ادامه داد: من تعمیق در معنای دوستی را طی مراودات و سفرهای فراوان با او دریافتم. اگر فیلسوف کسی است که دوستدار حکمت است، فلسفه بدون محبت نمی‌شود، و آن‌چه در مملکت ما به کلی غایب است، همان است. نتیجه‌ی دوستی من با معصومی، تامل و تعمق در معنای دوستی بوده است. فضایل او بیش از آن است که گفته شد و می‌شود؛ من تنها خواستم بر اندازه‌ی ثمربخشی این دوستی تاکید کنم.
در عصر زوال صحبت!
دکتر یوسف اباذری، بر مفهوم صحبت و مکان صحبت و هم‌چنین تاریخچه‌ی آن در ایران قدیم تاکید و خاطرنشان کرد: عصر جدید، عصر زوال صحبت است. در سال‌های اخیر، عده‌ای از فلاسفه و متالهین سعی کرده‌اند از پی برساختن نظام‌های فکری عظیم، به معنایی، صحبت کردن را ببلعند. حاصل این رویکرد له شدن فرد بوده است. دکتر معصومی، و رویکردها و نظرگاه‌هایش از این حیث برای من اهمیت دارد که او همواره بر این کاستی آگاه بوده و رویکردی غیر از آن داشته است؛ او در صحبت با من، هیچ‌گاه نادانی‌ام را بروز نداد، همواره با طنز با من سخن گفت و من از پی صحبت با او به جستجوی چیزی رفتم که نمی‌دانستم یا کم می‌دانستم؛ او همواره برخوردی باز با جهان، با من و کلمات من داشته است.
وی افزود: در عصر جدید، بسیاری از فردگرایی می‌گویند، نظام‌های فکری می‌سازند و بر مبنای آن جایگاه فرد را مشخص می‌کنند؛ معصومی‌همدانی با رویکردهای خود به نوعی تجسم فردگرایی در ایران است؛ او به عنوان یک فرد، همواره با صبر و فروتنی در برابر نظام‌های قلابی ایستاده است.
بدبین اما موثر!
شیخ‌رضایی، به استناد همکاری چندین ساله با دکتر معصومی‌همدانی در انجمن حکمت و فلسفه، برخی ویژگی‌های او را برشمرد. وی تصریح کرد: نوع نگاه خاص دکتر معصومی همدانی، نحوه‌ی رویارو شدن با مسائل را شکل و سامان می‌دهد؛ بیشتر چارچوب کار را مشخص می‌کند تا محتوای بحث. این رویکرد را می‌توان با استناد به چند ویژگی اخلاقی ایشان بررسی کرد:  اول: او به شدت بدبین است؛ نوعی بدبینی، که شاید بتوان بدبینی ایرانی خواند، به شکلی پیچیده و دل‌پذیر در او وجود دارد. این حتما خوب و یاد بد نیست، اما تاثیری مهم بر جای می‌گذارد؛ این‌که او به راحتی با هر چیز اقناع نمی‌شود. این نوع بدبینی می‌تواند نکته‌ی مثبتی باشد. دوم: دکتر معصومی عمیقا فردی سنتی است؛ استفاده از این واژه می‌تواند بار منفی داشته باشد؛ اما این ویژگی او ریشه در ماهیت کار و رشته‌‌اش دارد؛ به این معنا که تا آموزشی متکی به ریشه‌هایی نباشد، به پیشرفت منتهی نمی‌شود. این، نوعی ضدیت با فاشیسم و ناسیونالیسم فرهنگی زبان را در پی دارد و به حتم می‌تواند مثبت باشد.
تنوع طلبی در خواندن، دیگر ویژگی معصومی‌همدانی است که شیخ‌رضایی بر آن تاکید کرد و ادامه داد: او چارچوبی فکری برای آموزش دارد و از نوعی مدل سواد علمی با عناصر بسیار زیاد، دفاع می‌کند. معصومی‌همدانی همواره از تخصص‌گرایی پرهیز می‌کند. دیگر این‌که او توانی فوق‌العاده برای فاصله گرفتن از موضوع دارد؛ این توانی است که بسیاری از ما از آن محروم هستیم. آخرین نکته این‌که، معصومی، محل تلاقی خطوطی بسیار جالب توجه است، که در کم‌تر کسی به یک‌جا جمع می‌شوند. پرهیز از ابراز احکام کلی، طنز در کلام، قدرت فهم بالا، فروتنی و پرهیز از خودستایی از دیگر ویژگی‌های او هستند.
علومی که انسانی می‌شوند!
محقق‌داماد خود درباره‌ی آمدن به مراسم نکوداشت دکتر معصومی‌همدانی گفت: در طول عمرم، کارهایی برای تظاهر بسیار کرده‌ام؛ اما یکی از کارهایی که می‌توانم بر خلوص آن تاکید کنم و نزد خودم توجیه روشنی ندارد، آن است که امروز صورت دادم. من به این مراسم دعوت نشده بودم، تنها شنیده بودم که چنین مراسمی برگزار می‌شود، کارهایم واگذاشتم و به این‌جا آمدم، هنوز نمی‌دانم چه چیز من را به این‌جا کشید. من نسبت به دکتر معصومی معجب هستم و باعث اعجابم چند چیز است. اول دانش وسیع اوست. من نوعی نبوغ در او یافته‌ام. آشنایی من با معصومی، از نوع خانوادگی است؛ پدر او شاگرد جد من شیخ عبدالکریم حائری بوده و با خانواده‌ی من ارتباط تنگاتنگ داشته‌ است. پدر او فردی بوده است بزرگ، عالم، فقیه و از همه مهم‌تر اهل دل، اهل ذوق، عرفان و شوخی. 
دومین نکته‌ که اعجاب من از معصومی‌همدانی را به دنبال داشته است، بزرگ‌زادگی، آقازادگی، و کلیم‌النفس بودن اوست. معمولا آقازاده‌ها بی‌سواد هستند، اما نادرگی معصومی در باسوادی اوست. سوم: طنزهایی که معصومی به‌کار می‌برد، غالبا حاوی حکمت است و از قدرت استعداد و هوش او بر می‌آید. وقتی، در روزنامه‌ای خوانده بود که باید علوم انسانی، اسلامی بشوند؛ گفت: من پیشنهاد می‌دهم که علوم اسلامی را انسانی کنیم.
ارجحیت کدام اشرافیت؟!
معصومی همدانی، بر عدم رضایت خود از برگزاری چنین محفلی تاکید و دلیل آن را این‌گونه تشریح کرد: من، در مقابل لطف زبانی، حاکی از علاقه، محبت و حسن ظن، به واقع درمی‌مانم و نمی‌توانم به خوبی تشکر کنم، و نمی‌دانم این عیب از کجا در من پیدا شده است. به هر روی، به زبان، فقط می‌گویم که متشکرم؛ بیش از این باید بگویم، که به واقع نمی‌توانم. سن من اقتضا نمی‌کند همه‌ی آن‌چه را این‌جا گفته شد، جدی بگیرم و گمان کنم صفاتی که نسبت داده شد، در من هست. به هر روی اگر کسی این صفات را داشته باشد، این تمجید متوجه او می‌شود. همه‌ی آن‌چه گفته شد، از سرشت پاک و حسن ظن دوستان ناشی می‌شود، نه از من.
وی افزود: اگر مستحق این لطف شده‌ام، چیزی جز بخت در آن موثر نبوده است. من در زندگی از شرایط و امکاناتی برخوردار بوده‌ام که شاید بسیاری از هم‌سالانم از آن‌ها برخوردار نبوده‌اند؛ امکاناتی برای تحصیل و دورانی که در آن زیسته‌ام. آن دوران به رغم همه‌ی پستی‌ها و بلندی‌هایش، آموزنده بوده است و شاید طبیعت من با آن سازگارتر. این خود نیز از سر بخت و خواست خدا بوده است.
معصومی‌همدانی به آن‌چه درباره‌ی اصالت و خانواده‌اش گفته‌ شد، اشاره، و تاکید کرد: باید بگویم تمام خانواده‌ی من عالمان دین نبوده‌اند. در میان آن‌ها جز پدرم و برخی اجداد مادری، کسی اهل علم نبوده است. غالبا کشاورز و یا تاجر بوده‌اند. بنابراین به هیچ نوع اشرافیتی تعلق ندارم، حتا به اشرافیت روحانی. تنها آرزو دارم که به نوعی دیگر از اشرافیت متعلق باشم؛ اشرافیت فکری. اگر کوششی کرده‌ام، تنها برای حفظ این نوع اشرافیت بوده است. در عصر حاضر هر نوع اشرافیتی حکوم به فناست و باید به تاریخ بپیوندد. به اعتقاد من باید تنها اشرافیت فکری بماند.

در این مراسم چهره‌های برجسته‌ی فرهنگ و اندیشه چون ژاله آموزگار، نجف دریابندری، اسماعیل سعادت، علی صلح‌جو، موسی اسوار، هوشنگ مرادی‌کرمانی، ایرج پارسی‌نژاد، محمد دهقانی، محمود یوسف‌ثانی، بابک عباسی، امیراحسان کرباسی‌زاده، شهرام پازوکی، بهمن پازوکی، مجتبی عبدالله‌نژاد، هومن پناهنده، هومن عباس‌پور و ... حضور داشتند.

http://www.bookcity.org/detail/3897