تنظیمات | |
قلم چاپ | اندازه فونت |
روزبه رحیمی: «نقاب» عنوان مجموعهای است که انتشارات جهان کتاب، با آن عنوان، رمان و مجموعه داستانهای پلیسی جهان را منتشر میکند. این کتابها نوشتهی نویسندگان مشهوری چون: پییر بوالو، توماس نارسژاک، شارل اگزبرایا، ژرژ سیمنون، جان لوکاره، فرد وارگاس، کارستن کلمان، ولف برومل، پل آندروتا، س. آ. استیمن، رابرت پایک و گیوم موسو هستند. اخیراً دو عنوان جدید از این مجموعه با نامهای «دیدار در ونیز» و «با دلباختگی» منتشر شده است.
* دیدار در ونیز، کارستن کلمان و ولف برومل، ناصر زاهدی، جهان کتاب، ۱۳۹۲، ۸۰۰۰ تومان.
کتابهای «قتل در پنج دقیقه»، مجموعهای از داستانهای کوتاه پلیسی و معمایی است که زیرمجموعهی «نقاب» محسوب میشود. هر جلد از این کتابها در برگیرندهی ۲۰ داستان هستند. «دیدار در ونیز» پنجمین جلد از این مجموعه است که کارستن کلمان و ولف برومل در این کتاب، علاوه بر داستانهای کوتاه خود، آثار جمعی از داستاننویسان آلمانی را گرد آوردهاند. این دو نویسنده و روزنامهنگار، آلمانی هستند و در هامبورگ، وین و لندن فعالیت دارند. آنها علاوه بر نوشتن داستانهای جنایی، دستی در سفرنامهنویسی هم دارند. بقیهی عناوین مجموعهی «قتل در پنج دقیقه» عبارتند از: «مارِ اوکیناوا»، «عکس فوری»، «راز غار آبی» و «پیانیست». ترجمهی تمامی کتابهای این مجموعه بر عهدهی ناصر زاهدی بوده است.
مدتی است که داستانهای کوتاه پلیسی جایگاه خودشان را در میان علاقهمندان به این نوع ادبیات پیدا کردهاند. البته افرادی هم هستند که این داستانها را زیر سوال میبرند و آنها را عاری از عمق و پیچیدگی یک رمان پلیسی میدانند. داستانهای این مجموعه با توجه به کوتاهیشان این امکان را به خواننده میدهد که در کمترین زمان ممکن یک داستان پلیسی و یک معما را بخواند و حل کنند. تنوع شخصیت، موضوعات و مناطق جغرافیایی که در میان این داستانها دیده میشود جذابیت ویژهای به این مجموعه میبخشد.
داستان دیدار در ونیز ماجرای مردی است به نام ریشارد کایزر که بهار هر سال را با دخترش لیز میگذراند. او که پس از جدا شدن از همسرش حق دیدن دخترش را نداشت، از زمانی که سن لیز به ۱۸ سال رسیده است هر سال برای تعطیلات او را به ونیز دعوت میکند. امسال هم کایزر دو اتاق اجاره کرده و منتظر آمدن دخترش است. اما لیز تماس میگیرد و به او اطلاع میدهد که با نامزدش به آنجا آمده است. کایزر که از این خبر جا خورده است تنها میتواند سکوت کند. لیز و نامزدش هانس وارد اتاق میشوند و کایزر با مردی تنومند مواجه میشود. از همان لحظهی اول حس بسیار بدی نسبت به هانس پیدا میکند. نفرتی که از حسادت نشأت گرفته است. پس از چند روز کایزر که متوجه شده هانس از آب میترسد، او را مجبور میکند با هم به قایقسواری بروند...
این داستان علارغم حجم کماش، نگاه دقیق و روانشناسانهای به شخصیتهای داستان دارد و به انگیزههای روانی ارتکاب جرم اشاره میکند. همچنین نقد تند این داستان بر اخلاقیات جامعهی امروز، آن را به اثری معمایی ـ اجتماعی تبدیل میکند. سایر داستانهای این مجموعه هم هرکدام واجد ویژگیهایی هستند.
«چشمانداز به خانه همسایه (هانس یاسپر)، مرگ دوستدار حیوانات (ویکتور اشپرل)، شاهدی از آن دنیا (فیلیپ آلزن)، یک جیببُری ساده (ویکتور اشپرل)، خانوادهی سه نفره (تویو تاناکا)، مردی که چیزی نمیدانست (کارستن کلمان)، پیشگویی قتل (آریانه دمارینگ)، دردسرهای پاول (لئونارد کوپ)، دیدار در ونیز (کای پتری)، اخاذی برای یک جسد (لئونارد کوپ)، آرامش آب را برهم نزن! (کارستن کلمان)، کار از محکمکاری عیب نمیکند (ولف دپاول)، اغوای یک مرد درستکار (ویکتور اشپرل)، شبح (لئونارد کوپ)، جو و رز (کارستن کلمان)، آخرین شانس تئودور (فیلیپ آلزن)، دوستان (تویو تاناکا)، مرگ تِنورها (تویو تاناکا)، سایههای تیره و تار (کارستن کلمان) و طبقهی هفتم (فیلیپ آلزن)، عناوین داستانهای این کتاب است.
* با دلباختگی، پییر بوالو و توماس نارسژاک، عباس آگاهی، جهان کتاب، ۱۳۹۲، ۷۵۰۰ تومان.
نویسندگان این کتاب، نامهایی شناخته شده برای علاقهمندان ژانر پلیسی هستند و در مجموعهی «نقاب» آثار شاخصی از آنها منتشر شده است. در این کتاب نیز، به شیوهی معمول نویسندگانش، با تحلیلهای روانیِ شخصیتی بیثبات و شکننده روبهرو هستیم که از بد روزگار دلباختهی زنی به غایت مغرور و بااراده میشود. این دلباختگی به فرجام تأثرانگیزی میانجامد و میبینیم که قربانیان واقعی، همگی، حامل عامل سقوط اخلاقی و نابودی خویشاند.
از رمان «با دلباختگی» فیلمی به کارگردانی سینماگر مشهور فرانسوی، اتیین پریه، با نام «قتل با چهل و پنج دور» ساخته شده که در زمان خود با توفیق بسیار روبهرو بوده است. این کتاب را عباس آگاهی از زبان فرانسه به فارسی برگردانده است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
مرد احساس خفگی میکرد. زن از زیر طاق گذشت، حیاط را بیآنکه برگردد طی کرد، و مرد آستیناش را بالا زد تا ساعت را ببیند. سپس، ناتوان، مثل آدمی بیمار، عرض بارانداز مقابل مرکز پلیس آگاهی را پیمود. شاید همین امشب دستگیر شود. آب سبزرنگ رودخانهی سن بازتابها را حرکت میداد، سایهی واژگون کشتیها را، پیچ و خمدار و پهن میکرد. در نبش پل، نقاشی بیاعتنا به افراد کنجکاو، به کارش مشغول بود. لوپرا، خم شده روی سنگ دیوارهی پل، در دنیای دیگری سیر میکرد. با خود میگفت: «اگه دستگیر بشم، آیا باز هم اونو دوست دارم؟ اگه ازش جدا بشم؟ اگه اون بمیره؟... شاید حق با اون باشه. دارم واسهی خودم قصهی قشنگی تعریف میکنم. دلم میخواد که توی زندگیم چیزهای خارقالعاده وجود داشته باشه. ولی فعلاً، سردمه، وحشت میکنم، چون اون تک و تنها، رفته اون بالا...» (ص ۸۴)
کتابهایی که در مجموعهی «نقاب» از این دو نویسنده منتشر شده است عبارتند از: «چشـمزخـم»، «زنی که دیگر نبود»، «مـادهگـرگها»، «آخر خط»، «سرگیـجه»، «چهرههای تاریکی»، «اعضای یک پیکر»، «مردان بدون زنان»، «مرغان شب».