تنظیمات
قلم چاپ اندازه فونت
نسخه چاپی/شهر کتاب
تاریخ : چهارشنبه 20 آذر 1392 کد مطلب:3973
گروه: گفت‌وگو

نویسندگان مقاوم‌ترین افراد جامعه‌اند

گفت‌وگو با شیما روحانی مترجم کتاب «همه‌ی ترس‌هایم» نوشته‌ی هرابال.

روزبه رحیمی: هرابال نویسنده‌ی بسیار مشهوری است. کتاب‌هایش سال‌ها به‌صورت مخفیانه منتشر و در سراسر اروپا خوانده می‌شدند. اولین کتابش در سال ۱۹۶۳ منتشر و بلافاصله به نویسنده‌ای تبدیل شد که مردم برای کتاب‌هایش صف می‌کشیدند. کتاب «تنهایی پر هیاهو» در سال ۱۹۷۷ منتشر شد و منتقدان آن را دومین رمان بزرگ کشور چک و یکی از ماندگارترین رمان‌های قرن بیستم خواندند. اما در ایران اولین کتاب از هرابال در سال ۱۳۸۳ ترجمه و در زمان خود به یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌ها در حوزه‌ی ادبیات داستانی تبدیل شد. «همه ترس‌هایم» عنوان کتابی از هرابال است که اخیراً با ترجمه‌ی شیما روحانی منتشر شده است.  با مترجم این کتاب  مصاحبه‌ای کردیم و درباره‌ی کتابی پرسیدیم که هرابال آن را گزارش‌های تغزلی خوانده است.

برای آشنایی خوانندگان، قدری از خودتان بگویید.

من متولد سال ۵۷ در تهران هستم و اکنون ساکن مشهد. رشته‌ی تحصیلی اول من هنر و رشته‌ی تحصیلی دومم ادبیات انگلیسی است.

چه شد که هرابال را برای ترجمه انتخاب کردید؟

پس از مطالعه‌ی کتاب «تنهایی پر هیاهو» بسیار تحت تأثیر قرار گرفتم و نسبت به سایر آثار این نویسنده کنجکاو شدم.

با انتشار مخفیانه‌ی کتاب «تنهایی پر هیاهو» در سال ۱۹۷۷، هرابال به شهرت جهانی رسید و کتابش به‌عنوان یکی از درخشان‌ترین رمان‌های این قرن معرفی شد. با همه‌ی این اوصاف تنها سه کتاب از هرابال به فارسی ترجمه شده است که دو تا از آن‌ها هم امسال روانه‌ی کتاب‌فروشی‌ها شد. فکر می‌کنید چرا این کارها این‌قدر دیر به خواننده‌ی ایرانی معرفی شدند؟

فکر می‌کنم دلیل این امر آن است که نسخه‌ی اصلی این آثار به زبان چک‌اسلواکی هستند و چون این زبان نسبت به زبان‌هایی همچون انگلیسی و فرانسه از رواج کمتری برخوردار است، افراد علاقه‌مند به ناچار سراغ ترجمه‌های انگلیسی این آثار می‌روند و مترجم‌های ایرانی کار ترجمه از ترجمه را چندان نمی‌پسندند، چون چنین ترجمه‌ای دو بار از متن مبدأ دور می‌شود.

کتاب «تنهایی پر هیاهو» یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های چند سال اخیر در میان داستان‌های خارجی است. کتاب «نظارت دقیق قطارها» و «همه ترس‌هایم» نیز فروش خوبی داشتند. علت استقبال خواننده‌ی ایرانی از آثار هرابال چیست؟

فکر می‌کنم دلیل این امر تلخی خاص آثار هرابال و نزدیک بودن حال و هوای آن‌ها به روحیات ایرانی‌هایی باشد که دغدغه‌ی ادبیات جدی را دارند.


این کتاب از ۹ فصل تشکیل شده که هرکدام از این فصل‌ها به‌صورت یک نامه نوشته شده‌اند. لطفاً در مورد این کتاب توضیحی دهید و این‌که آن را از چه زبانی به فارسی برگردانده‌اید؟

کتاب را از ترجمه‌ی انگلیسی به فارسی برگرداندم. همان‌طور که اشاره کردید کتاب شامل ۹ فصل است که در قالب نامه‌هایی به آوریل گیفورد نوشته شده‌اند. در ادبیات امروز نوشتن در قالب نامه چندان رایج نیست و از شیوه‌های قدیمی محسوب می‌شود اما هرابال آن را در ترکیب با تکنیک و سبکی متفاوت متحول کرده و در قالب این نامه‌های گویا وقایع زمانه‌ی خودش را به گونه‌ای تغزلی بیان کرده است.

در مقدمه‌ی کتاب گفته‌اید که این یادداشت‌ها به شیوه‌ی تک‌گویی درونی نوشته شده‌اند. ممکن است توضیحی در این مورد بدهید؟
روایت داستان روش‌های گوناگونی دارد که بر مبنای تعریف، هر روش ویژگی‌های خاص خودش را دارد. یکی از این روش‌ها روایت به واسطه‌ی تکنیک «جریان سیال ذهن»، جریان خودآگاه ذهن راوی بدون در نظر گرفتن سیر خطی زمان، است که بیان‌گر مجموعه‌ای از ادراک‌های آمیخته با خودآگاه و ناخودآگاه، خاطرات، انتظارات، احساسات و وقایعی اتفاقی است. شیوه‌ی «تک‌گویی درونی» زیر شاخه‌ای از همین روش محسوب می‌شود با این تفاوت که در این روش چرخه‌ی خودآگاهی به همان نحوی که در ذهن شخصیت می‌گذرد ارایه می‌شود و نویسنده در مرتب کردن این  جریان ذهنی، چه از نظر دستوری و چه از نظر ایجاد پیوستگی منطقی، هیچ مداخله‌ای نمی‌کند.

نوشته‌های هرابال پر است از اشاره به اسامی و موضوعات مختلف. این ویژگی کار ترجمه را سخت نمی‌کرد؟

راستش خیر. اول اینکه جست‌و‌جو و دانستن این نکات در درک حال و هوای داستان بسیار مؤثر بود و دوم اینکه به نظر من کاربرد صفت «سخت» برای کار ترجمه چندان مناسب نیست. وظیفه‌ی مترجم ارایه ترجمه‌ی روان و قابل قبول برای مخاطب است و کسی که ترجمه‌ای را شروع می‌کند همواره این امر را در نظر دارد.

هرابال در این کتاب بارها اشاره می‌کند که کافکا قصد داشته خودش را از طبقه‌ی پنجم ساختمانی پایین بیاندازد و او هم تصمیم دارد چنین کاری کند. تأکید عجیبی هم بر طبقه‌ی پنجم دارد. این در حالی است که چند سال پس از این نوشته‌ها، در سال ۱۹۹۷، هرابال از طبقه‌ی پنجم بیمارستانی که در آن بستری بود به پایین می‌افتد. آیا یادداشت‌های خاطره‌گونه‌ی این کتاب، شبیه نوشته‌های یک انسان محتضر یا کسی که قصد خودکشی دارد نیست؟
وقتی در مورد واقعه‌ای صحبت می‌کنیم که در گذشته رخ داده، ناچار آن واقعه را به زمان حال می‌آوریم و بستر اتفاق از نظر زمانی و مکانی چنان تغییر می‌کند که قضاوت ممکن نیست. این کتاب چندان هم خاطره  نیست، چون راوی که خود هرابال است، نامه‌ها را «گزارش» می‌داند و به این ترتیب بُعدی فراتر از بعد فردی به آن می‌دهد. به نظر من با وجود حساس بودن و آسیب‌پذیر بودن، هنرمندان و نویسندگان هر جامعه مقاوم‌ترین و با انگیزه‌ترین افراد آن جامعه هستند، چون در بدترین شرایط توان خلق ماندگارترین آثار را دارند. راوی این داستان همواره در رخدادهای خاص کشورش، با حضور یا احساس خودش، سهمی به عهده می‌گیرد و از آن‌چه بر مردمش می‌گذرد متأثر می‌شود. درست است که این اثر بازتاب بخشی از احساسات فردی هرابال نیز هست، اما قضاوت در مورد قصد خودکشی نویسنده بر مبنای اثر ادبی، هر چند که راوی هم خود نویسنده باشد، کار درستی نیست.

هرابال در مقایسه با نویسندگانی چون کافکا، یاروسلاو هاشک و میلان کوندرا، چه جایگاهی در ادبیات اروپا و کشور چک دارد؟

بهترین‌ها قابل قیاس با یکدیگر نیستند چون خصیصه‌ی سبکی هریک متفاوت با دیگری و در عین حال منحصر به فرد است. طبیعتاً هر نویسنده‌ای، به خصوص در زمینه‌ی ادبیات جدی، در کشور خودش بسیار محبوب و ماندگار است و هرابال نیز همین‌طور، تا حدی که باور هموطنان‌اش این است که نمی‌توان کتاب‌های او را ترجمه کرد. اما در مورد جایگاه هرابال در ادبیات اروپا، اجازه دهید با دید کلی‌تری پاسخ بدهم. در ادبیات جدی بسیاری از آثار هستند که در کنار تکنیک و مهارت نویسنده، درون‌مایه و هسته‌ی مرکزی‌شان چنان شمولی دارد که ماندگاری آن آثار از بُعد زمان و مکان فراتر می‌رود و جایگاه چنین آثاری ذهن و احساس تک تک افرادی خواهد بود که آن‌ها را مطالعه می‌کنند، چه در اروپا باشند چه در هر جای دیگر دنیا.

هم‌اکنون کتاب جدیدی در دست ترجمه دارید؟
بله. تصمیم دارم کتاب دیگری از هرابال با عنوان «من خدمتکار شاه انگلستان بودم» را ترجمه کنم که چنانچه موارد حذف کتاب زیاد باشد، از ارایه آن صرف‌نظر خواهم کرد.

http://www.bookcity.org/detail/3973