تنظیمات | |
قلم چاپ | اندازه فونت |
روزبه رحیمی: «مارکسیسم و نقد ادبی» (گفتارهایی در نقد ادبی و نقد هنری) با گردآوری و ویرایش علی میرزائی، به مناسبت بیستمین سال انتشار نشریهی نگاه نو منتشر شده است. میرزائی در یادداشت خود چنین مینویسد: «فکر انتشار کتاب حاضر زمانی در من پیدا شد که به مناسبت بیستمین سال انتشار نگاه نو و برای تقدیر از همکاران ارجمند آن، انجام کاری، که نمیدانستم چیست، در ذهنم شکل گرفت. این کار، پس از مشورت با همکارانم، به کتاب تبدیل شد؛ کتابی از گزیدهی مقالههای نگاه نو در یک موضوع. ولی مشکل همچنان باقی بود، زیرا موضوعهای مقالههای به چاپ رسیده در نگاه نو بسیار متنوع هستند و باید موضوعی را از میان آنها برمیگزیدم. سختی کار در این بود که هر موضوعی که انتخاب میکردم آثار و گروه بزرگی از همکاران به کتاب راه پیدا نمیکرد. باز هم به مشورت روی آوردم و سرانجام موضوع نقد ادبی و هنری را برگزیدم. این موضوع بیش از دیگر موضوعها من را به هدفم، که انتشار آثار تعداد بیشتری از همکاران بود، میرساند.» (ص ۹)
اولین مقالهی این کتاب «مارکسیسم و نقد ادبی» است. جورج استاینر نویسندهی این مقاله، از استادان دانشگاههای هاروارد، پرینستون، نیویورک و کیمبریج بوده است و کتابهای بسیاری در زمینهی نقد ادبی دارد. این مقاله با ترجمهی عزتالله فولادوند نخستین بار در شمارهی ۱۱ نگاه نو (آذرـدی ۱۳۷۱) منتشر شده است. «ریشهی نظریهی مارکسیستی دربارهی ادبیات سه متن بسیار مشهور است که همه اکنون بهصورت حجت و سند درآمدهاند. دو تا از اینها مطالبی منقول از نامههای انگلس است و سومی، مندرج در مقالهای کوتاه، به قلم لنین.» (ص ۱۴) اما میان سخنان انگلس و نوشتهی لنین، تفاوتهای عمیقی از حیث تمایل و جهت و مقصد وجود دارد که مورد توجه نظریهپردازان مارکسیست همچون گئورگ لوکاچ قرار گرفت. انگلس در دو نامهی خود (۱۸۸۵، ۱۸۸۸) اظهار میکند که اعتقادی به بیان آشکار نظریات اجتماعی و سیاسی و تمجید از آنها در نوشتههای ادبی ندارد. از دید او نویسنده هیچ اجباری ندارد که گرهگشایی تاریخی از تعارضهای اجتماعی تصویر شده در اثر خود را، حاضر و آماده در دست خواننده بگذارد و «هرچه عقاید نویسنده پنهانتر بماند، از نظر کار هنری بهتر است.» (ص ۱۴) از طرف دیگر لنین در مقالهای به نام «سازمان حزب و ادبیات حزبی» (۱۹۰۵)، ادبیات را جزئی از مسلک و آرمان عمومی پرولتاریا و جزء جدانشدنی تلاشهای سازمانیافته و روشمند و متحد حزب سوسیال دموکرات میداند.
درتاریخ ادبیات مارکسیستی و نقد ادبی مارکسیستی بارها پیش آمده است که کسانی که آرمانشان ادبیاتی بوده که در آن «عقاید نویسنده پنهان میماند» با هواخواهان فرمول لنینیستیِ «جانبداری توأم با مبارزه» اصطکاک شدید پیدا کردهاند. منتقدان ادبی مارکسیست، برحسب این که حتا ناخودآگاه مجبور به انتخاب نظریهی انگلس یا لنین در زیباییشناسی شده باشند، به دو اردوی عمده تقسیم شدهاند: یکی گروه مکتبی، و دیگری پارامارکسیستها. (ص ۱۶) آنچه در ادامهی این مقاله آمده است، بررسی آراء نظریهپردازان این دو جناح و مقایسه میان آنهاست.
«آزادی تخیل» عنوان مقالهی دیگری از این کتاب است. این مقاله که نوشتهی اوژن یونسکو است در شمارهی ۳۱ نگاه نو (بهمن ۱۳۷۷)، با ترجمهی محمدجعفر پوینده منتشر شده است. «آزادی تخیل» متن سخنرانی یونسکو در انجمن بینالمللی تئاتر، به مناسبت روز جهانی تئاتر در سال ۱۹۷۶ است. یونسکو با این پیام که «پیشتاز، یعنی آزادی»، عنوان میکند که رئالیسم بورژوایی و رئالیسم سوسیالیستی از تخیل میترسند. از نظر او واقعیت، رئالیستی نیست. و آن را مکتب و سبکی میداند که امروزه رسمی و فرهنگستانی شده، یعنی مرده است. او همچنین تئاتر عقیدتی را نیز به نقد میکشد و آن را اجبار و زندان میخواند. حقیقت در جهان تخیل است و تئاتر تخیلی، تئاتر حقیقت راستین و یگانه تئاتر به راستی مستند است. «تخیل نمیتواند دروغ بگوید. تخیل آشکارکنندهی روحیات ما، تشویشهای همیشگی یا کنونی ما، نگرانیهای انسان همیشه و امروز، و ژرفای جان آدمی است. انسانی که خواب نمیبیند حتماً بیمار است. تخیل نیز مانند رؤیا نقش و کارکردی ضروری دارد. اگر آزادی تخیل، یعنی آزادی ذهن هنرمند را بگیرند، او فردی از خود بیگانه میشود.» (ص ۶۸)
مقالهی دیگری که در این مجموعه آمده است «عنصر عشق در ساختار آثار احمد محمود» نام دارد. از نظر مهدی قریب، نویسندهی این مقاله، عشق در ساختار اکثر آثار احمد محمود کارکرد عضوی داشته و ادراک هنری نویسنده را از انسان، جامعه و تاریخ تعالی میبخشد. «در سه رمان عمدهی احمد محمود یعنی همسایهها (۱۳۵۳)، داستان یک شهر (۱۳۵۸) و مدار صفر درجه (۱۳۷۲)، به شکل مشخص عشق در کلیت و تمامیت داستان نه مقولهای انتزاعی است که با همان بار مفهومی متعارف و شناختهشدهاش در بیرون، اما این بار با فردیت هنری خاص برای ایجاد جاذبه و رونق در موضوع تعبیه شده باشد و نه اینکه اصولاً احمد محمود از آن گروه نویسندگانی است که بدون توجه به الزامات ساختی داستان، عشق را دستاویز مطلق هنر فرض کند و در هر شرایطی به آن بیاویزد» (ص ۱۹۰) «در هر یک از این رمانهای سهگانهی محمود، خواننده با جلوههایی متفاوت از عشق روبهرو میشود که همپیوند با معماری داستانها در منطق موضوعی اثر تعبیه شده است؛ جلوههایی که هر بار متأثر از موقعیتهایی متفاوت، معنا و سمت و سویی گاه متضاد مییابند.» (ص ۱۹۸)
عناوین مقالات دیگری که در این کتاب آمده عبارت است از: جایگاه هنر در قرن ۲۱ (دیوید فراهر، رضا رضایی)، از شمایل به تصویر (داریوش آشوری)، شورش در زبان و هنر (سعید هنرمند)، رمان و عصر جدید در ایران (علیمحمد حقشناس)، پسر شهرزاد (کارلوس فوئنتس، گلی امامی)، خرد نیما و بحران اندیشهی همعصران او (عنایت سمیعی)، صادق هدایت مردی که سنگ گور خودش بود (محمد بهارلو)، بوف کور از دیدگاه نقد پسااستعماری (یاسمین سی.کولتر، محمدغفاری)، تأملی در کار سوگواری در جزیرهی سرگردانی (حورا یاوری)، بینش اساطیری در سینمای بهرام بیضایی (علی امینی نجفی)، دفاع از ژورنالیسم فرهنگی (حسین معصومی همدانی).
میرزائی این کتاب را به یاد و خاطرهی دانشوران و هنرمندانی که آثار خود را برای انتشار در اختیار «نگاه نو» قرار دادند و اکنون روی در نقاب خاک کشیدهاند، پیشکش کرده است.
* بخشی از مقالهی «سازمان حزب و ادبیات حزبی»، نوشتهی لنین. (ص ۱۵)
* مارکسیسم و نقد ادبی، علی میرزائی، نگارهی آفتاب، ۱۳۹۲، ۱۴۰۰۰ تومان.