تنظیمات
قلم چاپ اندازه فونت
نسخه چاپی/شهر کتاب
تاریخ : پنجشنبه 24 تیر 1389 کد مطلب:423
گروه: یادداشت و مقاله

یک پیشنهاد شعرخوانی

نگاهی به مجموعه شعر «جنبش تن با کو» سروده‌ی سجاد گودرزی.

شیما زارعی:  می گویند اوضاع شعر در ایران معاصر نابسامان است. می‌گویند شاگردان غول‌های شعر معاصر نتوانسته‌اند تکیه بر جای استادان خود بزنند. می‌گویند از آن‌جا که فرهنگ ما تا بن مقفا و موزون بوده است، دیگر بسیاری از ظرایف شاعرانه تنه به تکرار می‌زند. می‌گویند  شعر شاعران سپیدگوی و نیمایی ما بوی ترجمه می‌دهد و ... با این حال و با هزار گله و شکایتی که شیوخ شعر فارسی از جوانان امروز دارند، هنوز جوانان مستعدی داریم که به گمانم نقد اشعارشان تنها با محک زمان معنا می‌یابد. شاعرانی که اگر شاهکار نمی‌آفرینند دست کم می‌توانند عرصه‌های فردی و جمعی دنیای معاصر را در اشعار خود به بهترین نحو متجلی کنند. شاعرانی که در پس قداست کاذب شعر، واژگان را مهمیز می‌زنند و رام می‌کنند و با ساحت‌ تجربه‌‌های فردی و جمعی خود می‌آمیزند و اشعاری خلق می‌کنند که بی‌تردید بیان‌گر روح حاکم بر زمان آن‌هاست. در این میان نام‌هایی هستند که باید بیش‌تر بر آن‌ها درنگ کرد کسانی چون گروس عبدالملکیان، غلامرضا بروسان، سجاد گودرزی، عباس صفاری، روجا چمنکار، علیرضا روشن، فاضل نظری، پگاه احمدی،  و بسیاری دیگر که می‌کوشند با سبک و سیاق خود، فردای شعر ایران را رقم بزنند. چه دوست‌شان داشته باشیم و چه نداشته باشیم، نمی‌توانیم بی‌اعتنا از کنار جریانی عبور کنیم که زمان، درباره‌ی مانایی و میرایی‌شان قضاوت خواهد کرد. گرچه در این دوران انتشار مجموعه شعری که با اقبال همگان روبه‌رو شود کار دشواری است و از تعداد مخاطبان‌شعرخوان کاسته شده است، تصمیم دارم هر از چند گاهی یکی از مجموعه اشعار شاعران معاصر را کوتاه و مختصر معرفی کنم. شاید ترغیب شوید و با خواندن آن به خیل قضاوت‌کنندگان، و نه ناقدان، شعر معاصر بپیوندید.

«جنبش تن با کو» دومین مجموعه شعر سجاد گودرزی پس از «سیاهه‌ی مسیرها» ست که نشر چشمه آن را منتشر کرده است. این اثر مشتکل از سه بخش است: «گردویی در گلو»، «مراقبه‌ی سه ماگ اور» و «انجمن شاعران زنده».

اشارات او به افرادی چون مصدق، وودی آلن، میرزای شیرازی، رمبو، ملاعمر، فرهاد، سهراب و ... در میان اشعارش، شاعری را در برابرتان قرار می‌دهد که در صفحات اندک برگ کتابش می‌خواهد شیره‌ی جان اسطوره و تاریخ را یک باره بکشد. از نکات درخور توجه اشعار او، تضادهای طنزگونه‌ای است که با قرار دادن دو دنیای متفاوت در کنار هم پدید می‌آورد. به این شعر توجه کنید:

بیا به احترام

برادران لومیر

امشب را صامت زندگی کن

قصه را

با یک پیمانه چای شهرزادی که دم می‌کنی

 پیش ببر

در مقابل

من هم ادای دینی می‌کنم به براتیگان با شلیک لامپی

 

و یا در این شعر:

 ابری کوهی

با کی‌می‌نوی بنفش

نشسته چارزانو

سامورایی دل چرکین

با زخمی به خط فرهاد

 

شاعر، بسیار به طبیعت دل‌بسته است، اشعارش آکنده‌اند از انواع میوه‌ها و درختان و گل‌ها و حیوانات و باد و آب و خاک. و درکنار این طبیعت‌گرایی کبریت و گوگرد و چاقو و گلوله و ماشه؛ انسانی آونگان میان طبیعت و سیطره‌ی زندگی مدرن را به تصویر می‌کشد.

 شاعر اندوه را به سخره می‌کشد، او از اندوه وسیله‌ای می‌سازد  حتا برای کشف و چه طنز تلخی در اشعاری از این دست می‌آفریند:

 نگران نباش

چیز مهمی نیست

به نبودنت عادت می‌کنم

اصلا وقتی نیستی

خلاقیتم گل می‌کند

نمی‌گویم راضی‌ام

اما بارها بعد رفتنت

سر از کشف الکل درآورده‌ام

 یا:

این گردو را تو در گلویم کاشته‌ای

وگرنه در این نمایش

تا نقش کار می‌کند

تویی که پرنده باشد پر نمی‌زند

تو خواسته بودی

که من نقش درخت را بردارم

....

این گردو را تو در گلویم کاشته‌ای

تا بازی‌ام زیرپوستی  باشد حتما

   سجاد گودرزی نماینده‌ی نسل جوانی است که به گمانم می‌تواند حرفی برای گفتن در عرصه‌ی شعر ایران زمین داشته باشد. کتاب «جنبش تن‌ باکو» را نشر چشمه به قیمت ۲۴۰۰ تومان درآورده است.

http://www.bookcity.org/detail/423