تنظیمات | |
قلم چاپ | اندازه فونت |
آناهید خزیر: چرا نظامی و آثار پنجگانهی او تا حدی با بیمهری خوانندگان فارسیزبان کنونی مواجه شده است، شاعری که در دوران مغولها، تیموریان و صفویان شاعر محبوبی بود. سخنسرایی بود که کاتبان، بیشترین نسخهها را از نوشتههایش برمیداشتند. داستانسرایی بود که نقاشان بیش از هر کس دیگر کتابهاییش را به تصویر درمیآوردند. نوشتههای نظامی در واقع کلید اساسی فهم «مینیاتور ایرانی» را در اختیار ما میگذارد. کسانی که به تمدن گذشته ایران تعلق داشتند و فردوسی و عطار را میخواندند، نظامی را بسیار ارج مینهادند. نامش در سراسر قلمرو فرهنگی زبان فارسی بر سر زبان بود و امروز فارسیزبانان باید بار دیگر به جنبههای مختلف شعر و هنر نظامی بپردازند و ایرانیان باید سرآمد در حوزه نظامیپژوهی باشند.
علیاصغر محمدخانی، معاون فرهنگی شهر کتاب در نخستین درسگفتارهایی درباره نظامی که به «چرا نظامی؟» اختصاص داشت، گفت: بحث درباره نظامی و آثار او را موضوع درسگفتارهای شهرکتاب انتخاب کردهایم، چرا که فکر میکنیم با همه اهمیتی که نظامی دارد، نسبت به آثارش کم مهری شده است. تولد نظامی را بین سالهای ۵۲۸ تا ۵۳۵ قمری نوشتهاند، پس اکنون نهصد سال از زایش او میگذرد. نظامی را سرآمد سرایندگان پارسی نام نهاده و گفتهاند که همان گونه که حافظ «لسان الغیب» است، نظامی «آینه غیب» است. خود او نیز میگوید «در سحر سخن چنان تمامم/ کآیینه غیب گشت نامم»
بسیاری از شرقشناسان، آثار نظامی را با دانته و شکسپیر مقایسه کرده و گفتهاند که شعر نظامی مانند شعر آن دو، رازهای فراوانی دربر دارد و بدون بررسیهای طولانی، بردبارانه و گام به گام، راز خود را بر ملا نمیکند.
ویژگیهای شخصیتی نظامی
نظامی با آنکه در گنجه میزیست، اما آثارش به فارسی است. در گنجه آن روزگار واژههای ترکی کمتر به چشم میخورد. در شعر نظامی هم چنان واژههایی نیست و این بیانکننده علاقهی فراوان وی به زبان فارسی و نیاکانی اوست. نظامی بیشتر زندگی خود را در گوشهنشینی و پارسایی گذراند و خود را از «دربارگردی» دور میکرد. در میان شاعران همدورهاش نیز بیشتر با خاقانی شروانی دوستی و مراوده داشت. تاثیر متقابل آن دو بر یکدیگر در شیوه سخنسرایی، و به ویژه در ترکیبسازی و صور خیال، آشکار است.
از ویژگیهای برجستهی نظامی، عفت کلام و نیالودن زبان به سخنان زشت و رکیک است. از این نظر، وی در میان شاعران بزرگ ایرانی یگانه است و تنها فردوسی را میتوان در این زمینه همانند او دانست. نوشتهاند که او بسیار دیندار و باورمند به اعتقادات اسلامی بود. در منظومههایاش نیز سرچشمه سعادت و نیکبختی را در توجه به دین و ایمان به خداوند دانسته است. آغاز شدن مثنویهای او با چکامههایی در توحید، در نعت و معراج پیامبر، خود گویای این مساله است.
دانش و گستره آگاهیهای نظامی
از شعرهای نظامی به روشنی دانسته میشود که او، گذشته از آشنایی با شعر و نثر فارسی و عربی، از دانشهای عقلی و نقلی و رایج در روزگار خود مانند نجوم، کیمیا، رمل، اسطرلاب، موسیقی، فلسفه، کلام، پزشکی، الهیات، منطق، قرآن، فقه، حدیث، تاریخ و جغرافیا آگاهی تام داشته است. نظامی منابع سریانی، عربی ویونانی را مطالعه کرده بود و بر دقایق میراث ادبی شاعران کلاسیک زبان فارسی اشراف داشت. حتی آثار فارابی، ابن سینا، ابوریحان بیرونی، ارسطو و افلاطون را خوانده و آموخته بود و از دستآوردهای ادبی و فلسفی آن روزگار بهخوبی آگاهی داشته است.
نظامی بیش از همه از فردوسی (در مثنوی اسکندرنامه) و سنایی غزنوی (در منظومههای اخلاقی و عرفانی) تاثیر گرفته است. اثر پر آوازه و بی مانند او، پنج گنج یا خمسه نظامی، در قلمرو داستانهای فارسی امتیاز بسیار دارد و او را باید پیشوای این گونه منظومهها در ادب فارسی دانست. بر تخیل و قدرت وصف، به ویژه در زمینههای غنایی و عاطفی او نیز باید تاکید کرد. نظامی در این زمینه موفق و تواناست و در کنار داستانپردازی، استادی مسلم بهشمار میرود.
شاعران بسیاری نیز از نظامی تقلید کردهاند اما هیچ کدام نتوانستهاند خود را به پای او برسانند. نزدیک به ۱۴۰ شاعر فارسیگوی از مقلدان او بودهاند که برخی از آنها عبارتاند از: امیرخسرو دهلوی، جامی، سلمان ساوجی، عماد فقیه، خواجوی کرمانی، اهلی شیرازی، وحشی بافقی، غزالی مشهدی، صبای کاشانی و دیگران. مقلدان ترکی او را نیز بیست نفر برشمردهاند که معروفترین آنها امیر علیشیر نوایی است.
آیا شعر روایی را می توان شعر ناب دانست؟
دکتر علی موسوی گرمارودی سخنران بعدی نخستین درسگفتار نظامی بود، وی تصاویر شعری نظامی را تکراری ندانست و گفت: در تصاویر شعری نظامی، تکرار نیست و تخیل در آن نقش اساسی دارد. او گاهی برای یک موضوع، ده تصویر متفاوت بهدست میدهد، چون جوشش و غلیان طبعش کم مانند است.
منتقدان در مورد همهی شاعرانی که منظومههای روایی سرودهاند، مثل فردوسی و نظامی و دیگران، این بحث را پیش کشیدهاند که چون شعر آنها روایی است پس شعر به معنای ناب آن نیست. بنای این سخن بر این است که شعر باید به سراغ شاعر بیاید نه آن که شاعر به سراغ شعر برود. آنها میگویند ممکن است که شاعران رواییگو، از نظر قدرت بیان و صنعت و آرایههای ادبی و توان سخنوری، استاد باشند اما آنچه میگویند شعر به معنای واقعی آن نیست. چرا که در شعر روایی، طرح و توطئه وجود دارد و چنین کاری نیازمند پیش زمینه ذهنی است.
حق با کسانی است که چنین میگویند اما پاسخ نیز میتوان داد. بزرگان ما گفتهاند که شعر ناب، شعری است که چنگ در جگرگاه شنونده بزند و او را دگرگون کند. چنین شعری، خود به سراغ شاعر میآید. مولوی میگوید «تو مپندار که من شعر به خود میگویم/ تا که هشیارم و بیدار یکی دم نزنم». این روآوری به شعر، آگاهانه نیست. برخی حتی برای کلمات شعر، قائل به رستاخیزند. شکلوفسکی میگوید که کلمات ابزار انتقالاند، نه ارتباط. شعر ناب مخاطب ندارد. این البته حرف تازهای نیست و دویست سال پیش از او، بیدل دهلوی گفته است «بیدل نفسم کارگه حشر معانی است/ چون غلغله صور معانی کلماتم»
اما آیا میتوان گفت که فردوسی با آن همه عظمتش، شاعر نیست؟ درست است که مثلا در بزم اول و دوم انوشیروان، در شاهنامه، شعر در آن خیلی کم است اما سخته و پخته است و نشانهی کمال سخنوری اوست. در بسیاری از جایهای شاهنامه، شعرهایی میتوان یافت که پر از تعابیری است که میتوان گفت فردوسی در تصرف آنها بوده است. همانند این بیت «شود کوه آهن چو دریای آب/ اگر بشنود نام افراسیاب»
نمیتوان نظامی را نادیده گرفت
اگر قرار باشد از شاعران پیشین پارسیگو، بلندترین قلهها را تا قرن نهم برشماریم، باید دست کم پنج تن را نام ببریم. در کنار فردوسی، سعدی، مولانا و حافظ، یکی از آنها نظامی است و نمیتوان او را کنار گذاشت. محققانی مانند دکتر زرینکوب و دکتر غلامحسین یوسفی، شعر نظامی را ممتاز دانستهاند و «مایکل بری»، محقق و شرقشناس که متن کامل هفت پیکر نظامی را از فارسی به زبان فرانسه برگردانده، نظامی را با دانته و شکسپیر مقایسه کرده است.
توجه به نظامی، مخصوص به بزرگان عصر ما نیست و در گذشته نیز او مورد توجه بوده است. البته آنهایی که مقلد او بودهاند، از شاعران درجه اول نیستند. اساسا تقلید کردن، خود نشانهی این است که شاعر مقلد، مبدع نیست. اهمیت نظامی در این است که بزرگان غیر مقلد، همانند حافظ، کتاب نظامی را کتاب بالینی خود کردهاند. استاد هاشم جاوید ۱۳۰ صفحه از کتاب «حافظ جاوید» خود را به تاثیرات حافظ از نظامی اختصاص داده است. با استدلالی که در آن کتاب شده، این اثرپذیری کتمانناپذیر است. همان معانی و گاهی توصیفات برجسته نظامی، در زبان و بیان حافظ نیز نمود پیدا میکند.
برتری نظامی در چیست؟
باید پرسید که نظامی چگونه به چنین قلهای دست پیدا کرده و برتری او در چیست که شاعری مانند حافظ تا بدین اندازه به او توجه میکند؟ به نظر من، نظامی نیمای روزگار خویش است. نخستین فریاد نیمایی نظامی، در «مخزنالاسرار»، به گوش میرسد «عاریت کس نپذیرفتهام/ آنچه دلم گفت بگو گفتهام/ شعبدهای تازه برانگیختم/ هیکلی از قالب نو ریختم». دومین برجستگی او در انتخاب اوزان عروضی مناسب است. او در این کار، هوشمندی، استادی و دقت نظر شگفتآوری به کار بسته است. بحرهای عروضی با داستانهای او تناسب دارند و بسیار خوش آهنگاند. اوزان انتخابی نظامی، علاوه بر «خوش رکابی» (به تعبیر من)، استوار نیز هست.
سومین دلیل برتری او، صمیمیت نظامی با خودش است. به نظر من، «مخزن الاسرار» نقشهی راه و مانیفست و اتوبیوگرافی اوست. این کتاب، موتور اصلی زهد، عفت کلام و خلوص و ایمان نظامی به پروردگار و پیامبر اسلام و طرفداری از محرومان و دوری از نفرت و جانبداری از عشق است. او با صمیمیت کامل به آنچه در «مخزن الاسرار» آورده، در طول عمر و در سراسر «پنج گنج»، وفادار مانده است. در کنار اینها، عشق فراوانی نیز نسبت به ایران دارد. این علاقه دو سویه، که یک سویش علاقه به پیامبر و سوی دیگر آن دلبستگی به ایران است، در «هفت پیکر» با این بیت تاکید میشود «همه عالم تن است و ایران دل/ نیست گوینده زین قیاس خجل»
نظامی، بالقوه، نقاشی چیرهدست است
سپس مهنوش مشیری تصویرپرداز نظامی را بالقوه نقاش چیرهدست دانست و گفت: نظامی، بالقوه، نقاشی چیرهدست است که به کیهان با دقت نظر ظریف مینیاتوریستی سنتی مینگرد. او نور را خوب میشناسد و میداند همهی رنگها زادهی منشاء نور بیرنگی است. این نور چون از عوالم بالا عبور کند و به منشور عالم ناسوت بتابد، میشکند و گوناگونی الوان را پدید میآورد.
زمان در ایام نظامی نقاش، زمانی است که هنوز زمین مسطح است و آسمان چون طاق گنبدی بلند بر چهار ستون آن بنا شده است. زمانی است که هنوز هنر و تفکر به شیوع بیماری همهگیر دانش کروی بودن زمین مبتلا نشده است و طول و عرض و عمق و بُعد را بر کاغذ راه نیست و پرسپکتیو با معرکه هوش ربایش، مخاطب را مسحور خود نکرده است.
جهان نظامی نقاش، همان جهانی است که بستر پیدایش عرفان، شعر صوفیانه، موسیقی و نقاشی سنتی بوده است. جهانی شفاف که در آن حقیقت اشیاء آنطور که وجود دارد دیده میشوند نه آن چنان که امروز دیده میشوند. استلیزه، ابسترکشن، تقلیل تصویر به سطوح رنگ و فرمهای شکسته، کاهش اجزای صوری، حذف سایهها، انتخاب یک اسلیمی به جای یک صورت، همه و همه، ویژگیهایی است که به هدف نمایش دنیای نظامی و عرفای بزرگ، بهکار رفته است.
نظامی میتوانست بهترین تصویرگر آثارش باشد
گاهی به این فکر میافتم که اگر تصویرگریزی دست نظامی را نمیبست، آیا او بهترین تصویرگر آثارش نمیشد؟ زیرا احساس میکنم میل شدید به نقاشی در او چنان قوی است که بارها و بارها قهرمانانش را واداشته تا صورتنگاری و پیکرتراشی کنند. آنجا که شاپور نقاش، دوست و همدرس فرهاد مجسمهساز، را زیرکانه وامیدارد سه بار صورت خسرو را برای شیرین نقاشی کند و آن را به درختی در گذرگاه وی بیامیزد، شیفتگی نظامی را به نقاشی میتوان دید «خجسته کاغذی بگرفت در دست/ به عینه صورت خسرو بر او بست/ ز شیرین کاری آن نقش جماش/ فرو بسته دهان و دست نقاش»
دلبستگی نظامی به نقاشی، در لابلای ابیاتش چون چراغی میدرخشد، تا آنجایی که باد را هم به این کار فرمان میدهد «داده نقاش باد شبگیری/ آب را حلقه های زنجیری». نظامی از نقاشی به معماری میرسد. او در عین شاعری و نقاشی، همچنان معماری است زبردست که هنر نظم دادن به فضا را خوب میداند. او هندسهدانی است که اندازه رمزی همه پدیدهها را میفهمد.
نقاشی سنتی مشحون از نماد است و نظامی از کسانی است که نمادها را خوب میشناسد و این را در هفت گنبدش به روشنی نشان میدهد. در این بنای عظیم، تکرار دوایر هفتگانه دژهایی را که در همه سنن یافت میشود با دقت ریاضی حیرتانگیزی محاسبه میکند. وی هفت ستاره، هفت رنگ، هفت اقلیم را با هفت گام موسیقی آسمانی به هم میتند و هفت روح لطیف حوریانی زیبا را در آن میدمد و مینوازد.
نظامی نقاشی چیره دست است. او رازهای پنهان در آسمان و رمزهای روزهای هفته را با هر ستاره با مهارت بیان میکند و کیفیت روان شناختی و سمبولیکی هر رنگ را به نظم میکشد، از نگاه او ستاره آدینه، زهره است و رنگش سفید «در پرستش به وقت کوشیدن/ سنت آمد سپید پوشیدن» در همه دینها سفید دیدارگاه روان است با روشنایی. در نزد زرتشتیان نیز چنین است و آنان در هنگام نیایش، سراپا سفید میپوشند.
کلام نظامی آمیخته با استعاره است
دکتر ضیاء موحد کلام نظامی را آمیخته با استعاره دانست و گفت: سخن نظامی به گونهای است که اگر کسی با آثار او دمخور شود و بخواهد شعر بگوید، زبانش ویژگی خاصی پیدا میکند. از این رو هر شاعری را باید در کلامش جستوجو کرد. کلام نظامی هم آمیخته با استعاره است و او را باید خداوند استعاره نامید. کلام استعاری، ذات شعر و سخن نظامی است. او بیش از دویست بار از طلوع و غروب خورشید سخن گفته است. اغلب آنها هم استعاری است. مانند این دو بیت «سپیده دم چو سر بر زد سپیدی/ سیاهی خواند حرف ناامیدی/ هزاران نرگس از چرخ جهانگرد/ فرو شد تا برآمد یک گل زرد». تمام توصیفات استعاری او از طلوع و غروبها نیز مناسبت دارد.
در منظومهی «خسرو و شیرین» نُه گفتوگو وجود دارد که هیچکدام تکراری نیست. گفتوگوی خسرو و فرهاد، بسیار قدرتمندانه آورده شده است. این نشان از تخیل گستردهی نظامی دارد. گمان نمیکنم در شعر فارسی متخیلتر از نظامی داشته باشیم. به همین دلیل است که شاعری همانند حافظ بسیار وامدار نظامی است. زبان استعاری حافظ، دقیقا تحت تاثیر نظامی است.
حافظ وامدار نظامی است
حق نظامی را تنها با خواندن متن میتوان ادا کرد. برشمردن تفننها و آرایههای ادبی، هنر او را نشان نمیدهد. گفتهاند نسخههای خطی که از آثار نظامی باقی مانده، بیشتر از دستنویسهای کلیات سعدی و دیوان حافظ است. پیداست که شعر نظامی بسیار خوانده میشده است. امروزه هم تعداد ابیاتی که مردم از نظامی در حافظه خود دارند، کمتر از سعدی و حافظ نیست؛ بدون آن که بدانند آن بیتها از نظامی است.
مبنای فرهنگ ایرانی در خط سیر نظامی
دکتر اصغر دادبه تمام سخنان نظامی را با اساس ایرانی و حرکت ایرانی دانست و گفت: به نظر من، تمام سخنانی که نظامی گفته است، اساس ایرانی و حرکت ایرانی دارد. حرکت او از «مخزن الاسرار» آغاز میشود و به مثنویهای دیگر میانجامد. در خط سیر او، مبنای فرهنگ ایرانی را میتوان دید. این چنین دلبستگی نیز حساب شده و دقیق است. اما برای درک آن باید مسایلی را در نظر گرفت. مثلا این که نظامی در کجا تربیت شده است و زادگاه او، گنجه، چگونه محیطی بوده است. از سویی دیگر باید حرکت ایرانگرایانه و تلاش برای بازیابی هویت ایرانی در طول چهار سده اول اسلامی را شناخت. بیگمان فردوسی قهرمان این حرکت بود و نظامی به دنبال او، درجریان هویتسازی ایرانی نقش موثر داشت.
شناخت سرزمینهایی که نام تاریخی آنها اران و شروان بوده است و امروزه جمهوری آذربایجان نامیده میشود، درحالی که آذربایجان همین است که در ایران هست، اهمیت دارد. باید وضع زبان فارسی را در آن سرزمینها نشان داد تا نظامی را بهتر شناخت. سنجش او با فردوسی نیز ضرورت دارد. نظامی با احترام از فردوسی یاد میکند و داستانهای ملی ایران را، از زاویهای دیگر، به نظم میکشد. تاکیدی که خود نظامی، در همه منظومههایش، بر نژادگی و اصل ایرانگرایی و ایرانیت دارد و حتی برشمردن سیر و سلوکش، به شناخت بهتر او کمک میکند.
نظامی یکی از مدافعان فرهنگ ایرانی است. بزرگترین خادم نظامی هم، مصحح آثار او وحید دستگردی است. تا کنون کسی همانند وحید، نظامی را نشناخته و نفهمیده است و آثار او را تصحیح نکرده است. ضبطهای که او از نسخه بدلهای آثار نظامی برگزیده، نزدیک به تمام آنها، درست و صحیح است.