تنظیمات | |
قلم چاپ | اندازه فونت |
آیدین فرنگی: در ششمین سدهی هجری، پیش از آنکه تازشگران مغول پهنهی ایرانزمین را ـ از دومین دههی قرن هفتم ـ، شهر به شهر درنوردند و از کشته، پشته بسازند، مسلمانان سبکی از زندگی را تجربه میکردند که در روزگاران پسین امکان بازگشت به آن میسر نشد. توجه به ویژگیهای دو دورهی پیش و پس از مغول به وضوح نشان میدهد نزد مسلمانان حسهایی چون تساهل، دیگرپذیری و بردباری، پس از ایلغار مغول رو به افول نهاده است. پیشتر، مسلمانان به عنوان امت حضرت خاتم، سراسر سرزمینهای اسلامی را، فارغ از زبان و رنگ و تبار، به نوعی همچون موطن خود میدانستند و در هر کجای این جغرافیای پهناور رحل اقامت میافکندند، خلاف آنچه ما گرفتارش هستیم، چندان دچار رنج بیگانگی نمیشدند.
برای روشنداشت آنچه ادعا شد، به ذکر نکاتی از زندگانیِ نجمالدین کبری اشاره میکنیم. بنا بر آنچه در پیشگفتار کتاب «ده شرط سلوک» آمده، نجمالدین کبری سال ۵۴۰ هجری در خیوهی خوارزم دیده به جهان گشود و در آغاز جوانی به کسب علوم ظاهر پرداخت و در شهرهای اسلامی سیاحت کرد. نیشابور و همدان را دید و از آنجا روانهی مصر شد. در مصر به مصاحبت شیخ روزبهان مصری نائل آمد و از صحبت او گشایشی حاصل کرد. شیخ روزبهان الوزّان المصری که اصل وی از کازرون فارس بود، در مصر اقامت داشت و صاحب طریقت بود. نجمالدین با دختر روزبهان ازدواج کرد و از این وصلت صاحب دو فرزند پسر شد. آوازهی امام ابومنصور حفدهی عطّاری طوسی که در تبریز حدیث تدریس میکرد، نجمالدین را از مصر به جانب تبریز کشانید. در تبریز مورد توجه بابافرج تبریزی قرار گرفت و از آنجا به خدمت شیخ عمار یاسر بدلیسی شتافت و سپس به خوزستان رفت و در دزفول به محضر شیخ اسماعیل قصری پیوست. بار دیگر به مصر رفت و دوباره به درک خدمت روزبهان که پیر و ناتوان شده بود، نائل آمد. شیخ روزبهان، نجمالدین را برآن داشت که با عیال و فرزندان به خوارزم برود و بر مسند ارشاد تکیه زند. (برگرفته از صفحههای ۱۱ و ۱۲)
اگر به فاصلهی شهرها و سرزمینهایی که نامشان گذشت دقت کنیم، یا جای آنها را روی نقشه مشخص کنیم، خواهیم دید در سدهی ششم، مردی از شیفتگان و رهروان طریق الهی، برای رسیدن به آنچه نیاز جان بوده، چه مسافتهای شگفتی را پیموده است. نه شیخ او روزبهان، با خاستگاه کازرونی، در مصر بیگانه بود و نه وی در آن بلاد عنصری اجنبی به حساب میآمد. نه ابومنصور به واسطهی طوسی بودن، از اقامت و تدریس در تبریز بازمیماند و نه باز این سالک اهل خوارزم در خوزستان غیرخودی محسوب میشد. توفیق سبحانی، مصحح کتاب «ده شرط سلوک»، در صفحهی سیزده پیشگفتار، عصر نجمالدین را عصر طریقتها دانسته است.
نجمالدین کبری که از بزرگان تصوف بود، مذهب شافعی داشت. «گروهی از سرآمدان تصوف، پیروان مکتب وی بودند و مدارج متعالی طریقت را پیمودهاند. نوشتهاند که چون مرشدان حقیقی نجمالدین، دوازده امام معصوم بودهاند، در تعداد مریدان نیز شیخ رعایت عدد مرشدان را نموده و در مدت عمر بیش از دوازده مرید نپذیرفته است.» (ص ۱۲)
شهادت شیخ در دهم جمادیالاولی سال ۶۱۸ هجری روی داده است. در صفحهی چهارده پیشگفتار میخوانیم: «چون کفار تتار به خوارزم رسیدند، شیخ اصحابش را جمع کرد. آنان را که زیاده بر شصت نفر بودند، فرمود: زود برخیزید و به بلاد خود روید که آتشی از جانب مشرق برافروخته. ... لشکر تتار به خوارزم تاختند... شیخ به مغولها تاخت و چند کس از ایشان به دست مبارکش کشته شد. عاقبت آن جناب با اصحاب و احباب به درجهی شهادت رسید... پس از واقعهی شهادت، جمعی از مریدان، کالبد آن خورشید برج عرفان را در جرجانیهی خوارزم در اندرون خانقاهش به خاک سپردند.»
ماجرای کتاب «ده شرط سلوک» (رسالة الی الهائم الخائف من لومة اللّائم) که برگردان فارسی یکی از رسالههای نجمالدین کبری است، چیست؟ مصحح و شارح کتاب، توفیق سبحانی مینویسد: مترجم رساله، «موفقبن مجدالخاصّی» است. موفق که هیچ اطلاعاتی دربارهاش به دست نیامده، مدعی است پس از درک محضر شیخ و حضور در خلوت او، در ذکر شرایط خلوت از شیخ رسالهای درخواست کرده و التماس مریدانهاش به اجابت پیوسته است. موفق پس از آنکه مینویسد: «چون توفیق الهی و عنایت ربانی، این ضعیف را از خاک محنتزدهی خوارزم به خطهی دولتخانهی خراسان افکند و از صحبت کفّار فجّار به خدمت ابرار اخیار راه داد... » (ص ۳۸) به توضیح میهماننوازی اهالی شهرستانه و ساکنان خانقاه شیخ مصنّف میپردازد و میآورد: «لاجرم از روی وفاداری و از راه حقگزاری، مجازات آن مبرّات و مکافات آن مکرمات بر ذمّت انسانیت، عین فرض، بلکه فرض عین گشت. نفیستر جوهری و عزیزتر گوهری که در دست بود، آن رسالهی شیخالشیوخ که در شرایط خلوت است. این ضعیف... آن را از زبان تازی به پارسی گردانید... تا فایدهی آن عامتر شود...» (ص ۳۹)
و اما ده شرط سلوک از دید نجمالدین کبری به شرح زیر است: ۱. دوام طهارت. ۲. خلوت. ۳. خاموشی، مگر از ذکر خدای. ۴. دوام روزه. ۵. دوام ذکر الله ۶. تسلیم. ۷. نفی خواطر. ۸. بستن دل مرید بر شیخ و گرفتن دامن همت او. ۹. بیدار ماندن تا پیش از غلبهی خواب. ۱۰. میانهروی در خوردن و آشامیدن. بر اساس آنچه در صفحهی ۱۹ پیشگفتار آمده، رسالة الی الهائم الخائف من لومة اللّائم، تحریر دیگری از «اصول العشره»ی شیخ است.
در شرط هفتم، ذیل «نفی الخواطر...» میخوانیم: «در حالت اول، نفسْ امّاره است و در حالت دوم، لوّامه و در حالت سوم که حالت استقامت و تمکین است، نفس مطمئنه. تا از خصمانْ امنی حاصل نشود، طمأنینت و سکون پیدا نیاید و در این وقت، آفتاب یقین از حجاب سحاب شبهت بیرون آید و ...» (ص ۹۸)
در شرط دهم پیرامون معنای «راحت» آمده است: «محققانِ راه آخرت گفتند: در دنیا هیچ راحتی نیست. راحت در آخرت خواهد بود که حبیب به محبوب برسد؛ زیرا که در دنیا آنچه کوتهنظران «راحت» نام کردند، دفع اذیت و رفع بلیّت بیش نیست.» (ص ۱۱۲)
اما برای رسیدن به پاکی تن و جان و برای سلوک الی الله، خلوت شرط دوم است. «اگر نفس را به بایسته مشغول نکنی، تو را به هرزه مشغول دارد. و نیز نفس را با مردم مؤانستی است و به لهو و لعب میلی دارد. چون او را از خواست او منع کنی و در خانهی تاریکْ محبوس گردانی، ضعفی در جوهر او راه یابد و جوهر او جز مکر و خدیعت و خبث و مکیدت نیست. پس چون برهان نفس گم شد، برهان دل ساطع گشت و چهار دیوار روح به انوار غیبی منور شد. قفس بشکست و مرغ از حبس برست و به فضای صحرای ملکوت که مرکز و مسکن وی است پروازی کرد.» (ص ۵۲)
پیوستهای کتاب ده شرط سلوک عبارتند از: توضیحات، فهرست آیات، فهرست احادیث، سخنان بزرگان و امثال، فهرست اشعار عربی و فارسی، فرهنگ لغات و اصطلاحات و نمایه.
شرح و تصحیح «ده شرط سلوک» (رسالة الی الهائم الخائف من لومة اللّائم) را توفیق هـ. سبحانی به انجام رسانده و «کتاب پارسه»، آن را در ۱۵۲ صفحه، به قیمت ۴۵۰۰ تومان منتشر کرده است.