تنظیمات | |
قلم چاپ | اندازه فونت |
روزبه رحیمی: کتاب «حتماً عکس دیگری هم هست»، مجموعهی ۶۶ کارتپستال از نویسندههای مشهور جهان به همراه یادداشتی از نویسندههای ایرانی است. این کتاب به کوشش مهرداد اسکویی تهیه شده و سهیلا شمس دبیر اجرایی آن است. اسکویی در سال ۲۰۱۰، از سوی نهاد فرهنگی پرنس کلاوس، بهعنوان چهرهی فرهنگی سال شناخته و بودجهای برای امور فرهنگی ـ هنری به او اختصاص داده شد. اسکویی با این بودجه اقدام به خرید و جمعآوری عکسها و کارتپستالهای قدیمی، از حراجیها و یا مجموعههای معتبر کرد و عکسهای مجموعهی حاضر از میان آنها انتخاب شده است. ۶۶ نویسندهی ایرانی نیز برای هرکدام از عکسها قطعهای نوشتهاند. نویسندهها عمدتاً از میان جوانترها انتخاب شدهاند و توانایی آنها در نوشن ملاک انتخابشان بوده نه شهرتشان. اسکویی هدفش از انتخاب نویسندههای نهچندان معروف را رفتن به سمت توانمندیهای جوانان و دیده شدن آنها در کنار چهرههای نامدار عنوان کرده است. به گفتهی او، ایدهی این کتاب باعث میشود مردم تشویق شوند تا کتابهای بیشتری بخوانند و به عکسها و کارتپستالها هم توجه بیشتری کنند. این پروژه بیش از یک سال زمان برده و متنها دهها بار ویرایش شدهاند.
باریکهای از نور بینشان بود که هیچکدام جرأت گذشتن از آن را نداشتند. یک طرف ترولها و کشتیهای مهاجران و گوزنهای سورتمهکش وسط کوههای نروژ، یک طرف شیادان و کارخانهدارها و خیانتکاران. کدام طرفِ تاریک است، کدام طرفِ روشن؟ مثل دنیای واقعی مرزِ روشنی و تاریکی معلوم نیست. از کجا شر شروع میشود، شر از کجا پا میگیرد؟ از کجا همه چیز را با خودش همراه میکند. (خدای بادزنگها: هنریک ایبسن، محمد طلوعی، ص ۳۰/۳۱)
کارتپستالهایی از قرن نوزدهم در کنار کارتهای جدیدتر، مجموعهای دیدنی را بهوجود آوردهاند که فرصت دیدن آنها به راحتی برای هرکسی فراهم نمیشود. نوشتههای مربوط به این عکسها علاوه بر جذابتی که به عکسها دادهاند و یا از آنها گرفتهاند، خود هویتی مستقل دارند. الزام نویسندگان به اینکه نوشتههایشان نباید بیش از ۴۰۰ کلمه باشد، ایجاز و اثربخشی خاصی به آنها بخشیده است. در کتابهایی که پیش از این منتشر شده و مجموعهای از تصویر و متن هستند، معمولاً کلام برگرفته از متن و یا ترجمه است. اما در این کتاب شاهد کشیده شدن کارتپستال یا تصویر به حوزهی ادبیات خلاق هستیم. ترکیبی زنده از کلام و تصویر.
نگاه او، و بیشتر از آن چهرهاش، خبر از گونهای خستگی میدهند. آیا پاز به تنگ آمده و در پایان این عمر دراز، چندان امیدی به سرانجام راه خود ندارد؟ برق چشمان و حالت صورت که بهرغم خستگی، امید و آرزو از آنها بیرون میریزد، چنین نمیگویند. اگر نوشتن اندیشمندانهترین تحلیلها و پیچیدهترین استدلالها، به زبان شعر یا به نثری شعرگونه، کاری ممکن بوده باشد، بیشک باید آن را در نزد پاز یافت و شاید در همین عکس: جایی که در آن، ابهام و امید و اندیشه و نبوغ و جنون و زندگیِ پویا و آیندهای که در دست ما نیست، چنان به یکدیگر پیوند خوردهاند که گویی عناصر ساخت یک حیات بیمانند را تنها میتوانستیم در این زندگی پر شور بیابیم؛ از پاریس سوررئالیستها تا مکزیکوی انقلابی و نقاشیهای دیواری ریورا و پردههای رنگی فریدا را، از اعماق تمدن پر پیچ و خم تمدن آزتکی تا کتابخانه سحرآمیز بورخس. (آرمانشهری در افق، اکتاویو پاز، ناصر فکوهی، ص ۴۶)
در میان کسانی که قطعهنویسی دربارهی نویسندگان مشهور جهان را در این کتاب بر عهده داشتهاند نامهایی چون ناصر فکوهی، محمد رضاییراد، حمیدرضا شعیری، نغمه ثمینی، مرتضی بابک معین، منصور ضابطیان، مهسا ملکمرزبان، آنتونیا شرکا، مجید اخگر، چیستا یثربی، شرمین نادری، مهدی یزدانی خرم، علیرضا محمودی ایرانمهر، محمد طلوعی، روبرت صافاریان، اسدالله امرایی، فرشته نوبخت، محسن آزرم، آبتین گلکار، شهریار توکلی، احمد میراحسان، آراز بارسقیان، بهمن کیارستمی، یوریک کریممسیحی، احسان مهتدی، محمد تهامینژاد، رامتین شهبازی، آتوسا صالحی و مهران مهاجر به چشم میخورد.
مهرداد اسکویی لیسانس کارگردانی سینما را از دانشکدهی سینماـتئاتر دانشگاه هنر دریافت کرده است. وی تاکنون ۲۵ فیلم مستند و کوتاه داستانی را کارگردانی کرده و با بیش از ۴۰۰ حضور ملی و بینالمللی و کسب بیش از ۸۰ جایزه معتبر، یکی از مستندسازان مطرح ایران است. اسکویی جوایز متعددی از جمله، تندیس جشنوارهی ایدفا هلند، تندیس بهترین فیلم جشنوارهی هات داکس کانادا، تندیس اژدهای طلایی بهترین فیلم جشنوارهی کراکو لهستان، جایزهی بهترین مستند بخش افقها جشنوارهی مونیخ آلمان، جایزهی بزرگ جشنوارهی مستند مونترال کانادا، ، جایزهی جشنوارهی اسگل فرانسه، جایزهی بزرگ جشنواره مارماداک ایتالیا، و... را به دست آورده است. برخی از فعالیتهای اسکویی در زمینهی ساخت فیلم مستند و داستانی عبارتند از: تولدی دیگر(۱۳۶۷)، از بهشتی که میآییم (۱۳۷۶)، دبستان حاجی باشی (۱۳۷۷)، ایل بایرامی (۱۳۷۶)، به من نگاه کن! (۱۳۷۹)، بیوه مرد (۱۳۸۱)، آسیابهای بادی (۱۳۸۳)، از پس برقع (۱۳۸۳)، دماغ به سبک ایرانی (۱۳۸۴)، دانشآموز اسماعیل (۱۳۸۵)، روزهای بیتقویم (۱۳۸۹)، آخرین روزهای زمستان (۱۳۹۰).
هر ضربِ جنون، هر ضرب فراموشی پوست را چروکیده میکند. هر شبی که به منفذهایش رخنه میکند، تاریکش میسازد، نام ناپذیرش میکند. شیبزار تند خطوط، چهره را به خاک نزدیک میکند؛ زمان، تیرهگونش میسازد، و ما همیشه تصویر را در شیبی ملایم در برابر چشمانمان نگاه میداریم، در فاصلهی یک دست کشیده، در نوری رسا. در ما این احساسی ساده است که بخواهیم چندین و چندبار کارتپستال را پشت و رو کنیم، اینکه بخواهیم هربار از نو به آن نگاه کنیم. (پوستآبِ فراموشی، ساموئل بکت، وحید حکیم، ص ۴۰/۴۱)
* حتما عکس دیگری هم هست، به کوشش مهرداد اسکویی، حرفه هنرمند، ۱۳۹۲، ۳۳۰۰۰ تومان.