تنظیمات | |
قلم چاپ | اندازه فونت |
فارس: «غلامحسین ابراهیمی دینانی» جزو شاگردان مبرز امام خمینی (ره) و علامه طباطبایی (ره) محسوب میشود و اندیشههای خود را مدیون علامه میداند.
او میگوید: «علامه فهمیدند که من شعر هم میگویم، یک روز از من سؤال کردند و من نیز تصدیق کردم ولی ایشان صراحتاً گفتند که فعلا شعر نگو! من دلیلش را پرسیدم و علامه گفتند که چون فلسفه میآموزی، ذهنت تخیلی میشود.»
دینانی پس از یک دهه تلمذ نزد علامه طباطبایی و سالها مطالعه و تدبر اکنون به چهره ماندگار فلسفه ایران بدل شده و یکی از برجستهترین اساتید فلسفه اسلامی است. وی گاهگاهی شعر هم میگوید که یکی از این اشعار منتشر نشده در پی میآید:
کجایی ای حبیب امشب به کویَت من سفر کردم
نمیدانی چهها با این دل شوریدهسر کردم
چه شبها بود آن شبها چه شب امشب نمیدانم
نمیپرسی به ما چون شد شبی را تا سحر کردم
به رسوایی کشید امشب جنون دل که من او را
به کویت بردم و دیوانه را دیوانهتر کردم
به بستان خیال دوست خوش در سیر و پروازم
چه غم باشد اگر کنج قفس سر زیر پر کردم
صفای عشق را نازم که مستی میدهد دل را
خماریها ز سر بیرون من از این رهگذر کردم
به خونخواری خلایق نسبتم دادند چون هر دم
ز سوز اندرون دامن به خونِ دیدهتر کردم
شعر مذکور در ارجنامه غلامحسین ابراهیمی دینانی تحت عنوان «سالک فکرت» درج شده است و در بیستوهفتمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران ارائه میشود.