تنظیمات
قلم چاپ اندازه فونت
نسخه چاپی/شهر کتاب
تاریخ : شنبه 20 اردیبهشت 1393 کد مطلب:4466
گروه: نشست‌ها

سه سرزمین هم‌کلام!

گزارش نشست «سه سرزمین، یک زبان»

هادی مشهدی: مرکز فرهنگی شهر کتاب، مطابق رسم و قرار سال‌های پیشین خود، امسال نیز همزمان با برگزاری نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران، نشستی با عنوان «سه سرزمین، یک زبان» را در دستور کار خود داشت. بررسی آثار نویسندگان آلمانی زبان، از ابعاد و جنبه‌های گوناگون و همچنین آشنایی بیشتر مخاطبان و علاقه‌مندان ایرانی این‌دست آثار را می‌توان از مهم‌ترین اهداف این نشست‌ها دانست، که با همکاری و همدلی بخش فرهنگی سفارت آلمان در ایران برگزار می‌شوند.
 «سه‌ سرزمین، یک زبان»، امسال میزبان فرانتس هولر از سوییس، سابینه گروبر از اتریش و داوید واگنر از آلمان بود. در این نشست، که سه‌شنبه شانزدهم اردیبهشت ماه برگزار شد، بارون میکائیل فون اونگرن اشتنبرگ، سفیر آلمان، محمود حسینی‌زاد و علی اصغر محمدخانی حضور داشتند.


شهرکتاب و ادبیات آلمانی!

معاون فرهنگی و امور بین‌الملل شهرکتاب، اهداف برگزاری این نشست‌ها، و هم پیامد‌ها و دستاوردهای آن‌ها را تشریح کرد. وی در این‌باره گفت: مخاطبان ایرانی با ادبیات آلمانی‌زبان آشنایی خوبی دارند؛ ایشان به مدد ترجمه‌های متعدد، آثار بیشتر نویسندگان برجسته‌ی این حوزه را می‌شناسند؛ از آن میان می‌توان به آثار گوته، شیلر، هولدرلین، هاینه، ریلکه، مان، هسه، موزیل و بل اشاره کرد. آثار نویسندگان و شاعران تازه‌تر که به گروه چهل و هفت موسوم هستند و هم گروه‌های دیگر پس از آن، چون آثار گراس، سلان، باخمن، فرید و دورنمانت، نیز به فارسی برگردانده شده و در معرض توجه مخاطبان قرار گرفته است. آثار نویسندگان متاخر، که کمتر در ایران شناخته شده هستند هم، ترجمه شده و امروز در اختیار علاقه‌مندان به این ادبیات قرار دارد.
محمدخانی، در ادامه به تشریح برخی از برنامه‌های آتی شهرکتاب حول ادبیات آلمانی پرداخت و تصریح کرد: بسیاری از نویسندگان آلمانی‌زبان در نشست‌های سال‌های پیشین ما حضور داشته‌اند. در آینده نیز برنامه‌های متعددی از این‌دست خواهیم داشت. از آن‌جمله، یازدهم خرداد، میزبان کریستوفر کلوبله، نویسنده‌ی آلمانی، خواهیم بود تا با بخشی از ادبیات امروز آلمان آشنا شویم. در اواسط سال جاری نیز، همایشی با عنوان «ادبیات و فلسفه در ایران و آلمان» در تهران و هم آلمان برگزار خواهد شد. چگونگی آمیختگی ادبیات و فلسفه در فضای فرهنگی آلمان و هم ایران، موضوع این همایش خواهد بود.
وی ادامه داد: برای آشنایی بیشتر مخاطبان ایرانی با موزیل و بروخ، دو نویسنده‌ی اتریشی که در ایران کمتر شناخته شده هستند نیز، نشست‌هایی برگزار خواهد شد. برنامه‌ی دیگر، نقد و بررسی کتاب‌هایی است که از زبان آلمانی به فارسی برگردان می‌شوند. برگزاری دوره‌های آموزشی در حوزه‌ی زبان و فلسفه‌ی آلمانی از دیگر رویکردهای شهر کتاب در این‌خصوص است؛ که اولین آن‌ها آغاز شده و به زودی به اتمام می‌رسد؛ عنوان این کارگاه «در جهان هایدگر بودن» است، که به همت دکتر محمدجواد فریدزاده تدریس می‌شود. شرح و تفسیر «هستی و زمان» هایدگر و مباحثی حول ایده‌آلیسم آلمانی، برنامه‌های دیگری است که در مرکز فرهنگی شهر کتاب پیگیری خواهند شد.
فرهنگ در تقابل با سیاست!
اشتنبرگ، سفیر آلمان در تهران، طی سخنان کوتاهی بر تعاملات فرهنگی میان دو کشور آلمان و ایران تاکید کرد و گفت: بعد فرهنگی و فرهیختگی، دلیل اصلی گردهمایی امروز است. ابعاد فرهنگی در گستره‌ی روابط ایران و اروپا، و ایران و آلمان، اهمیت به‌سزایی دارد و می‌تواند در مقابل ابعاد سیاسی قرار گیرد. امروز نمایندگان سه کشور آلمانی زبان این‌جا حضور دارند، تا درباره‌ی کتاب و فرهنگ گفت‌وگو کنند. علاقه به زبان آلمانی در ایران بسیار زیاد است، و این باعث تبادل دانشجو و دیگر رویکردهای فرهنگی در حوزه‌ی زبان آلمانی شده است؛ و ما سعی می‌کنیم ابعاد این ارتباط فرهنگی را گسترش بدهیم. از نمایندگان کشورهای سوییس، آلمان و اتریش که ملزومات این گفتگوی فرهنگی را فراهم آورند، تشکر می‌کنم.


مفهوم زندگی، در خنده‌ی دخترک
حسینی‌زاد، مترجم آثار آلمانی، ضمن اشاره‌ی کوتاهی به پیشینه‌ی برگزاری این نشست‌ها، داوید واگنر از آلمان را به تفصیل معرفی کرد. وی، گفت: پیشنهاد برگزاری این مراسم، چهار سال پیش از سوی بخش فرهنگی سفارت آلمان ارائه شد. من در برخی از آن‌ها حضور داشتم و امیدوارم شهر کتاب بتواند به عنوان یک پایگاه برای ادبیات آلمانی مطرح شود، چراکه فقدان آن در ایران کاملا شفاف است.
حسینی‌زاد، افزود: واگنر، در حوزه‌های داستان‌کوتاه، رمان و نقد هنری فعالیت می‌کند. او در رشته‌ی ادبیات و تاریخ هنر تحصیل کرده است. اولین رمان واگنر، با عنوان «شلوار کبودرنگ من» در سال ۲۰۰۰ منتشر شد. این رمان درباره‌ی دوران کودکی وی، طی دهه‌های هفتاد و هشتاد قرن گذشته است. پس از آن، در سال ۲۰۰۲، یک مجموعه داستان و مجموعه‌ای از اشعار واگنر منتشر شد. او از ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۱ در بخش فرهنگی روزنامه‌ی فرانکفور‌تر مطالبی منتشر کرده است. سال ۲۰۰۹ رمان دیگری از واگنر با عنوان «چهار سیب» منتشر شد، که بلافاصله در لیست کتاب سال آلمان قرار گرفت. رمان «بچه صحبت می‌کند» نیز پس از آن منتشر شده است. واگنر دچار نوعی بیماری هپاتیت است؛ این مساله، به موضوع رمان دیگر وی به نام «زندگی» بدل شده است که امروز بخش‌هایی از آن را خواهد خواند.
وی، به متنی نقادانه، درباره‌ی رمان زندگی، اشاره کرد و بخش‌هایی از آن را خواند: «داوید واگنر هم مثل قهرمان اصلی کتابش از کودکی مبتلا به هپاتیت خود ایمن بود، حالا هم با کبد جدید پیوندزده زندگی می‌کند. قبل از شروع رمان جمله‌ای آمده است: ‌ «همه چیز دقیقا همانطور بود، اما کاملا متفاوت.»
واگنر گزارشی می‌دهد، از روند بیماری‌اش، که به تدریج، بیمار را از درون مسموم می‌کند. گزارشی می‌دهد از نجاتش با پیوند یک عضو و از افکارش. او سال‌های سال با فکر مرگ، زندگی کرده و حالا ناگهان با مرگ رو در رو شده است. بیست و پنج سالی دارو مصرف کرده و تا زمان بستری شدن در بیمارستان هم زندگی معمولی خود را داشته است؛ بعد متوجه می‌شود که با کبد خودش نمی‌تواند به زندگی ادامه دهد و دفعتا کسی به او تلفن می‌کند: اهدا کننده‌ای داریم مناسب برای شما. دوباره باید به بیمارستان برود؛ به توان‌بخشی برود؛ دچار افسردگی می‌شود، بعد شور زندگی بر او مسلط می‌شود و بعد ترس این‌که بدن عضو خارجی را قبول نکند؛ اگر قبول کند چه؟ با تغییر بیوشیمی بدنش، آیا او هم آدم دیگری می‌شود؟ که بود که جانش را نجات داد؟ برای راوی یک چیز مهم است، یک چیز که افکار سیاه را دور می‌کند، دخترش. «دخترک گاهی بیدار می‌شود، می‌خندد و خوش است که هست.»
دختر نقطه مقابل تمام مرد‌ه‌هایی است اکه در این رمان رفت و آمد می‌کنند، مادر، رفیقه، پدربزرگ، هم‌اتاقی‌های بیمارستان. در این رمان صدا و لحن خاص داوید واگنر را می‌شنویم، تپشی دور و اندوهگین از گذشته‌ها، گذشته‌ای پر از ناکامی، اما با لحظه‌های خوش‌بختی یک زندگی پربار. «وقتی صدای روایت کردن خودت را می‌شنوی یعنی هنوز زنده‌ای.»
در رمان زندگی هم، موضوع سر نجات خود است با گفتن و نوشتن. به این ترتیب ادبیاتی خلق شده بزرگ و تاثیرگذار، ادعانامه‌ای بر این زندگی که می‌تواند در خنده‌ی دخترکی مفهوم خود را پیدا کند.»
در ادامه، داوید واگنر، ضمن اشاره‌ای کوتاه، انگیزه‌ی خود از نوشتن رمان زندگی را بیان کرد و سپس به خواندن بخش‌هایی از آن پرداخت. واگنر تصریح کرد: زندگی، داستان مردی است که در حقیقت می‌باید می‌مرد، اما او زنده است، فکر می‌کند، می‌‌اندیشد و تجربه می‌‌کند. او طی یک اتفاق از بیماری می‌رهد و اقبال زندگی دوباره می‌یابد، و این همه انگیزه‌ی من از نوشتن این اثر است.

قوس در پیخ و خم تاریخ!
پس از خوانش رمان زندگی، حسینی‌زاد، به معرفی سابینه گروبر پرداخت: او در مران ایتالیا، که پیش‌تر بخشی از اتریش بوده، متولد شده است. گروبر، تابعیت ایتالیایی دارد، اما نویسنده‌ای اتریشی محسوب می‌شود. او بین سال‌های ۱۹۸۸ تا ۱۹۹۲ در دانشگاه ونیز و در رشته‌ی تاریخ و علوم سیاسی تحصیل کرده است. گروبر از سال ۲۰۰۰ به نویسندگی اشتغال دارد و ساکن وین است. گروبر ژانرهای مختلف ادبی، از جمله داستان، شعر و نمایشنامه را تجربه کرده است. او موفق به دریافت جوایز متعددی شده است؛ اولین آن‌ها به سال ۱۹۸۵ و آخرینشان به سال ۲۰۰۹، بوده است. رمان دلتنگی یکی از معروف‌ترین آثار وی است.
حسینی‌زاد، متنی را درباره‌ی این رمان، برگرفته از روزنامه‌ای اتریشی، خواند: «رمان دلتنگی، یک رمان در رمان است. سابینه گروبر رمانی در هم تنیده و هنرمندانه خلق کرده است، رمانی که خواننده را می‌برد به قلب جنبه‌های گوناگون تاریخ قرن بیستم و پیچیدگی‌های سیاسی آن. با این رمان که روایتی عینی را بازگویی می‌کند و از مرزهای یک رمان فرا‌تر می‌رود، سابینه گروبر در صف اول نویسنده‌های اتریشی جای گرفته است. گروبر یک داستان‌سرا و روایت‌کننده است، که مطلب کم نمی‌آورد، اما آن مهارت هنری که به کمک آن، گروبر مطالب و مواد خود را تنظیم می‌کند و خرده تصویرهای بسیاری را در ذهن خواننده به تصویری کامل در می‌آورد، از او نویسنده‌ ساخته است. گروبر به خواننده اطلاعاتی می‌دهد و نمی‌دهد، نشانه‌هایی می‌دهد و بعد آگاهانه خواننده را گمراه می‌کند، خواننده مجبور می‌شود تا در برداشت‌هایش تجدیدنظر کند و این شیوه‌ی استادانه‌ی اوست.
گروبر، پس از اشاره‌ای اجمالی به طرح داستانی خود، بخشی از رمان دلتنگی را خواند. وی تصریح کرد: این داستان به مقاطعی پس از جنگ جهانی اول در ایتالیا اختصاص دارد. دلتنگی، داستان زنی را بازگو می‌کند که به دنبال یافتن کار و رویارویی با پارتیزان‌ها، به مشکلات متعددی دچار می‌شود. مخاطب از ورای این اتفاقات، با گذشته درگیر می‌شود.

نقطه‌ای محوری در ادبیات آلمانی!

در انتهای این نشست، نوبت به داستان‌خوانی فرانتس هولر از سوییس رسید. حسینی‌زاد ضمن تاکید بر این‌که سخن گفتن درباره‌ی وی، دشوار است، شرحی کوتاه از زندگی و فعالیت‌های ادبی هولر ارائه کرد: او متولد ۱۹۴۳ در سوییس است. هولر تحصیلاتش را در رشته‌ی زبان و ادبیات آلمانی و همچنین زبان‌های رومانی‌تبار در دانشگاه زوریخ آغاز کرده است. او در ۱۹۶۵، اولین برنامه‌ی مستقل خود به عنوان کابارتیست را اجرا کرد، و در آن به موفقیت دست یافت. موفقیت باعث شد، هولر تحصیل را‌‌ رها کرده و به ادبیات بپردازد. وی آثار بسیار زیادی در حوزه‌های مختلف ادبی نوشته است. کارهای هولر از مشاهدات دقیق روزانه آغاز می‌شوند و سرانجام به نوعی به پوچی می‌رسند. او جوایز ادبی متعددی گرفته است؛ از آن‌جمله می‌توان به جایزه‌ی کتاب کودکان و نوجوانان سوییس، جایزه‌ی هنر شهر زوریخ و دکترای افتخاری دانشگاه فرایبورگ اشاره کرد. در حوزه‌ی داستان و رمان، بین سال‌های ۱۹۶۷ تا ۲۰۱۳ سی و پنج عنوان از هولر چاپ و منتشر شده است. هولر فعالیت در زمینه‌ی کتاب کودک را نیز از ۱۹۷۸ آغاز کرده است و تا ۲۰۱۱ بیست و سه عنوان کتاب از وی منتشر شده است. تعداد نمایشنامه‌های هولر از ۱۹۶۸ تا ۲۰۱۱، شانزده عنوان است.
وی، در انتها، قسمت‌هایی از زندگی‌نامه‌ی هولر به قلم خودش، را خواند: متولد ۱۹۴۳، روز اول مارس. آن اول‌ها که از من می‌پرسیدند، همیشه می‌گفتم بیل توی بیمارستان، حتا مادرم به من نشانش داده بود؛ امروزه شده است یک مرکز فرهنگی؛ شاید هم‌‌ همان وقت تولد، یک چیزی از خلاقیت فرهنگی از من تشعشع می‌کرد. اما واقعیتی که من تازه موقع تولد اولین پسرم درک کردم، نشان می‌دهد که این اطلاعات فی‌نفسه، درست یا غلط، آدم آن‌جایی متولد می‌شود که والدینش وقت تولد ساکن هستند. اگر این‌طور باشد من در زولوتون به دنیا آمده‌ام، اما زمانی متوجه این موضوع شدم که روی نقشه‌ی ادبیات سوییس، یک عکس گذرنامه‌ای خیلی کوچک خودم را گذاشته بودند. بعد فکر کردم امکان ندارد این‌جا را از دست بدهم، خلاصه متولد بیل، و چهار ساله بودم که با والدینم به شهر دیگری نقل مکان کردیم. البته خیلی بهتر بود که پدر و مادر آن بچه‌ی چهارساله را در همان‌جا، جا می‌گذاشتند. از آن به بعد در شهر جدید بزرگ شدم، دیپلم دبیرستان را گرفتم و پنج ترم دانشگاه در زوریخ، در رشته‌ی آلمانی و زبان‌های رمانی‌تبار؛ ۱۹۶۵، اولین برنامه‌ی تک‌نفره‌ی موسیقی و ادبیاتی را اجرا کردم، از آن پس فقط ادبیات و کابارتیست در زوریخ.
هولر پس از خواندن چند داستان کوتاه، در اهمیت این گونه‌ی ادبی گفت: آن‌چه همیشه مرا تحت تاثیر قرار داده، داستان کوتاه است، چراکه نوری می‌اندازد به مفهومی خاص و دیگر چیز‌ها را تاریک می‌کند. در ادبیات آلمانی این نقطه‌ای محوری است.

 

http://www.bookcity.org/detail/4466