تنظیمات | |
قلم چاپ | اندازه فونت |
آیدین فرنگی: اگر از مطالعهی رمان «بامزه در فارسی» نوشتهی «فیروزه جزایری» لذت برده باشید، به گمانم از کتاب «روستای ما» (دهکدهای در آناتولی؛ یادداشتهای یک معلم روستا) نیز خوشتان خواهد آمد. نوشتهی جزایری نقبی است طنازانه به زندگی خانوادهی ایرانی مهاجری که در آمریکا سکنی گزیده و کتاب «محمود ماکال» (محمود مَقال) یادداشتهای سادهی معلم جوانی است که مشاهدهها و تجربههایش را از زندگی روستایی و تدریس در دبستان روستا، تقریباً با کمترین میزان تخیل، به روی کاغذ آورده است. صدالبته محل وقوع ماجراهای کتابِ نخست، شهرهای آمریکاست و کتاب دوم در ردیف ادبیات روستایی ترکیه طبقهبندی میشود. در دل ماجراهای تلخ و رنجباری که ماکال از زندگی روزمرهی ساکنان دهکدهای در آناتولی نقل میکند، گاه، خاصه در نیمهی دوم کتاب، چنان طنزی رخ مینماید که حس میکنیم با اثری صرفاً طنزپردازانه روبهرو هستیم. برای نمونه در بخش «مشاجرهها و زدوخوردها» میخوانیم: «سگِ "قندعلی" با سگِ "آقا رجب" به هم میپرند. در یک چشم به هم زدن قیامت به پا میشود. دو طرف چنان فحشهای آبنکشیدهای به هم گفتند که به عمرم نشنیده بودم. طبیعتاً هنر دعوا در همین است؛ هر کس بتواند فحشهای رکیکتر و بیشتری بدهد، در مرافعه پیروز خواهد شد. البته هنر در این است که فحش را با نعره نثار طرف بکنند تا جایی که رگهای گردن سیخ بایستد و گلو بگیرد. در این گونه موارد روستاییها جمع میشوند و هیزمبیار معرکه میگردند. بعد از فحش و ناسزا، نوبت به پنجهبوکس و چاقو و حتی تپانچه میرسد. زنها و بچهها هم از یک طرف همدیگر را سنگباران میکنند. آنهایی که به عنوان تماشاچی یا به بهانهی جدا کردن دو طرف وارد معرکه شدهاند، گاه طرف این یکی و گاه طرف آن یکی را میگیرند. ... آقا رجب شلیک میکند و قندعلی قمه میکشد. جنگ به اوج میرسد... تعداد زخمیها معلوم نیست. روز بعد هست و نیست خود را باید بفروشی، رشوه بدهی یا در محکمه این در و آن در بزنی و از این اتاق به آن اتاق، و حاصل: هم، ضرر مالی و هم ضرر جانی. حالا موضوع چه بود؟ قندعلی وقتی سگها را از هم جدا میکرده، اول سگ رجب را زده است!» (ص ۹۱)
«دهکدهای در آناتولی (روستای ما) را پیشاهنگ یکی از جنبشهای نوین ادبی ترکیه دانستهاند؛ جنبشی که از سالهای ۱۹۵۵ با پرداختن به حقایق تلخ زندگی مردم زحمتکش آغاز شد و امروز هم ادامه دارد.» (نوشتهی پشت جلد کتاب)
«بعضی از منتقدین، ماکال را برزخنشین ادبیات سنتی و رمانتیک و ادبیات پویا و متعهد ترکیه دانستهاند که نویسندگانی چون طالب آپآیدین، فقیر بایکورت و دورسون آقچام از پی وی آمدهاند. حتی غول ادبیات معاصر ترکیه، یاشار کمال، فضل تقدم را ازآنِ ماکال دانسته و گفته است: «من بعد از محمود ماکال، خود را اولین روستایی رماننویس میدانم.» (مقدمه، ص ۶)
نبود انطباق بین مضمون کتابهای درسی دانشآموزان روستایی با شرایط عینی زندگی ایشان از جمله دغدغههای نویسنده است. چنین اعتراضهایی را در ایران نیز، تقریباً همزمان با نگارش این کتاب، سراغ داریم. ماکال نوشته است: «یادم نرفته بگویم موقع تدریس الفبا، جملهی "بابا برای من عسل خرید" را که گفتم، از پنجاه و شش بچه فقط یک نفر عسل دیده بود؛ آن هم وقتی به ده دیگری رفته بود، آنجا دیده بود. یک مرتبه زیر باران سؤال گیر کردم: آقا! عسل شبیه اسب است؟ مثل بره است؟» (ص ۲۱) مواردی شبیه این مضمون را در ایران، در یادداشتهای «صمد بهرنگی»، در کتاب «کندوکاو در مسائل تربیتی ایران» میتوان سراغ گرفت.
توصیههای بهداریِ بخش نیز برای کاهش مرگ و میر ناشی از بیماریهای زمستانی در نوع خود جالب توجه است. در روستایی که تپاله به اندازهی کافی برای سوخت زمستانی موجود نیست، مردم جز لباسهای مندرس چیزی به تن ندارند، از پوشیدن کفش محرومند و از تغدیهی سالم بیبهره، دستورالعمل ادارهی بهداشت هیچ انطباقی با شرایط عینی زندگی ندارد: «به والدین توصیه شود بچهها را گرم نگاه دارند؛ بگذارند توی رختخواب استراحت کنند؛ داروهای ضدسرفه بدهند تا عرق کنند؛ حولهی گرم روی سینه و شکم بچهها بگذارند؛ شیر و غذاهای گرم و مقوی به آنها بدهند.» (ص ۱۶)
نویسنده در صفحهی ۶۶ کتاب به موضوع یارانههای روستایی پرداخته و نوشته است: «دولت اعلام کرده از طریق بانک کشاورزی بین روستاییان بذر تقسیم خواهد کرد. نوبت دهکدهی ما دوشنبه است.» (ص ۶۷) در دهکده جار زده میشود مردم سجل و عکسهایشان را آماده کنند که فردا صبح موعد حرکت دستهجمعی به سوی شهر است. عصر، اهالی در خانهی کدخدا جمع میشوند و موضوع سخنشان چیزی نیست جز اندک بودن مقدار بذری که قرار است دولت بین روستاییهای تقسیم کند: «برای هر کس تقریباً سه کیلو میرسد... والله که به یک شب راه رفتن نمیارزد.» (ص ۶۷) یکی از روستاییها شروع به جانبداری از دولت میکند و خیلیها میگویند: «میگیریم و همانجا میفروشیم و خرج میکنیم و برمیگردیم.» (ص۶۸) اما نتیجه: «کسانی که برای گرفتن بذر به شهر رفته بودند، دو روز بعد برگشتند. از میان آنهمه، فقط چهار نفر با خود بذر آوردند. بقیه همانجا فروخته و خرج هزار و یک بدبختی و بیچارگی خود کردهاند. میگویند: خدا سایهی این دولت را از سر ما کم نکند. باز همین را میدهد. اگر بذر برایمان نماند، لااقل وصلهی یکی دو گرفتاریمان شد.» (ص ۶۹)
البته قرار نیست از خواندن سراسر کتاب ماکال احساس کنید با اثری طنزآمیز روبهرو هستند. گاه کتاب مطلقاً تلخ و تیره است و هیچ نشانی از طنز در ورای سطرهایش دیده نمیشود. به عنوان نمونه به مورد زیر توجه کنید: «در این طویله که حمام میکنم، ده رأس حیوان وجود دارد. سنگ بسیار کثیفی در یک گوشه افتاده. باید روی آن بنشینی و در حالی که حیوانات به تو خیره شدهاند خودت را بشویی. پایت یک وجب توی کثافت فرو رفته، دمپایی فایدهای ندارد؛ زیرا توی لجن و گل، چنان فرو میرود که درآوردنش با خداست. اگر چراغ به دست بگیری و تمام ده را بگردی، یک تکه تخته نمیتوانی پیدا بکنی تا وقت شستوشو رویش بنشینی. ناچار باید پابرهنه توی آنهمه کثافت خودت را بشویی.» ( ص ۸۲)
پژوهشگری به نام «نسیلخان کاباکلی» در مجلهی «ترکیش اِستادیز» (مطالعات ترکی) زمستان ۲۰۱۲، کتاب «روستای ما» را اثری اتنوگرافیک دانسته است. در وبسایت «انسانشناسی و فرهنگ»، در مطالبی که «قاسم حسنی» گردآورده، در تعریف اتنوگرافی میخوانیم: «اتنوگرافی به عنوان یک روش نوعاً به کار میدانیای (مشخصاً مشاهدهی مشارکتی) اطلاق میشود که توسط پژوهشگری که در میدان فرهنگی زندگی میکند، با آنهایی که مورد مطالعه قرار میدهد، مطالعات خود را پی میگیرد (John van maane 1996). اتنوگرافی به طور تحتاللفظی یعنی تصویر کردن مردم. اتنوگرافی توصیف نوشته شدهای از فرهنگ خاص، رسوم، عقاید و رفتار است که مبتنی بر اطلاعات جمعآوری شده از طریق کار میدانی باشد (ماروین هریس و اورنا جانسون ۲۰۰۰). اتنوگرافی هنر و علم توصیف کردن گروه یا فرهنگ است. توصیف شاید از یک گروه قبیلهای کوچک در یک سرزمین دور باشد یا حتی یک گروه در حومه شهری از طبقه متوسط (دیوید فیتومن ۱۹۹۸).»
اگرچه ماکال پس از این کتاب چندین اثر دیگر نیز نوشت، اما بنا به اذعان تمام منتقدان، نخستین کتابش شاهکار اوست. «روستای ما» نه فقط نویسندهی هیجده سالهاش را به شهرت و افتخار رساند، که چندی طعم سلولهای زندان را نیز به وی چشاند. از دیگرسو «سیاستپیشگانی که ماکال تشت خیانت آنها را از بام بلند رسوایی به زمین کوبیده بود، تا آنجا پیش رفتند که نام روستایی را که این فریاد از آن بلند شده، عوض کردند!» (ص ۷)
خوانندهی ایرانی، به شرط داشتن تجربهای هرچند گذرا از زندگی روستایی، در هر سن و سالی که باشد، به نوعی با ماجراهای روستای «چیملی» احساس قرابت خواهد کرد. وضعیت بهداشت، آموزش، کشت و زرع، موقعیت زنان، خانهها و کوچهها، شرایط دامپروری، نوع پوشش، مناسبات اجتماعی، خرافهها و دهها موضوع دیگری که «روستای ما» به آنها پرداخته است، برای مخاطب ایرانی نه فقط ناآشنا نخواهد بود که به تجربهها و مشاهدههای شخصیاش نیز شباهت خواهد داشت. در پشت جلد کتاب میخوانیم: «اگر استقبال غربیان از این کتاب از آن جهت بود که صحنههای آن را غریب و دور از باور مییافتند، استقبال شرقیان از آن جهت بود که تصویر زنده و گویایی از زندگی خود را در آن میدیدند.» این کتاب پیش از آنکه به فارسی برگردانده شود، به زبانهای انگلیسی، آلمانی، فرانسوی، روسی، ایتالیایی، بلغاری، رومانیایی، عبری و... نیز ترجمه شده است.
در پایان بایسته است به ترجمهی روان مترجمان دانشمند کتاب نیز اشاره کنیم. به جز مواردی اندک، بوی ترجمه از اثر به مشام نمیرسد و سراسر کتاب پر است از ظرائف و اصطلاحات فارسی که به جای برگردان لفظ به لفظ، استادانه به کار رفتهاند. برای نمونه به سطرها زیر توجه کنید: «عیب اجاق این است که نزدیکش بنشینی میسوزی و دورتر بایستی میچایی. روستاییها میگویند: پیش رویت گندم تاب میده، پشت سرت خرمن باد میده. سوز و سرما بیداد میکند. از قدیم گفتهاند: چله که از راه میرسه، بیل و کلنگ تو آتشه.» (ص ۱۳) «عجب روزگاری است روزگار ما. کارها بس شگفتآور است در روزگار ما. مردمانِ شسته و پاکیزه در گرمابهاند، اما چرکینجامگانِ آلودهتن دسترسی به حمام و آب ندارند. کسانی در اوج شادخواری و رفاه و دیگرانی در تنگدستی و شکنجهگاه. شبانان، خود را در کپنکها پیچیده و متنعمانِ سیر بر بساط لذت و عشرت آرمیده. فقر و گرسنگی قامت شمشاد بسیاری را خم کرده. تنی چند سپیدبخت و کامران و گروهی بسیار، تیرهروز و نالان...» (ص ۱۷۹)
مطالعهی «روستای ما» که نویسندهاش نیز اصراری بر رمان نامیدن آن ندارد، علاوه بر علاقهمندان آثار ادبیات روستایی، برای پژوهشگران حوزههای مردمشناسی و نیز پژوهشگران عرصهی توسعه نیز جذاب خواهد بود. شصت سال پیش وضعیت زندگی در آناتولی چگونه بود و امروز چگونه است؟ پاسخ نیمهی نخست پرسش فوق را در کتاب «روستای ما» خواهید یافت.
روستای ما را زندهیاد «رضا انزابینژاد» و «علیاکبر دیانت» از ترکی به فارسی برگرداندهاند و سومین چاپ آن را نشر «آیدین» در تبریز عرضه کرده است. کتاب ۱۸۲ صفحه دارد و قیمت آن پنج هزار تومان است.