تنظیمات
قلم چاپ اندازه فونت
نسخه چاپی/شهر کتاب
تاریخ : پنجشنبه 4 شهریور 1389 کد مطلب:462
گروه: یادداشت و مقاله

ناگه غروب کدامین ستاره؟

بیست سال از غروب اخوان‌ثالث گذشت.

شیما زارعی: بیست سال است که در خواب «زمستانی‌»‌ای که خود سروده، خفته است. دیگر «لحظه‌ی دیدار» نزدیک نیست و «دریچه‌»ها یک به یک بسته شده‌اند. می‌گویند «آن»ِ ادبی از شعرها رخت بربسته است و شعر شده به تصویر کشیدن دم‌دستی‌ترین پدیده‌های زندگی، تعهد اجتماعی کم‌رنگ شده، شاعران بیش‌تر معطوف شده‌اند به دنیای درون، زبان دیگر شاعرانه نیست و دیگر کسی برای سرودن به فخامت زبانی‌اش نمی‌اندیشد.

با تمام اتفاقاتی که مسیر شعر نو را به دیگر سو کشیده است، هنوز او در قله ایستاده، هنوز هم اشعارش را می‌خوانند، با «زمستان» تلخش روزهای ناکامی را شب می‌کنند، «آخر شاهنامه» در انتظار «قاصدک»ی هستند که پیامی سرخوشانه برای‌شان بیاورد و تمام کند همه‌ی پایان‌های ناخوش را. اگر «گرگ هار» هم کمین کند در انتظاری «مرد و مرکبی» هستند که وارهاندشان از «مرثیه‌»سرایی‌های دامن‌گیر.

بیست سال است که «مهدی اخوان‌ثالث»، شاعر زبان‌ورزی‌های کهن ما، رخ در نقاب خاک کشیده و با این حال هنوز هم در کتاب‌فروشی‌های کوچک و بزرگ این شهر، آثارش دست به دست می‌چرخد. این نسل می‌کوشد دیریابی‌ها و دشواریابی‌های‌اش را بر خود هموار کند تا دریابد راز شاعری را که «قصه‌ی شهر سنگستان» را از نو روایت کرد.

 

می‌ترسم ای سایه، می‌ترسم ای دوست
 می‌پرسم آخر بگو تا بدانم
نفرین و خشم کدامین سگ صرعی مست
این ظلمت غرق خون و لجن را
چونین پر از هول و تشویش کرده ست؟
 ای‌کاش می‌شد بدانیم
 ناگه غروب کدامین ستاره
ژرفای شب را چنین بیش کرده ست؟
هشدار ای سایه ره تیره‌تر شد
 دیگر نه دست و نه دیوار
 دیگر نه دیوار نه دوست
 دیگر به من تکیه کن، ای من، ای دوست، اما
 هشدار کاین‌ سو کمینگاه وحشت
و آن‌سو هیولای هول است
 وز هیچ‌ یک هیچ مهری نه بر ما
ای سایه، ناگه دلم ریخت، افسرد
ای‌کاش می شد بدانیم
 ناگه کدامین ستاره فرو مرد؟

(بخشی از شعر ناگه غروب کدامین ستاره)

http://www.bookcity.org/detail/462