تنظیمات | |
قلم چاپ | اندازه فونت |
هادی مشهدی: کتاب «تاریخ، تمدن و فرهنگی ایران در عصر آل بویه»، نوشتهی صادق حجتی، به همت نشر پارسه، در ۱۱۰۰ نسخه، منتشر شده است. در این کتاب، زیرساختهای تاریخی، سیاسی و فرهنگی ایران در عصر آل بویه، طی دو بخش و پانزده فصل، تبیین و تشریح شده است. «شکل گیری و قدرت یابی»، «آل بویه در اوج قدرت» و «افول دولت بویهی» مباحث کلی مطرح در این اثر هستند.
کتاب تاریخ، تمدن و فرهنگ ایران در عصر آل بویه، سهشنبه ۲۷ خرداد در مرکز فرهنگی شهر کتاب، نقد و بررسی شد. در این نشست، مؤلف و علی بهرامیان حضور داشتند.
مؤثر، اما مغفول!
حجتی، ضرورت پرداختن به سلسلهی آلبویه را تبیین و در اینباره تصریح کرد: ما دین بزرگی نسبت به سلسلهی آل بویه داریم. در اینباره باید یاد کنم از زندهیاد دکتر پرویز رجبی؛ او میگوید: لقب «کبیر» را به چند تن از شاهان آل بویه بدهکاریم. به زعم من این لقب شایستهی عضدالدوله هست، اگر بر دیگران نباشد؛ او به معنای دقیق کلمه کبیر است و این معنا را در همهی جوانب زندگیاش اعم از دانشدوستی، سیاست و کشورداری میتوان یافت؛ اما ما توجه کافی به این سلسه نکردهایم. غالب آثاری که در باب این سلسله نوشته و چاپ شده است، بسیار قدیمی و اندک هستند. بیشتر تحقیقات و پژوهشهای تازه، ذیل آثار دیگر و بررسی تاریخ عمومی ایران صورت گرفته است. من در تأملاتم دریافتهام که به طور معمول، مشاهیر ما مهجور واقع شدهاند. این آسیب در تمامی رشتههای فرهنگی، ادبی، هنری و هم تاریخی وجود دارد. آل بویه نیز دچار آن شده است. من در حین نوشتن این کتاب دریافتم که نکات بسیار ریز، اما دقیقی از چشم بسیاری از محققان دور مانده است.
مؤلف کتاب تاریخ، تمدن و فرهنگ ایران در عصر آل بویه، کم و کیف اثر خویش را اینگونه ارزیابی کرد: زندهیاد باستانی پاریزی، نقد از خود را با واژهی «خود مشتمالی» تعبیر میکند و من ترجیح میدهم دربارهی این کتاب چنین رویکردی داشته باشم. باید اعتراف کنم که این کتاب، پژوهشی جامع نیست، همهچیز دربارهی آلبویه در آن بازتاب نیافته است، کما اینکه امکانات من نیز خیلی محدود بوده است.
حجتی افزود: شخصیتهای فرهنگی و علمی بسیاری در حوزههای مختلف، اعم از نجوم، علوم طبیعی، تاریخ، ادبیات و چون آنها در این دوره بودهاند که نمیتوان ظهورشان را اتفاقی دانست. حمایتهای این سلسله از رویکردهای علمی و فرهنگی، مولد ظهور شخصیتهای بزرگ در این حوزهها بوده است؛ بهطور مثال میتوان به ابوحیان توحیدی اشاره کرد؛ او در آخر عمرش مطابق برخی رسوم صوفیه، کتابهای خود را سوزانده است، اما کتاب الامتاع و المؤانسة، یکی از آثار باقی ماندهی اوست که در معرفی آل بویه، اهمیتی به سزا دارد. شاید مهمترین هدف این کتاب نیز جلب توجهات به این سلسه بوده است.
وی، در انتها بر ضرورت پرداختن به تاریخ آل بویه تأکید کرد و افزود: در اینباره، ارائهی تعبیری عامیانه خالی از لطف نیست؛ پیش از انقلاب به واسطهی تأکید بر مسائل ملی، آل بویه مغفول واقع شد و پس از انقلاب به واسطهی تاکیدات دینی و مذهبی. آلبویه، سنتها و ساختارهایی را در دولتهای اسلامی بنیانگذاری کرده است که آنها در عمل، همچنان حفظ شدهاند؛ از آنجمله میتوان فراهم کردن نهادهایی چون «عمارت» را مثال زد. دربارهی ایندست نهادها و ساختارها میتوان پژوهشهای مفصلی صورت داد. سرآخر امیدوارم تلاش محدود من فضای مناسبتری برای پرداختن به این حوزه فراهم آورد.
تفکیک اسلام از قوم و زبان عرب
بهرامیان، واژهی «مسکین» را تعبیر مناسبی در شرح وضعیت تاریخ و تاریخنگاری در ایران امروز دانست و در تبیین این معنا گفت: مسکین، نه به این معنا که کتابهای تاریخی نوشته نمیشود، بلکه تأثیر روح علمی و کاربرد روشها و شیوههای تازه در آنها محدود است. غالب آثار تازه دچارند به وصفیات و آنچه معمول تاریخنگاریهای پیشین بوده است. ما در روزگار فعلی، نسبت به گذشته، متأثر از مسموعات و کلیات هستیم و کمتر جزئیات را مدنظر داشتهایم و لذا تحقیقات درستی صورت ندادهایم، حتا تاریخنگاریهای نزدیک به روزگار فعلی، بسیار اندک و محدود است. تحقیقات و مطالعات در حوزههای مختلف تاریخ معاصر نیز غالبابه نزاعها و مجادلات گروههای مختلف اختصاص یافته است؛ اما تاریخ باستانی ایران، بهواسطهی اهتمام غربیها به این حوزه از وضعیت مطلوبتری برخوردار است.
وی تاکید کرد: حال آنکه ایرانیها، در حوزهی تاریخنگاری، در گذشته (از ۱۲۰۰سال پیش)،میراثی شگفت دارند که میتوان دربارهی آن، کتابها نوشت. کافی است الفهرست، نوشتهی ابن ندیم را بررسی کنیم، تا رویکرد ایرانیها در این حوزه را دریابیم؛ اگر ذیل اخبار او را تا قرن چهارم بررسی کنیم، با اخبار بسیار زیادی مواجه میشویم که نقش ایرانیها در این حوزه را روشن میکند. متعاقب این ارجاع میتوان دریافت که حتا سیرهنویسی در بین ایرانیها رواج داشته است و اولین آنها در حیطهی زندگی پیغمبر، به همت یک ایرانی، محمد ابن اسحاق، نگاشته شده است. نسلهای بعدی مورخان از جمله طبری، واقدی،یا مدائنی، کارهای پراهمیتی در حوزهی تاریخنگاری صورت دادهاند، که میباید مدنظر محققان و تاریخنگاران واقع شوند. تمام حوادث پس از اسلام در حوزهی خلافت، نیز تحت تأثیر تاریخنگاری ایرانیها بوده است.
بهرامیان، شرح نکاتی در چگونگی تحقق این امر را ضروری دانست و افزود: در این میان چندین نکته حائز اهمیت است؛ مهمترین آنها چگونگی رواج زبان عربی است که امروز مورد سؤال واقع شده است. توضیحات و توجیهاتی در اینخصوص وجود دارد، اما به اعتقاد من مهمترین کاری که در اینباره صورت گرفته، این است که محققان و دانشمندان و تاریخنگاران ما، زبان عربی را از آن خود کردهاند. اگر ایرانیها را از بان عربی حذف کنیم، تقریباً چیزی از آن نمیماند. از اینروی تمام ایندست آثار، حافظ میراث ایران هستند. میباید تاکید کنم، مقدار زیادی از آنچه ما به عنوان تاریخ و فرهنگ ایران میشناسیم، در زبان عربی محفوظ است، و این کاری است که ایرانیها کردهاند. انواع و اقسام کتابهایی که در صرف و نحو و کلام، به همت ایرانیها، نوشته شده است، اگر نمیبود چیزی از زبان عربی باقی نمیماند.
وی، برخی از مختصات تاریخنگاری در اعصار پیشین را تشریح، و در اینباره گفت: تاریخنگاران پیشین، بهطور عمده در قرن اول و دوم، پیش از آل بویه، برای نوشتن تاریخ از کلمات و عبارتی موجز استفاده میکردند، که تکتک آنها حامل معانی مهمی بوده است، چراکه آنها دچار ضیق وقت بودهاند؛ کمبود امکاناتی دیگر چون کاغذ نیز این مساله را سبب میشد. کاغذ تقریباً از دورهی عباسیان در این حیطه وارد شده است و تا قبل از آن، تمامی اخبار و روایتها جنبهی شفاهی داشته است. با شکل گرفتن صنعت کاغذسازی، تمدن اسلامی، که ما تسامحا آن را به این نام میخوانیم، یکباره در حوزههای مختلف از جمله تاریخنگاری، شکوفا شد. در ملاحظهی نسخ خطی، در مقاطع تاریخی مذکور، درمییابیم که به واقع میراث ایرانیها در گسترهی تاریخنگاری به واقع شگفتانگیز است. به گمان من در دنیای قدیم، هیچ قومی به اندازهی ایرانیها تاریخنگاری نکرده است، حال آنکه بسیاری از آنها از میان رفته است.
بهرامیان ادامه داد: البته این بدان معنا نیست که ایندست آثار، خارج از فضای نقد قرار میگیرند، همهی آنها را میتوان نقد کرد. بهگمان من تحقیقات تاریخی، امروز باید منتهی به دریافت این مساله بشود که ایران در گذشته چگونه کشوری بوده است، چگونه مردمی در آن میزیستهاند و چون آنها. این همه با پرداختن به تاریخهای پیشین میسر میشود. میباید تک تک کلمات و کاربرد آنها را مدنظر قرار داد. به عنوان مثال در تاریخهای متعددی میتوان دید که کلمهی حلم و مشتقات آن بسیار به معاویه نسبت داده شده است، از سوی دوستان و هم دشمنان او؛ حتا عبدالله ابن عباس و حضرت امیر نیز این واژه را دربارهی او بهکار بردهاند؛ در کتابهای فرهنگ، حلم به معنای نرمخویی است، اما در اینجا باید بهنحو دیگری باشد؛ بر اساس مقالهای از نولدکه، در قرن اول،این واژه در مقابل جهل کاربرد داشته است؛ با توجه به این مطلب، روایتهایی که این صفت را به معاویه نسبت دادهاند، روشنتر خواهد شد؛در متن، میتوان به سیاستمدار و دانا و حکومتدار تعبیرش کرد؛واضح است که اگر این کلمه بر اساس معنای امروزین آن برگردان شود، تصویر شفافی از تاریخ ارائه نخواهد شد. از همین روی شکل بررسی تاریخهای کهن اهمیتی بهسزا دارد.
وی، جهت تنویرابعاد اهمیت و تأثیر آل بویه در تاریخ ایران، برشمردن برخی اقدامات سیاسی و اجتماعی آنها را ضروری دانست و تاکید کرد: آل بویه در واقع یکی از نخستین سلسلههای ایرانی است، که سعی در احیای شکوه گذشتهی ایران داشته است. از پس حملهی اعراب و فروپاشی امپراتوری ساسانی، ایرانیها هماره در پی بازگشت به وضعیت سابق بودهاند. این درست است که سازمان اداری بنی امیه برگرفته از ساسانیها بود و کارگزارانشان ایرانی بودند، اما ایرانیها در پی بازیافت گذشتهی خود بودهاند، و تحقق این امر احتیاج به فراهم کردن مقدماتی دشوار داشته است. در چگونگی صورت یافتن این هدف، دو نظریه وجود داشت: اول؛ باید اسلام را وانهاد و به وضعیت قبل بازگشت. دوم؛ میباید اسلام حفظ شود، اما خارج از ید قدرت آنها که آن را از دریچهای تنگ میبینند؛ میباید با وسعت دید بیشتری به آن پرداخت. مسلماً روش دوم توفیق بسیاری یافت. مصداق این رویکرد ابومسلم خراسانی است، و مصداق آن رویکرد دیگر، بابک خرمدین که توفیق نیافت.
بهرامیان افزود: ابومسلم و افراد دیگری چون او، شبکههای رازآمیزی تدارک دیدند تا رژیم بنیامیه را از درون تضعیف کنند، آنها از راهکارهای زیادی در تحقق این امر استفاده کردند، در واقع، کاری کردند که مسلمانان بپذیرند سقوط بنیامیه امری محتوم و یا اصلاً خدایی است. از آن پس ایرانیها در پی پایهگذاری هویتی تازه برای خود بودند. بنابراین میتوان تصور کرد، آنچه دولت صفوی، در تشکیل دولتی ملی صورت داد، متکی به سابقهای بیش از دویست ساله است که میتوان اقدامات آل بویه را یکی از موثرترین آنهادانست.
به زعم بهرامیان، برقراری پیوند بین تشیع و ایران، یکی از مهمترین و موثرترین اقدامات آل بویه، با هدف بازگشت ایران به شکوه پیشین خود بوده است. وی در اینباره تصریح کرد: آنها سعی کردند اسلام را از قوم عرب و زبان عرب منفک کنند. تحقق این امر هوشمندی زیادی نیاز داشت. آل بویه، میدانستند که تنها با اتکا به مذهب شیعه میتوان هم مسلمان بود و هم ایرانی.میتوان گفت خشونت صفویه در اشاعهی تشیع، در برخی نقاط ایران، نیز بهمنظور القای این معنا بوده است: با تشیع میتوان هم ایرانی بود و هم مسلمان. جالب توجه است که تشیع، اهداف سیاسی و اجتماعی ایشان را نیز تأمین میکرد. روح تسامح و تساهل در دولتهای ایرانی، متعاقب همین رویکرد فراهم شده است. بنابراین میباید به آلبویه به عنوان بنیانگذار هویت جدید ایرانی نگاه کرد. اینکه عضد الدوله لقب شاهنشاه به خود میدهد، موید این معنا است؛ نشان میدهد که او و اخلاف او میخواستند جایگزین ساسانیها باشند.این هدف، ضمن توجه ایشان به تصویری که مورخان قدیم از ایران صورت داده بودند، مهیا شده بود؛ آنها به نحوی تاریخ ایران را نگاشته بودند که همه حاکمان آن لاجرم میخواستند بر جایگاه ساسانیها بنشینند.
بهرامیان تاکید کرد: تحقیق در مورد آن ادوار تاریخی بسیار دشوار است. وجود انواع ماخذهای دیریاب، وجود کلمات و واژگانی موجز و مسائل دیگری چون آنها این مساله را سبب شده است. فریدون بدرهای در اینباره میگوید: سختترین رشتهی تحصیلی در اروپا، تاریخ ایران و اسلام در همین مقاطع است، چراکه یک دانشجو میباید شش زبان را امتحان بدهد تا پذیرفته شود؛ میباید اطلاعاتی بسیار جزئی و دقیق از منابع موجود بهدست آورد، تا بتوان نتیجه گرفت. بهنظر میرسد، از همین روست که پژوهشها و تحقیقات در اینباره بسیار محدود است.
وی، در انتها به نکاتی دربارهی کتاب مورد بررسی اشاره کرد. وی گفت: باید قدردان مؤلف این اثر بود. امروز کمتر کسی به ایندست موضوعات توجه میکند.تسلط یافتن به این ادوار تاریخی، بسیار دشوار است، بهویژه اینکه آموزش عالی در ایران افراد را بهنحوی پرورش نمیدهد که بتوانند به ایندست موضوعات بپردازند. من در مطالعهی این کتاب، دریافتم که اگر مؤلف بهرغم رجوع به منابع متعدد، میتوانست به منابع اصیل عربی رجوع کند، به حتم بیش از این موفق میبود. بهعنوان مثال، در اینصورت میتوانست تحقیقات بیشتری دربارهی نسبسازی آل بویه صورت دهد. یا چگونگی تأثیر شیعه بر پیشبرد اهداف این سلسله نیز میتوانست بسط بیشتری یابد.