تنظیمات | |
قلم چاپ | اندازه فونت |
آناهید خزیر: «مخزن الاسرار» نخستین گنجینه نظامی است که آن را پیش از چهل سالگی سروده است. این در زمانی است که نظامی جویای نام و آوازه بود و تمام تلاش خود را به کار می برد تا در سخن نوآور باشد و کار تازهای عرضه کند. نظامی میکوشید تا در مقابل خراسانیان، به ویژه «حدیقه» سنایی، عرض اندام کند. در نتیجه «مخزنالاسرار» سختترین منظومهی نظامی است. این دشواری بیش از همه در مقدمه آن، که در ستایش خداوند و پیامبر است، دیده میشود.
آنچه بازگو شد بخشی از سخنان دکتر حمیدرضا شایگانفر در پنجمین درسگفتارهایی درباره نظامی بود که به بررسی مخزنالاسرار نظامی اختصاص داشت و در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.
نگاهی به ساختار و محتوای « مخزن الاسرار »
نظامی در «مخزن الاسرار» سه قطعه را به ستایش خداوند اختصاص داده است: یک قطعه در توحید الهی و دو قطعه دیگر مناجات. در این مناجاتها او دست به نوآوری در زبان و خلق تصاویر جدید میزند. پس از این سه قسمت، به ستایش پیامبر و معراج او میپردازد و چهار بار دیگر تجدید مطلع میکند و باز از نو به ستایش پیامبر میپردازد. این نشانهای از علاقهی نظامی به مقام پیامبر است. در این ستایشها بیتهای سخت و دشوار فهم فراوان است. دو قطعه دیگر در مدح بهرامشاه است و قسمت بعدی به این موضوع اختصاص دارد که چرا «مخزن الاسرار» را سروده است.
بیتهایی که نظامی در مقدمه اثر خود میآورد، از دید نقد ادبی اهمیت دارد. او میگوید «عاریت کس نپذیرفتهام/ آنچه دلم گفت بگو گفتهام/ شعبده تازه برانگیختم/ هیکلی از قالب نو ریختم/ مایه درویشی و شاهی در او/ مخزن اسرار الهی در او/ نامه دو آمد ز دو ناموس گاه/ هر دو مسجل به دو بهرامشاه/ آن به در آورده ز غزنین علم/ وین زده بر سکه رومی قلم/ گر چه در آن سکه سخن چون زر است/ سکه زر من هم از آن بهتر است/ تیغی از الماس سخن ساختم/ هر که پس آمد سرش انداختم/ اوج بلند است در او میپرم/ باشد کز همت خود برخورم»
پس از آن، از فضیلت سخن و برتری آن بر نثر یاد میکند «بیسخن آوازه عالم نبود/ این همه گفتند و سخن کم نبود/ در لغت عشق سخن جان ماست/ ما سخنیم این طل ایوان ماست/ ما که نظر بر سخن افکندهایم/ مرده اوییم و بدو زندهایم ». نظامی نثر را چون «نسخته سخن سرسری» میداند. منظور او این نیست که نثر از سر هوی و هوس گفته میشود، بلکه او نثر را فروتر از نظم میداند چون ارکان عروضی ندارد. دربارهی نظم هم میگوید «پیش و پسی بست صفت کبریا/ پس شعرا آمد و پیش انبیاء». نظامی شاعرانی را که پایبند اخلاقاند، تا مقام پیامبری بالا میکشد و باز ادامه میدهد که «هر رطبی کز سر این خوان بود/ آن نه رطب پارهای از جان بود». در اینجا رطب استعاره از ابیات شعر است.
نظامی میگوید هنگامی که میخواستم «مخزن الاسرار» را بسرایم، هاتف غیبی به من گفت که تو میخواهی برای مردم شعر بگویی، پس باید بدانی چه میخواهی بسرایی. از این رو خود را با دل تهذیب کن و از دلت پیروی کن تا توانا به ساختن خود باشی. آنگاه نظامی میگوید که از سخن هاتف پیروی کردم و دنبال «پیر دل» رفتم. از آن پس درباره شبهایی سخن میگوید که با دل خود مراقبه داشته است. آن ابیات در عین زیبایی بسیار پیچیده و مغلقاند. شاید بتوان آنها را اولین متنهای سوررئالیستی ادبیات جهان دانست. چون از مسائلی میگوید که همانند متنهای سوررئالیستی است. حتا تا بدانجا پیش میرود که میگوید به درون دل خود رفتم و خانههایش را دیدم.
هاتف غیبی به نظامی میگوید «دور شو از راهزنان حواس/ راه تو دل داند دل را شناس/ دست درآویز به فتراک دل/ آب تو باشد که شوی خاک دل/ خواجه دل عهد مرا تازه کرد/ نام نظامی فلک آوازه کرد/ چون که ندیدم ز ریاضت گریز/ گشتم از آن خواجه ریاضتپذیر/ پای ز سر ساخته و سر ز پای/ گوی صفت گشته و چوگان نمای/ رایض من چون ادب آغاز کرد/ از گره نه فلکم باز کرد». بعد از تجربیات خودش با دل و شبهای مراقبه چنین میگوید «زان رطب آن شب که بری داشتم/ بی خبرم گر خبری داشتم». از اینجا به بعد «مخزن الاسرار» را آغاز میکند و بیست مقاله در پی آن میآورد. در ابتدای هر مقالهای از اعتقادات خود سخن میگوید و سپس داستان و تمثیلی مطابق با بیتهای ابتدایی میآورد. پس «مخزن الاسرار» دارای بیست مقاله با بیست حکایت است.
طبقهبندی مضامین « مخزن الااسرار»
درونمایه «مخزن الاسرار» را میتوان چنین طبقهبندی کرد، نخست دربارهی غفلت آدمی در دنیاست، سپس درباره بیاعتباری و ناپایداری جهان، آنگاه راجع به رابطهی انسان با خدا، چهارم درباره مسائل اجتماعی و سرانجام درخصوص سیاست و حکومت.
بیتهایی از مقالهی نخست که دربارهی غفلت آدمی است، چنین است: «غافل منشین ورقی می خراش/ گر ننویسی قلمی می تراش/ رفت جوانی به تغافل به سر/ جای دریغ است دریغی بخور/ گمشده هر که چو یوسف بود/ گم شدنش جای تاسف بود». درباره بیاعتباری و ناپایداری جهان نیز میگوید «صحبت گیتی که تمنا کند؟/ با که وفا کرد که با ما کند؟/ خاک شد آن کس که بر این خاک زیست/ خاک چه داند که در این خاک چیست/ پای در این بحر نهادن که چه؟/ بار در این موج گشادن که چه؟»
بیتهای زیر نیز درباره رابطهی انسان با خداست «ظلم رها کن به وفا درگریز/ خلق چه باشد به خدا درگریز/ چون تو خجل وار برآری نفس/ فضل کند رحمت فریاد رس». آنگاه ادامه میدهد «گرچه ز فرمان تو بگذشتهام/ رد مکنم کز همه رد گشتهام/ یا ادب من به شراری بکن/ یا به خلاف همه کاری بکن/ فیض کرم را سخنم درگرفت/ بار من افکند و مرا بر گرفت/ هر نفسی کان به ندامت بود/ شحنه غوغای قیامت بود»
نظامی به مسائل اجتماعی هم اشاره میکند. برای مثال درباره پیران میگوید: «در کهن انصاف جوان کم بود/ پیر هواخواه جوان کم بود» یا در جایی دیگر درباره دوستی و دشمنی میگوید: «دشمن دانا که غم جان بود/ بهتر از آن دوست که نادان بود». در خصوص مسائل سیاسی و حکومت نیز ابیاتی دارد. در آن ابیات، بیشترین اشاره نظامی به عدالت است. او به شاه میگوید: «شهر و سپه را چو شوی نیک خواه/ نیک تو خواهند شهر و سپاه/ خانه بر ملک ستمکاری است/ دولت باقی ز کم آزاری است/ راحت مردم طلب آزار چیست/ جز خجلی حاصل این کار چیست/ رسم ستم نیست جهان یافتن/ ملک به انصاف توان یافتن»
ارزشگذاری ویرایشهای «پنج گنج» نظامی
تاکنون چند تصحیح گوناگون از «پنج گنج» نظامی انجام شده است که عبارتاند از: نسخه وحید دستگردی، نسخه شوروی، نسخه بهروز ثروتیان، نسخه برات زنجانی و نسخه سامیه بصیر مژدهی. پرسش این است که کدام یک از این تصحیحات بر دیگری برتری دارد؟ نخست باید دانست که کسی که دست به تصحیح متنهای کهن میزند، باید بر ادبیات ایران و عرب، بر نجوم و عروض و قافیه و بسیاری از مسابل دیگر تسلط داشته باشد، تا بتواند اختلاف نسخ را تشخیص بدهد. از این رو با سنجش تصحیحات گوناگونی که از «پنج گنج» نظامی صورت گرفته است، میتوان نسخه وحید دستگردی را در رتبه اول قرار داد و رتبه دوم را به تصحیح دانشمندان شوروی داد. جالب است که هر دو این تصحیحات جزو اولین کارها بودند، اما برتری آنها بر تصحیحات جدید آشکار است. برای نشان دادن گوناگونی تصحیحات «پنج گنج»، به اختلاف ضبط ابیات زیر باید توجه کرد.
بیت زیر در چهار نسخه چنین است «پیش وجود همه آیندگان/ بیش بقای همه پایندگان». اما در تصحیح بصیرمژدهی «پیش بقای» آورده شده که معنی درستی ندارد. در نسخههای وحید و بصیرمژدهی، بیت زیر چنین آمده است «اول و آخر به وجود و صفات/ هست کن و نیست کن کاینات». اما مصراع دوم در تصحیحات دیگر چنین است «اول و آخر به وجود و حیات». به نظر من ضبط وحید و بصیر مژدهی درستتر است. چون واژه «حیات» چیزی به بیت اضافه نمیکند و حشو است.
باز در چهار نسخه به چنین بیتی برمیخوریم: «پرورش آموختگان ازل/ مشکل این کار نکردند حل/ کز ازلش علم چه دریاست این؟/ تا ابدش ملک چه صحراست این؟» بیت دوم در نسخه بصیر مژدهی چنین آورده شده: «کز ازلش علم چو دریاست این/ تا ابدش ملک و چه صحراست این». با این کار، جمله سوالی به خبری تبدیل شده و ارتباط موقوفالمعانی دو بیت نیز قطع شده است و از همه مهمتر این که مصراع دوم معنی ندارد. پس در اینجا ضبط مژدهی را نمیتوان پذیرفت.
به هر حال از مواردی که مبنای سنجش ابیات پنج تصحیح آثار نظامی بوده است و نمونهای از آنها در اینجا بازگو شد، میتوان به این نتیجه رسید که ضبط وحید دستگردی از همه قابل اعتمادتر است، چون او هنگامی که به این کار پرداخت با زبان و شعر نظامی مانوس بود.