تنظیمات
قلم چاپ اندازه فونت
نسخه چاپی/شهر کتاب
تاریخ : سه شنبه 28 مرداد 1393 کد مطلب:4935
گروه: نشست‌ها

سانتی‌مانتالیسم استوار بر نکبت

گزارش نقد و بررسی نشست نوبل‌خوانی با ساراماگو

هادی مشهدی: یک‌شنبه، ۲۶ مهر ماه، نشستی دیگر از مجموعه نشست‌های نوبل‌خوانی در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد. این نشست با محوریت ساراماگو و رمان کوری پیگیری شد. رمان کوری در ایران مورد اقبال مخاطبان قرار گرفته است، آن‌طور که تا به حال ترجمه‌های متعددی از این اثر صورت گرفته و همواره در زمره‌‌ی پروفروش‌های کتاب بوده است.
در نشست نوبل‌خوانی با ساراماگو، شهریار وقفی پور و بلقیس سلیمانی حضور داشتند.
ایده، به مثابه تولید جنبی یک رمان
شهریار وقفی‌پور، ابتدا شکل مطلوب رویارویی با رمان کوری را تشریح کرد. وی گفت: می‌توان با رویکردی هرمنوتیکی، محتوای رمان کوری را نقد و بررسی کرد؛ مثلا از ورای موضوع اپیدمی، یا مسائلی از آن‌دست، که می‌تواند در باب هر کتاب دیگری کاربرد داشته باشد. مشکل نقد هرمنوتیکی صرفا این دست مسائل نیست؛ یک منتقد ادبی حین رویارویی با متن نباید محتوای اثر را موضوع بحث خود قرار دهد، بلکه باید بیشتر استراتژی‌های متن را در نظر داشته باشد، چراکه در واقع ایدئولوژی متن از طریق استراتژی‌ها و یا فرم بازتاب می‌یابد؛ مشکل اساسی و عمده‌ی نقد هرمنوتیکی گویا نادیده انگاشتن این اصل مهم است.
وی، نظرگاه مناسب برای ورود به نقد رمان کوری را تشریح کرد و افزود: اشاره به دو نکته در ورود به نقد این اثر ضروری است: اول؛ چرا آثار نویسنده‌ای چون ساراماگو، به این اندازه، در ایران، مشهور و پرخواننده است؟ می‌توان این سوال را درباره‌ی نویسنده‌ای دیگر، البته با رویکردهای متفاوت در فرم آثارش، چون سلین طرح کرد. دانستن و دریافت شباهت‌های این دو، می‌تواند در پاسخ به این سوال مفید باشد. دوم؛ خواندن کتابی چون کوری برای من دشوار است، از این بابت که بسیار خسته کننده است، لحنی یکنواخت دارد، تمثیلی است، چون آثار کافکا با حادثه‌ای خارق عادت آغاز می‌شود و به مدد احتمالات پیش می‌رود. نویسنده‌ی این اثر، از ورای مشخصه‌های یادشده، به رویکردهای اجتماعی و سیاسی می‌پردازد؛ سرآخر اثر وی به نقدی رادیکال از مسائل سیاسی روز بدل می‌شود؛ اما در ورود به متن از منظری دیگر، درمی‌یابیم که این اثر، نه رادیکال که بسیار محافظه‌کارانه است.
وقفی پور ادامه داد: همان‌طور که گفته شد، کوری یک داستان تمثیلی و هم پست‌مدرنیستی است. در مدرنیسم و پس از آن پس‌مدرنیسم، روان‌شناسی شخصیت‌ها حذف شده است؛ ‌از مهم‌ترین مشخصه‌های این‌دست آثار، طرد روان‌شناسی شخصیت و هم توهم عمق است. می‌باید دریابیم که در این اثر با شخصیت‌هایی از این‌دست رویاروی هستیم یا خیر. شخصیت‌های کوری بی‌نام هستند، غالبا به صورت تیپ یا یک کارکرد طراحی شده‌اند؛ به این معنا که صرفا می‌باید عملکرد داشته باشند، از همین روی آن‌ها با عناوینی چون پزشک یا دزد یا چون آن‌ها، شناسایی می‌شوند.
وی تاکید کرد: اما می‌باید در نظر داشته باشیم که این رویکرد ساراماگو در جهت عکس شاخصه‌های مدرنیستی و پست‌مدرنیستی صورت گرفته است؛ یعنی نفی روان‌شناسی شخصیت در این اثر محقق نشده است. حادثه‌ی آغازگر رمان، به تمامی بهانه‌‌ی روایت، یا انگیزش تمهید است. از دیگرسو می‌باید متوجه بود که در ساختار رمان کوری، با یک مجموعه عملکرد رویارو هستیم، با چیزی که چون یک کارخانه‌ی مونتاژ عمل می‌کند؛ از سویی مواد خام وارد می‌شود و از سوی دیگر یک سری موقعیت‌ها به‌وجود می‌آید. این رویکرد، نه یک روان‌شناسی اجتماعی یا نقد سیاسی، که نوعی روان‌شناسی کلیشه‌ای یا نقد توده‌ای بورژوایی است؛ گویی همه‌ی مشکلات بشری از رذایل و سرشت ناسالم وی ناشی شده است.
وقفی پور، ضمن اشاره‌ی موکد به شاخصه‌های موثر در رویکردهای مدرنیستی و پست‌مدرنیستی تاکید کرد: نفی روان‌شناسی شخصیت، در ذات خود به نوعی نقد جامعه‌ی بورژوازی است، اما در این‌جا رویکرد مولف، یک‌سر در مسیری مخالف قرار می‌گیرد. از این‌روی، می‌توان سانتی‌مانتالیسم را به مثابه یکی از مهم‌ترین مشخصه‌های رمان کوری دانست؛ سانتی‌مانتالیسمی که استوار است بر نوعی نکبت. در رمان کوری، هرگاه فلاکت تشدید می‌شود یا به خط نهایی خود نزدیک می‌شود، خط سیر داستان به نوعی وحدت گرایش می‌یابد، یا شخصیتی کنش‌مند در حال ظهور است. در این‌جا می‌توان به شباهت ساراماگو و سلین پی برد. در آثار او نیز، با یک سری حوادث رویاروییم که می‌باید نکبت بشری را بازتاب دهند. در آن‌جا هم نمی‌توان راوی را سوبژکتیو یا دانای کل دانست؛ راوی، من‌راوی است، اما تهی از هرگونه قضاوت. در کوری هم این رویکرد دیده می‌شود.
وی، از این منظر ساراماگو را با توماس مان نیز قابل قیاس دانست و افزود: مان هم در بیشتر آثارش تمثیل‌گراست؛ از دیگرسو او سعی دارد کاراکتر و ژست نویسنده‌ی رئالیست قرن نوزدهم را حفظ کند. از این‌روی در آثار وی با گفت‌وگوهای تصنعی و روایت تنک رویارو هستیم. اما داستان‌های مان، مثل کوری خسته‌کننده نیستند، چراکه در آن‌ها روایت‌ها یکنواخت نیستند، هرچند گاه با صحنه‌هایی رویارو می‌شویم که چکیده‌ی جامعه یا ایده‌ی رمان هستند. چنین صحنه‌ها و گره‌گاه‌هایی در رمان ساراماگو وجود ندارد؛ در این اثر، با مفاهیم گنگ و پراکنده رویارو هستیم، چرا که می‌باید احساسات منتقل شوند، نه ایده یا کلیت رمان.
وقفی پور ادامه داد: بازنمایی کلیت جامعه، که با توجه به تعاریفی، می‌توان یکی از شاخصه‌های رمان مدرن خواندش، در اثر ساراماگو وجود ندارد و اصلا این رویکرد دچار نوعی مشکل وجودشناختی شده است؛ راوی چگونه می‌تواند خود برآمده از طبقه‌ای خاص باشد و تمام طبقات را بازنمایی کند؟ این رویکرد را می‌توان در رمان‌های پلیسی (پرفروش) بازیافت. تمهیدی که معمولا در این‌دست آثار کاربرد دارد، خلق شخصیت پزشک است؛ چراکه او به واسطه‌ی حرفه‌اش می‌تواند با تمامی اقشار اجتماع در ارتباط باشد. این رویکرد، به نوعی در آثار سلین هم دیده می‌شود. ساراماگو روش و تمهیدی مشابه اتخاذ می‌کند؛ او جامعه‌ی بی‌طبقه را بر می‌گزیند؛ جامعه‌ای خالی از هرگونه تعین؛ او از ورای این رویکرد به نحوی از جامعه‌ی بورژوایی در مقابل آرمان کمونیستی که خود را به آن وفادار نشان می‌دهد، دفاع می‌کند.
وی، عدم شکل‌گیری روایت را نتیجه و ماحصل گزینش این‌دست تمهیدات دانست و تصریح کرد: در این‌ دست آثار، مخاطب به‌جای روایت با نوعی نقل رویارو است؛ اتفاقات نشان داده نمی‌شوند، نقل می‌شوند. به‌زعم من در رمان کوری یک شکست ادبی رخ داده است  و یک دلیل مشخص دارد؛ مولف در پی این بوده است که کار نویسنده را بسیار مشخص بازنمایی کند. در این‌جا، مشخصه‌های یک رمان خوب وجود دارد، اما در عمل این اثر شکست‌خورده است؛ چراکه ایده‌ی اصلی یک رمان یا اثر هنری، می‌باید به‌صورت تولید جنبی باشد، نه اصلی. یک رمان می‌باید قبل از وعظ اخلاقی، بتواند داستان یا روایتی را بسازد یا جعل کند.
انسانیت در گرو حواس پنج‌گانه
سلیمانی، از نظرگاهی محتوایی رمان کوری را بررسی کرد. وی اظهار داشت: بسیاری داستان کوری را، داستان موقعیت می‌دانند. در این رمان، نکبت به معنای اضمحلال اخلالی و عقلانی است؛ کوری، جامعه‌ای را بازنمایی می‌کند که در آن، انسان به حیوانیت خود باز گردانده شده است؛ چرایی تحقق این اتفاق مهم است. اگر ما امروز در یک جامعه‌ی مدنی با ادعای اخلاقیت و عقلانیت زندگی می‌کنیم، به این دلیل است که ساختار وجودی و بدنی ما این را می‌طلبد؛ ما طی فرآیندی طولانی به مفاهیمی چون اخلاق و عقلانیت رسیده‌ایم؛ اگر این ساختار بدنی را نداشتیم، وضعیت فرهنگی و تمدنی ما متفاوت می‌شد؛ به فرض اگر قوه‌ای چون بینایی نداشته باشیم، شکل تمدنی‌مان نیز متفاوت می‌شود. اصلا می‌توان گفت: عقلانیت ما ثمره‌ی حواس پنج‌گانه‌ی ماست.
وی، کاربست چنین نظرگاهی را در نقد و تحلیل رمان کوری موثر دانست و تاکید کرد: مولف این رمان می‌خواهد عقلانیت انسان را ثمره‌ی وضعیت تنی او بداند. وقتی اخلاق و عقلانیت فروکاسته می‌شود و جامعه به یک کلونی حیوانی بدل می‌شود، دقیقا درست عمل می‌کند؛ بر اساس هرم مزلو، آن‌گاه که ما سقوط می‌کنیم، تنها در پی رفع نیازهای اولیه‌مان قرار می‌گیریم؛ همانطور که در آغاز شکل‌گیری وجودی، در جامعه‌ی حیوانات قرار داریم. در شهر ساراماگو چهار چیز اهمیت دارد: خوردن، نوشیدن، دفع و نیازهای جنسی. به این معنا که ما، فرهنگ داریم برای این‌که به این شکل و شمایل هستیم. اخلاقیت و عقلانیت، مختص جامعه‌ی مدنی است. به همین دلیل ادوار اولیه آدمیت، ادوار رفع نیازهاست؛ در ادوار بعدی مفاهیم اخلاقی و عقلانی را در می‌یابیم.
سلیمانی ادامه داد: کوری در پی بازنمایی این مفهوم است: اقتضای انسان در موقعیت‌های جسمانی، تمدنی و فرهنگی، رعایت یک سری اصول است؛ اما به مجرد سقوط از این وضعیت، دوباره باید خود را بازتعریف کند. وضعیت بشر این است؛ افتادن و باز بلند شدن. وقتی آن سقوط صورت می‌گیرد، آدم‌ها مطابق وضعیت تازه به‌دنبال پاسخ به نیازهایشان هستند. حقیقت زندگی، زنده ماندن است؛ اما از آن‌جا که ما دارای قوای مختلف و متعدد هستیم، این زنده ماندن، در مراتب مختلف، معنای متقاوتی می‌یابد، اما همچنان زنده ماندن به معنای حیوانی آن در درجه‌ اول اهمیت است. 


http://www.bookcity.org/detail/4935