تنظیمات
قلم چاپ اندازه فونت
نسخه چاپی/شهر کتاب
تاریخ : شنبه 1 شهریور 1393 کد مطلب:4953
گروه: نشست‌ها

آثاری نزدیک به تئاتر ابزورد

گزارش نشست نقد و بررسی سه‌گانه‌ی آگوتا کریستوف

هادی مشهدی: آگوتا کریستوف، نویسنده‌ی معاصر مجاری ـ سوییسی است، که به‌تازگی مورد توجه مخاطبان ادبیات در ایران واقع شده است. «دفتر بزرگ»، «مدرک» و «دروغ سوم»، نوشته‌های سه‌گانه‌ی او را تشکیل می‌دهند. این آثار به‌ همت اصغر نوری به فارسی برگردان شده‌اند. نشر مروارید، به فواصل زمانی اندک آثار یاد شده را روانه‌ی بازار نشر کرده است.
سه‌شنبه، ۲۸ مرداد، نشست نقد و بررسی این آثار، در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد. در این نشست، مترجم، فرشته‌ی نوبخت و محمدحسن شهسواری حضور داشتند.
مینی‌مال‌های بلند!
اصغر نوری، چگونگی آشنایی خود با آثار آگوتا کریستوف و هم گزینش آن‌ها برای ترجمه را تشریح کرد. وی اظهار داشت: بار اول به‌دنبال مطالعه‌ی کتابی با عنوان «زبان نامادری» ترجمه‌ی چنگیز پهلوان، با این نویسنده آشنا شدم؛ بعدها دریافتم که این کتاب، ترجمه‌ی کتابی بوده است با نام «بی‌سواد». چندی بعد نمایشنامه‌ای از این نویسنده خواندم، به نام «جان و جو» که به همت تینوش نظم‌جو ترجمه شده است؛ نمایشنامه‌ی خوبی است و اجراهای دانشجویی زیادی از آن صورت گرفته است. اواخر سال ۸۷، در دفتر مجله‌ی بخارا، از طریق علی دهباشی دریافتم که سفارت سوییس یک مسابقه‌ی ترجمه تدارک دیده است؛ بر اساس قواعد این مسابقه، می‌باید بیست صفحه از یک داستان سوییسی ترجمه می‌شد؛‌ این آغاز کار بود و من از این بابت خود را مدیون دهباشی می‌دانم.
نوری ادامه داد: من نمی‌دانستم باید کدام نویسنده‌ی سوییسی را برگزینم. آگوتا کریستوف را از یاد برده بودم و به نویسنده‌های کلاسیک فکر می‌کردم. در کتاب‌خانه‌ی پارک شهر به‌طور تصادفی دفتر بزرگ را یافتم، بیش از بیست صفحه‌ از آن را همان‌ دم خواندم؛ زبان بسیار ساده و گیرا بود؛ همان کتاب را برگزیدم و برگرداندم. من در آن مسابقه توفیق یافتم. جایزه‌ی آن یک ماه اقامت در خانه‌ی مترجمان لورن، در محلی نزدیک زوریخ بود. آن‌جا کریستوف را ملاقات کردم؛ دیگر کارهای او را نیز مطالعه کردم و سپس از او اجازه خواستم تا همه‌ی آثارش را به فارسی برگردانم. ضمن این‌که توضیح دادم ما در ایران کپی رایت نمی‌خریم، او پذیرفت. من بیش از دو سال بعد، ترجمه‌ی کل کارهای آگوتا کریستوف را به انتشارات مروارید سپردم. تا به امروز سه جلد از آن‌ها چاپ شده و مورد اقبال از سوی مخاطبان ایرانی قرار گرفته است. رمان چهارم به‌زودی منتشر خواهد شد و من نیز ترجمه‌ی نمایشنامه‌های این نویسنده را آغاز خواهم کرد.
مترجم آثار کریستوف، برخی از ویژگی‌های آثار این نویسنده را برشمرد و تصریح کرد: در دنیای داستانی این نویسنده از هر نوع احساسات‌گرایی پرهیز شده است. کریستوف، دست به انتخابی خطرناک می‌زند، او به عمد از گزارش درون، که یکی از بهترین امکانات ادبیات است، دوری می‌کند. در سینما، بیشتر، بیرون یا اکت را می‌بینم، تنها گاه آدم‌ها از درون خود حرف می‌زنند، مخاطب قادر به دیدن درونیات آن‌ها نیست؛ اما در ادبیات، نویسنده می‌تواند قصه را متوقف کند و از افکار آدم‌ها بگوید؛ کریستوف در هیچ‌یک از آثارش از این روند استفاده نمی‌کند، او تنها اکت را روایت می‌کند.
وی تاکید کرد: با این همه، ما می‌توانیم به دورن آدم‌ها دست یابیم. این ویژگی برای من بسیار نادر و جالب توجه است. نثر مینی‌مالیستی آثار کریستوف نیز برای من بسیار مطلوب است، چراکه آن‌ها را یک مینی‌مال واقعی می‌دانم، نه چون آثار متعددی در این حوزه، شبیه به آن؛ من با نگاه به آثار کریستوف دریافتم که یک رمان حجیم هم می‌تواند مینی‌مالیستی باشد؛ از این‌روی که مینی‌مالیست به معنای کوتاه‌نویسی نیست. در ملاقات با او دریافتم که فردی بسیار روراست است؛ در ادبیات این نویسنده نیز، این صراحت و روراستی توام با زندگی، دیده می‌شود.
نوری، رویکرد حسی خود در رویارویی با آثار کریستوف را تشریح کرد: از بسیاری مترجمان بزرگ و صاحب‌نام شنیده‌ام، که ما بسیاری کارها را ترجمه می‌کنیم و می‌خوانیم؛ شاید در مسیر کارنامه‌ی کاری خود به نویسنده‌ای برخوریم و تصور کنیم این نویسنده از آن من است و من بسیار به او نزدیک هستم. بین کارهایی که تا به امروز ترجمه کرده‌ام، تنها نویسنده‌ای که این حس را برای من رقم می‌زند، آگوتا کریستوف است؛ از همین روی مایلم حتا کارهای ترجمه‌ی شده‌ی او را بار دیگر ترجمه کنم، چون نوعی حس مالکیت نسبت به او دارم.
در ادامه، شهسواری پرسید: کریستوف در یکی از مصاحبه‌های خود از کتاب بی‌سواد به بدی یاد کرده است؛ علت آن چیست؟
مترجم آثار کریستوف پاسخ داد: بی‌سواد یک اتوبیوگرافی است و کریستوف مایل به چاپ آن نبوده است. او با نوشتن این سه‌گانه معروف شده است؛ از پس این اتفاق، زمان زیادی سپری شده است تا رمان چهارم وی چاپ شود؛ در این مدت بر اساس یک قرارداد، بدون رویکرد و دلیلی خاص، خاطرات کودکی خود را در مراتب متعدد، در اختیار یک مجله‌ی آلمانی قرار داده است؛ از آن پس، بدون موافقت کریستوف، این مجموعه جمع‌آوری و چاپ ‌شده است. او خود بر این عقیده است که این نوشته‌ها نه داستان و نه رمان،که تنها نوعی روزنامه‌نگاری ضعیف و بد هستند. اما به‌رغم نظر او بسیاری از منتقدان و صاحب‌نظران بر این عقیده‌اند که کتاب بی‌سواد مرجعی مهم برای درک سه‌گانه‌ی کریستوف است، چراکه در آن ریشه‌ی بسیاری از حوادث را در می‌یابیم.
ابزارهای بازنمایی خویشتن
نوبخت، در ابتدای مباحث خود ویژگی‌های قلم آگوتا کریستوف را برشمرد. وی تصریح کرد: به اعتقاد من کریستوف نویسنده‌ای‌ است، که نه‌تنها مخاطبان ایرانی، که نویسندگان نیز باید با او آشنا شوند. کریستوف نویسنده‌ی بزرگی است که در ایران کم‌تر شناخته شده است. اولین قسمت این سه‌گانه، دفتر بزرگ نام دارد، که از قطعاتی بسیار کوتاه تشکیل شده است؛ یادداشت‌ها یا روزنگاری‌ها یا داستان‌های کوتاه پیوسته این اثر را تشکیل می‌دهند. هر یک از داستان‌ها از پلات‌های مستقل و مجزا تشکیل شده است، که در پلاتی گسترده‌تر در قالب رمان، آن‌ها را می‌خوانیم. در حین مطالعه‌ی اثر درمی‌یابیم که هریک از اجزا مستقل هستند. دفتر بزرگ از این منظر به یک پازل بزرگ می‌ماند. به‌واسطه‌ی زبان کودکانه‌ی شخصیت‌ها، نثر و لحنی روان در این رمان، درگرفته است. از این‌روی، دفتر بزرگ، اثری ساده به‌نظر می‌رسد، اما هرچه بیشتر آن را می‌خوانیم و اجزایش نزد ما عیان می‌شود، پیچیدگی‌هایی عجیب و شگفت‌انگیز نیز بازنمایی می‌شوند؛ به‌ویژه در بخش پایانی آن.
وی ادامه داد: ضربه‌ی سترگی که در پایان دفتر بزرگ صورت‌بندی می‌شود، لحن خونسردانه‌ی غالب و زبان آلوده به طنز را تحت تاثیر قرار می‌دهد. هر چه بیشتر در متن پیش می‌رویم، چهره‌ای عجیب از شخصیت‌ها عیان می‌شود و از این‌روی متن خوانشی روان‌شناسی می‌یابد. با توجه به پیشینه‌ی تاریخی کشور نویسنده، می‌توان هدف وی را، بازنمایی چهره‌ای پنهان و کم‌تر شناخته شده از جنگ فرض کرد؛ نگاهی تیز و بسیار زننده. دفتر بزرگ، با تصویری تکان‌دهنده تمام می‌شود. به زعم من، نویسنده در پایان رمان استعاره‌ای را در اشاره به دوپارگی روح شخصیت‌ها طرح کرده است؛ این پایانی نمادین است از وضعیت افرادی که تن به مهاجرت می‌دهند. من به‌عنوان یک مخاطب، در انتهای این سه‌گانه، دچار تردیدی اساسی شدم: آیا واقعا شخصیت‌های دوقلوی داستان وجود خارجی داشتند یا خیر؟ آیا در طول این اثر، مخاطب با یک شخصیت و سایه‌ی او رویارو است؟ آیا دوقلو بودن شخصیت‌ها استعاره‌ای است که کریستوف آن را در لایه‌های متن پنهان کرده است؟
نوبخت، در شرح ویژگی‌های مدرک، دومین این سه‌گانه، گفت: در این رمان، با یک چرخش روایی رویارو هستیم؛ داستان‌های کوتاه و زبان بسیار ساده در آن وجود ندارند. به‌تصور من، شاید نویسنده در نوشتن این اثر، تسلط بیشتری بر زبان یافته است؛ چراکه او خود اشاره می‌کند به این‌که حین نوشتن دفتر بزرگ، به‌ناچار می‌باید از حداقل امکانات زبان بهره می‌جسته است. در مدرک، فرم روایت دچار تغییر شده است؛ راوی محدود است به ذهن یکی از همان دوقلو‌ها، که مشخصا با نام خوانده می‌شود. در این رمان فصل‌ها طولانی هستند و شکل و صورتی ادبی‌تر درگرفته است؛ دیگر با پازلی آشفته رویارو نیستیم؛ روایتی کاملا پیوسته وجود دارد؛ این ساختار تازه، گرچه چون دفتر بزرگ مخاطب را شگفت‌زده نمی‌کند، اما داستانی جذاب و گیرا دارد.
وی تاکید کرد: در مدرک، انسجام پلات بیشتر نمایان است؛ سادگی زبان و بی‌پیرایگی اثر پیشین در آن دیده نمی‌شود. در این رمان، از حیث تاریخی، مقطعی تصویر می‌شود که مجارستان در اشغال بوده است؛ این رویکرد به تمامی با اشارات و نشانه‌ها نمایان می‌شود. در مدرک، فضاسازی، با کم‌ترین امکانات و بهترین وجه صورت گرفته است. پایان‌بندی آن نیز چون آن‌چه در دفتر بزرگ صورت می‌گیرد، مخاطب را دچار شگفتی می‌کند. پایان این اثر، پیش‌درآمدی برای آغاز رمان سوم است.
نوبخت، دروغ سوم را اثری متفاوت از دو اثر دیگر ارزیابی کرد. وی اظهار داشت: این رمان، به تمامی یک اثر ادبی است؛ شاید دو اثر دیگر قدری به آثار ادبی در حوزه‌ی ادبیات نوجوانان پهلو بزند، اما دروغ سوم حاوی پیچیدگی‌هایی از حیث ساختار، فرم و زبان است، که آن را از دو اثر دیگر به تمامی متمایز می‌کند. از همین‌روی، دروغ سوم، به جذابیت و خوش‌خوانی آن دیگران نیست. خواندن دروغ سوم نیازمند تمرکز و دقت بیشتری است؛ اما از حیث ادبی کامل‌تر و هم کامل‌کننده‌ی این سه‌گانه است.
وی، پرداختن به مضمون نوشتن را یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های دروغ سوم دانست و تاکید کرد:‌ این رویکرد در این رمان، به استعاره‌ای معنادار بدل شده است. لحن طنز، که در دو اثر دیگر وجود دارد، در دروغ سوم به لحنی بسیار جدی و استعاری بدل شده است. در این اثر یک بازی فرمی وجود دارد که مخاطب را غافلگیر می‌کند؛ مولف به عمد، طوری راست و دروغ را در هم می‌تند، که تمامی پیش‌فرض‌های مخاطب را درهم می‌ریزد؛ به مدد این رویکرد نویسنده مساله‌ی نوشتن را پررنگ کرده است. در این کتاب، کریستوف با فضا و زمان هم بازی‌های فرمی کرده است. در دروغ سوم نیز یک پایان شگرف وجود دارد؛ به‌نظر می‌رسد پایان‌بندی‌ها در این سه‌گانه یکی از ترفند‌های نویسنده‌ بوده‌اند. مخاطب، پس از خواندن این کتاب، به کسی می‌ماند که از پس دیدن رویایی از خواب خاسته، ولی رویا هم‌چنان ادامه دارد.
نوبخت، در انتها رویکردها و نظرگاه‌های آگوتا کریستوف در این سه‌گانه را تشریح کرد. وی گفت: او در گفت‌وگوهایش همواره به حسرتی فروخورده از پی نماندن در مجارستان اشاره کرده است؛ پایان دروغ بزرگ، ممکن است اشاره‌ای تلویحی و هنرمندانه به این حسرت باشد. به ‌نظر می‌رسد دوپاره شدن یک شخصیت به دنبال تمهیدی که شرح آن گذشت، استعاره‌ای در کاربست این معنا است. به زعم من نشانه‌هایی در این متن‌ها وجود دارد که از حقیقت وجود نویسنده برآمده است؛ تکه‌هایی از او در شخصیت‌ها بازنمایی شده است. از نقطه‌نظر کهن الگویی، در پس نگاه پوچ‌گرایانه یا خونسرد یکی از شخصیت‌ها در رویارویی با وقایع، نوعی تلاش برای رسیدن به نوعی تفرد دیده می‌شود.
دروغی ضعیف و بی‌پایه!
شهسواری، هریک از سه‌گانه‌ی کریستوف را در ریخت واژه‌ای تعریف کرد. وی «زنده ماندن» را به دفتر بزرگ اطلاق کرد و گفت: می‌توان برای مدرک، «زنده بودن» را به‌کار گرفت؛ یعنی از پس زنده ماندن، چگونگی زندگی اهمیت دارد. تلاش فراوان شخصیت رمان مدرک، برای ایجاد ارتباط، ذیل مفهوم خانواده این معنا را متبادر می‌کند. تقریبا در هر سه اثر، خانواده اهمیتی به‌سزا دارد. در دروغ سوم، عملا فروپاشی تلاش شخصیت صورت می‌گیرد، چراکه نمی‌تواند زنده بودن را ذیل ارتباط معنا کند؛ نویسنده در عمل همه‌ی ارتباط‌ها را نابود کرده است. از همین‌روی، در دفتر بزرگ، به رغم این‌که شرایط دشوارتر است، طنز دیده می‌شود، اما هرچه پیش می‌رویم کم‌رنگ، و سرآخر حذف می‌شود.
وی ادامه داد: آن‌چه از حیث سبک، در دفتر بزرگ، محل تاکید است، همان مینی‌مالیسم است؛ مینی‌مالیسم، همواره در رویکردی عجولانه، چیزی درباره‌ی کمیت تلقی می‌شود؛ در حالی‌که مینی‌مالیسم یک سبک است و خیلی به حجم داستان مرتبط نمی‌شود. دفتر بزرگ، بهترین اثر در این حوزه است که من خوانده‌ام. با توجه به همه‌ی معیارهایی که برای این سبک برشمرده‌اند، به زعم من این اثر، یکی از خالص‌ترین‌ها است. جالب توجه است که نویسنده در این‌باره آگاه نبوده است، در واقع تهدید را تبدیل به فرصت کرده است؛ زبان نمی‌دانسته و می‌باید به ساده‌ترین شکل مفاهیم خود را بیان می‌کرده است.
شهسواری، کلیدی‌ترین شاخصه‌های مینی‌مالیسم را برشمرد و تصریح کرد: به‌زعم بارتلمی، مینی‌مالیست‌ها به حذف مفاهیم فلسفی بزرگ، عدم طرح مباحث تاریخی، عدم موضع‌گیری سیاسی، عمیق‌ نبودن شخصیت‌ها به اندازه‌ی کافی، توصیف ساده و پیش پا افتاده، یکنواخت بودن سبک و بی‌توجهی به جنبه‌های اخلاقی محکوم شده‌اند. غالب ویژگی‌های مینی‌مالیسم در دفتر بزرگ یافت می‌شود. طرح ساده و سر راست یک از آن‌ها است؛ دفتر بزرگ، آن‌چه را به مفهوم پلات می‌شناسیم، دارد، حال آن‌که در قالب مجموعه‌ی داستان‌های پیوسته طراحی شده است؛ نویسنده آگاهانه بر همه‌ی فصول نام گذاشته و آن‌ها را از هم منفک کرده است.
وی تاکید کرد: از دیگر ویژگی آثار مینی‌مالیستی، می‌توان تمرکز بر حادثه‌ی اصلی را نام برد؛ در هر صحنه‌ی دفتر بزرگ، که تبدیل به یک فصل شده است، یک حادثه‌ی اصلی وجود دارد. محدودیت زمان و مکان، دیگر ویژگی این سبک است؛ در هر یک از فصول این رمان، گویی حادثه‌ای که محدود به یک زمان است، صورت می‌گیرد. تمرکز بر یک شخصیت یا یک واقعه‌ی خاص، معیار دیگر آثار مینی‌مالیستی است؛ این ویژگی نیز در دفتر بزرگ به خوبی صورت یافته است. در واقع دفتر بزرگ، چگونگی هیولا شدن معصومیت را بازنمایی می‌کند. در مینی‌مالیسم، هر لفظی بر خودش دلالت می‌کند؛ ایجاز در کلمات و ارائه‌ی مضمون‌هایی با دغدغه‌های کلی را نیز می‌توان به فهرست ویژگی‌های این سبک افزود؛ در بررسی این رمان از این حیث، در می‌یابیم که حتا نویسنده نام خاص بر کشور، شهر و اشخاص ننهاده است.
شهسواری افزود: در مینی‌مالیست، همه‌ی عناصر داستان، جز گفت‌وگو و توصیف، در میزانی حداقلی ظاهر می‌شوند؛ سایر عناصر داستانی مثل اتمسفر، زاویه‌ی دید و شخصیت‌پردازی به نفع این دو عنصر فروکاهش می‌یابند و در حداقل قرار می‌گیرند. حداقلی بودن ساختار درماتیک نیز یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های سبک مینی‌مالیسم است. سه‌گانه‌ی کریستوف مبتنی بر پایان‌بندی‌های شگفت‌انگیز است؛ در تببین آن‌ها می‌توان ویژگی‌ یادشده را بازیافت.
وی، بررسی سه‌گانه‌ی کریستوف را از حیث محتوا خالی از لطف ندانست و در این‌باره تصریح کرد:‌ در کاربست این رویکرد می‌توان مفهومی را لحاظ کرد که جان تروپی با عنوان مکاشفه‌ی نفس از آن یاد می‌کند. او هم‌عرض با ساختار دراماتیک، رویکردی در حوزه‌ی مضمون پیشنهاد داده است. تروپی، هم‌عرض گره‌گشایی یا نقطه‌ی اوج، مفهومی طرح کرده است با عنوان «مکاشفه‌ی نفس». او این مفهوم را به دو بخش تقسیم کرده است: «مکاشفه‌ی نفس روان‌شناختی»، که از ورای آن، قهرمان برای اولین‌بار صادقانه خود را می‌بیند؛ و «مکاشفه‌ی نفس اخلاقی» که بینش تازه‌ی شخصیت درباره‌ی روش صحیح رفتار با دیگران را به‌دنبال دارد.
شهسواری تاکید کرد: هر سه‌ی این آثار، از حیث مکاشفه‌ی نفس روان‌شناختی، به تئاتر ابزورد، بسیار نزدیک است. با توجه به همان کلیدواژه‌هایی که ذکر شد، نویسنده به سرنوشت بشر، بسیار نا امید است؛ از همین‌روی شادترین دوره، دوره‌ی کودکی شخصیت‌ها است که در واقع فجیع‌ترین نیز هست. از ورای مکاشفه‌ی روان‌شناختی، بدل شدن شخصیت‌ها به هیولا عیان می‌شود. اما مکاشفه‌ی اخلاقی، در پایان‌بندی‌ این سه‌گانه، نمایان شده است. با توجه به این مفهوم، در دفتر بزرگ، «پدر را بکش»، نماد مکاشفه‌ی نفس است، در مدرک، «مرگ بچه»، و در دروغ سوم، «از دست دادن خود»؛ یعنی نهایی‌ترین مفهومی که ممکن است برای هر شخصی به‌وجود بیاید. حوزه‌ی اخلاق، در این سه اثر، به‌ویژه دفتر بزرگ، برگرفته از نظرگاه نیچه است؛ او اخلاق مسیحی را نوعی اخلاق زنانه می‌داند؛ به‌نظر می‌رسد مرگ پدر در داستان اول، از این رویکرد ناشی شده است، که در دروغ سوم تصحیح شده است.
وی، از حیث ساختار دو اثر متاخر را نسبت به دروغ بزرگ، ضعیف ارزیابی کرد و ادامه داد: خلوص موجود در اثر اول، در آثار دیگر وجود ندارد. در رمان دوم، داستانی وجود ندارد، از این‌روی نویسنده سعی در بهره‌جویی از داستان دیگران دارد تا داستان خود را به سطح رمان نزدیک کند، اما بسیار بی‌اساس این کار را صورت می‌‌دهد. این رویکرد به هیچ‌روی تبدیل به استراتژی متن نمی‌شود. در این‌جا، نویسنده‌ی سبگ‌گرای رمان اول دیده نمی‌شود. به تصور من، می‌باید در سومین کار، نقد سرمایه‌داری صورت می‌گرفت، که محقق نشده است.
شهسواری ادامه داد:‌ تکنیک نویسنده در رمان سوم، بسیار سطحی‌ است؛ زیر سوال بردن اعتبار روایت‌ها، برگرفته از نگاه کانت، به درستی صورت نگرفته است؛ آن‌چه در کاربرد صحیح این روش موثر است، استفاده از نقاط ثابت است؛ به این معنا که می‌باید بر پایه‌ی نقاطی، امکان عیارسنجی برای مخاطب وجود داشته باشد؛ در دروغ سوم، نقاط ثابتی وجود ندارد، مدام روایت‌ها نقض می‌شود و در نهایت، فرم به یک محتوای خطی بدل می‌شود. به تصور من برای یک اثر ادبی، این رویکرد حداقل چیزی است که می‌تواند در اختیار مخاطب قرار گیرد. به همین دلیل است که در سبک و سیاق سوررئالیسم، رمان بزرگ، بسیار اندک است، اما در رئالیسم جادویی که ارتقا یافته‌ی سوررئال است، نقاط ثابت وجود دارد. ضمن این‌که در دروغ سوم مینی‌مالیسم دیده نمی‌شود.

http://www.bookcity.org/detail/4953