تنظیمات | |
قلم چاپ | اندازه فونت |
روزبه رحیمی: آقای حسین کیانی را با کتاب «تنوع تجربهی دینی» ویلیام جیمز شناختم. کتابی که سالها پیش ترجمه کرده بود اما عوامل و موانع مختلف انتشار آن را به تعویق انداخت. کارنامهی کاری قابل توجه او، صبر و سختکوشیاش را آشکار میساخت. با او به گفتوگو نشستم دربارهی ترجمهی کتاب «شجاعت خلاقیت»، که انتشارات دانژه مدتیست منتشر کرده است.
خوانندگان ما با شما و آثارتان آشنایی دارند و پیشتر نیز مطالبی از شما در سایت شهرکتاب منتشر شده بود. برای آشنایی بیشتر خوانندگانی که به تازگی به ما پیوستهاند قدری از خودتان و فعالیتهایتان بگویید.
من در کنار کار دولتی که از سال ۱۳۶۱ مشغول به آن بودم همواره ذهنم به جاهای دیگری پر میکشید، گویی به دنبال چیزی گمشده در پس ظواهر دنیا بودم و این دغدغه سرانجام مرا به فراگیری زبان انگلیسی در دانشگاه علامه طباطبایی در سال ۱۳۶۴ پیوند داد و افقهای تازهای در برابر من گشوده شد. در زمان دانشجویی چند مقالهی علمی و از جمله مطالبی دربارهی اخترشناسی ترجمه کردم. سپس قطعاتی ادبی و عرفانی از جبران خلیل جبران و پس از آن مقالهی معروف فرانسیس بیکن باعنوان «مطالعه» را برای نشریات مختلف ترجمه کردم. پس از پایان تحصیلات با یکی از دوستان به ترجمهی اولین کتاب خود باعنوان «شیوههای تفکر ملل شرق» در دو جلد از هاجیمه ناکامورا پرداختیم که به چاپ دوم هم رسید. طی ۲۵ سال گذشته نیز در مجموع حدود بیست کتاب در حوزههای فلسفه، روانشناسی و ادبیات ترجمه کردهام. همچنین مقالات بسیاری را برای مجلاتی چون اطلاعات حکمت و معرفت، کتاب ماه فلسفه و... ترجمه کردهام که فهرست همهی آنها در ویکیپدیای (دانشنامه) فارسی موجود و قابل دسترسی است.
روانشناسی وجودگرا، در مقابل گرایشهای موجود در روانشناسی از قبیل ساختگرایی، کنشگرایی، رفتارگرایی، روانشناسی گشتالت و روانکاوی که دارای قوانین، اصول و روشهای معین بودند قد برافراشت. لطفاً در مورد این مکتب و نگاه ویژهاش به انسان توضیح دهید.
هر کدام از گرایشها و مکاتب به وجود آمده در روانشناسی به بخش یا حوزهی خاصی از عرصهی گسترده و پیچیدهی حیات آدمی میپردازد. به عبارت دیگر، حد یا پایانی برای ظهور این نظریهها و مکتبها برای ما متصور نیست و طبیعی است که در این میان نگاه یا گرایشی اگزیستانسیال یا وجودگرایانه نیز پدیدار شود. روانشناسی وجودگرا از خود انسان شروع میکند و او را در فرآیند صیرورت یا شدن در موقعیتهای زندگی نشان میدهد. روانشناسی وجودگرا هیچگاه به دنبال کمال نیست چون معتقد است انسانی که پیوسته در حال شدن از حالی به حالی دیگر و از مرتبهای به مرتبهی دیگر است چگونه میتواند در جایی تمام شود و کامل شود. کامل شدن و کامل بودن از نظر فلسفهی وجودی یعنی تمام شدن و متوقف شدن. تمرکز اصلی در روانشناسی وجودی به اراده و اختیار آدمی و خلاقیت او در یافتن راهها و شیوههای جدید زندگی است ضمن آنکه میپذیرد انسانها در موقعیتها و شرایط مختلف ممکن است با توجه به میزان خودآگاهی و ارادهی خویش واکنشهای خاصی از خود نشان دهند.
رولو می، از جمله کسانی است که در نزدیک کردن افکار پدیدارشناختی و روانشناختی اهتمام ورزید و معتقد بود که «آنچه در روانشناسی به دنبال مطالعهی آن هستیم، انسان است». این اندیشمند، در مکتب روانشناسی انسانگرا و در میان شخصیتهایی چون ویکتور فرانکل، بوگنتالو و یالوم، چه نقش و جایگاهی دارد؟
رولو می در آغاز کارهای تحقیقاتی خود زمان زیادی را صرف شناخت ماهیت اضطراب کرد و آثار سورن کرکگور را برای پی بردن به ابعاد وجودی اضطراب مطالعه کرد که حاصل آن کتابی با عنوان «معنای اضطراب» بود. کتاب معروف دیگر او «عشق و اراده» است که فکر میکنم ترجمه شده و در دست چاپ است. رویکرد رولو می تلفیقی از مفاهیم روانکاوانه و مضامین وجودی و همچنین متأثر از آرای آدلر است. همانطور که عناوین کتابهای او نشان میدهند او به مضامین وجودی عشق و اراده، قدرت و معصومیت، شجاعت خلاقیت و آزادی و سرنوشت توجه دارد و در نهایت علاقه خود را به آثار کلاسیک با اشتیاقش به وجودگرایی در هم آمیخت و کتاب «ندای اسطوره» را نگاشت.
فکر میکنم شجاعت خلاقیت هشتمین کتابی است که از این نویسنده به فارسی ترجمه شده است. در مورد این کتاب، موضوعات مورد بحث آن و اهمیتش در میان سایر آثار رولو میتوضیح دهید.
تا آنجا که من اطلاع دارم شجاعت خلاقیت چهارمین کتابی است که از رولو میبه فارسی ترجمه و منتشر شده است. این کتاب در واقع به هستهی اصلی خلاقیت که از نظر او شجاعت است میپردازد و معتقد است که شجاعت، فضیلت یا ارزشی در میان سایر ارزشها نیست، بلکه اساس و زیربنای همهی فضیلتهاست و خلاقیت را پیامد ضروری هستی میداند. خلاقیت از نظر او آنجا پدید میآید که آدمی مرزهای عقلانیت و فهمهای متعارف را درنوردد و این عبور از عادتها و بایدها به نوعی شجاعت نیازمند است.
منظور از «شجاعت» در عنوان کتاب، شجاعت خلاقیت، چیست؟
رولو می معتقد است که شجاعت الزاماً به معنای غیاب یأس و ناامیدی نیست، بلکه توانایی حرکت به جلو علیرغم یأس و ناامیدی است. خصوصیت اصلی این شجاعت آن است که مستلزم نوعی محوریت در درون هستی خود ماست که بدون آن خود را تهی احساس میکنیم. به علاوه، شجاعت، قدرتنمایی و لاف زدن نیز نیست. واژهی شجاعت در واقع از ریشهی فرانسوی Coeur به معنای «قلب» مشتق شده است. بنابراین، همانطور که قلب آدمی با پمپاژ کردن خون به اندامها موجب توانایی بخشیدن به آنها میشود، شجاعت نیز تحقق همهی فضیلتهای روانی انسان را ممکن میسازد. انسانها با بسیاری از تصمیمهایی که هر روز در زندگی اتخاذ میکنند به ارزش و منزلت خویش دست مییابند و این تصمیمها به شجاعت نیاز دارند.
در پیشگفتار کتاب آمده است که پل تیلیش استاد و دوست رولو می بود و می این کتاب را به تأسی از کتاب «شجاعت بودن» پل تیلیش نامگذاری کرده است. تیلیش در ایران چهرهی شناختهشدهای است و کتابهایی از او و دربارهاش منتشر شده است. می چه نسبتی با تیلیش و اندیشهی الهیاتی او دارد؟
رولو می بیشتر تحت تأثیر نگاه اگزیستانسیالیستی پل تیلیش بوده است. پل تیلیش از شجاعت در کتاب شجاعت بودن بهعنوان امری وجودشناختی که برای هستی و هست بودن ما ضروری است سخن میراند.
آثار شما حوزههای مختلف فلسفی (دین، علم و...)، ادبیات و روانشناسی را شامل میشود. از علایق خود و ملاکتان در انتخاب یک کتاب برای ترجمه بگویید.
من هم مثل هر جستجوگر حقیقتی دورههای مختلفی را در زندگی از سر گذراندهام. زمانی اسرار خلقت را در کائنات و طبیعت جستجو میکردم و زمانی در دین و عرفان و روانشناسی و دورهی کوتاهی هم به بحثهای اجتماعی و دمکراسی و عدالت و آزادی علاقهمند شدم و در هر دوره فکر میکردم که آنگونه آثار میتوانند در جامعه اثرگذار باشند ولی اینک به این نتیجه رسیدهام که گسترهی زندگی درونی و بیرونی انسان طیف وسیع و متکثری از موضوعات را در بر میگیرد که هر کدام نقشی و سهمی در سرنوشت او دارند. اگر در ترجمهی آثار جدی و نخبهگرا افراط شود خود به خود سهم مردم متوسط و عادی در فهم معارف و ایفای نقش موثر در اجتماع کاهش مییابد و چنانچه بیشتر روی آثار عامهپسند و به اصطلاح نشریات زرد تکیه شود جامعه نمیتواند از استحکام فکری و عقلانی مناسبی برخوردار شود. ما باتوجه به شرایطی که در جامعهی خود داریم نیازمند ترجمهی آثاری هستیم که مردم را هر چه بیشتر به تجربهی زندگی واقعی، نظم و رعایت حقوق و قوانین شهروندی و اخلاق و حفظ محیط زیست و برخورداری از انواع هنرها و ایجاد فضای پویا و پرنشاط و انگیزهمند رهنمون سازد. با نگاهی به بازار کتاب گاهی آثاری را میبینید که نه تنها هیچ ربط و ارتباطی به مسائل و شکلهای زندگی ما ندارند و مشکلی را رفع نمیکنند بلکه غلظت مالیخولیایی فضای روانی و اندیشهی مردم را افزایش میدهند و همه را مستاصل و درماندهتر و منفعل میسازند و یا ذهنها را معطوف به موضوعات و حوزههایی میکنند که گرفتاری و دغدغهی اصلی مردم ما نیست. لذا ملاک من برای انتخاب و ترجمهی کتاب، آثاری است که روشنگر و تاثیرگذار و بهبودگر وضعیت فکری و فرهنگی، اجتماعی، دینی و هنری ما باشند.
شما از مجموعهی دانشنامهی آکسفورد کتابی از نایجل واربرتون ترجمه کردهاید که در دست انتشار است. ممکن است در مورد این کتاب هم توضیحی دهید؟
من تاکنون سه کتاب از مجموعهی دانشنامهی آکسفورد با عناوین «درآمدی بسیار کوتاه بر فلسفه»، «درآمدی بسیار کوتاه بر آزادی بیان»، و «درآمدی بسیار کوتاه بر اگزیستانسیالیسم» را ترجمه کردهام که سومین اینها با عنوان اگزیستانسیالیسم در سال ۱۳۹۱ از سوی انتشارات بصیرت منتشر شد و اینک چاپ دوم آن در دست اقدام است. قرار است دو کتاب دیگر تا پایان سال جاری چاپ و منتشر شوند. کتاب آزادی بیان نوشتهی نایجل واربرتون است که به بحث دربارهی آزادی، آزادی بیان و مطبوعات، حدود و مخالفان و موافقان محدودیتسازی آزادی بیان و بحثهای مفیدی دربارهی فضای مجازی و شبکههای دیجیتال و نسبت آنها با چالشهای آزادی بیان میپردازد.
چه کتابهایی در دست ترجمه یا انتشار دارید؟
در حال حاضر قرارداد جلد اول کتاب «فلسفهی ارتباطات» با ناشر منعقد شده است. این کتاب با همکاری استاد محترم آقای دکتر غلامرضا آذری به صورت مشترک ترجمه شده است که امیدواریم تا نمایشگاه سال آینده چاپ و منتشر شود. جلد دوم این کتاب را نیز در دست ترجمه داریم. کتابهایی را نیز ترجمه و در سالهای خیلی پیش به انتشارات حکمت تحویل دادهام که متأسفانه هنوز چاپ نشدهاند. از جمله کتابی با عنوان «علم و دنیای نو» از آلفرد نورث وایتهد، و کتاب «اصول روانشناسی» از ویلیام جیمز. به جهت علاقهمندی به حوزهی ادبیات و داستان، سه داستان کوتاه از جیمز رمزی اولمن، ری بردبری، و رابیندرانات تاگور نیز ترجمه کردهام که با عنوان سه داستان کوتاه از سوی انتشارات رامان سخن در همین روزها منتشر خواهد شد. در سال جاری بیشتر به کارهای ویرایشی مشغول بودم.
خاطرم هست گفته بودید روند چاپ کتاب «تنوع تجربهی دینی» پانزده سال به طول انجامید. این روزها با نشر و سختیهای آنچه میکنید؟
متأسفانه هنوز هم روند چاپ و انتشار کتاب تسهیل نشده است و با مشکلات عدیدهای روبروست که تنها به اخذ مجوز محدود نمیشود. مشکل عمدهی ما فرهنگی است. البته کتاب تنوع تجربه دینی به چاپ دوم رسید، اما خیلی بیش از اینها باید اینگونه کتابها خوانده شوند. چرا شهرداری یا نهادهای فرهنگی نباید در هر محلهای ساختمانی زیبا و با مدیریتی نیرومند بهعنوان کتابخانه و سالن مطاله بنا کند و خود شهرداری یکی از خریداران عمدهی کتاب برای عرضهی عمومی باشد تا به تدریج این واحدهای فرهنگی جایگزین مراکز درمانی سوءاستفاده از مواد شوند. اگر ما میخواهیم جرایم و ناهنجاریهای اجتماعی و اخلاقی در جامعه کاهش یابد و مردم به اصول شهروندی و اجرای قانون و نظم پایبند شوند و به طور کلی پیشرفت کنیم چارهای جز فرهنگسازی نداریم و این امر نیز جز از طریق کتاب، ترویج کتابخوانی و ارائهی آموزشها و مهارتهای لازم برای یک زندگی مدنی شایسته و در شأن جمهوری اسلامی میسر نخواهد شد. امیدوارم زمانی برسد که متولیان امور فرهنگی به دنبال جلب نظر اساتید، دانشوران، نویسندگان، مترجمان و هنرمندان باشند نه بالعکس.