تنظیمات | |
قلم چاپ | اندازه فونت |
درسگفتارهای شهر کتاب دو سالی هست که هر چهارشنبه برقرار است و تاکنون 63 جلسه درباره مولوی و سپس 50 جلسه درباره فردوسی برگزار شده است. سال 88 اما قرار است سال سعدی باشد و نشستهایی مشابه درباره وی تا پایان سال برگزار شود. یکروز پس از روز سعدی، نخستین نشست درسگفتارهای سعدی با عنوان «تصویری جامع از سعدی» با حضور اعضای فرهنگستان زبان وادب فارسی، استادان، ادیبان و... عصر روز چهارشنبه، دوم اردیبهشتماه 1388در مرکز فرهنگی شهر کتاب که هماکنون به ساختمان فرهنگستان زبان و ادب فارسی منتقل شده است برگزار شد. سالن ساختمان جدید مرکز فرهنگی شهر کتاب هم در همان روز به راه افتاده است. هنوز کار تعمیرات و بازسازی به اتمام نرسیده و کارگران تا آخرین لحظه مشغول کار بودهاند.
این نشست که در آغاز با حضور غلامعلی حدادعادل، رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی و رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی بیشتر به افتتاحیهای رسمی میمانست، در پایان و پس از شعرخوانیهای حدادعادل و سخنان دیگر سخنران نشست، غلامحسین ابراهیمی دینانی، به جلسهای صمیمی در بزرگداشت مقام سعدی تبدیل شد.
سالی برای سعدی
در آغاز علیاصغر محمدخانی، معاون فرهنگی شهر کتاب توضیحاتی درباره برنامههای مرکز فرهنگی شهر کتاب در سال 88 ارائه میکند و سپس به درسگفتارهای سعدی که در سال 88 برگزار میشوند میپردازد. وی سخنانش را با نقل خاطرهای از قیصر امینپور که در همان روز دوم اردیبشهتماه، 50 ساله شده «هر چند دیگر در میان ما نیست» آغاز میکند تا به نقل از وی بگوید شاید مشکلات ما در زمینه فرهنگ و کتاب و کتابخوانی، کمخونی باشد تا کمخوانی. بنابراین احتمالاً این درسگفتارها هم برای جبران کمخونی جامعه ما بر پا شده است.
محمدخانی از سعدی، فردوسی و انوری به عنوان پیامبران زبان فارسی یاد میکند: فردوسی در پاسخ به نیاز عصر خویش حماسه را برمیگزیند و سعدی با توجه به زمانه خود، شیوه زهد، طامات، پند، وجوه حکمت عملی و اخلاق اجتماعی را، اما در حقیقت این دو به یاری زبانی شفاف، روشن و فصیح در یک حلقه اتصال ابدی به هم میپیوندند.
اما پرسشی نیز هست که شاید در این درسگفتارها پاسخ داده شود؛ اینکه چرا سعدی به اندازه حافظ در زندگی امروز مردم ایران سهمی ندارد؟ چرا نوعی سعدیگریزی و سعدیستیزی در میان برخی از اهل فرهنگ و مردم وجود دارد؟ سعدی برای جهان امروز چه آموزههایی در حوزههای مختلف زیباییشناسی و معرفتشناسی دارد؟ و برای تصحیح کلیات سعدی و در دست داشتن یک کلیات منقح چه کارهایی میتوان کرد؟
محمدخانی در پایان از مباحث و موضوعاتی که در این درسگفتارها مطرح خواهد شد سخن میگوید: شخصیت و شعر سعدی و ارتباط این دو با یکدیگر، چگونگی رفتار سعدی با زبان، بررسی حکمت نظری و حکمت عملی در آثار سعدی، شرح و تحلیل بوستان، گلستان و غزلیات، بلاغت سعدی، زندگی و زمانه سعدی، تاثیر سعدی بر شاعران بعد از خود، بهرهگیری سعدی در آثار شاعران پیشین، مقایسه آثار سعدی با حافظ، سنایی، انوری، حافظ، مولوی، مقامات حمیدی و...، مقایسه بوستان با شاهنامه، غزل عاشقانه سعدی، تاثیر سعدی بر ادبیات غیر فارسی، بررسی رسالههای سعدی شامل نصیحهالملوک، عقل و عشق، رسایل پنجگانه، عروض فارسی در گلستان، اخلاق در آثار سعدی، بررسی زندگی و آثار سعدی از منظر جامعهشناسی، جهان واقعی و جهان آرمانی از نظر سعدی، سیاست، تدبیر و آیین کشورداری از نگاه سعدی و طنز سعدی.
دماوند ادب فارسی
غلامعلی حدادعادل سخنان خود را با تجلیل از برگزاری این درسگفتارها آغاز میکند: این درسگفتارها کاری بهجا و ستودنی است و میتوانیم بگوییم غبارزدایی از چهرهی سعدی است.
رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی که به گفته خودش خواهد کوشید تصویری سردستی و کلی از سعدی ترسیم کند در آغاز بیشتر به ستایش از این شاعر و اطلاق صفاتی بلند و والا به وی میپردازد: معروفترین و مشهورترین شاعر زبان فارسی و دماوند ادب فارسی. وی اما در همینجا یادآور میشود که گاه قلههای بلند از دور بهتر دیده میشوند و مبادا ما مصداق این ضربالمثل باشیم که پای چراغ تاریک است.
فاصلهای چند قرنی از دوران زندگی سعدی شاید دلیل موجهی باشد تا در زمینه زندگی وی تنها پنج شش صفحه در دست باشد اما به گمان استاد فلسفه دانشگاه تهران ما حتی درباره زندگی پروین اعتصامی هم که تقریباً همعصر ماست اطلاع چندانی نداریم در حالی که وی اخیراً کتابی درباره کانت را دیده که هر چند حدود 200 سال پیش زندگی میکرده است اما در بیش از 600 صفحه به شرح حال، زندگی و آثار این فیلسوف آلمانی آنهم به زبان انگلیسی پرداخته و نکات جزیی زندگی و خلقیات او را بیان کرده است.
سعدی جهانگرد
رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی سخن گفتن درباره سعدی را در دوحوزه ممکن میداند: یکی محتوای آثار او و دیگری سبک بیان و گفتار و اسلوب سخن او. محتوای آثار سعدی ارتباط تام دارد با شخص و شخصیت او. البته جای تأسف دارد که ما درباره بزرگانمان و زندگی شخصی آنها چیز زیادی نمیدانیم.
سعدی بسیار باهوش، بااستعداد و باذوق بوده و هم در شیراز و هم در بغداد تحصیل کرده است. او شاگرد نظامیه بوده و نزد کسانی چون شهابالدین عمر سهروردی و ابنجوزی دوم درس خوانده است.
نکته مهم دیگر درباره سعدی این است که او آدم گوشهگیر و عزلتطلبی نبوده و سالیان طولانی جهانگردی کرده و بخش اعظمی از عالم اسلام را دیده است. وی همتی بلند و چشمانی باز داشته و جهانگرد و جهاندیده بوده است. آنگونه که آدم یاد مارکوپولو میافتد.
سعدی در هر جای دنیا دنبال چیزی بوده و از هر چمنی گلی چیده است. نتیجه این سرگذشت و شخصیت این بوده که آثاری متنوع پدید آورده و در نظم و نثر، هر دو، اثری درجه اول دارد و این دو را به شیرینی به هم پیوند داده است. همین غنا و تنوع سبب شده هر جویندهای مطلوب خودش را در دکان سعدی پیدا کند.
حدادعادل با نقل خاطرهای از مرحوم یحیی مهدوی سخنانش را پی میگیرد: به یاد میآورم استاد بزرگ ما یحیی مهدوی که درسهای زیادی در فلسفه از او فرا گرفتیم پیش از فوتش به سعدیخوانی روی آورده بود و میگفت در این روزها به سعدیخوانی میپردازم و تأسف میخورم که چرا تا کنون وقتم را صرف سعدی نکردهام.
وقتی زبان جان میگیرد
وی سپس سخنان خود را درباره سبک و طرز گفتار این شاعر ادامه میدهد: به نظر من برای درک جایگاه سعدی بهتر از هر کاری مقایسه او با دیگران است؛ مخصوصاً با معاصران او. با بررسی سیر نظم و نثر فارسی میبینیم که آهنگ تحول نثر فارسی از قرن 6 به بعد رو به پیچیدگی است؛ نثری پیچیده و فنی و نامأنوس. چنین شرایطی در شعر نیز مشاهده میشود.
سعدی اما این روال را بر هم میزند و با خلق گلستان و بوستان و سرودن اشعار روان خودش زبان فارسی را از این گرفتاری که عارضش شده بود نجات میدهد.
شعر شاعران قبل از سعدی خوب است و آنها در کارشان استادند اما وقتی اشعار این شاعران را میخوانیم میبینیم یک جاهایی دشوار است و ناهنجاریهایی در این غزلها دیده میشود. اما در شعر سعدی با شعری شسته رفته، جلایافته، صیقلین، درخشان، هموار، لطیف، دلپذیر و شوقانگیز رو به رو میشویم.
شعر سعدی خصوصیتی دارد که آشنایان با زبان او یک بیت یا یک مصرع او را میتوانند در بین یک مجموعه شعر تشخیص دهند. تا آنجا که میتوان گفت خصوصیت سهل ممتنع که درباره شعر گفتهاند بیش از همه شایسته سعدی است.
حدادعادل در ادامه برای ارائه برهان بر این سخن دو غزل از دو تن از شاعران معروف و نزدیک به دوران سعدی که از گنج سخن دکتر مصفا انتخاب کرده است را میخواند و پس از آن شعر پیش از سعدی را چون جادهای خاکی عنوان میکند که گاه دستاندازهای زیادی دارد اما به سعدی که میرسیم انگار به جادهای صاف و هموار و آسفالت شده رسیدهایم. شما در شعر سعدی حس میکنید زبان جان گرفته و نرم و هموار شده است و هیچ دستاندازی ندارد. مثل بزرگراهی است که راحت میتوان در آن حرکت کرد نه مثل جاده خاکی که مدام تکان دارد.
شعر سعدی، شیر مادر
حدادعادل در ادامه همچنین نمونهای از گلستان و بوستان میآورد و نکاتی دیگر را درباره سعدی طرح میکند: سعدی به برکت این همه ذوق و دانایی و حکمت، آموزگار مسلم و ابدی زبان و ادب فارسی است. هر کس قوتی در زبان فارسی دارد این قُوّت را از قوت سعدی دارد. ما اگر بخواهیم نثر فارسی روانی بنویسیم همانگونه مینویسیم که سعدی نوشته است. بنابراین کسانی که سعدی نخوانده باشند آدمهایی هستند که با شیر مادر بزرگ نشدهاند.
سعدی زیبایی ظاهر و زبان و زیبایی مضمون را آنچنان استادانه با هم ترکیب کرده که هیچ همتایی ندارد.
نکته دیگری که حدادعادل یادآور می شود این است که زبان امروز ما از بسیاری جهات همان زبان سعدی است.یعنی سعدی کهنه نشده است. در واقع او زبان امروز ما را ساخته است.
ترکیب بجا و متعادل لغات عربی و فارسی در دیوان سعدی نیز مهم است. عدهای بیسبب لغات عربی را به زبان فارسی راه دادند و عدهای نیز راه تفریط رفتند و لغات عربی را که به خوبی در زبان فارسی خوش نشسته بود برداشتند و این زبان را لاغر و نحیف کردند اما سعدی به خوبی میداند چگونه و تا چه میزان از لغات عربی استفاده کند و از این جهت میزان خوبی برای ادیبان است.
بنابراین میتوان گفت که این شاعر به ترکیب بهنجار این دو زبان دست پیدا کرده و مثل نقاشی که فهمیده این دو رنگ را با چه درصدی با هم ترکیب کند که خوشنوا شود استادانه این میزان را تعیین کرده و امروز نویسندگان درجه اول ما دنبالرو وی هستند.
گفتهاند و به گمان رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی درست هم گفتهاند که اگر روزی همه آثار گذشتگان ما در یک حادثه نابود میشد ولی از میان همه آنها فقط آثار سعدی و حافظ باقی میماند ما میتوانستیم با استفاده از آثار این دو شاعر زبان فارسی را دوباره بسازیم. البته از جمله حقوقی که سعدی دارد حقی است که به حافظ دارد. اگر وی صد سال قبل از حافظ نبود این روانیای که در سخن حافظ هست وجود نمیداشت. حافظ هر قدر هم بزرگ باشد باز فضل تقدم با سعدی است. سعدی است که راه را باز کرده است.
شهرت سعدی، از چین تا پاریس
شهرت جهانگیر سعدی از دیگر نکاتی است که حداد عادل از آن سخن میگوید: ابن بطوطه میگوید وقتی مهمان امیرزادهای در چین بودم مرا به تفریح در رودخانه دعوت کرد. در قایق کناری ما خنیاگران مینواختند و شعری را میخواندند و او این شعر را با این که به درستی فارسی نمیدانسته در کتابش آورده است و آن یکی از غزلیات سعدی است.
وی همچنین با نقل قولی از دکتر حدیدی از «سعدی کارنو» به عنوان یکی از رؤسای جمهور فرانسه نام میبرد که نام سعدی را بیش از پیش بر سر زبانها انداخت و به دلیل علاقه خانوادگی به سعدی، شاعر فارسیزبان بدین نام خوانده شده است.
بنیاد سعدی در راه است
رییس فرهنگستان زبان و ادب فارسی در پایان سخنان خود از سعدی به عنوان سرمایه بزرگ فرهنگی ما ایرانیها یاد میکند که جا دارد همه اهل فرهنگ و هنر به وی عنایت بیشتری داشته باشند. «مخصوصاً صدا و سیما که نباید خود را از سرمایه ارزشمندی چون سعدی محروم کند و من نمیدانم چرا تا حالا این کار نشده و کسی چراغ سعدی را بر نکرده است.»
اینکه سعدی به اندازه خیام و حافظ مورد توجه کسی نیست به این دلیل است که او شعر دوپهلو نگفته است. سعدی معرف اصیل و علامت آشکار و مهر ثابت فرهنگ اسلامی ایرانی است. مجموع این اوصاف در سعدی سبب شده است که پیشنهاد تأسیس بنیادی به نام سعدی به شورای عالی انقلاب فرهنگی ارائه شود تا همانگونه که بنیاد گوته برای فراگیری زبان آلمانی تأسیس شده است همه کوششهایی که برای آموزش زبان فارسی در داخل و خارج از ایران انجام میگیرد نیز سر و سامان یابد.
اخلاق اسلامی چیست؟
پس از غلامعلی حدادعادل، همکار وی در گروه فلسفه دانشگاه تهران، دکتر غلامحسین ابراهیمیدینانی، در نشست «تصویری جامع از سعدی» سخنانش را اینگونه آغاز میکند: سعدی آگاهانه گفته است که وین گلستان همیشه خوش باشد. همانگونه که فردوسی نیز گفته است که شاهنامهاش از باد و باران نیابد گزند. این حرفها اعتماد به نفس کاذب نیست. واقعاً گلستان همیشه خوش خواهد بود و کتاب فردوسی همیشه حماسه بزرگ جهانی باقی خواهد ماند. استاد حداد عادل درباره شخصیت سعدی سخن گفتند و من تکرار نمیکنم. سعدی استاد فصاحت است. او واقعاً افصحالمتکلمین است.
هرچند لفظ و معنی از هم جدا نشدنیاند اما کاری که سعدی کرده بدون اغراق هیچ کس در 14 قرن تاریخ مشعشع اسلام نکرده است.
مدیر گروه فلسفه اسلامی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران سعدی را دریای بیکران و نابغهای بزرگ مینامد که وی نیز خود را معلم اخلاق میداند. این شاعر بزرگ، ادبیات فارسی و عربی را با هم فرا گرفته و در دانستن این دو زبان بینظیر است و هیچ شاعر عربی در نعت حضرت رسول اکرم به پای سعدی نمیرسد.
اما پرسشی که دینانی طرح میکند این است که اخلاق اسلامی چیست؟
وی با توضیح درباره تفاوت فلسفه و حکمت، اولی را نظر محض و دومی را نظر تؤام با عمل عنوان میکند: سعدی حکیم است. او فیلسوف نیست و حتی تا حدی هم ضد فلسفه است. چون در جایی درس خوانده که فقه شافعی و کلام اشعری و ادبیات محور بوده است، یعنی در نظامیه. بنابراین سعدی حکیم است و معلم اخلاق. اما اخلاق اسلامی چیست؟
اسلام که بزرگترین ادیان الهی و دین آسمانی است اخلاق اسلامی را چگونه مطرح کرده و تئوری در اخلاق اسلامی چیست؟ ما مگر چند کتاب درباره این موضوع در طول 14 قرن داریم: «تهذیبالاخلاق ابنمسکویه»، «اخلاق ناصری خواجه نصیرالدین توسی»، «اخلاق جلالی محقق دوانی» و... که البته تعداد آنها زیاد نیست.
خیرالامور اوسطها
اینها هم البته یک حرف بیشتر نگفتهاند. همگی آنها برای اخلاق 4 فضیلت اصلی و عمده قائلند که همان شجاعت، عفت، عدالت و حکمت است.
دینانی ملاک را در اینجا حد وسط میان دو افراط و تفریط عنوان میکند و به توضیح شجاعت، عفت و حکمت میپردازد: برای شجاعت، حکمت، عفت که خلق و خوی آدمی است میتوان حد وسط در نظر گرفت اما حد وسط عدالت نامعلوم است. عدالت افراط و تفریط ندارد. عدالت عدالت است. عدالت یا هست یا نیست. اگر حد وسطی در کار باشد عدالت هم هست و اگر این حد وسط نبود عدالت هم نیست. عدالت در ردیف آن سه تای دیگر نیست. عدالت اعتدال در همه چیز است. عدالت یک حالت است.
آقای خرمشاهی حد وسط کجاست؟
دینانی در ادامه اشکال عمده بر تئوری اخلاقی طرح شده در این کتابها را «حدوسط» میداند و این پرسش را طرح میکند که این حد وسط را چگونه میتوان تعیین کرد؟ وی به شوخی خطاب به بهاءالدین خرمشاهی که در ردیف نخست نشسته است پرسش خود را تکرار میکند: آقای خرمشاهی شما چه میکنید؟ این حد وسط را چگونه میتوان پیدا کرد.
از طرف دیگر این حدوسط حرف ارسطو است که وقتی آمده در اسلام برای آن روایات و احادیث آوردهاند. غزالی هزار سال پیش متوجه این مسأله شد و چون ارسطوستیز بود این اخلاق را نپذیرفت و به همین دلیل او روایات و احادیث را آورده و سعی کرده از آنها اخلاق اسلامی بیرون بکشد.
دینانی گفت: من اما فکر میکنم غزالی به این نتیجه راضی نبوده و دوباره به اخلاق ارسطویی برگشته و کتاب معراجالقدس را نوشته است.
فقه و اخلاق دو چیز متفاوتند
این استاد فلسفه اسلامی که سالهای بسیاری از عمرش را فقه خوانده و طلبگی کرده است با تأکید بر این که فقه و اخلاق دو چیز متفاوتند با ذکر مثالی این تفاوت را نشان میدهد: فرض کنید مردی دختر باکرهای را عقد شرعی کند و صبح طلاقش دهد و مهریهاش را هم بپردازد. این کار از نظر شرعی اشکالی ندارد اما آیا اخلاقی هم هست؟ بنابراین ما نمیتوانیم بگوییم اخلاق همان فقه است و فقه همان اخلاق است. من همیشه کنجکاو بودهام که تئوری اخلاقی واقعاً چیست؟ اخلاق چیست؟ اما ظاهراً جوابی به این سؤال داده نشده است.
سعدی و اخلاق اسلامی
حالا چون میخواهم فقط حرف منفی نزده باشم باید بگویم که سعدی همانگونه که گفته شد عالم اسلامی بوده و درباره اخلاق هم سخن گفته است. به نظر من آنچه سعدی در کتاب گلستان و بوستان گفته جنبه اخلاقی دارد و این نمونهای از اخلاق اسلامی بهشمار میآید. سعدی هیچ جا از جاده شریعت و اسلام خارج نشده است. سخنانش مستند در آیات و روایات است و شیرین و پر جاذبه.
سعدی در هشت باب گلستان خود یعنی در سیرت پادشاهان، در اخلاق درویشان، در فضیلت قناعت، در فواید خاموشی، در عشق و جوانی، در ضعف و پیری، در تأثیر تربیت و در آداب صحبت میتواند آموزههای بسیاری برای انسانهای امروز داشته باشد. سعدی در بوستان هم ده باب عدل، احسان، عشق، تواضع، رضا، ذکر، تربیت، شکر، توبه و مناجات را آورده است. دینانی در پایان با شاهد آوردن برخی از موارد در اخلاق از گلستان و بوستان سخنان خود را به پایان میبرد.