تنظیمات
قلم چاپ اندازه فونت
نسخه چاپی/شهر کتاب
تاریخ : پنجشنبه 20 آبان 1389 کد مطلب:563
گروه: نشست‌ها

ابتدانامه؛ منبعی دست‌ اول در مولوی‌پژوهی

گزارش نقد کتاب «ابتدانامه».

آیدین فرنگی: مثنوی «ابتدانامه» نام نخستین مجموعه‌ از سه‌گانه‌ی مثنوی‌ای است که «سلطان‌ولد»، پسر ارشد مولانا سروده و در آن به شرح احوال پدر، شمس تبریزی و روابط بین این ‌دو پرداخته است. اگرچه ظاهرا سلطان‌ولد با مثنوی‌های‌اش خواسته راه مثنوی‌نویسی پدر را ادامه دهد، آثار او از جنبه‌ی شعری جایگاهی به ندارند؛ البته این مثنوی‌ها و به‌خصوص ابتدانامه، در مولاناپژوهی و شمس‌شناسی، در کنار رساله‌ی سپهسالار، دو منبع دست اولی محسوب می‌شود که آشنایان بلافصل مولانا آن‌ها را به یادگار گذاشته‌اند. سطرهای بالا چکیده‌ای است از آن‌چه دکتر محمدعلی موحد، مصحح ابتدانامه، در نشست هفتگی مرکز فرهنگی شهر کتاب در معرفی این اثر بر زبان ‌راند. موحد این دفتر را با هم‌کاری علی‌رضا حیدری تصحیح کرده و به ‌تازگی انتشارات خوارزمی آن را به چاپ رسانده است.

 موحد که پیشتر با نوشتن کتاب «قصه‌ی قصه‌ها» به تامل در رابطه‌ی شمس و مولانا پرداخته، تصحیح و انتشار کتاب «مقالات شمس» را نیز در کارنامه‌ی پژوهشی خود دارد.

 سلطان‌ولد ابتدا نزد پدر در قونیه فقه می‌آموزد و سپس همراه برادرش «علاءالدین‌محمد» راه دمشق را پیش می‌گیرد تا سایر علوم روزگار را بیاموزد. او با پدرش، با شمس و با همراهان مولانا نظیر سیدبرهان‌الدین محقق، صلاح‌الدین زرکوب و حسام‌الدین چلبی نشست‌ و برخاست بسیار داشته و از آن‌ها تاثیر پذیرفته است. او داماد صلاح‌الدین زرکوب است و پس از فوت مولانا، حسام‌الدین چلبی از وی می‌خواهد جانشینی پدر را بپذیرد، اما سلطان‌ولد از این خواسته سربازمی‌زند و حسام‌الدین خود در این رتبه می‌نشیند. پس از مرگ چلبی، سلطان‌ولد طریقت مولویه را پی‌می‌گیرد و طریقت بعد از مولانا، بیشترین تاثیر را از وی‌ می‌پذیرد؛ چندانکه عبدالرحمان جامی نیز در دنیای تصوف، حرمت غریبی برای او قائل شده است. شرح مرگ چلبی و نحوه‌ی رسیدن سلطان‌ولد به جانشینی حسام‌الدین و ماجراهای بعدی را نیز در ابتدانامه می‌شود خواند. سلطان‌ولد که بسیاری او را نظریه‌پرداز اجتماعی طریقت مولویه دانسته‌اند، پس از مرگ، در کنار مزار پدرش دفن می‌‌شود. مثنوی‌های‌اش عبارت‌اند از ابتدانامه، رباب‌نامه و انتهانامه. طبق آن‌چه استاد موحد در مقدمه‌ی قصه‌ی قصه‌ها نوشته، انجام هیچ کار جدی‌ای درباره‌ی مولانا، بدون تامل در زیر و بم گزارش‌های سلطان‌ولد در ابتدانامه میسر نیست.

 موحد، مصحح ابتدانامه، به عنوان سخنران نخست نشست با اشاره به این‌که در این دفتر، نه ارزش‌های شعری بلکه سندیت تاریخی آن مدنظر است گفت: «کتاب حاضر در دنیای مولوی‌پژوهی از دو جنبه اهمیت دارد: یکی به‌خاطر اینکه راجع به زندگی مولانا و جریان رابطه‌ی دو انسان خاکی، یعنی شمس و مولاناست و دیگر این‌که اثری است دست‌ اول و نویسنده‌ی آن سال‌های محضر مولوی و شمس را درک کرده.»

 موحد سپس افزود: «ابتدانامه شرح می‌دهد که چگونه با ورود مردی ناشناس به قونیه، مفتی شهر، که بعدتر همان مولانا می‌شود، دست از منبر و اسباب موفقیت می‌شوید و ناگهان به همه چیز پشت پا می‌زند. در روایت سلطان‌ولد آمده که مولوی شمس را به خانه‌ی خودش می‌برد و شش ماه با هم می‌مانند؛ اما سپهسالار، با بیان همین ماجرا، محل اقامت شش‌ماهه‌ی آن‌دو را حجره‌ی شیخ‌صلاح‌الدین می‌داند که شمس وی را از قبل می‌شناخته است. بعدتر اطرافیان مولوی، از حضور شمس که باعث تغییر روحیه مفتی‌شان شده ناراحت می‌شوند و فضا را چنان بر شمس تنگ می‌کنند که او بی‌آنکه بگوید، ناگزیر از مهاجرت می‌شود. مدتی بعد او نامه‌ای به مولوی می‌نویسد و از این طریق مولوی از محل اقامت شمس اطلاع می‌یابد. اطرافیان هم که وضع نامناسب روحی مولانا را بعد از رفتن شمس دیده بودند، با پیشمانی برای عذرخواهی نزد مولوی می‌روند و مولانا عده‌ای از پیروان اصلی‌اش را به همراه پسر خود، سلطان‌ولد به دمشق می‌فرستد. مسیر بازگشت آن‌ها از دمشق تا قونیه، براساس روایت شمس و سپهسالار و سلطان‌ولد، دو ماه طول می‌کشد و در تمام این مدت، شمس سوار بر اسب بوده و سلطان‌ولد، پای‌پیاده در رکاب او راه می‌رفته است.»

 مصحح ابتدانامه با تصریح بر این نکته که زندگی‌نامه‌های قدیمی با مفهوم زندگی‌نامه‌نویسی امروزی تفاوت اساسی دارد، یادآور شد: «گذشتگان نسبت به اقطاب، مشایخ و بزرگان نگاه دیگری داشتند و جزئیات رویدادها و زمان وقوع آن برای‌شان اهمیتی نداشته است. اما در هر صورت منش و روش بزرگان را در این کتاب‌ها می‌توان سراغ گرفت. داشتن صرف یک سند تاریخی برای تاریخ‌نویسی کافی نیست؛ چراکه پیش از هر نتیجه‌گیری دیگری، بایستی درباره‌ی صحت یا جعلی بودن سند مطالعه کنیم و اگر سند درست بود، به مفهوم آن بیندیشیم. پس از طی مرحله‌ی اندیشیدن پیرامون سند، مرحله‌ی سوم یا مرحله‌ی بازسازی زمان گذشته فرامی‌رسد. این سه مرحله، مراحل یک نگرش تاریخی است که نسبت به هر امر تاریخی باید انجام شود. ما باید مولانا را هم امروز بازسازی کنیم. پس نگاه ما به مولانا یک نگاه این‌زمانی خواهد بود و این نگاه حسب زمان و مکان می‌تواند دست‌خوش تغییر شود. بالاخره مولوی سلسله‌ای را بنیان‌گذاری کرده که 700 سال دوام آورده و حتی آتاترک هم نتوانست بساط آن را از ترکیه برچیند. 700 سال است برای مثنوی در ایران، ترکیه، هند، سوریه و حتا در آمریکا و اروپا شرح می‌نویسند و این شرح‌نویسی متوقف نشده است. پس مثنوی اثری است جادویی که همچنان تاب تفسیر دارد؛ یعنی می‌تواند خودش را با نگاه‌ها و عوامل مختلف تطبیق بدهد.»

 «باید بدانیم اشخاص بلافصل، مولانا را چگونه ‌دیده‌اند. سپهسالار یکی از این افراد است. او سال‌ها در حضور مولوی بوده. سلطان‌ولد نیز هم خُلقا و هم خَلقا خودش را شبیه‌ترین مردم به مولوی معرفی می‌کند؛ چندانکه مردم این پدر و پسر را مثل دو برادر می‌دانسته‌اند.» نویسنده‌ی کتاب قصه‌ی قصه‌ها با ارائه اطلاعات بالا گفت: «‌مولوی یگانه شاعر کلاسیک فارسی است که ما اطلاعات زیادی درباره‌ی زندگی او داریم. برای ما اساس، نوشته‌های دست اول است؛ نه «بافته‌«های چند قرن بعد؛ هرچند امکان دارد در نوشته‌های دست اول هم «بافته» زیاد یافت شود و محقق باید به تمییز در این عرصه بپردازد. اکنون نیز بعد از مرگ بزرگان و شخصیت‌ها درباره‌شان اسطوره‌پردازی می‌شود. به هر حال اسناد دست اول جایگاه والاتری دارند. منبع سومی هم که درباره‌ی مولوی می‌توان به آن رجوع کرد، کتاب «افلاکی» است. او مولوی را ندیده، اما این اثر را به خواست نوه‌ی مولوی گردآورده. از کتاب افلاکی دو تحریر وجود دارد که تحریر دوم دارای بسط بیشتری است. در تحریر اول کرامات مولانا به اصطلاح امروز «کم‌رنگ‌تر» بوده و خانقاهیان را راضی نمی‌کرده است؛ بنابراین در تحریر دوم افلاکی هر چه از کرامات مولوی شنیده بوده را نیز نقل می‌کند. شاید بشود گفت بیش از هشتاددرصد کتاب او فاقد ارزش تاریخی است؛ اما مواردی هم هست که فقط در این کتاب می‌توان سراغ آن‌ها را گرفت.»

 «آیا ابتدانامه از نظر تاریخی بر نوشته‌ی سپهسالار مقدم است؟» موحد با طرح این پرسش چنین پاسخ داد: «مطالب دو کتاب خیلی شبیه هم است و گاهی تکرار یکدیگر محسوب می‌شود. البته هر یک مطالب اختصاصی‌ای هم دارند. سپهسالار اشعاری را از ابتدانامه نقل کرده است. این نقل باعث می‌شود ما فکر کنیم ابتدانامه دارای تقدم تاریخی است؛ اما باید دقت کرد که متن سپهسالار دارای دو تحریر بوده که ما فقط تحریر دوم آن را در اختیار داریم. در رساله‌ای که امروز به ما رسیده، بعدها دست برده شده و ملحقاتی را به آن افزوده‌اند. من در نوشته‌های اولیه‌ام بر تقدم ابتدانامه تاکید داشتم، اما امروز مایلم در این نگاه تجدید نظر کنم و بگویم تحریر اول سپهسالار دارای تقدم زمانی است. سپهسالار خود می‌نویسد که تا آن زمان چیزی درباره‌ی مولوی وجود نداشته و او این اثر را گردآورده تا آیندگان بدانند مولانا که بوده و چگونه بوده است. در ابتدانامه برخی ماجراهای مربوط به خانواده‌ی مولانا، مثل قصه‌ی کیمیاخاتون و علاالدین، برادر دیگر سلطان‌ولد، که مخالف شمس بوده نیز نیامده است.»

سلطان‌ولد، مرد منطق و مدیریت

 دکتر توفیق سبحانی، مولوی‌پژوه، با اشاره به اینکه «سلطان‌ولد وپژگی‌های خاصی داشته که می‌توان در این میان به منطق، درایت و قدرت مدیریت وی اشاره کرد» گفت: «مولویه توسط مولوی برپا نشد. آرامگاه مولوی نیز هرچند در زمان حسام‌الدین چلبی به شکل ابتدایی ساخته شد، بنای کنونی آن توسط سلطان‌ولد درست شده است. او مردی بسیار صمیمی بود و چون خودش هم حس کرده بود که جذبه‌ی پدرش را ندارد، می‌کوشید با منطق و روابط کارهایش را پیش ببرد. سلطان‌ولد مرشدهایی را به شهرهای متعدد فرستاد تا مولویه را سامان بدهند. قدرت سازماندهی و مدیریت او مثال‌زدنی است. در دیوانش مدایحی برای وزرا و خان‌ها نیز می‌شود پیدا کرد.»

 استاد سبحانی در ادامه‌ی سخنان خود با ذکر دو روایت از زندگی سلطان‌ولد ضمن تصریح بر تیزهوشی و نکته‌سنجی وی افزود: «ابتدانامه را برخی منابع ایرانی «ولدنامه» نیز نام داده‌اند. ابتدانامه مهم‌ترین اثر سلطان‌ولد است که منبعی دقیق برای شناخت زندگی مولانا به حساب می‌آید. از طرف دیگر اگر ما عنوان‌های این کتاب را جدا کنیم ـ که اکثر این عنوان‌ها را در مثنوی نیز می‌شود یافت ـ با یک کتاب ساده و منثور عرفانی روبه‌رو خواهیم شد که دیگر درشت‌ناکی شعرهای سلطان‌ولد را ندارد.»

 مصحح فیه‌مافیه، در معرفی آثار سلطان‌ولد گفت: «از او سه مثنوی مانده و یک کتاب به اسم معارف که ظاهرا معادل فیه‌مافیه مولوی است. دیوانی هم دارد که می‌شود آن را از نظر شکلی معادل دیوان کبیر یا دیوان شمس دانست. از مولوی مکتوباتی به یادگار مانده که شامل 146 نامه می‌شود، اما از سلطان‌ولد چنین چیزی ثبت نشده است.»

آقازاده‌ای در پی قدرت

 دکتر غلام‌رضا خاکی، استاد دانشگاه، با تصریح بر اینکه «سلطان‌ولد هم مثل همه‌ی آقازاده‌های تاریخ سهمی ویژه برای خود قائل بوده و وجود سایه‌ی پدرش نباید ما را از واکاوی رفتار او بازدارد» یادآور شد: «او در سراسر آثارش نوآوری‌ای در جهان‌بینی عرفانی ارائه نکرده، اما در شرح‌هایش نوآوری‌هایی موردی و جزئی داشته است. وی در صفحه‌ی بیستم ابتدانامه می‌گوید این مثنوی را برای تحقق چهار هدف می‌سراید: اول، تاویل مثنوی پدرش و رمزگشایی از داستان‌های آن. دوم، به نظم کشیدن داستان‌های تازه‌تری که در زمان حیات پدرش وجود نداشته. سوم، به دلیل تاسی به پدرش در سرایش مثنوی و چهارم، به خاطر درخواست دیگران؛ که مورد چهارم نوعی شبیه‌سازی با دلیل سرایش مثنوی معنوی است.»

 «ابتدانامه بیشتر یک حرکت سیاسی است برای بازگرداندن جمعیت و قطبیت خارج‌شده‌ی حسام‌الدین به خاندان مولانا.» خاکی با بیان این نکته و با اشاره به نوشته‌ای در صفحه‌ی 128 ابتدانامه گفت: «سلطان‌ولد باعث شد نهضت خودجوشی که مولانا در قونیه به راه انداخت و سماء او با صدای تق‌تق زرکوبان قونیه، سرانجام به مراسمی سیستماتیک تبدیل شود که در روزگار ما برای دیدن آن باید بلیت خرید.»

 خاکی در ادامه سخنانش به ساختار ابتدانامه نیز اشاره کرد و با بیان اینکه سلطان‌ولد کوشیده با داستا‌ن‌هایی مقدماتی، با ایجاد بینامتنیت بین داستان موسی و خضر، داستان شمس و مولانا را در ذهن‌ها تداعی کند، افزود: «سلطان‌ولد در صفحه‌ی 377 مدعی شده او جانشینی حسام‌الدین چلبی را به درخواست مستقیم مردم پذیرفته است. وی در این کتاب ادعای به خواب دیدن مولوی را ندارد، اما مدعی به خواب دیدن حسام‌الدین است و خوابی را روایت می‌کند که حسام‌الدین در آن خواستار خوانده شدن ابتدانامه بر بارگاه قونیه بوده است و بدین ترتیب وی با ظرافت تمام از طریق یک خواب، اثرش را در کنار مثنوی قرار می‌دهد. در جایی دیگر او جانشینی پدر را حق مسلم خود دانسته می‌گوید که ایثارگرانه از این حق گذشته است. همه‌ی این‌ها را می‌شود مقدمه‌سازی‌های او برای به‌دست‌گیری قطبیت دانست.»

 

http://www.bookcity.org/detail/563