تنظیمات | |
قلم چاپ | اندازه فونت |
روزبه رحیمی: مختارشکریپور، متولد شهریور ۱۳۴۹ و زادهی نودشه (شهری واقع در شهرستان «پاوه»ی استان کرمانشاه) و دانشآموختهی رشتهی «زبان و ادبیات فارسی» از دانشگاه رازی کرمانشاه است. وی ازسال ۱۳۷۹ تاکنون، بهعنوان روزنامهنگار ادبی و هنری فعال بوده است. نوشتههای او در روزنامههای مختلفی از جمله: شرق، همشهری، اعتماد، آزاد، ملت، اعتماد ملی، کارگزاران، همبستگی، تهران امروز، آرمان، فرهیختگان و همچنین نشریات مختلف ادبی و هنری منتشرشده است.
مختارشکریپور در زمینهی ترجمهی شعر از زبان و ادبیات کردی هم فعالیت داشته و تاکنون آثار متعددی از شاعران کرد را در نشریات مختلف ادبی منتشرکرده است. او در این زمینه، کتابهای گزیدهی آثار شیرکو بیکس، گزیدهی آثار لطیف هلمت و همچنین گزیدهای از شاعران معاصر کرد را آماده انتشار دارد.
شکریپور چند سالی است که به مستندسازی روی آورده و «پرواز در دایرهی حضور» نخستین کار او در این زمینه است. این مستند بلند که دربارهی زندگی و شخصیت احمد شاملو است، اخیراً به همت مؤسسهی فرهنگی هنری قرن جدید منتشر شده است. با مختار شکریپور در مورد این فیلم به گفتگو نشستیم:
چرا به سراغ شاملورفتید؟
سالهاست که با شاملو به واسطهی آثار گرانبهایش مأنوسم و او را همتای شاعران بزرگی چون مولانا، حافظ، فردوسی، خیام و سعدی میدانم و این نظر شخص من نیست، بلکه خیلی از فرهیختگان حوزهی ادبیات بر این نکته صحّه گذاشتهاند، از جمله «ضیاء موحد» که شاملو را بزرگترین شاعر فارسیزبان بعد از حافظ میداند. علاقهمندی بسیار زیادم و البته غنای آثارش وکاریزمای عجیبی که شاملو بر عموم مخاطبان شعر و ادبیات دارد و در کل تأثیری که با این همه نقطه عطف در ذهن و زندگی من طی سالیان گذاشته است؛ در نهایت مرا به سمت ساخت مستندی دربارهی او کشاند تا فقط رفع عطشی کرده باشم وگرنه باید فیلمها از زندگی، شخصیت و آثارش ساخت که امیدوارم من هم در این فیلم جرعهای از این دریا را در آیینهی سینما پدیدارکرده باشم. البته این دغدغه را پیش از این هم داشتهام که نقطهی آغاز آن به نخستین آشناییام با آیدا در سال ۱۳۸۱ بر سر مزار شاملو برمیگردد و چند روز بعد برای انجام مصاحبهای به دیدارش رفتم که طی سه چهار جلسه انجام و سرانجام به تاریخ ۷ اردیبهشت ۱۳۸۲در روزنامهی شرق منتشر شد. بعدها فرصت مصاحبت و دیدارها با آیدای گرامی و عزیز در دهکدهای که شاملو را میتوان در لابهلای درختانش تصورکرد و خانهای که «بامداد» هیچوقت در آن غروب نمیکند و بر در و دیوارش میبارد ادامه یافت، چرا که قصد نوشتن کتابی دربارهی شاملو از طریق گفتهها و خاطرات ایشان داشتم. بخشی از این کتاب را هم آماده کردهام و درصورت اهتمام آیدا بر انجام مصاحبهها و یادداشتبرداری قصد اتمام آن را دارم. به هرحال تشنگیام دربارهی کار در مورد شاملو برای پاسخ دادن به نیازی درونی و البته فرهنگی مرا به ساخت مستندی دربارهی این پدیدهی بزرگ فرهنگ و ادبیات ترغیب کرد و بدین ترتیب با خانم آیدا، به اعتبار لطفی همیشگی که به من داشتند، این بحث را مطرح کردم. بالاخره آیدا به من اعتماد کردکه فیلمی دربارهی شاملو بسازم.
تابستان گرم ۱۳۸۷ بودکه ۳ روز متوالی به اتفاق فیلمبردارم «حمید قوامی» به خانهی بامداد رفتیم و از خانه و یادگارهای شاملو و همچنین همدم و همراه چهل سالهی او، آیدا، فیلم گرفتیم. نصیب شدن این لطف آیدا و شوق ساختن فیلمی دربارهی شاعری که سالهاست اندیشههای ناب انسانیاش با تمام لایههای متنوع آن دغدغهات بوده و شعرهایش را با نگاه به چشمانداز کوههای پربرف و بلوط زادگاهت در شبهای زمستانی سرد و سپید و برفی یا شبهای شهریوری و مهتابی با گوش جان شنیده و سرکشیدهای مرا به ساخت مستندی معمول وکوتاه قانع نکرد و درصدد برآمدم که موضوع به این مهمّی را با تحمل و تأمل و هموارکردن سختیهای بیامکاناتی و بی پولی پیش ببرم و فیلمم را با گفتارها و حضور هنرمندان برجستهی فرهنگ و هنرمان، که لطف و اعتمادشان بیدریغ و فراموشنشدنی است، بیارایم. تنها با اتکا به لطف دوستان فیلمبردارم: ابو الفضل کریمی اصل، علیرضا سعادتنیا، خالق گرجی و حمید قوامی که بیدریغ و بدون چشمداشتی کمکم کردند. در کنار این دوستان، تدوینگر با دانش و خوبم، محمد ناصری، با همراهی ویژهاش مسیر تکوین و اجرای ایدهها و فکرهایم را مهیا کرد. بالاخره پس از چند سال سختیها و زحمات به بار نشست و فیلم به دلیل ابعاد گستردهی زندگی، شخصیت و آثار شاملو بهصورت دو مستند بلند با عناوین «پروازدردایرهی حضور» و «درآستانهی بامداد» ساخته شد که همین فیلم «آیدا در آینهی شاملو» از دل این دو فیلم و دیگر متریالها به یُمن حضور در جشنوارهی فیلم پروین اعتصامی زاده شد تا نقش و جایگاه زنی متشخّص با جایگاهی متعیّن در زندگی شاعری جریانساز که چون بامدادی در شعر زمان خود دمید در جشنوارهای، که نام زنی دیگر از قافله شعر بر آن است، منعکس شود. همین جشنواره موهبتی شد که آیدا تدوین فیلم «آیدا درآینهی شاملو» را بهخاطر ارج نهادن به شاعر گرامی پروین اعتصامی و موضوعیّت جشنواره که ارج نهادن به مقام والای زن است بپذیرد. همین فیلم چند روز بعدتر در بخش مسابقهی ملی مستندهای نیمهبلند هشتمین جشنوارهی بینالمللی فیلم مستند ایران (سینما حقیقت) پذیرفته شد و دو نمایش در سالنهای سینما سپیده و فلسطین داشت. با این توجهی که به این فیلم شده امیدوارم که با عنایت و لطف آیدا کاملتر شود تا برازندهی نقش و جایگاهی که آیدا در زندگی و شعر شاملو دارد باشد و ارائهی تصویری کاملتر از او در زندگی شاملو دست دهد، چون هنوز به آنچه هست قانع نیستم و این اتفاق فقط دم غنیمت شمردنی است به امید ادامهی آن.
مستند بلند «پرواز در دایرهی حضور» نیز در هفتمین جشنوارهی سینما حقیقت به نمایش درآمد و علاقهمندان شاملو در اکرانهایش صف کشیدند به طوریکه فیلم در یک سانس اضافی در سینما فلسطین دوباره پخش شد. مستند بلند دیگرم هم باعنوان «درآستانهی بامداد»، که دربارهی آثار و عملکرد فرهنگی شاملو در حوزههای: شعر، ترجمه، زبان، فرهنگ عامه از جمله بحث کتاب کوچه و دیگر دیدگاهها و فعالیتهای شاملو دربارهی شاعران بزرگ کلاسیک شعر فارسی است، در معرض قضاوت برای اکران در گروه هنر و تجربه است که امیدوارم با لطف واقعبینانهی دوستان و دستاندرکاران این گروه به نمایش درآید.
فیلم مجموعهای از گفتههای چهرههای مطرح ادبیات و هنر دربارهی احمد شاملو است. از طرف دیگر فیلم از پنج بخش-موضوع تشکیل شده که گفتوگوها حول موضوع هر بخش است. شما چه روشی در ساخت این مستند داشتید؟
نمیدانم منظور شما از روش چیست؟ اگر منظورتان این است که آیا بر مبنای یک ایدهی کلی و از پیش تعیین شده حرکت کردهام؛ باید بگویم که چند ایده برای پرداخت این موضوع مد نظرم بود که در اینجا به آنها اشاره نمیکنم تا شاید روزی روی آن ایدهها کار کردم. اما در کل به خاطر گستردگی ابعاد شخصیتی و کاری شاملو و در جریان گفتوگوها به این نتیجه رسیدم که هرکدام از این ابعاد را، با توجه به پتانسیل آثار و زندگی و شخصیت شگفت و پرمایهی شاملو و همچنین متریالهای تصویری موجود و گفتوگو با صاحبنظران هرکدام از این بحثها، در گرو یک ترجیعبند یا ترکیببند که به مثابه یک نخ تسبیح است در فیلم طرح کنم و در کل فیلم بر این ایده شکل و ساختار کلی گرفت. ترجیعبندی هم که اشاره کردم، همان شعلهی کبریتی است که در دستی میآید و هربار شمعی در مجمعی انباشته از شمعهای سرخ آب شده روشن میکند و فصل مورد نظر آغاز میشود. دست هم دست آیدا است که آن را به واسطهی نسبتی که با شاملو دارد انتخاب کردم. از این اتفاق یک تعبیر استعاری داشتم و به منزلهی این است که شاملو در گرو عملکردها و خصلتهایش به هرکدام از این وادیها و عرصهها که ورود پیدا کرده است، دفتری از روشنایی را ورق زده و نوری در دل تاریکیها افروخته است؛ به قول خودش جهان را به قدر همت و فرصت خویش معنا داده است.
آیا از پیش موضوعهای مورد بحث برای شما روشن بود یا در جریان گفتوگوها شکل میگرفت؟
هرکدام از این فصلها در همان ابتدا مدنظرم بود، چون در کار شاملو خیلی برجستهاند و مدتها، حتی قبل از فیلم، این وجوه را در ایشان میدیدم. این مباحث را با شخصیتهای صاحبنظر فیلم طرح میکردم و آنها هم نظر خود را میگفتند. اما اینگونه نبود که طرح این موارد بر آنها تحمیل شود یا به گونهای عمل کنم که در مقابل عمل انجام شده قرار بگیرند. در ضمن خیلی از بحثها از جانب خود آنها طرح شد اما من هم در این طرف موضوع را با طرح پرسشهایم و حتی با طرح نظرات دیگر شخصیتها دربارهی موضوع در میان میگذاشتم. اتفاقاً مطرح کردن نقلقولهای اساتید باعث شد که گفتوگوهای جدلی در فیلم شکل گیرد. بدین صورت که یکی درجواب دیگری سخنی میگفت و این به طرح پرسش و چالش در بحث بدل میشد. در این میان هم قضاوت بر عهدهی مخاطب گذاشته میشود. این جدل بیشتر در فصل شاملو و جاودانگی از این فیلم و برخی دیگر از فصلهای فیلم درآستانهی بامداد وجود دارد.
شخصیتهای برجستهای در این فیلم حضور دارند. این شخصیتها را بر چه اساسی انتخاب کردید؟
بر اساس شناخت آنها از شاملو و موضوع مورد بحثمان در فصلهای فیلم. البته در مواردی باید نزدیکی و آشنایی شخصی این شخصیتها را با شاملو هم اضافه کنم. در واقع، هرکدام از این شخصیتها به نوعی مرتبط با موضوع فیلم هستند. برخی از ازآنها چون آقایان دولتآبادی و مجابی و کیمیایی نهتنها از دوستان نزدیک شاملو بودهاند بلکه در این حوزه هم صاحبنظرند و رابطهی خاصی با شاملو داشتهاند و با شخصیت او آشنایند. برخی دیگر هم تا حدودی محضر شاملو را درک کردهاند ولی در خصوص موضوع صاحبنظرند. هر کدام یک بخشی از وجوه شخصیتی شاملو را بیان میکنند. مثلاً دولتآبادی دربارهی نگاه جامعهشناسانهی شاملو صحبت میکند یا جواد مجابی شناختنامهای از شاملو منتشر و دربارهی او بسیار پژوهش کرده است. ایران درودی هم با شاملو آشنا بوده و شاملو یکی از بهترین شعرهایش را به او تقدیم کرده و ارتباط دوستانهای هم با شاملو و آیدا داشته است. بنابراین میتواند درک و دریافتهایی در اندازهی شناخت خود از شاملو ارائه دهد.
آنطور که میدانم ساخت این فیلم سختیهای زیادی برای شما به همراه داشت و چند سال هم به طول انجامید. قدری از مراحل ساخت فیلم بگویید.
روند ساخت فیلم را به نوعی پیش از این گفتم اما از سختیها نگفتم. سختی بیامکانات و تجهیزات عمل کردن و متوسل شدن به لطف دوستان بهخصوص در فیلمبرداریها. اینکه هر بار یکی از دوستانم را که دوربین داشتند و حرفهشان فیلمبرداری نیست زحمت دادم که بیشتر این زحمتها در ضبط گفتوگوها بود. نیمی از نماهای خانه موزهی شاملو را دوست عزیزم «حمید قوامی» که فیلمبرداری حرفهای است انجام داد و خیلیهای دیگر را هم دوست فیلمسازم ابوالفضل کریمی اصل که خیلی مدیونش هستم و بار اصلی فیلم را هم در این عرصه و هم در گفتوگو با شخصیتها و پردههای نمایشی با بازیگران بدون هیچ چشمداشتی بر دوش گرفت. البته خیلی از نماها را هم خودم گرفتهام که بیشتر شامل تصویرهایی است که برای متن شعرها از آنها استفاده کردم. خیلی از این تصاویر متعلق به زادگاهم «نودشه» واقع در شهرستان پاوه و منطقهی هورامان است. به اضافهی تصاویری از خانه موزهی شاملو و همچنین تصاویری از دریا که در شمال گرفتهام.
سختیهای دیگری هم داشتم که ربطی به جریان ساخت فیلمم نداشتند اما درگیر شدن با این سختیها در حین ساخت فیلم، کارم را برای مدتی به تعویق انداخت که بهعنوان نمونه میتوان به مریضی و عمل کردن مادرم اشاره کنم که سرانجام به مرگ او در ۲۹ نحس آبان ماه ۱۳۸۹منجر شد و برای مدت زیادی و هنوز هم مرا در محاق فرو برد و نوع مرگش مرا با چالشی فرساینده روبهرو کرد. اما تولد پسرم آریاز در مردادماه ۱۳۹۲، دلگرمی زیادی ایجاد کرد اما سیر این جریان به رغم شیرین بودن سختیهای خود را داشت و مانع پرداخت به کار فیلم و پیگیریهای ممتد در این خصوص میشد. بهخصوص که جاهایی تمرکز لازم را از من میگرفت و من با این مرحلهی سخت به هنگام تدوین و البته بخشهایی از فیلمبرداری مواجه شدم. دیگر سختیهای جزئی اما ممتد کاری و زندگی پر استرس و گرفتاری روزمره بماند.
شما فیلم دیگری نیز با نام «در آستانهی شاملو» ساختهاید. ممکن است در مورد این فیلم هم توضیح دهید؟
فیلم مستند بلند «درآستانهی بامداد» را هم دربارهی آثار و عملکرد احمد شاملو در حوزههای مختلف فرهنگی ساختهام. در این فیلم در قالب فصلهایی جداگانه به: شعر، سبک و بیان زبانی خاص، ترجمههای شاملو، پژوهشهای ستُرگ و وسیع او درزمینهی فرهنگ عامه از جمله کتاب کوچه، کارهای گوناگون وی در زمینهی ادبیات و شاعران کلاسیک و همچنین دیدگاههای وی دربارهی شاعران بزرگ شعر فارسی پرداختهام. در این فیلم هم، گفتارهایی از چهرههای فرهنگی چون: محمود دولت آبادی، سیمین بهبهانی، شهرام ناظری، مسعود کیمیایی، دکترجواد مجابی، علیاشرفدرویشیان، ایران درودی، محمدرضا اصلانی، محمد بهارلو، دکترعلی رفیعی، احمد پوری، محمد شمس لنگرودی، حافظ موسوی، علی دهباشی، موسی بیدج، محمد یعقوبی و آیدا شاملو آورده و چندتن از بازیگران سینما و تئاتر مانند: ستاره و لاله اسکندی، آیدا کیخایی، علی سرابی و باران کوثری برای ساخت جلوههایی بصری و نمایشی از آثار شاملو حضور افتخاری داشتهاند.
پرواز در دایرهی حضور اولین فیلم در مورد شاملو است که با مجوز رسمی منتشر میشود. انتشار و پخش این مستند چگونه تجربهای بود؟
قبل از پرداخت به اصل پرسش شما، جا دارد از روند تولید فیلم هم، جدا از سختیهایی که عنوان کردم، سخنی به میان آورم. تجربهی خوب و البته بسیار سختی بود که تا حدودی عنوان کردم. همنشینی با بزرگان و فرهیختگان عرصهی فرهنگ و هنر برایم بسیار مغتنم و جذاب بود. بهطوری که سخنان آنان صدبار مؤثرتر از پژوهشهای منسوخ شده و روزمرهی سینمای مستند بود و دریچههای زیادی بر ذهن من در خصوص موضوع باز کرد. کار با هنرمندان سینما و تئاتر هم بسیار شیرین و جذاب بود. حضور فیلم در هفتمین جشنوارهی بین المللی فیلم مستند ایران (سینما حقیقت) و آن استقبال شگفتانگیزی که، بهرغم دیده نشدن فیلم از جانب داوران و حتی جشنواره، از آن شد برایم خیلی دلگرمکننده بود. فیلم در مسیر انتشارش در شبکهی نمایش خانگی هم فراز و نشیبهای خاص این مقوله را طی کرد چون نگاهها بسیار سوداگرانه است. اما خوشبختانه مؤسسهی فرهنگی هنری قرن جدید همت به خرج داد و بهصورت محدود در شبکهی نمایش خانگی فیلم را منتشرکرد. فیلم هم، بهرغم کمکاری رسانهها در معرفی، دارد جای خود را در میان مخاطبان باز میکند و روزبهروز شاهد بازتابهای خوب آن هستم. البته در این میان برخی هم اشکالات و نقدهای خاص خود را دارند که در جاهایی از روی حب و بغض و در جاهایی از روی عدم شناخت آنان از کار کردن و سختی و نوع کار در این وادی است. آن هم با شرایط منی که نه تهیهکنندهای داشته و نه سرمایهای در پس آن و تنها با اتکا به عشق و علاقه این فیلم را ساختهام. البته هر اثری نقاط قوت و ضعف خاص خود را دارد و منکرضعفهایم نیستم ولی اگر شرایطی بهتر داشتم؛ به نگاه مطلوبم نزدیکتر میشدم. جدای از این، بحث آزمون و خطا هم در میان است و اگر این فیلم را روزی دوباره تدوین کنم فیلم به نسبت مطلوبتری ارائه خواهم کرد و این نگاه مطلوب در گرو انعکاس نظرات مخاطبان است که بر آدم هویدا میشوند. در کل از این اتفاق خرسندم و امیدوارم فیلم بیشتر از این دیده شود چون پای شاملو در میان است.
قصد ساخت فیلم جدیدی دارید؟
اگر شرایط فراهم شود قصد ساخت فیلمهای زیادی دارم ولی دیگر توان از جیب خود مایه گذاشتن با حقوق کارمندی و زحمت دادن از سر لطف دوستان را ندارم. به همین خاطر، طرح فیلم مستند یا مستندداستانی دربارهی مولانا را به دفتر آقای ایوبی دادم و گویا طرح را پسندیدهاند چون به بنیاد سینمایی فارابی ارجاع دادهاند. بنیاد فارابی هم گفت که حمایت از اینگونه فیلمها بر عهدهی مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی است. اما به آن مرکز که میخواستم ارائه کنم؛ گفتند که کارگردانی صاحبنام دارد مستندی فاخر دربارهی مولانا میسازد و طبیعی است که فعلاً بیشتر از این نمیتوانیم روی این موضوع سرمایهگذاری کنیم و بهتر است که طرح دیگری ارائه و طرح مولانا حالا در فارابی مانده است و جواب مشخصی هم به من نمیدهند.
شما ترجمهای از گزیدهی شعرهای شیرکو بیکس، شاعر پرآوازهی کرد، را آمادهی چاپ دارید. در مورد این کتاب و کتابهای دیگری که در دست ترجمه دارید بگویید؟
دغدغهی ترجمهی شعر و داستان کُردی را از زمان دانشجویی، دههی ۷۰، در ذهن داشتم، اما این جریان هربار به تعویق افتاد تا اینکه سال ۱۳۸۴ آقای رسول آبادیان، نویسنده و منتقد ادبی، به من پیشنهاد داد که به معرفی شاعران و نویسندگان کرد بپردازم تا در هفتهنامهی ضمیمهی روزنامهی آسیا که درآن زمان خود ایشان دبیرش بود منتشرکنم. من هم این کار را انجام دادم و ضمن درآمدی کوتاه بر تاریخچهی ادبیات معاصر کرد، مطالبی دربارهی شاعرانی چون: شیرکو بیکس، لطیف هلمت، عبدااله پشیو و رفیق صابر نوشتم و در آنجا منتشر شد اما انتشار این هفتهنامه ادامه پیدا نکرد و بدین ترتیب بود که به فکر ادامهی این کار بهصورت کتاب شدم. از آن زمان تاکنون آثار متعددی از شاعران کرد را در نشریات مختلف ادبی از جمله روزنامههای شرق، همشهری، فرهیختگان و ماهنامهی هنر و تجربه منتشرکردهام. در حال حاضر گزیدهای از اشعار شیرکو بیکس و لطیف هلمت و همچنین گزیدهای از شعر شاعران معاصر کرد را آمادهی انتشار دارم. درصدد ترجمهی یک داستان بلند باعنوان «رئیس رمضانها» اثر فرهاد پیربال، شاعر و نویسندهی کرد عراق، هم هستم.
شیرکو بیکس را کمی بیشتر معرفی کنید؟
شیرکو بیکس را در یک کلام میتوان پیشانی شعر معاصر کرد تلقی کرد چرا که هم از جریانسازان شعر کردی است و هم آثار بسیار خلاقهای از او منتشر شده که ورد زبان کردهاست. وی سال ۱۹۴۰ میلادی در شهر سلیمانیهی عراق به دنیا آمد. پدرش فائق بیکس از شاعران مشهور روزگار خود بود. فضای سیاسی حاکم بر عراق زمان صدام باعث شد که این شاعر جلای وطن کند و از سال ۱۹۸۷ تا ۱۹۹۲ در سوئد زندگی میکرد اما با خارج شدن حکومت صدام ازکردستان عراق؛ شیرکو به میهن بازگشت.
شیرکو در ۱۹۶۸ اولین مجموعه شعرش باعنوان «مهتاب شعر» را منتشرکرد و از آن زمان تاکنون چندین مجموعه شعر، دو نمایشنامهی منظوم و ترجمهی رمان «پیرمرد و دریا» نوشتهی «ارنست همینگوی» و «عروسی خون» اثر «لورکا» به زبان کردی از او به چاپ رسیده است. از دیگر دفترهای شعر این شاعر میتوان دو سرو کوهی، عقاب، رود، سپیده دم، آفات، کرکس، عطشم را شعله فرو مینشاند، دره پروانهها، مار و روزشمار یک شاعر، سایه و آزادی، صلیب و این واژهی بیآبرو را نام برد که به زبانهای فرانسوی، ایتالیایی، سوئدی، عربی و غیره ترجمه و چاپ شدهاند.
شیرکو بیکس در سال ۸۸-۱۹۸۷ میلادی از دست «انگوار کارلسن» نخست وزیر سوئد جایزهی جهانی «توخولسکی» مدال افتخار در ادبیات را دریافت کرد و در فلورانس ایتالیا نیز، بزرگترین انجمن مدنی به او لقب «همشهری» داد.
شیرکو بیکس بیشک در کنارشاعران بزرگی مانند: لورکا، محمود درویش، نرودا، ریتسوس، شاملو، آدونیس، جبران خلیل جبران و نزار قبانی میایستد. وطن، زن، آوارگی، جنگ، طبیعت و عشق مضامین عمدهی شعرهای او هستند. او پایهگذار «شعرـرمان» در شعر کردی است. در سالهای اخیر هم سیدعلی صالحی مجموعهای سترگ از شعرهای او را باعنوان «سلیمانیه و سپیده دم جهان» به فارسی بازسرایی و منتشر کرده است.