تنظیمات | |
قلم چاپ | اندازه فونت |
فرهیختگان ـ جلالالدین کزازی: بازخوانی این گونه متون که ساختاری زیستنامهای دارند از دو روی بسیار ارزشمند است و گرامی و پرسود. یکی برمیگردد به پیکره، ساختار زبانی و ادبی این متنها. زیرا که این متنها در روزگاران گوناگون در تاریخ زبان و ادب پارسی نوشته شدهاند، بسیار میتوانند کارآمد باشند در بررسی دگرگونیهایی که زبان پارسی و ادب آن در این سدهها از سر گذرانیده است. پارهای از این متنها خود در شمار شاهکارهای ادب پارسیاند. یکی از برجستهترین، شورانگیزترین، هنریترین این زیستنامهها که من آن را خمخانه سرمستی مینامم زیستنامهای است که «محمد منور» در بازنمود زندگانی و کردار و رفتار و گفتار نیای خویش« بوسعید» آن پیر شوریده گرمرو و شکفتهجان نوشته است. از آن روی که نوشته محمد منور از باور استوار و از شکفتگی و شوری مایه گرفته است که او به هنگام نوشتن این کتاب از آن برخوردار بوده است. «اسرارالتوحید» یکی از دلآویزترین و شورانگیزترین متنهای نوشتاری یا منثور در ادب پارسی است. می توان همچنان ارزشی دیگر بنیادین را که این متنها دارند در ساختار پیامشناختی و درونی و زمینه سخن دانست. زیرا پیشینه این متنهای زیستنامهای درباره بزرگان و نامآوران ایرانی در قلمروهایی مانند سخنوری، اندیشهورزی، نهانگرایی نوشته شدهاند. از این روی بسیار به کار ما میآیند در شناخت باریکتر و به آیینتر این بزرگان زیرا ما درباره بسیاری از نامآوران ایرانی مگر اندکی، نمیدانیم. از این روی این متنهای زیستنامهای که شناختی گسترده و باریک از پارهای از این نامداران به دست میدهند ورخدادهای زندگانی آنان را فرا پیش مینهند بسیار ارزشمندند و کارساز و گرامی. از نگاهی فراخ و فراگیر این کتابها هم به کتابهای دیگر میمانند که درباره بزرگان نوشته شدهاند. در کتابهای تاریخی هم ما میتوانیم این پروای درست را داشته باشیم که آنچه تاریخنگار نوشته است برگزاف باشد یا از سر دشمنی و دوستی بسیار. از همین روی به کتاب تاریخی هم یکسره نمیتوانیم چونان آبشخوری که از هر دید کارآمد باشد بنگریم.
تنها روشی که میتوان از آن در بررسی و ارزیابی آبشخورشناختی این کتابها از آن بهره گرفت سنجش کتابهای زیستنامهای یا تاریخی با یکدیگر است. یا به شیوه کارآمدتر سنجش این کتابهای زیستنامهای با آنچه از قهرمان این کتابها، چهرهای که کتاب درباره او نوشته شده است به یادگار مانده است. برای نمونه چندین زیستنامه درباره سخنوران ایرانی یا پیران درویش نوشته شده است.
این سخنوران در شمار سالاران سترگ ادب پارسی بودهاند. از آنان سرودهها یا نوشتههایی برجای مانده است. اگر ما آنچه را در این متنهای زیستنامهای درباره مولانا آورده شده است در غزلهای دیوان شمس، یا در رازنامه بزرگ او مثنوی یا در فیهمافیه بجوییم اگر بتوانیم آن نکته در این یادگارها که از آن مولاناست بیابیم سنجهای بسیار استوار خواهیم داشت که برپایه آن بنآوری و درستی کتابهایی که درباره مولانا نوشته شده است و زندگی و سرگذشت او در آنها آمده است را نشان بدهیم. راه دیگر این است که این کتابها را با هم بسنجیم. پیداست که اگر یکی از این نویسندگان سختی بیهوده و بیراه گفته باشد این سخن در آن زیستنامه دیگر دیده نخواهد شد. مگر آنکه زیستنامهنویس دوم در نوشتن کتاب خود آنچه را در زیستنامه نخستین آورده شده را دیگر بار نوشته باشد. درباره گذشتگان چارهای جز آن نداریم که بر آنچه نوشته شده و در دسترس هست بنیاد کنیم.
اما راست این است که متنهای زیستنامهای کمتر در دام گزافگی و دروغ و نانژادگی افتاده است. «مناقبالعارفین» برپایه آنچه بهگونهای فراگیر گفته شد، چون متنی زیستنامهای است ارزشی بسیار میتواند داشت در شناخت بیشتر و بهینه مولانا. یا دستکم در شناخت آنچه هم روزگاران مولانا، دوستداران و شاگردان وی درباره او میاندیشیدهاند. به هر روی حتی داستانهایی که درباره بزرگان نوشته شده است ما کمابیش با استواری و بیگمانی میدانیم که افسانه رنگ است اما یکسره ناسودمند نیست. زیرا آشکار میدارد که درباره آن کس در آن روزگار که آن افسانه پدید آمده یا نوشته شده است در کتابی چگونه میاندیشیده است یا چه دیدگاهی درباره او گسترش داشته است. افسانهها را یک تن نویسنده پدید نمیآورد. افسانهها را مردمان پدید میآوردند. هر چه آن چهره گرامیتر باشد بیش امکان آن هست که افسانهای درباره وی اندکاندک پدید بیاید. اما «مناقبالعارفین» کتابی افسانه رنگ نیست. هرچند میتوان در آنچه افلاکی نوشته است به گمان افتاد و در درستی او اندیشناک بود اما به هر روی ساختار کتاب افسانهای نیست، زیستنامهای است. درباره مولانا کتابی دیگر نوشته شده است از فریدون سپهسالار (رساله سپهسالار) که ما با خواندن آنها با بسیاری از نکتههای نغز و نهان درمورد مولانا آشنا میتوانیم شد. هر چه این نوشتهها کهنتر باشد ارزشمندتر است و شناختی باریکتر از مولانا به دست میدهد. بیگانگی با کتاب پدیدهای است فراگیر. هنگامی که ایرانیان دوباره با کتاب آشتی کنند من برآنم که کتابهایی از گونههای مناقبالعارفین بخت بیشتری دارند که خوانده شوند زیرا در این کتاب ما آگاهیهای بسیار و ارزشمند درباره بزرگان ایران زمین را میتوانیم یافت.