تنظیمات | |
قلم چاپ | اندازه فونت |
آیدین فرنگی: بزرگمهر حکیم را «آخرین نمونهی مجسم فضایل یک وزیر محتشم و کشوردار ایرانی، الگوی اساسی فرزانگی و بینش و دانش تاریخی» (بزرگمهر حکیم، ص ۲۴) دانسته و نوشتهاند: او «همواره مهمترین مظهر و نشانِ وزیرِ باتدبیر و مقتدر در ادب فارسی بوده است.» (همان، ص ۴۷)
کتاب «بزرگمهر حکیم»، نوشتهی «رضا شعبانی»، صدونوزدهمین جلد از مجموعهی «از ایران چه میدانم؟» را «دفتر پژوهشهای فرهنگی» منتشر کرده است. نویسندهی این اثر، دکتری خود را در رشتهی تاریخ از دانشگاه سوربن پاریس دریافت کرده است. او در زمینهی تاریخ ایران، بهخصوص افشاریه و زندیه تحقیقات و تألیفاتی دارد که از آن میان میتوان به این عناوین اشاره کرد: «مبانی تاریخ اجتماعی ایران؛ تاریخ اجتماعی ایران در عصر افشاریه؛ تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران در دورههای افشاریه و زندیه و نیز سه کتاب در مجموعهی از ایران چه میدانیم با نامهای نادرشاه افشار؛ کوروش کبیر و داریوش بزرگ. (برگرفته از نوشتهی پشت جلد)
«بزرگمهر حکیم» با پیشسخنی آغاز میشود که در آن تحلیلی ارائه شده است از ساختارهای سیاسی و اجتماعی تاریخ ایران، با اشاره به وضعیت ساختار دیوانی و مشخصههای هویتی کسانی که حسب ادوار تاریخی، «بزرگفرمذار یا نظامالملک یا صاحبجاه یا صدرجهان یا معتمدالسلطان یا اعتمادالدوله یا صدراعظم» نامیده میشدند. در پایان این بخش میخوانیم: «بزرگمهر که نماد حکمت و خرد در جمع دیوانسالاران ایرانی است، همواره الگویی تمامعیار از وزیران خردورز، دانا، اندیشمند و اندرزگو بهشمار آمده است. در همهی منابعِ نوشته و نانوشته و روایی ایرانی، بزرگمهر به چنین صفاتی ستوده شده و در این کتاب کوشش بر آن است که با توجه به بررسی مرزِ افسانه و حقیقت در شخصیت آن حکیمِ وزارتپیشه، اقدامات، آثار و تأثیرگذاری او در نهاد وزارت و ادارهی کشور و نیز حکمت ایرانیان بررسی شود.» (همان، ص ۲۱)
«سیفالدین حاجیبن نظامِ عقیلی» (سدهی نهم هجری) در کتاب «آثارالوزراء» وقتی به شرح داستانِ «ابتدای حال و ظهورِ» بزرگمهر و نحوهی ورود او به دربار «نوشروان» میپردازد، بیتی را نقل میکند که معنای آن بر زبان موبدی جاری شده که بزرگهمرِ کوچک را در مکتبخانهای در شهر بلخ یافته و برخلاف نظر معلمِ دانشآموز خردسال، امید داشته از عهدهی تعبیر خواب پادشاه برآید. آن بیت چنین است: «چنین گفت دانا که دانش بسی است/ ولیکن پراکنده با هر کسی است.» (همان، ص ۳۳) این بیت را که بازتابدهندهی نگرش آن موبد است، داشته باشید تا سری بزنیم به آنچه در کتاب «قابوسنامه»ی «عنصرالمعانی کیکاووس» (سدهی پنجم هجری) آمده است. طبق روایت آن کتاب، روزی فرستادهای از دربار روم نزد خسرو انوشروان آمد. «خسرو بنشست چنانچه رسم ملوک عجم بود و رسول را بار داد.» (همان، ص ۶۲) شاهنشاه خواست به فرستادهی روم نشان دهد «که مرا چنین وزیری است.» و ادامهی داستان از قابوسنامه: خسرو پیش رسول با وزیر گفت: «ای فلان! همه چیز در عالم تو دانی؟» بوذرجمِهر گفت: «نه، ای خدایگان!» خسرو از آن طیره (شرمنده) شد وز رسول خجل گشت. پرسید که: «همه چیز پس که داند؟» بوزذرجمهر گفت: «همه چیز را همگان دانند و همگان هنوز از مادر نزادهاند.» (همان، ص ۶۲)
«سدیدالدین محمد عوفی» (درگذشت: سدهی هفتم هجری) هم در کتاب «جوامعالحکایات و لوامعالروایات» در روایت ورود بزرجمهر به دربار انوشروان، به موردی اشاره دارد که از جنبهای مکمل دو نقل قول بالاست. در این روایت، نوشروان خوابی میبیند و تعبیر آن را از وزیرش میخواهد. وزیر از تعبیر خواب عاجر میماند و پادشاه تهدیدش میکند که «اگر تا سه شبانهروز کسی را بهدست نکنی که این خواب را تعبیر کند، سر تو را از مصاحبتِ تن معزول کنم.» (همان، ۳۷) و اینک ادامهی داستان: «وزیر از پیش کسری برون آمد و هر جا که حکیمی و معبری بود، از همه، این خواب بازپرسید. هیچکس تعبیر آن ندانست، تا روزی که به دبیرستانی برگذشت. معلم را بدید و این خواب از وی تعبیر پرسید. بزرجمهر در آن مکتب بود، گفت: از چه معنی مفاوضت (مشاوره) میفرمایید؟ وزیر بانگ بر وی زد و گفت: تو را به اسرار علوم و غوامض آن چه کار! بزرجمهر گفت: مردم را به چشمِ خوارداشت نشاید نگریست و همهی علوم به همه کس ندهند و بسیار چیز باشد که زید بداند و عمرو نداند.» (همان، ص ۳۷)
حقیقت یا افسانه، به هر روی، سابقهی ضربالمثلهای «همه چیز را همگان دانند» و «همهی علوم به همه کس ندهند» را تا بزرگمهر حکیم میتوان پیگیری کرد.
نام بزرگمهر در منابع پهلوی «وُزُرگمهر» آمده است و در نوشتههای عربی بهصورت «ابوزَرجْمهر»، «بُزُرجْمهر» و گاه «بوزُرجمهر» ثبت شده است. در آغاز کتاب «پندنامک وُچُرگمهر» نیز نام وی «وچورکمتر» ضبط شده است. اما دلیل اینکه حکیم توس نام او را به صورت بوزَرجمِهر آورده است، ظاهراً بهخاطر تناسب بیشتر آن با وزن شاهنامه است. کتاب حاضر ثبت «بزرگمهر» را برای نام مذکور برگزیده و معنای لغوی آن چنین است: آفتابِ بزرگ یا صاحبِ محبتِ بزرگ. (همان، ص ۲۴)
فصل نخست کتابِ «بزرگمهر حکیم» به «زندگانی بزرگمهر» میپردازد و عنوانهای میانی آن به شرح زیر است: منابع زندگی بزرگهمر؛ بزرگمهر: حقیقت یا افسانه؛ سرآغاز زندگی؛ بزرگمهر در دربار ساسانیان؛ خشم شاه بر بزرگمهر؛ بزرگمهر در مقام وزیر؛ اقدامات بزرگمهر و مرگ بزرگمهر.
فصل دوم به بررسی «اندیشهها و آثار بزرگمهر» ویژه داشته شده است و زیرمجموعههای آن عبارت است از: خردِ بزرگمهر؛ اندیشهی سیاسی؛ آثار بزرگمهر؛ مقدمهی کلیله و دمنه؛ اندرز بزرگمهر؛ تأثیر پندنامهها در تاریخ ادب پارسی؛ تأثیر پندنامهی بزرگمهر در متون فارسی و عرب؛ جاویدان خرد ساسانی؛ جاویدان خرد مسکویه؛ یادگار بزرگمهر؛ ناهمانندیهای مشهود بین شاهنامه و متن پهلوی؛ اندرز بزرگمهر در منابع تاریخی و شطرنج.
فصل سوم نیز به سخنان بزرگمهر اختصاص دارد که در آثار کسانی چون ابن ندیم (سدهی چهارم هجری)، ابوحامد محمد غزالی (درگذشت: ۵۰۵ هجری)، عوفی و اصفهانی (صاحب تحفةالملوک؛ درگذشت: سدهی هفت هجری) بازتاب یافته است. در این بخش سخنان بزرگمهر در سه بخش طبقهبندی شده است: دربارهی دانش؛ در ستایش خرد و خردورزی و در فضایل اخلاقی.
غزالی در کتاب نصیحةالملوک آورده است: «بزرجمهر را گفتند کدام چیز است که مردم را از آن چاره نیست. گفت: خرد. گفتند: اندازهی خرد تا کجاست؟ گفت: چیزی که در هیچ کس تمام نیافتند، اندازهی آن چگونه توان دانستن؟» و باز همو در همان کتاب نقل کرده است که: «بزرجمهر گفت دو چیز اندر هیچ خلق تمام نتوان یافتن؛ یکی خرد و دیگر شجاعت.» (همان، ص ۱۱۰)
کتاب «بزرگمهر حکیم»، امسال در ۱۱۸ صفحه و به قیمت ۷۰۰۰ تومان منتشر شده است.