تنظیمات | |
قلم چاپ | اندازه فونت |
فرهیختگان ـ سیدحسین رسولی: اثر جدید نیکلاس اسپارکس دوباره درصدر پرفروشترین آثار ادبی در آمریکا قرار گرفت. کار جدید او به نام «بندرگاه امن» توانسته باز به صدر فروش کتابهای آمریکایی برگردد. در ایران نیکلاس اسپارکس را با رمان «دفتر خاطرات» و ترجمه طاهره صدیقیان میشناسند. نویسندهای که چندین سال است هر اثری بیرون میدهد به سرعت به پرفروشترین کتاب تبدیل میشود. در چندینسال پیش رمان «آدم خوشبخت» که به جنگ آمریکا در عراق میپرداخت توانست باز رتبههای اول فروش را کسب کند. این رمان به تصویر یک دریانورد آمریکایی در عراق میپردازد. اسپارکس در ۳۱ دسامبر ۱۹۶۵ در قلب آمریکا، یعنی شهر اوماها در ایالت نبراسکا به دنیا آمد. بسیاری از نوشتههای او بهسرعت برای سینما و تلویزیون اقتباس میشوند و توانستهاند طرفداران پر و پاقرصی هم جذب کنند. او جمله معروفی دارد به این مضمون: «رمانس است که به انسان میآموزد تا به امر مهم دیگری فکر کنیم. این امر در زمان فکرکردن رخ میدهد؛ وقتی به چیز دیگری فکر میکنید.». از او ۱۸کتاب داستانی و دو کتاب غیرداستانی تاکنون چاپ شده است و اثر اخیر او هم توانست نظر مردم را جلب کند. به همین مناسبت قسمتی از گفتوگوی او را با مجموعهفرهنگی و هنری «cliffs notes» بخوانید.
میتوانید روند نگارش یک رمان را برای ما توصیف کنید؟
وقتی تصمیم بگیرم یک داستان بنویسم دیگر تقریباً همهچیز آسان است. روزی دو هزار کلمه مینویسم و سه تا چهار روز در هفته به نوشتن مشغول هستم. معمولاً از ساعت ۱۰ صبح شروع به نوشتن میکنم و تا ساعت سهونیم بعدازظهر دست از نوشتن برنمیدارم. گاهی اوقات هم بیشتر از سهساعت نمیتوانم بنویسم. گاهی اوقات هم هفت تا هشت ساعت پای نوشتن میمانم و نمیتوانم دست بردارم. من معمولاً در زمان چهار تا پنج ماه یک رمان را به اتمام میرسانم. بنابراین کار ویرایش و بازنویسی آن برایم بسیار راحت و ساده است. روند بازنویسی و ویرایش نیز دو ماه وقت میگیرد. اکثر اوقات، مشاور، ویراستار یا نمایندهام کار ویراستاری رمان را برعهده دارند. در آخر خودم متن اصلی را با متن ویرایششده مطابقت میدهم و با مقایسه آن دو فرآیند بازنویسی را کنترل میکنم. این کار معمولاً چندین روز به طول میانجامد.
شما یک نویسنده پرکار با انبان و گنجینهای پر از ایدههای بکر هستید؛ از کجا این ایدههای داستانی را پیدا میکنید یا چطور به شما الهام میشود؟
از حوادث و ماجراهای زندگی، از مردم دوروبرم، از مقالات و گزارشهایی که در روزنامهها و کتابها میخوانم یا از گفتوگوهایی که در جاهای مختلف به گوشم میخورند. گاهی اوقات آنها را کنجکاوانه دنبال میکنم. من همیشه دنبال پاسخ پرسشهایم میروم و چیزهایی را که کاراکترها را از هم جدا میکنند، دنبال میکنم. عواملی را که باعث کشمکش و چالش بین شخصیتها میشوند تعقیب میکنم. من آموختهام که ذهنم را روبهروی ایدههای جدید و عجیب و غریب باز بگذارم. مخصوصاً اندیشهها و ایدههایی از هر منبعی. من از هر منشأ و سرچشمهای که بتواند به من ایده بدهد، بهره میگیرم.
چندین رمان شما به فیلم تبدیل شدهاند. چگونه وارد روند اقتباس و وفق دادن رمانتان از رسانهای ادبی به رسانهای تصویری میشوید؟ چگونه روند اقتباس رمان تا فیلم را پیگیری میکنید؟
بهطور کلی من فقط درگیر روند ویراستاری و بازنویسی فیلمنامه میشوم. تنها یکبار در جریان پیشنویس فیلمنامه شرکت داشتهام. در انتها خود فیلمنامهنویس آن را برای فیلم آماده کرد. من ممکن است فقط یک یا دوبار این روند را بازبینی کنم. سعی من بر این است که این اثر بتواند به والاترین حالات خود برسد و به شکل مناسبی بین مخاطبان انتشار پیدا کند. من معمولاً هیچ برخورد و رابطهای با کارگردان، تهیهکننده، مکان تولید فیلم، روند انتخاب بازیگر، پروسه تهیه بودجه فیلم یا در آخر فرآیند پیشتولید و مونتاژ ندارم. گاهی اوقات هم فیلمنامه خودم را نوشتهام و در گفتوگو و ملاقات با کارگردان و تهیهکننده بسیار ساده و راحت عمل کردهام. من نقش خودم را به سادگی و مثبت در فرآیند تبدیل یک رمان به یک فیلم ساده به شکل معمولی ایفا میکنم.