تنظیمات
قلم چاپ اندازه فونت
نسخه چاپی/شهر کتاب
تاریخ : سه شنبه 26 بهمن 1389 کد مطلب:715
گروه: درس‌گفتارها

گلایه‌های نظامی ویژگی شعرای دوره سلاجقه

گزارش درس‌گفتار «سیر تحول فکری نظامی از مخزن‌الاسرار تا اسکندرنامه».

آناهید خزیر: دوازدهمین مجموعه درس‌گفتارهایی درباره‌‌ی نظامی به بررسی «سیر تحول فکری نظامی از مخزن‌الاسرار تا اسکندرنامه» اختصاص داشت که با سخنرانی دکتر منصور ثروت، استاد دانشگاه شهیدبهشتی، در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار ‌شد.

دکتر منصور ثروت در دوازدهمین درس‌گفتار نظامی گفت: نظامی با بهره‌گیری از هر فرصتی، دنیا را مذمت می‌کند و هرگز دست از پند و اندرز نمی‌کشد اما چون فضای حاکم بر آثار او فضایی عاشقانه است، خواننده کمتر متوجه پند و اندرز او می‌شود. از سوی دیگر، نظامی بیش از هر شاعر دیگری از زمانه و زندگی گلایه می‌کند. این ویژگی همه‌ی شعرای دوره‌ی سلاجقه، چه درباری و چه غیر درباری، است که از روزگار و زندگی خود خوشنود نیستند. نه تنها نظامی، بلکه ناصر خسرو، انوری، مجیر بیلقانی و دیگران نیز این گونه‌اند.

سوالی که همواره برای من مطرح بود، این است که چرا نظامی پس از سرودن «مخزن‌الاسرار» به سوی داستان‌های عاشقانه و حماسه گونه رفته است؟ اگر خواننده با نظامی آشنا نباشد، تعجب می‌کند از این که او نخست اثری حکیمانه سروده است و آنگاه آثار عاشقانه‌ی خود را پدید آورده است. «مخزن‌الاسرار» او در نهایت پختگی است اما «خسرو و شیرین»، «لیلی و مجنون» و «اسکندر نامه»، انگار مربوط به دوران جوانی اوست. این مشغله‌ی ذهنی سبب شد تا در این باره بیندیشم و تا حدی، پاسخ قانع کننده‌ای برای آن بیابم. بحث من در محور همین موضوع است.

درونمایه‌ی منظومه‌های نظامی

ممکن است پرسیده شود که چرا باید «مخزن‌الاسرار» را با آثار دیگر نظامی مقایسه کرد؟ پاسخ این است که «مخزن‌الاسرار» با دیگر منظومه‌های او تفاوت دارد. نظامی یک شاعر حکیم است. حکیم به معنای کسی است که با حکمت سر و کار دارد و درباره‌ی غایات و اهداف زندگی بحث می‌کند. پس انتظار داریم که در مجموعه کتاب‌های او به دو سوال زندگی چیست و غایات آن کدام است؟ پاسخ داده شود. مقصود این است که نظامی در منظومه‌های خود به دنبال یافتن پاسخ قانع کننده‌ای برای مفهوم حیات، بر اساس دستگاه فکری خود، است.

از این رو می‌توان گفت که در «خسرو و شیرین» مساله پاکدامنی مطرح است و شیرین حاضر نیست به خواسته‌های خسرو تن بدهد و بر اساس اصول اخلاقی به همسری او درمی‌آید. یا در «هفت پیکر» هدف غایی عبارت از عدالت است. در «لیلی و مجنون» نیز به همین گونه از یک عشق متعالی سخن گفته می‌شود و عشق مجاز رد می‌شود و مفهومی ایده‌آل پدید می‌آید.

«مخزن‌الاسرار» نیز بیست مقاله دارد و هر مقاله‌ای بر محور یک موضوع است. مقاله‌ی اول در حمد و سپاس است. مقاله‌ی دوم در عدل و نگهداری انصاف است. نظامی داستانی می‌آورد و آن را بهانه‌ای برای انتقاد از محتشمان و خواجگان روزگارش می‌کند: «مال کسان چند ستانم به زور/ غافلم از مردن فردا و گور/ تا کی و کی دست درازی کنم/ با سر خود بین که چه بازی کنم/ بهتر از این در دلم آزرم باد/ یا ز خودم یا ز خدا شرم باد». در مقاله سوم و چهارم نیز همین مطالب، ضمن مقدمه‌چینی، تکرار می‌شود. نظامی در «مخزن‌الاسرار» بدنبال انتقاد اجتماعی است. اما صراحتی در سخن او نیست و تنها گرایش به پند و اندرز دارد. او نقد مستقیم نمی‌کند و دست به گلایه می‌زند؛ به ویژه آن‌که تفکر اشعری دارد و آدمی را گرفتار تقدیر می‌داند.

در مقاله‌ی دوازدهم، استدلال نظامی این است که چون ما باید این جهان را ترک کنیم، پس باید به فکر آخرت باشیم. مقاله‌ی سیزدهم و چهاردهم در نکوهش غفلت است و مقاله‌ی پانزدهم داستانی است که در آن می‌گوید که نفس آدمی دشمن اصلی اوست؛ پس باید آن را از بین برد. مقاله‌ی شانزدهم در مبارزه با شهرت‌طلبی است و مقاله‌ی هفدهم می‌گوید که غفلت از خدا موجب رنج تن می‌شود؛ آنگاه سفارش به نیکی و خوبی می‌کند. مقاله‌ی هجدهم در نکوهش دو رویان است و دوری کردن از آنان. مقالات دیگر در انتقاد از دلبستگی به خاک است و گلایه از گذر زمان. پایان کتاب هم فراخواندن خواننده است به کسب فضایل اخلاقی و نیز ستایش از کار خود و بخشیدن کتاب به ممدوحش.

آیا نظامی شاعری عارف و صوفی است؟

از این گزارش کوتاه درباره‌ی «مخزن‌الاسرار» چه چیز عاید ما می‌شود؟ اگر بگوییم که «مخزن‌الاسرار» یک متن عرفانی است، سخن درستی نگفته‌ایم. در این کتاب جز بعضی لغات مانند دل، محبت و نظایر آنها، سخن دیگری درباره‌ی تصوف نمی‌یابیم. اصولا در آثار عرفانی، برخلاف آنچه که در آثار نظامی می‌بینیم، از کسی گلایه نمی‌شود و نمی‌گویند که اهل هنر مورد توجه پادشاهان نیستند. بلکه بر عکس، تمام سخن عرفا این است که هر کس خود را بشناسد، خدا را شناخته است.

آنها بحث تعصب‌آمیز مذهبی نمی‌کنند اما می‌دانیم که نظامی مرد متعصبی است. از سویی دیگر، به جز «مرصاد العباد» اثر دیگر عرفانی نمی‌شناسیم که به پادشاهان هدیه داده شده باشد اما نظامی این کار را می‌کند و پاداش هم می‌گیرد. حقیقت آن است که نظامی در وهله‌ی اول خود را شاعر می‌داند و در وهله‌ی دوم است که خود را در جرگه‌ی عرفا می‌کشد. اگر غیر از این بود این همه از زیبایی و نفاست کلام خود سخن نمی‌گفت.

از اینها گذشته، در «مخزن‌الاسرار» نظم منطقی عارفانه وجود ندارد. با این حساب نظامی نمی‌خواهد، یا نمی‌تواند، در شمار عرفا به حساب آید. به ویژه آن که او پیری نداشته است که از او تعلیم گرفته باشد. شاید نظامی تصور می‌کرده که اولین اثر او، «مخزن‌الاسرار»، همانند «حدیقه» سنایی گل خواهد کرد اما چنین نشد. چون نتوانست در اثر خود بحث دقیق عرفانی مطرح کند. نظامی اهل زندگی است، نه گوشه‌نشینی. او به دنبال عزلت عارفانه نیست، در پی خلوت هنرمندانه برای آفرینش اثر خود است. نظامی شاعر صورت‌گراست و علاقه‌مند است که هنر شاعریش را نشان بدهد. البته این را نمی‌توان عیبی برای او دانست.

نظامی در «مخزن‌الاسرار» به‌جای آن که عارف شوریده حال باشد، واعظ شریعت‌مدار است. درست است که به نظر می‌آید خطاب او عام است اما او تنها می‌خواهد بزرگان را اندرز بدهد. این چهره‌ی اول نظامی است. اما چهره‌ی دوم او چهره‌ی یک زاهد خشک است. البته من همه‌ی این حرف‌ها را با احتیاط می‌گویم؛ چون قضاوت درباره‌ی شعر شعرا دشوار است. شعر با خیال آمیخته است و پی بردن به بطن مضمون‌ها، ساده نیست. به ویژه آن که با شاعری چون نظامی سر و کار داشته باشیم که سخنش آمیخته با ایهام و استعاره است.

از سویی دیگر، بعضی واژه‌ها و تعبیرها را در آثار نظامی می‌بینیم که با فکر عرفانی سازگار نیست. مثل فحاشی‌ها و ناسزاگویی‌های او. نظامی در شکایت از دزدان شعر خود، حتی از دشنام دادن هم پرهیز نمی‌کند. البته این را هم باید گفت که شاید یک دلیل دیگر دوری نظامی از تصوف و فکر عرفانی، انحطاط بعضی از فرقه‌های صوفیانه در روزگار او باشد. به هر حال گمان می‌کنم این مقدار دلیل و برهان، کفایت می‌کند که احتمال بدهیم که نظامی یا پیشینه لازم برای ورود به عرفان ندارد یا حوصله‌ای این کار را در خود نمی‌بیند یا اساسا اعتقادی به چنان اندیشه‌ای ندارد. پس «مخزن‌الاسرار» نه یک کتاب عرفانی است و نه یک اثر کاملا انتقادی ـ اجتماعی. اگر چه رگه‌هایی از هر دو مضمون در آن دیده می‌شود.

http://www.bookcity.org/detail/715