تنظیمات
قلم چاپ اندازه فونت
نسخه چاپی/شهر کتاب
تاریخ : جمعه 30 بهمن 1394 کد مطلب:7324
گروه: نشست‌ها

شاعر با خیال فکر می‌کند

گزارش نشست نوبل‌خوانی با شیمبورسکا

ویسواوا شیمبورسکا، شاعر برجسته‌ی لهستانی است که اشعارش برای ایرانی‌ها نیز آشناست. شعر او ساده، عمیق و عاری از تفاخر زبانی است و به قول داوران کمیته‌ی ادبی نوبل: او موتزارت شعر است با شور و هیجان‌های بتهوونی. اولین ترجمه‌ی اشعار شیمبورسکا به فارسی با عنوان «آدم‌ها روی پل» به قلم مارک اسموژنسکی، شهرام شیدایی و چوکا چکاد و آخرین ترجمه‌ی اشعار او با عنوان «این‌جا» به قلم بهمن طالبی‌نژاد و آنا مارچینوفسکا منتشر شده است.

شیمبورسکا در سال ۱۹۹۶ برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبی شد و در سال ۲۰۱۲ در سن ۸۴ سالگی چشم از جهان فروبست. شیمبورسکا شاعری است که به زبان جهانی در شعر دست‌یافته است و فقط برای مردم لهستان شعر نمی‌گوید.

بیستمین نشست نوبل‌خوانی شهر کتاب یک‌شنبه ۲۹ آذر با حضور احمد پوری و گروس عبدالملکیان برگزار شد.

دشواری‌زدایی، وظیفه‌ی زبان

پوری در ابتدا شرح حال مختصری از شیمبورسکا ارائه کرد؛ وی اظهار داشت: شیمبورسکا نهمین زنی است که جایزه‌ی نوبل را دریافت کرده است. تا امروز چهارده زن جایزه‌ی نوبل گرفته‌اند. از میان لهستانی‌ها نیز چهار زن به دریافت این جایزه نائل شده‌اند. معمولاً نوبل به کسی تعلق می‌گیرد که آثار ادبی و هنری قابل توجهی تولید کرده است؛ اما جالب توجه است، شیمبورسکا وقتی نوبل گرفت که در مجموع تنها دویست شعر سروده بود. با این همه باید در نظر داشت که در همان مقطع اشعار وی در لهستان و دیگر نقاط دنیا محبوبیت بسیار یافته بود. او در آغاز جنگ جهانی دوم دختری جوان بود و به اجبار برای ادامه‌ی تحصیل به کلاس‌های زیرزمینی می‌رفت. این قبیل کلاس‌ها در لهستان معمول بودند. به موجب عیان‌نبودن این کلاس‌ها محدودیتی درباره‌ی موضوعات درسی وجود نداشت.

وی افزود: در مقطعی باید جوانان لهستانی برای کار اجباری به آلمان می‌رفتند. شیمبورسکا برای گریز از این مساله به استخدام راه‌آهن درآمد. در این دوران او نوشتن داستان کوتاه و سرودن شعر را آغاز کرد. اولین شعر او به نام «درجست‌وجوی واژه‌ها» در 1945 در یک روزنامه چاپ شد و توجه بسیاری از مخاطبان را به خود جلب کرد. چهار سال پس از آن (پس از اتمام جنگ) شیمبورسکا اولین مجموعه شعر خود را به اداره‌ی ممیزی لهستان ارائه کرد که موفق به دریافت مجوز نشد؛ چراکه از رئالیسم سوسیالیستی تبعیت نمی‌کرد. البته باید بر این نکته تاکید کرد که او در آن مقطع خود یک سوسیالیست بود؛ اما نتوانسته بود انتظارات دولت را برآورده کند.

پوری به دامنه‌ی فعالیت‌های ژورنالیستی سیمبورسکا اشاره کرد و آن را حائز اهمیت دانست و تصریح کرد: او یک ژورنالیست متبحر بود؛ آن‌چنان‌که سردبیری مجله‌ای ادبی را بر عهده داشت و اشعار خود را نیز در آن چاپ می‌کرد. شیمبورسکا در 1996 برنده‌ی جایزه‌ی نوبل شد و در 2012 بر اثر سرطان ریه درگذشت. اولین اثر وی که به فارسی برگردان شد «آدم‌ها روی پل» نام دارد و به همت نشر مرکز چاپ شده است. این اثر ترجمه‌ی بسیار خوبی دارد و مخاطبان بسیار به آن اقبال داشته‌اند. ترجمه‌ی مجموعه‌ی یادشده زیر نظر اسموژنسکی صورت گرفت که خود به ادبیات فارسی واقف بود و برخی آثار کلاسیک آن را به لهستانی ترجمه کرده بود. آدم‌ها روی پل به همت زنده‌یاد شهرام شیدایی و چوکا چکاد به فارسی برگردان شد.

وی ادامه داد: پس از کتاب یادشده، «عکسی از یازده سپتامبر» به همت علیرضا دولتشاهی و یک کارشناس لهستانی به فارسی ترجمه شد. پس از آن کتاب «هیچ چیز دو بار اتفاق نمی‌افتد» به همت ملیحه بهارلو ترجمه شد که تاکنون دو بار چاپ و منتشر شده است. آخرین کتابی که از این شاعر لهستانی به فارسی برگردان شد «این‌جا» نام دارد که بهمن طالبی‌نژاد آن ترجمه کرده است. اشعار اولیه‌ی او آرمان‌گرایانه، اجتماعی و متعهد بودند. در آن مقطع عده‌ای شیمبورسکا را سیاست‌زده می‌دانستند. او در این‌باره شعر زیبایی به نام «بچه‌های این دوره و زمانه» سروده است.

پوری در ادامه شعر یادشده را خواند و تاکید کرد: پس از این دوره شیمبورسکا رفته‌رفته به صف منتقدان و مخالفان سیستم حکومتی لهستان پیوست؛ اما او مسیر دیگر منتقدان را نرفت؛ بلکه نگاه و دنیای خود را یافت: نگاه کودکی کنجکاو که اطراف خود را به خوبی می‌نگرد، اشیا و مفاهیم را دوباره کشف و با عقل خود تفسیر می‌کند. همین نگرش کاملاً متفاوت او موجب شد توجه مخاطبان و منتقدان به اشعارش جلب شود. یکی از ویژگی‌های شعر شیمبورسکا آشنایی‌زدایی است. می‌دانیم این رویکرد از اویل قرن هجدهم به همت شلی آغاز شد؛ او تنها در پی شکست عادت‌ها بود؛ اما شیمبورسکا می‌خواست در پی این امر توجه مخاطب را به مسائل و مفاهیمی دیگر نیز جلب کند.

وی ادامه داد: فضاهای غریب و نامنتظر در اشعار شیمبورسکا بسیار زیاد است. او در بسیاری موارد به خود شعر می‌پردازد و از آن می‌گوید. از دیگر ویژگی اشعار وی سادگی و صراحت زبان است؛ اما سادگی زبان در این آثار به شکلی نیست که بتوان به سادگی به نثر تبدیلشان کرد. باید این را نیز در نظر داشت که سادگی موجب نمی‌شود شاعر از ظرافت‌های زبانی بهره نجوید؛ تنها می‌توان بر این امر تاکید کرد که زبان موجب دشواری این آثار نمی‌شود.

الهام، زاییده‌ی یک نمی‌دانم مدام است

عبدالملکیان در ابتدای سخنان خود شعر شیمبورسکا را دلیل مناسبی دانست تا به تشریح و تبیین اصطلاح «شعر ساده» یا «ساده‌نویسی در شعر» بپردازد؛ وی تصریح کرد: این اصطلاح نادرست است و اگر باید به گونه‌ای فضای مرتبط با این گونه شعر روشن کنیم، لزوماً باید از اصطلاح دیگری استفاده کنیم؛ چراکه اصطلاح یادشده جامع و مانع نیست و سوءتفاهم‌های بسیاری را در پی دارد و نیز موجب سوءاستفاده برخی افراد کوته‌نگر می‌شود. در سخنان پیشین شنیدیم که شعر شیمبورسکا از حیث زبان بسیار ساده است، اما لایه‌دار و عمیق. این گزاره به گونه‌ای درست است که چرایی آن را خواهم گفت؛ اما باید تاکید کرد «شعر ساده» نادرست است.

وی افزود: «آنا مارچینوفسکا» که مترجم فارسی کتاب «این‌جا» را یاری رسانده است در مقدمه این کتاب می‌گوید: «اشعار ویسواوا شیمبورسکا، یکی از افتخارات ما لهستانی‌ها، ساده، عمیق و عاری از تفاخر زبانی است و به قول داوران کمیته‌ی ادبی نوبل او موتزارت شعر است با شور و هیجان‌های بتهوونی.». اصطلاح «شعر ساده» بسیار معمول است و بسیار آن را شنیده‌ایم. این اصطلاح در اساس نقض غرض است؛ چراکه ساده یعنی معمولی؛ البته ممکن است با مسامحه مفاهیمی از این اصطلاح برکشیم، اما آن‌چنان‌که گفته شد شعر ساده ممکن نیست. کاربست عبارات «شعر ساده اما اتفاق برانگیز» یا «شعر ساده اما لایه‌دار» صحیح است؛ چراکه از ورای آن‌ها به سه المان شعریت، سادگی و اتفاق‌برانگیزی اشاره می‌شود.

عبدالملکیان به کارکردهای زبان در شعر اشاره کرد و اظهار داشت: می‌دانیم شعر اتفاقی است که در زبان صورت می‌گیرد، آن را می‌شکند، منفجر می‌کند و ارتقاء می‌دهد؛ شعر «نه» گفتن به زبان معمول و معیار است؛ بنابراین شعر نمی‌تواند ساده باشد(البته فارغ از شکل صوری زبان آن). افلاطون در ابتدای رساله‌ی آپولوژی (شرح دادگاه سقراط) به قولی از سقراط (در دفاع از خودش) اشاره می‌کند که بسیار اهمیت دارد؛ سقراط می‌گوید: سخنان ایشان (دادستان‌ها) بسیار زیبا و تاثیرگذار ولی خالی از حقیقت بود. به نظر می‌رسد او دو لایه‌ی زبان را از یکدیگر جدا می‌کند؛ سخنانی که دروغ هستند اما تاثیرگذارند. سقراط بیان اندیشه‌ای را از اجرای آن جدا می‌کند. در شعر هم اتفاقی از این‌دست می‌افتد؛ ما ایده‌هایی داریم که در شعر آن‌ها را اجرا می‌کنیم؛ یعنی به واسطه‌ی همان رویکرد اجرایی به شعر دست می‌یابیم. بنابراین ایده و اجرا دو لایه در زبان هستند. اجرا خود حاوی عناصر صوری (موسیقی، نحو، صناعات ادبی) و تخیل است. با این تفاسیر اصطلاح «شعر ساده» را باید به «شعر ساده در بعد صوری زبان» تغییر داد. شعر شیمبورسکا مصداق خوبی در تأیید این معنا است. اشعار وی در شکل صوری زبان ساده اما در دو لایه‌ی دیگر یعنی خیال و اندیشه لایه‌دار و پیچیده هستند؛ همین باعث می‌شود اشعار وی را سهل و ممتنع خواند. در این قبیل اشعار صورت ساده است اما خیال و اندیشه پیچیده و قابل کشف.

عبدالملکیان مثال‌هایی در این‌باره ارائه کرد و تصریح داشت: یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های شعر فشردگی است؛ رامیز روشن شاعر معروف آذربایجان با استناد به آرای سمبولیست‌های فرانسوی می‌گوید: اگر جهان از انفجار نقطه‌ای پدید آمده باشد، شعر در متعالی‌ترین حالت خود فشردن دوباره‌ی آن در همان نقطه است. فشردگی یکی از مهم‌ترین اصول شعر است؛ آن‌چنان که ممکن است اثری لبریز تخیل باشد اما شعر محسوب نشود، چون عاری از فشردگی است. بنابراین نمی‌توان شعر شیمبورسکا را ساده تلقی کرد؛ شعر او ساده اما پیچیده یا سهل و ممتنع است. بنابراین اصطلاح یادشده نادرست است و موجب بروز سوءتفاهم‌های زیادی می‌شود؛ بهتر است «سهل و ممتنع» جایگزین آن شود.

وی در ادامه ضمن خواندن نمونه‌هایی از شعر شیمبورسکا به‌عنوان مصادیقی در تأیید معنای پیشین، برخی ویژگی‌های آثار وی را برشمرد و اظهار داشت: شیمبورسکا در اشعار خود آن‌قدر ابژه‌ها را ورز می‌دهد تا در نهایت به سوبژه و شخصیت تبدیلشان کند. گاه می‌توان اشعار او را از منظر کانت نگریست؛ ما نومن‌هایی داریم که در دسترس نیستند اما آن‌ها را به فنومن‌ها تبدیل می‌کنیم و به واسطه‌ی حواس پنج‌گانه‌ی خود با آن‌ها زندگی می‌کنیم؛ این رویکرد در بسیاری از آثار این شاعر دیده می‌شود.

عبدالملکیان افزود: در سخنان پیشین به فعالیت‌های شیمبورسکا در حوزه‌های نظری اشاره شد؛ باید این مساله را جدی گرفت؛ تنها با استعداد نمی‌توان شعر سرود؛ باید دریافت شاعر با مصرع هدیه خدایان (به زعم پل والری) چه می‌کند. ویژگی دیگر در آثار شیمبورسکا به‌کارگیری رویکردها و نظرگاه‌های فلسفی است. مولفه‌های شعر فلسفی چیست؟ گاه شاعر فلسفه‌ای دارد و در پی الصاق تخیل به آن است؛ اما این رویکرد به شیوه‌ای طبیعی تحقق نمی‌یابد و خط فاصل بین آن دو همواره عیان است. شیمبورسکا در صورت‌بندی شعر فلسفی عاری از این آسیب بسیار موفق است. شاعر نباید خیال را به تفکر بچسباند؛ باید با تخیل فکر کند. شیمبورسکا با سنگ و قطره‌ی آب به کانت می‌اندیشد؛ تفکرات فلسفی در ذهن او ته‌نشین شده‌اند و در پی جریان خیال او خود را می‌نمایند.

وی به نمونه‌هایی از این‌دست اشاره کرد و اظهار داشت: نکته‌ی دیگر درباره‌ی اشعار شیمبورسکا پرداختن به «نمی‌دانم‌ها» در شعر است؛ در آثار او پرسش‌های زیادی طرح می‌شود؛ من در ابتدای کتاب «پذیرفتن» آورده‌ام: «انسان دو بار به نادانی می‌رسد، یک‌بار پیش از دانایی و یک‌بار پس از آن، و تنها تفاوت این دو در پذیرفتن است»؛ شیمبورسکا مصداق بارز این معنا است؛ او نادانی را پذیرفته است؛ آن‌چنان‌که در سخنرانی خود وقت دریافت نوبل درباره‌ی الهامات شاعرانه می‌گوید: «الهام هرچه باشد از یک نمی‌دانم مدام زاده شده است؛ به همین خاطر این عبارت کوچک برای من با ارزش است؛ من نمی‌دانم. این جمله خیلی کوچک است اما با بال‌های نیرومندی پرواز می‌کند. این سؤال زندگی‌مان را وسعت می‌بخشد به طوری‌که فضاهای درون‌مان را در بر می‌گیرد و هم‌زمان فضاهای خارج از ما را که زمین کوچکمان در آن معلق است هم شامل می‌شود. شاعران اگر واقعاً شاعر باشند باید همیشه یک نمی‌دانم بی‌وقفه را همراه خود داشته باشند.». برخی اشعار او اصلاً مصداق پرسش است.

عبدالملکیان افزود: در این‌جا پرسشی مطرح می‌شود: آیا شعر همواره باید چیزی بگوید و پیامی داشته باشد؟ برخ اشعار شیمبورسکا سراسر پرسش هستند و عملاً چیزی نمی‌گویند. به گمان من شعر می‌تواند چیزی نگوید؛ گاه نقش مهم شعر این است که تعادل مخاطب را بر هم زند تا او بتواند به گونه‌ی تازه‌ای با خود پنهانی‌اش رویارو شود. بسیاری از اشعار شیمبورسکا از این‌دست هستند. ویژگی دیگر او مداومت در شاعری است که خود نیز در سخنانش به آن اشاره کرده است؛ به این معنا که شاعری یک پروسه است و شاعر طی آن اندک‌اندک خود را می‌یابد و جهان خاصش را می‌سازد.

 

http://www.bookcity.org/detail/7324