تنظیمات | |
قلم چاپ | اندازه فونت |
بدون تردید مصر در حوزهی فرهنگ، اندیشه و هنر در قلمرو سرزمینهای عربی ـ اسلامی حرف اول را میزند و قلب دنیای عرب است. کتابخوانان، نویسندگان و اهل فرهنگ ایران، کمتر از تحولات ادبی مصر به ویژه در حوزهی رمان و داستان کوتاه اطلاع دارند. نویسندگان مصر واقعاً بازآفرینندگان جامعهی خود هستند و ممکن نیست ما بتوانیم جامعهی مصر، قاهره و حیات و اندیشههای مردم مصر و سیاستهای حاکم بر این کشور را بدون خواندن آثار نویسندگانش از جمله نجیب محفوظ و جمال غیطانی به درستی دریابیم.
به تازگی رمان «زینی برکات» اثر جمال غیطانی با ترجمهی رضا عامری منتشر شده است که این ویژگیها را منعکس میکند.
نشست هفتگی شهر کتاب روز سهشنبه ۲۷ بهمن به بررسی وضعیت رمان امروز مصر و آثار جمال غیطانی اختصاص داشت. در این نشست شکوه حسینی، بلقیس سلیمانی و نرگس قندیلزاده حضور داشتند.
غیطانی باستانشناسی تاریخی
حسینی در ابتدای سخنان خود رویکرد دانشجویان و محققان ادبیات عرب در ایران را نامطلوب دانست و به اجمال آن را نقد کرد و سپس به تشریح برخی مولفههای رمان زینی برکات پرداخت؛ وی تصریح کرد: رمان زینی برکات با مقدمهای اینچنین آغاز میشود: «این یادداشتها مشاهدات جهانگرد ونیزی، ویسکونتی جانتی، در سفری به قاهره در قرن شانزدهم است که برای چندمینبار به مصر سفر کرده است و وضعیت قاهره را در خلال ماه آگوست سال 1517 روایت میکند.». در تاریخ یادشده عثمانی به مصر و شام حمله کرد و حکومت ممالیک، با سه سده پیشینه، را سرنگون کرد. مصر و شام پس از حملهی تاتار به مشرق عربی و نیز جنگهای صلیبی مرکز تمدن اسلامی بودند؛ اما پس از حملهی ترکها نشانههای تمدن و فرهنگ یکسره از بین رفت و در پی آن بسیاری از ادبا و دانشمندان به قسطنطنیه تبعید شدند؛ آندسته از ایشان که در وطن خویش ماندند نتوانستند تولیدات در خوری داشته باشند.
وی ادامه داد: پس از گذشت یک قرن و نیم (در پایان قرن هجدهم) ناپلئون به این کشور حمله کرد. او پس از سه سال درگیری، به شکست نظامی دچار شد؛ اما نمیتوان آثار تهاجم فرهنگی بر مصر و جهان عرب در آن مقطع و ادامهی آن تا عصر حاضر را نادیده انگاشت. با اینهمه این تهاجم نظامی بروز برخی تحولات را نیز در پی داشت؛ از آنجمله میتوان به تأسیس چاپخانه، کتابخانه، روزنامه، مدارس نظامی، صنعتی، مهندسی و پزشکی، آشنایی مردم با زبانهای خارجی، برقراری ارتباط میان فرهیختگان و ادبا و چون آنها اشاره کرد. در 1952 جمال عبدالناصر کودتایی نظامی را درانداخت که موجب تشکیل حکومت جمهوری در کشور مصر شد. پس از آن حکومت کسانی چون انور سادات و حسنی مبارک و نیز انقلاب 2011 به حکومت نظامیان در عصر حاضر انجامید.
حسینی اشاره به تاریخچهی پیشین را زمینهای برای ورود به گسترهی ادبیات دانست و اظهار داشت: در آغاز ارتباط مصر با جهان غرب، بهرغم تمام تقلیدهایی که در زمینههای مختلف صورت گرفته بود، ادبیات این کشور به تحولات عمیقی دچار نشد؛ البته باید این را نیز در نظر داشت که ویژگیهای ذاتی ادبیات موجب میشوند صرف ارتباط یک ملت با ملتی دیگر این مقوله دچار تغییر و تحول نشود. از اینروی در نیمهی اول قرن نوزدهم شاهد اتفاقی ویژه در ادبیات معاصر مصر نیستیم و همچنان تمایل به تصنع و تفنن در شیوههای نوشتن رایج است. بازگشت به گذشته برای بازیابی میراث کهن (نئوکلاسیسم) اولین حرکتی است که ادبای مصری برای بازیابی هویت خویش به کار گرفتند.
وی مصادیقی را از ایندست را برشمرد و افزود: به نظر میرسد اولین تأثیرپذیری از غرب بروز اختلاف دیدگاه در سطح حاکمیت دربارهی شهرورندی بود. در این مقطع مصر هم با جهان عرب در ارتباط بود و هم با جهان غرب؛ از دیگر سو سوریه و لبنان نیز با ادبیات غرب آشنا شده بودند؛ این امور موجب شدند در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم زمینهی ترجمهی آثار غربی بیش از پیش فراهم شود. طبیعی است که این اتفاق در فعالیتهای ادبی تأثیر مستقیم داشته باشد؛ در این مقطع ادبیات داستانی مصر به سمت سادگی و روانی سوق یافت و هریک از ادبا و داستاننویسان مصری پرچمدار سبکی تازه شدند و توانستند تا پیش از جنگ جهانی اول تحولات در خور توجهی را در گسترهی ادبیات داستانی این کشور صورت دهند.
وی ادامه داد: ظهور گرایشهای مختلف سیاسی، تأسیس دانشگاهها، بهکارگیری شیوههای نوین در اقتصاد و سیاست و مواردی از ایندست از جمله پیامدهای ظهور مدرنیته در حیات عقل عربی هستند که اندک اندک آن را متحول میکنند. در این مقطع قالبهای ادبی چون خطابه و مقاله زمینهساز ظهور ژانرهای متعدد ادبیات داستانی در مصر شدهاند. میدانیم ژانرهای ادبی ارتباط تنگاتنگی با واقعیتهای اجتماعی دارند؛ آنچنانکه اگر تشابه میان استراتژیهای روایت در رمان مصری را با تحولاتی که از حیث شهرنشینی در قاهره صورت یافتهاند در نظر آوریم، در مییابیم که آنها بر یکدیگر تأثیر مستقیم داشتهاند. حاکمان قاهره در دهههای اول قرن بیستم مناطق سازمانیافتهای را طراحی کردند تا میان استعمارگران و طبقهی متوسط زیر فشار فاصلهای ایجاد کنند. در آن مقطع رمان مصری به شدت منتقد وضع موجود بود؛ اما روایتی روشنفکرانه و عقلانی ارائه میکرد و در بطن خود ایدهی پیشرفت را داشت. به این ترتیب رمان مصری توانست با جامعهی خود ارتباطی مطلوبتر برقرار کند؛ آنچنانکه به فاصله اندکی از آن قاهرهی جدید (شهری سکولار) بروز یافت.
حسینی اتکای رمان بر محور شخصیت به جای حادثه را یکی از مهمترین ویژگی آن برشمرد و تصریح کرد: رمان شخص آگاه از ذات خود را هدف قرار میدهد؛ این اساسیترین جزء تشکیلدهندهی رمان است و نیز از همینروست که رمانهایی با وجوه زندگینامهنویسی در این دوره زیاد نوشته شده است. از اینروی باید در نظر داشت که شکلگیری قاهرهی مدرن در آثار این مقطع دیده میشود. نکته مهم دیگر این است که اولین رمانهای عربی به طبقهی بورژوایی تعلق دارد که از روستاها به شهر مهاجرت کردهاند و شهرهای را جایی برای بالندگی یافتهاند. در رمانهایی مربوط به طبقهی میانی جامعه باید گرههای داستانی ساختارمند میبودند؛ بحران در این گرهافکنیها از آنجا آغاز میشود که دولت آشکارا بر جامعهی مدنی فشار میآورد. این فشار ساختار و اسلوبهایی را که ابزار نویسنده هستند متأثر میکند.
وی در ادامه نجیب محفوظ و جمال غیطانی را قلل رفیع ادبیات داستانی مصر دانست که همپای حرکت یادشده پیش رفتهاند؛ حسینی مولفههای تاثیرگذار آثار ایشان را برشمرد و از آنپس اظهار داشت: غیطانی از نجیب محفوظ متأثر بود؛ اما مسیری در خلاف جهت وی را پیمود؛ او خود میگوید: من جزو نزدیکترین کسان و شاگردان محفوظ بودم؛ اما پروژهی من با پروژهی او تفاوت داشت. تلاش من بر ارجاع رمان به ریشههای آن در تاریخ فرهنگی مصر دلالت دارد. غیطانی در یکی از قدیمیترین محلات قاهره رشد یافته بود. ارتباط او با این محله تنها رابطهای احساسی و نوستالژیک نبود. این ارتباط موجب شده بود او نوعی حفاری در تاریخ مصر را آغاز کند. البته باید این نکته را نیز در نظر داشت که غیطانی رماننویسی تاریخی نیست؛ به باستانشناسی میماند که تاریخ را حفاری میکند.
حسینی برخی مصادیق این رویکرد را برشمرد و گفت: جمال غیطانی شخصیت زینی برکات را نیز از تاریخ برکشیده و برساخته است. او با پردازش این شخصیت، موقعیتی تاریخی را در فرمی امروزی بازسازی میکند. جالب توجه است که ادوارد سعید این شخصیت را نمادی از جمال عبدالناصر میداند؛ اما غیطانی معتقد است که نباید زینی برکات را به شخص خاصی محدود کرد؛ چون میتوان او را در اعصار مختلف یافت.
وی در انتهای سخنان خود برخی ویژگیهای ادبیات داستانی و رمان امروز مصر را نیز به اجمال برشمرد.
وقتی نویسنده و مخاطب در یک وضعیت قرار میگیرند!
سلیمانی به تشابه وضعیتهای تاریخی و اجتماعی میان جامعهی مصر و جامعهی ایران اشاره کرد و پس از شرح مصادیقی در اینباره، تصریح کرد: تمثال زینی برکات بهعنوان والی قاهره، تمثالی مشترک در جهان اسلام است؛ او فردی است که در نقش منجی ظاهر میشود، اما در واقع شیطان است؛ او فرصتهایی مغتنم را با سنگرگرفتن پشت شعائر دینی به محلی تبدیل میکند برای پرکردن جیب خود و امثال خود؛ زینی برکات فرصتی تاریخی را به وضعیتی اسفبار تبدیل میکند. اینقبیل افراد در جامعهی اسلام بسیار آشنا هستند. رمان زینی برکات به عقیدهی من (به همان معنایی که گفته شد) اثری تاریخی است؛ اینگونه که مؤلف در وضعیتی تاریخی جستوجو کرده است.
وی پس از شرح این مطلب طرح پرسشی را ضروری دانست و اظهار داشت: چرا نویسندهای چون غیطانی به سراغ تاریخ میرود و چرا خوانندگانی چون ما خود را در آنها مییابیم؟ معمولاً نویسنده بهمنظور واکاوی گذشته به سراغ آن میروند تا حال را درست دریابند؛ در واقع کندوکاو در گذشته به معنای فهم حال است؛ ما از این رهگذر مصیبتهای اکنون خود را در مییابیم. جالب توجه است که در رمان تاریخی ایران نیز همین رویکرد دیده میشود؛ باید دریافت ملتها در کدام مقاطع تاریخی به فراخوان گذشته نیاز مییابند. به عبارتی با وجود گسستهایی که تصور میکنیم در تاریخ رخ داده است، ساختارهای ما همچنان یکسان هستند؛ نویسندهی امروز با نگاه به وضعیتهای تاریخی در پی بازیابی و فهم امروز است. بنابراین یکی از اهدافی که در نوشتن رمانهای تاریخی دنبال میشود بازسازی گذشته است.
سلیمانی افزود: پرداختن به وقایع تاریخی در قالب رمان و جستجوی علل انحطاط نیز از دلایل مترتب بر نوشتن ایندست آثار هستند. خوانندگان نیز با دلایلی مشابه این آثار را میخوانند؛ آنها نیز جویای هویت خویش هستند. مخاطبان در رویارویی با گونهای دیگر از رمان تاریخی (که شکوه تاریخی اقوام را بازنمایی میکند) در پی فرار از وضعیت فعلی خویش هستند. در نوع دیگر این ژانر ما به گذشته سفر میکنیم تا آن را دریابیم؛ چراکه به وضعیت امروزمان میماند. زینی برکات از ایندست است.
وی در ادامه انواع رمان تاریخی را تشریح کرد و از آنپس به ذکر برخی ویژگیهای رمان زینی برکات پرداخت؛ سلیمانی گفت: این اثر رمانی در پی نمایاندن شکوه تاریخی نیست؛ بلکه در پی بازنمایی انحطاط تاریخی است. رمان زینی برکات بر خلاف بسیاری از رمانهای تاریخی اصولاً قهرمان ندارد؛ آنچنانکه نمیدانیم اصلاً شخصی به نام زینی برکات وجود تاریخی دارد یا خیر. گاه داستاننویس شخصیتی را وضع میکند و او را در بطن وضعیتی تاریخی قرار میدهد؛ به نظر میرسد این اثر از ایندست است. در رمان غیطانی رویدادهای تاریخی نیز بسیار کمرنگ هستند؛ به عبارتی آنچه نویسنده در اثر خود صورت داده است رویدادهای تاریخی نیستند؛ بلکه در پی روانشناسی یک شخصیت در موقعیتی تاریخی بروز یافتهاند.
سلیمانی افزود: غیطانی به بخشی از تاریخ میپردازد که مغفول مانده است؛ به عبارت دیگر او از ورای اندیشهی فوکو به تاریخ نگریسته است؛ یعنی بخشهایی از تاریخ را در نظر میآورد که دیده نمیشوند. زینی برکات محتسب مصر است. در ادبیات ما محتسب کسی است که نباید همراه مردم باشد. زینی برکات نیز چنین شخصیتی است. همچنین در این اثر وضعیت و رویکردهای دستگاه امنیتی مبنی بر رصد خصوصیترین موقعیتهای افراد جامعه نیز به خوبی تشریح شده است. جالب توجه است که این وضعیت و شکل رویارویی مردم با آن برای مخاطبان بسیار آشنا است. به اعتقاد من واجب بود کسی این وضعیت را بنویسد و تشریح کند در شبکهی قدرت جهان اسلام چه عناصری موجب تثبیت حکومتها شدهاند. باید در نظر داشت همواره این دستگاهها از مولفههای دینی و مذهبی در پیشبرد اهداف خود بهره میجویند.
وی برخی فراز و فرودها در ساختمان داستان زینی برکات را برشمرد و تاکید کرد: ژیژک بر این عقیده است که شگفتانگیزترین توصیفها و روایتها آنهایی هستتند که بر گسستها دلالت دارند. اثر محل نقد نیز از ایندست است؛ اتمام حکومت سهسالهی زینی برکات با هجوم عثمانیها مصادف میشود. این نکتهای بسیار حائز اهمیت است؛ مللی که تهاجم بیگانه را تجربه کردهاند هیچگاه نمیتوانند کمر برافرازند مگر اینکه مدام آن واقعه را پیش چشم خود بیاورند و واکاویاش کنند. به اعتقاد من غیطانی همین امر را صورت داده است؛ او دورهی منجر به پذیرش سلطهی بیگانه را پیش چشم مردم خویش حاضر میکند. با اینهمه این رمان ساختاری به شدت مدرن و واقعگرا دارد. زینی برکات از روایت خطی تهی است؛ روایات انبوه کنار یکدیگر قرار گرفتهاند تا روایتی واحد را تشکیل دهند.
سلیمانی درانتهای سخنان خود مصادیقی را در تأیید این معنا برشمرد.
صورتجلسهای دیگر
قندیلزاده سخنان خود را با اشاره به رمان 1984 نوشته جورج اورول آغاز کرد؛ وی گفت: دربارهی رمان 1984 گفتهاند این اثر صورتجلسهای است از واقعیتی مخوف و فراگیر. زبان و منطق این صورتجلسه بسیار هذیانآلود، ولی در عین حال مقتدر و اثرگذار است. ما امروز دربارهی صورتجلسهای دیگر میگوییم که تقریباً 22سال پس از رمان اورول متأثر از زمان، مکان و شرایطی دیگر دربارهی همان واقعیت مخوف و اثرگذار نوشته شده است. واقعیت یادشده بس تکرارشونده است و بارها در تاریخ رخ داده است. غیطانی نیز چون اورول در ایجاد تاثیری عمیق و دیرپا در جان مخاطب موفق است. تجربهی خواندن 1984 با خواندن این اثر در ذهن من تکرار شد. حال این پرسش مطرح میشود: چرا غیطانی در این رمان موفق است؟ چون توانسته است برای بیان واقعیتی چندلایه و پیچیده قالب و فرم مناسب را بیابد.
وی ادامه داد: او چون دیگر همنسلان خود، پس از گذراندن دورهای از فشار و اختناق در حکومت ناصر، بحران عمیقتر شکست اعراب از اسرائیل را تجربه کرد. وقتی غیطانی زینی برکات را مینوشت، دستگاه سانسور هنوز پابرجا بود؛ از اینروی او نمیتوانست به صراحت اثر خود را بنویسد. غیطانی پیش از آن با تاریخ «بدائع الزهور فی وقائع الدهور» آشنا بود. من پس از خواندن رمان زینی برکات این اثر را مطالعه کردم و بسیار شگفتزده شدم؛ چراکه در آن زینی برکات و بسیار شخصیتهای دیگر را دیدم. شرایطی که غیطانی در اثر خود بازنمایی میکند به خوبی در بدائع الزهور دیده میشود. از اینروی به اعتقاد من نویسنده در بازنمایی تصویری تاریخی بسیار موفق بوده است.
قندیلزاده در ادامه به رویکردهای سیاسی جمال غیطانی اشاره کرد و اظهار داشت: او در دستهی نویسندگان مذهبی قرار ندارد و به چپ متمایل است؛ اما اثر وی سرشار از آیات و روایات و احادیث است؛ چراکه این گفتمان در عصر ممالیک رایج بوده است. او موقعیتها و مکانها و شخصیتهای تاریخی را در نظر دارد؛ حالآنکه این مولفهها را در ساختاری مدرن به کار میگیرد؛ خواندن چنین رمانی به واقع هیجانانگیز است. خواندن این اثر نیازمند اطلاعات تاریخی بسیار است؛ حالآنکه انتقاد از اختناق حاکم در عصر ناصر را در نظر دارد. از مهمترین ویژگیهای این اثر چندصدایی است؛ تنها راوی رمان جهانگرد ونیزی است؛ او با ضمیر متکلم وحده سخن میگوید؛ با اینحال نویسنده زاویهی دید دیگران را نیز در نظر داشته است؛ ممکن است گاه آنها از جایگاه متکلم سخن بگویند؛ اما در غالب موارد نویسنده به ذهن آنها رسوخ میکند و از زبان یا زاویهی دید ایشان میگوید.
وی ادامه داد: علاوه بر ویژگیهای یادشده باید به صورتبندی مطلوب تکگوییهای درونی شخصیتها در این رمان اشاره کرد. در زینی برکات دیالوگ وجود ندارد؛ چراکه اصلاً بنا بر این نیست که آدمها با یکدیگر ارتباط داشته باشند؛ افراد غالباً در حال فکرکردن هستند. زمانپریشی از مؤلفههای مطلوب این رمان است؛ روایت مسیری خطی ندارد. در این رمان هیچچیز تصادفی نیست. خطاهای صرفی و نحوی که نویسنده به عمد آنها را در رمان خود گنجانده است نیز از دیگر ویژگیهای آن محسوب میشود؛ این رویکرد در پی این واقعیت تاریخی لحاظ شده است که در تاریخنگاری دوبارهخوانی و ویرایش مرسوم نبوده است و از اینروی در آنها غلطهای نگارشی متعدد وجود دارد؛ نویسنده این مسالهی تاریخی را در نظر میآورد و به عمد غلطهای صرفی در رمان خود میگنجاند.
به زعم قندیلزاده شکل و ظاهر نگارش از دیگر ویژگیهای رمان زینی برکات است؛ وی در اینباره اظهار داشت: در برخی بخشها پاراگرافها بسیار طولانی است؛ آنچنانکه حتا یک نقطه در تمام آنها یافت نمیشود؛ در برخی مقاطع بین فعل و فاعل ویرگول دیده میشود؛ این رویکرد خواندن رمان را دشوار میکند. بنابراین داوطلبشدن برای ترجمهی این اثر شجاعت نیاز دارد. باید توجه داشته باشیم به اینکه نویسنده برای آفرینش یک رمان دورانی از رنج را سپری کرده است تا بتواند فکر و احساس را در ذهن و دلش بارور کند؛ باید به دوران باروری و آفرینش وی احترام گذاشت و آن را درک کرد. مترجم موظف به درک و دریافت این مساله است؛ او باید سطحی از این فرآیند را تجربه کند. علاوه بر آنچه گفته شد ضروریات دیگری برای ترجمهی این رمان خاص نیاز است؛ از آنجمله شناخت ادوار تاریخی مصر، منابع اسلامی و زبان مؤلف بدائع الزهور است.
وی در انتها با در نظر داشتن مولفههای یادشده برخی نقدهای وارد بر ترجمه را به تفصیل برشمرد.