تنظیمات | |
قلم چاپ | اندازه فونت |
دکتر مقصود فراستخواه، متولد ۱۳۳۵ خورشیدی در تبریز، از برجستهترین جامعهشناسان و پژوهشگران عرصه علوم انسانی در ایران است. فراستخواه نه تنها آکادمیسینی معتبر و محققی ریزبین است، بلکه در حوزه روشنفکری ایرانی نیز از شخصیتهای محبوبی است که مخاطبین خاص خود را دارد؛ مخاطبینی که همگام با مشارکت فعالانه فراستخواه در عرصه عمومی اعم از چاپ مقالات در مجلات، مصاحبه با روزنامهها، ارسال مقاله به همایشهای علمی و سخنرانی در نشستهای دانشگاهی، سخن او را میشنوند و تعقیب میکنند. فراستخواه که در دو حوزه نواندیشی دینی و دانشگاه و آموزش عالی در ایران، آثاری بدیع چون «سرآغاز نواندیشی معاصر (دینی و غیر دینی)» و «سرگذشت و سوانح دانشگاه در ایران» را تألیف کرده است، امسال کتابی را با نام «ما ایرانیان» با عنوان فرعی «زمینهکاوی تاریخی و اجتماعی خلقیات ایرانی» بههمت نشر «نی» به بازار کتاب عرضه کرد؛ اثری که بهسرعت در میان کتابهای پرفروش قرار گرفت و اینک به چاپ هفتم رسیده است و بنا به نقل مؤلف در مقدمه کتاب، برآیندی از بیست و چند جلسه هماندیشانهای است که با دعوت بنیاد فرهنگی مهندس بازرگان و با حضور دکتر فراستخواه طی سالهای ۱۳۸۶ تا ۱۳۸۸ بهصورت ماهانه در حسینیه ارشاد برگزار شده است.
فراستخواه نخستین کسی نیست که به مسئله «خلقیات ایرانی» میپردازد و پیش از او نویسندگان ایرانی فراوانی، به این مسئله اشاره کردهاند. برخی از این آثار، از قضا، بسیار نیز پرفروش شدهاند و در کتابخانههای شخصی بهوفور رویت میشوند. برای نمونه، کتاب «جامعهشناسی نخبهکشی» علی رضاقلی با محوریت سرگذشت سه شخصیت مصلح سیاسی تاریخ ایران معاصر: قائم مقام فراهانی، امیرکبیر و محمد مصدق در دهه هفتاد و هشتاد فروش فراوانی داشت، کتاب «جامعهشناسی خودمانی» حسن نراقی که با سبکی عامهپسند نوشته شده است نیز مخاطبین پرشماری داشته است و از جمله آثاری است که بسیاری پس از مطالعه آن، دیگران را به خواندنش ترغیب میکنند. روایت صادق زیباکلام از چرایی و چگونگی وضعیت تاریخی ما در کتاب «ما چگونه ما شدیم؟» نیز از پرفروشترینها بوده است و ظرف دو دهه، از بیست چاپ گذشته است. پیش از همه اینها، دیگرانی چون محمدعلی جمالزاده در «خلقیات ما ایرانیان» (۱۳۴۳) و مهدی بازرگان در «سازگاری ایرانی» (۱۳۴۳) به این موضوع اندیشیدهاند و تفسیرها و تبیینهایی متفاوت از مسئله داشتهاند. علیمحمد ایزدی، محمود سریعالقلم و ... نیز در همین زمینه دست به قلم شدهاند.
البته ذکر و بررسی سیاهه آثار مرتبط با این موضوع، خود میتواند بهانهای برای نگارش متنی مستقل باشد. خوشبختانه فراستخواه، خود در فصل دوم کتاب «ما ایرانیان» که شاید بتوان یکی از مهمترین وجوه ممیز آن از سایر آثار را در تقید تحسینبرانگیز نویسنده در نگارش متن به روش تحقیق علمی دانست، با دقتی قابل تحسین، بهرسم هر اثر علمی قابل تأملی، به بررسی پیشینه پژوهشی این بحث پرداخته است، یازده مدخل مطالعاتی را ردگیری کرده است و انبوه کتابهای این حوزهها را بر همین اساس تقسیمبندی کرده است. به همین دلیل، این فصل کوتاه هجده صفحهای آکنده از نام کتب و نویسندگانی است که از مناظر متفاوت به مسئله خلق و خوی ایرانیان پرداختهاند و گزارش فراستخواه، خواننده را در آغاز کتاب با دانشی گسترده و نگرشی ژرف رهسپار فصول بعدی میکند.
فراستخواه در فصل نخست و پیش از پیشینهشناسی پژوهش، به طرح مسئله و مفروضات پرداخته است و کوشیده است اجتناب خود از دو موضع تقلیلگرایانه (اینکه فرهنگ ایرانی را به خلقوخو و آنهم صرفاً با روایتی منفی فرو کاست و از تنوع و رنگارنگی آن غفلت ورزید) و ایستا (اینکه با دیدگاهی ذاتباورانه، تطور، تحول، تکامل و تغییر فرهنگی، نگرشی و رفتاری ایرانیان را نادیده گرفت) را توضیح دهد. فراستخواه برای زمینهکاوی خلقیات ایرانی دست به پیمایش آزمایشی در سطح ملی از اعضای هیئت علمی دانشگاههای استانهای کشور زده است و چنین نتایجی را استخراج کرده است: ۷/۹۵ درصد بهدرجات متفاوت با بحثانگیزبودن و مشکلداشتن خلقیات ایرانی موافق هستند و ۸/۷۱ درصد معتقدند چیزی به نام روح و روحیه ایرانی وجود دارد. مصاحبهشوندگان اصلیترین مشکل در خلقیات ایرانی را پیوندزدن میان منافع فردی و منافع عمومی، فاصله میان ظاهر و باطن، غلبه هیجانات و تلقینپذیری بر استدلالورزی و خردگرایی، مطلقگرایی، جزمیت و تعصب، تقدیرگرایی، بیاعتمادی، ترس نهادینه و بیقاعده و غیرقابل پیشبینیبودن رفتارها دانستهاند و ضعفهای موجود در خلقیات ایرانی را در مجموع از ضعفهای موجود در خلقیات ملل اروپایی، غربی، ملل آسیایی توسعهیافته (چین، ژاپن و کره جنوبی) و ملل مسلمان نسبتاً موفق (ترکیه و مالزی) بیشتر دانستهاند. در ریشهیابی عوامل مؤثر بر خلقیات ایرانی نیز به ترتیب ساختارها و نهادهای جامعه مانند اقتصاد نفتی، کنشگران و در نهایت علل خارجی نظیر تهاجم نظامی، سیاسی، فرهنگی و دسیسه بیگانگان مشکلساز قلمداد شدهاند و به مواردی چون نگرشها و نقشههای ذهنی مردم، کاهش سرمایههای اجتماعی، ساخت دولت، مناسبات دین و دولت، نوع آموزههای دینی، پرحادثه بودن تاریخ ایران و فراوانی تغییرات بیقاعده، نوع مناسبات تولید و ساختار خاص اقتصادی و کشمکش نخبگان اشاره شده است. راهحلهای پیشنهادی نیز به ترتیب از این قرار هستند: آموزش در تمام عمر، توسعه فرهنگی (گسترش ارتباطات و رسانهها)، توسعه اجتماعی (رفع نابرابریها، حاشیهزدایی و پر کردن شکاف مرکز و پیرامون)، وضع قوانین خوب، تقویت اجتماعات محلی و نهادهای شهر، روستا، محله و همسایگان، ایجاد شغل و درآمد و رفاه و فقرزدایی و توسعه سیاسی و اصلاح نهاد دولت.
فراستخواه پس از چنین مقدماتی در فصل سوم، ضعف و قوت رویکردهای نظری نظیر ساختارگرایی، کارکردگرایی، اشاعهگرایی و تحولگرایی را در تبیین خلقیات ایرانیان بر میشمارد و استفاده ترکیبی از این نظریات را روشی بهینهتر معرفی میکند. او در فصل بعدی نگرش مطلق به الگوهای اسناد درونی و بیرونی را که بهترتیب خلقیات را به عوامل داخلی و خارجی احاله میدهند، مورد ارزیابی قرار میدهد و پس از مرور سریع آرای دو نگرش درونی (زیباکلام، اشرف، کاتوزیان، دوستدار، سریعالقلم، رضاقلی) و نگرش بیرونی (میرزاخان کرمانی، میرفطروس، فشاهی، آزاد ارمکی) تحلیل جامع و سیستمی خود را بر چهار پایه بنا مینهد: محیط منطقهای و جهانی، نهادها و ساختارها، عاملیت انسانی و وقایع و رویدادها.
در فصل پنجم، او سه نظریه نونهادگرایی، بازیها و ممها را در بستر بحث خلقیات ایرانی به آزمون میگذارد و با ذکر مثالهایی نشان میدهد که چگونه منطق اقتضا، منطق بازیهای متفاوت (برد ـ برد، برد ـ باخت و ... ) و ممها (مفهومی متناظر با ژنها؛ ریزواحدهای فرهنگ و کدهای رفتاری در تناظر با ریزواحدهای ارگانیسم زنده) میتوانند برخی خلقیات و تغییر آنها را توضیح دهند.
فصول ششم و هفتم که نیمی از حجم کتاب را به خود اختصاص میدهند، بهطور ویژه به زیست تاریخی ایرانیان و تأثیر آن بر خلقیات اجتماعی و تاریخ معاصر ایران و بازتولید رویههای تاریخی در آن میپردازد و با تأکید بر نکاتی چون ناامنی، ناپایداری، آشوب و هرجومرج و کشمکش نخبگان در تاریخ ایران، تأثیر این موارد را شکلگیری مردم بهمثابه توده منفعل، بیشکل و سرسپرده/ سرکرده و لطمه به خلقیات اجتماعی (احساس مفعولیت، فقدان عزت نفس و لطمه به تفکر علَی) میداند. به زعم فراستخواه ایرانیان در صد ساله اخیر نیز به رغم تلاشهای آزادیخواهانهای که در انقلابهای مشروطه و اسلامی نمایان شدهاند، از نهادینهشدن آزادی و پیشرفت اجتماعی و خلقیات مدنی محروم ماندهاند، زیرا سرمشق توسعه ما معیوب بوده است: صورتی مدرن با سیرتی پیشامدرن داشته است و با وجود دعوی آزادی، الگوی زیست آزادمنشانهای را تجربه نکرده است. آشفتگیهای هنجاری طبقه متوسط دولتساخته، ضعف گروههای رسمی انجمنی، سیطره امر سیاسی بر دیگر امور زندگی و غلبه گروههای غیر رسمی دلایل چنین امری هستند. بخشی از این مسئله نیز به اقتصاد نفتی و رانتی ایران بر میگردد که مسبب فساد ساختاری و نهادی و رواج زرنگی منفی و زد و بند در جامعه است. نتیجه آنکه جمع مناسبات قدرت و ثروت برابر شده است با شیوع هرهریگری، بیباوری به هر چیز، پشتهماندازی، خشونت و حذف، نقش بازی کردن پشت صورتکها، روحیات «کی به کیه؟» و در یک کلام بازیهای برنده ـ بازنده و بازنده ـ بازنده.
فراستخواه در پایان به این نکته اشاره میکند که او عامدانه به سراغ مسائل بحثبرانگیز ایرانیان رفته است و این بهمعنای نادیدهگرفتن احوالات مثبت آنها نیست. او راهحل را در یادگیری فردی، گروهی، سازمانی و اجتماعی و کنش مدنی انتقادی مبتنی بر خرد ارتباطی و گفتگویی میداند. به نظر نویسنده اصلاحات نهادی نهاد دولت، آموزش و پرورش، مالکیت، مناسبات تولید و روابط کار مهمترین قدمها برای تحول در خلقیات است، ضمن آنکه باید بدانیم «تغییر پروژهای طولانی و همهجانبه است؛ پروژهای فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، شهری، محلهای، اجتماعی، آموزشی، فکری، بخشی و میانبخشی.» از این منظر، نگرش فراستخواه در این کتاب و تأکید او بر لزوم فعالیتهای مدنی محلی و تمرین مشارکت اجتماعی تا بدینسان تعامل، تفاهم، مدارا و تعاون به بخشی از تجربه زیسته ما بدل شود، من را به یاد سخن معروفی میاندازد که از مهندس بازرگان نقل شده است: «آزادی نه دادنی است، نه گرفتنی، بلکه یادگرفتنی است» البته با این تکمله که به نظر میرسد نزد فراستخواه، آزادی هم دادنی است، هم گرفتنی است و هم یادگرفتنی است، هر چند همچنان سهم سومی در نهادمندی آن بیش از دو مورد نخست باشد و برای نیل به آن گریزی از پذیرش منطق چگونگی بسط آن نباشد: آهسته و پیوسته.
ما ایرانیان ـ مقصود فراستخواه ـ نشر نی ـ ۲۳۷ صفحه ـ ۱۸۰۰۰ تومان ـ ۱۳۹۴