تنظیمات
قلم چاپ اندازه فونت
نسخه چاپی/شهر کتاب
تاریخ : دوشنبه 17 اسفند 1394 کد مطلب:7392
گروه: یادداشت و مقاله

امبرتو اکو: نابغه پست‌مدرنِ قرون‌وسطایی

اکو نشانه‌شناسی را برنامه‌ای پژوهشی می‌دانست که تمام فرآیندهای فرهنگی را به عنوان فرآیندهای ارتباطی مطالعه می‌کند. پس به گمان او، فرهنگ را می‌توان و باید با رویکرد نشانه‌شناسی مطالعه کرد

اعتماد:

امبرتو اکو (Umberto Eco)
متولد ۱۹۳۲ در ایتالیا
استاد دانشگاه بولونیا، نشانه شناس و داستان نویس
اکو نابغه غریبی بود. چه کسی را سراغ داریم که در حوزه نظریه‌پردازی و خلق ادبی تا این حد همسنگ اهمیت داشته باشد؟ کسی که هم یک نظریه‌پرداز طراز اول باشد و هم یک داستان‌نویس درجه یک.
هفت رمان اکو از شاهکارهای ادبیات شناخته می‌شوند و بسیاری اعتقاد دارند کتاب «به نام گل سرخ» بعد از «صد سال تنهایی» بزرگ‌ترین شاهکار ادبیات است. اکو در نظریه‌پردازی نیز پژوهشگری طراز اول بود. آثار او جسته و گریخته در ایران (مانند دیگر اندیشمندان) ترجمه شده‌اند. هیچ نهاد نشری طرحی درازمدت برای ترجمه آثار اکو (دوباره مانند دیگر اندیشمندان!) در دست ندارد. دو کتاب مهم او با عنوان‌های «درباره زشتی» و «درباره زیبایی» هنوز ترجمه نشده‌اند. در این دو کتاب، اکو یک تاریخ فرهنگی به شیوه فوکو از دو مفهوم زشتی و زیبایی ارائه می‌دهد. او به ما نشان می‌دهد که چگونه مفاهیم زشتی و زیبایی در متون دیداری در بسترهای فرهنگی متفاوت در مسیر تفسیری بی‌پایان به پیش رفته است. همان طور که فوکو نشان می‌دهد چطور مفهوم جنون در نسبت با گفتمان‌ها دگرگون‌شده است، این دو کتاب اکو نیز بررسی فرهنگی طراز اولی است.
اکو نابغه غریبی بود. از یک سو، ایده‌های پست‌مدرن، رادیکال و آوانگارد داشت اما در عین حال بسیار اسکولاستیک بود. از سویی به دنیای پست‌مدرن تعلق داشت و از سوی دیگر به تعلیمات و یافته‌های قرون وسطی علاقه وافری داشت. خیلی جالب است که آدمی با این وسعت اندیشه، کتابی با عنوان «چگونه رساله بنویسیم؟» نوشته است. اگر بشنوید اکو این کتاب را نوشته حتماً فکر می‌کنید او زیرآب تمام پایان‌نامه‌ها را زده است. اما اصلاً چنین نیست. او در این کتاب حتی به نقطه‌گذاری و روش‌های ارجاع مانند یک پژوهشگر دقیق، باریک‌بین و وسواسی توجه می‌کند. از یک سو، او در حوزه دانش و آموزش به مجموعه‌ای از اصول پایبند است اما در عین حال نگاه او به فرآیند تفسیر نامحدود و باز است.
اما امبرتو اکو چگونه این دو وضعیت ناممکن را به هم پیوند می‌زند؟ اینجاست که اهمیت نظریه نشانه‌شناسی اکو اهمیت پیدا می‌کند. اکو از نظریه‌های چارلز ساندرز پرس، فیلسوف پراگماتیست و نشانه‌شناس امریکایی بسیار تأثیر گرفت. او دو مفهوم تفسیر (interpretant) و فرآیند نشانه‌پردازی (semiosis) را از پرس وام می‌گیرد و درون نظریه نشانه‌شناسی خود جاسازی می‌کند. به گمان او، خواننده یا دریافت‌کننده متن باید قضاوت‌های نشانه‌شناختی انجام دهد، به این معنی که، برای فهم معنی یک متن، به ویژه زمانی که غیرمستقیم است، دریافت‌کننده باید فرآیندهای «همکاری تفسیری» را به کار بندد (۱۹۸۴، ۴۳) . برای او، فرآیند نشانه‌پردازی حرکتی پویا و بی‌پایان میان یک تفسیر به تفسیرِ دیگر است و معنی نتیجه این فرآیند است.
بر این اساس، «نشانه‌شناسی تفسیری» اکو نشانه‌ها را پویا و تفسیر را امری بی‌پایان می‌شناسد اما این بدین معنی نیست که هر تفسیری درست باشد. این فرآیند بی‌پایان نشانگی بر این اصل استوار است که هر بار نشانه چیزی «بیشتر» می‌گوید و نه چیزی «دیگر». اکو می‌گوید: «نشانه‌ها نقطه آغاز فرآیند تفسیر هستند که به مجموعه بی‌پایانی از پیامدهای تصاعدی (جلورونده) می‌انجامند. نشانه‌ها ابزارهایی باز هستند، آن‌ها زره‌های محکمی نیستند که هویت‌های دوشرطی را تحمیل کنند.» (۱۹۸۱، ۴۴) .
اما اکو محدودیت‌هایی برای تفسیر در کتابی با همین عنوان، «محدودیت‌های تفسیر»، مطرح می‌کند. به گمان او، هر گزاره در درون خود تاثیرهای عملی تفسیرِ خود را محدود می‌کند. پس خود متن محدودیت‌هایی را تجویز می‌کند. او می‌گوید: «معنا درون متن و زمینه آن شکل می‌گیرد. پس متن هسته‌ای است که معنا در آن ساخته می‌شود. زمانی که نشانه‌ها جدا و رها از بافت متن باشند، تبدیل به قواعد مرده و شبح‌گونه می‌شوند.» (۳۷) دوم اینکه او به نسبتی دیالکتیکی میان «حق متن» یا «نیت متن» (intentio operis) و نیت خواننده (intentio lectoris) قائل است که در این رفت و برگشت قلمرو تفسیرها مشخص می‌شود. و سوم اینکه تفسیرهای یک متن درون یک جمع، ارتباط بیناسوژه‌ای ایجاد می‌کند که بر تفسیرهای دیگر برتری پیدا می‌کند. این «جمع تفسیری» (interpretive community) به مفهوم جالبی با عنوان «دانشنامه»  می‌انجامد.
اما «دانشنامه» چیست؟ نشانه‌شناسی اکو نوعی نشانه‌شناسی تفسیری است. به گمان او، تفسیرهای خواننده‌های متفاوت نهایتاً باید یک کهکشان بسازد. اگر این تفسیرها بتوانند با یکدیگر یک کهکشان بسازند، این تفسیرها درست هستند. اما اگر قرار باشد هر خواننده‌ای یک متن را بخواند و تفسیر جدا و مستقلی از دیگران داشته باشد و نتوانیم آن را تبدیل به یک کهکشان کنیم، پس این متن باز نیست و نتوانسته کهکشانی معنایی بسازد. بنابراین اکو قبول دارد که هر متنی را می‌شود به گونه‌ای متفاوت خواند اما این گونه‌ها باید در نهایت در دانش بشری به یک دانش مشترک ختم شوند. اکو در کتاب «نشانه‌شناسی و فلسفه زبان» از این دیدگاه به مفهوم «دانشنامه» یاد می‌کند. تعریف دیدگاه اکو از «دانشنامه» با کاربرد این مفهوم و همچنین «کتابخانه» در نوشته‌های بورخس بسیار نزدیک است.
اکو نشانه‌شناسی را برنامه‌ای پژوهشی می‌دانست که تمام فرآیندهای فرهنگی را به عنوان فرآیندهای ارتباطی مطالعه می‌کند. پس به گمان او، فرهنگ را می‌توان و باید با رویکرد نشانه‌شناسی مطالعه کرد. اکو می‌گوید: «نشانه‌شناسی با تمام چیزهایی سروکار دارد که می‌توانند یک نشانه به حساب آیند. به بیان دیگر، یک نشانه هر آن چیزی است که می‌تواند به صورت دلالت‌مند جایگزین چیز دیگری شود. ضرورتی ندارد که این چیز دیگر، وقتی نشانه‌ای به جایش می‌نشیند، حتماً وجود داشته یا عملاً در جایی موجود باشد. بنابراین نشانه‌شناسی در اصل رشته‌ای است که به مطالعه هر آنچه می‌توان برای دروغ گفتن به کار برد، می‌پردازد. در صورتی که چیزی را نتوان برای دروغ گفتن به کار گرفت، متقابلاً برای گفتن حقیقت نیز نمی‌توان از آن استفاده کرد؛ در واقع چنین چیزی اصلاً نمی‌تواند برای گفتن به کار برده شود. به عقیده من، ارائه تعریفی از یک «نظریه درباره دروغ» باید به عنوان برنامه‌ای کمابیش فراگیر برای نشانه‌شناسی عمومی مد نظر قرار گیرد». (۱۹۷۵، ۷)
اکو نابغه غریبی بود. او طی زندگی حرفه‌ای‌اش در بیش از ۳۰ دانشگاه در جهان تدریس کرده است. او به زبان‌های بسیار زیادی تسلط داشت. طنز در آثار اکو نقش مهمی دارد. اکو موسیقی باروک رنسانسی را با سازدهنی می‌نواخت و یکی دیگر از تفریحات او خواندن فرهنگ لغت برای استراحت و تمدد اعصاب بود. او در سال ۱۹۶۲ با همسرش رناته ازدواج کرد و از آن‌ها دو فرزند به نام‌های استفانو و کارلوتا باقی مانده است.
اکو مشهور است به نقل‌قول‌های شاهکار، بنابراین این یادداشت را می‌خواهم با یک نقل‌قول از او تمام کنم: «انسان زمانی که به آسمان نگاه می‌کند، چه احساس می‌کند؟ او فکر می‌کند که زبان کافی برای آنچه می‌بیند را ندارد. با وجود این، انسان‌ها هیچگاه از توصیف آسمان دست نمی‌شویند و تنها آنچه را می‌بینند فهرست می‌کنند. ما محدودیتی داریم؛ محدودیتی سخت استهزاآمیز و ناامیدکننده: مرگ. به همین دلیل است که ما چیزهایی را دوست داریم که تصور می‌کنیم حد و مرزی ندارند و بنابراین پایانی ندارند. این راهی برای فرار از فکر کردن به مرگ است. ما فهرست‌ها را دوست داریم زیرا نمی‌خواهیم بمیریم.»
منابع:
Eco, Umberto, Semiotics and the Philosophy of Language. Bloomington: Indiana University Press, ۱۹۸۴.
Eco, Umberto. "The Theory of Signs and the Role of the Reader". The Bulletin of the Midwest Modern Language Association, Vol. ۱۴, No. ۱, (Spring ۱۹۸۱), ۳۵ - ۴۵.
Eco, Umberto. A Theory of Semiotics. London: The Macmillan Press, ۱۹۷۵.

 

 

http://www.bookcity.org/detail/7392