تنظیمات | |
قلم چاپ | اندازه فونت |
امام موسی صدر از محبوبترین شخصیتهای روحانی نیم قرن اخیر ایران و جهان شیعه است که اگرچه نزدیک به چهار دهه و پس از سفر به لیبی تحت حکومت معمر قذافی از وضعیت او خبر موثقی در دست نیست، اما یاد او همواره در دلها باقی و بر زبان دوستداران او و کسانی که به آراء و اعمال او اعتقاد دارند، جاری است و از وی بهعنوان الگویی از «گفتگو، تفاهم و همزیستی» یاد میشود. امام موسی صدر، آنگاه که به لبنان رفت، با تشکیل مجلس اعلای شیعیان کوشید اولاً جامعه شیعی لبنان را وحدت و انسجام و رسمیت بخشد و ثانیاً به مشارکت فعالانه و برابر شیعیان در کنار برادران اهل سنت و مسیحیان لبنان در آبادانی و مقاومت آن دیار تفرقهزده یاری رساند و رویهمرفته چهرهای از روحانیت شیعی به جای گذاشت که سیاسی، مدنی، مسالمتجو و مشارکتمحور است و با تساهل و تسامح و اخلاق حسنهای که بروز میدهد، میتواند اعتماد سایر گروههای سیاسی و دینی را به همکاری و همیاری جلب کند. به دلیل همین تجربه موفق امام موسی صدر در لبنان است که بسیاری در دهههای اخیر منش و روش او را نمونهای از الگوی برتر برای نیل به جامعهای اسلامی در اسم و در رسم میدانند. غرض از نگارش این متن، اما ذکر حسنات امام موسی صدر نیست که اگر قرار باشد بهدرستی نوشته شود، خود نیازمند فرصتی دیگر خواهد بود. به همین اندک بسنده شود که امروزه در نبود شخصیتی جامع چون وی، بسیاری از کسانی که زیر لوای رهبری او به جنبش مقاومت در برابر اسرائیل پیوستند و از حامیان آن بودند، از مخالفین مقاومت هستند و چنین مخالفتی بیش از آنکه برآمده از تغییرات اعتقادی باشد، ناشی از فقدان نگاه فراگیری است که در امام موسی بهوفور یافت میشد و مسبب نگاه مهربان، عطوفتآمیز و احترامبرانگیزی بود که دوست و دشمن را به احترام وا میداشت و بیش از آنکه کسی را دفع کند، باعث جذب او میشد.
کتاب «صدر دین» اما در اصل و اساس خود، راجع به امام موسی صدر نیست، بلکه در پی پاسخ به پرسشی درباره اینکه «اولین و بلکه موثرترین شخصیتی که در تکوین و شکلگیری شخصیت انسانی، دینی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی امام صدر نقش داشت» (ص ۹) به سراغ پدر گرانقدرش، مرحوم آیتالله صدرالدین صدر میرود و با ذکر زندگی، فعالیتهای حوزوی و اجتماعی او و پندار و کردار و گفتار او میکوشد نشان دهد که چگونه امام موسی صدر مردممداری و آبرومندی را از پدر به ارث برده است. به همین دلیل، سومین شماره از مجموعه «روایت صدر» به آیتالله صدرالدین صدر اختصاص یافته است. کتاب «صدر دین» به همت محسن کمالیان گردآوری شده است و نه بخش دارد: زندگینامه، یادداشتها، گفتگوها، خاطرهها، گاهشمارها، اسناد، پیوستها، تصاویر و نمایهها.
در کتاب به وجوه مختلف زندگی صدرالدین صدر پرداخته شده است و درباره برخی مسائل تاریخی موشکافیهای قابل تاملی نیز وجود دارد. همچنین یکی از مهمترین نکات مد نظر گردآورنده و افرادی که درباره صدرالدین صدر نوشتهاند و سخن گفتهاند، توجهدادن مخاطب به مکارم اخلاقی آیتالله صدر بوده است که در جای جای کتاب به کرات درباره آن سخن به میان آمده است و با ذکر خاطراتی خواندنی و گاه اعجاببرانگیز، مخاطب را شیفته اخلاق حسنه و مهر و محبتی میکند که آیتالله صدر در قبال آدمیان روا میداشته است. از وضعیت معیشت و زندگی ساده او و در عین حال سخاوت و مهماننوازی مثالزدنیاش نکتهها گفته شده است. درباره روحیه باز و گشودگی و سعهصدری که آیتالله صدر نسبت به عموم مردم ـ بدون تقسیمکردن آنان به خودی و غیر خودی ـ داشت و شاه و گدا را تکریم میکرد و کسی را از خود نمیراند و به تعبیری جاذبهاش بر دافعهاش میچربید نیز خاطراتی ذکر شده است که بهراستی حکم کیمیا را دارند، در زمانهای که سبقتجویی و فضلتراشی جزئی از عادات زندگانی بنی بشر شده است.
واقعیت امر آن است که حلاوت درک و دانستن یادگاریهای اخلاقی آیتالله صدر تنها با خواندن خود کتاب میسر میشود و من نیز ترجیح میدهم در اینجا خاطراتی را که در کتاب آمده است، ننویسم تا مخاطب خود به سراغ کتاب برود و از خواندن آنها لذت ببرد. تنها یکی از آنها را مینویسم تا نوع نگاه انسانی و دردمندانه صدرالدین صدر را اندکی بازگو کنم. اکبر کمالیان که چند روزی در خدمت خانواده صدر بوده است نقل میکند که آقا از اینکه مردم نانی را که برای منزلشان تهیه میشود، ببینند، اکراه داشتند و تأکید داشتند که نان در بقچه گذاشته شود زیرا «احتیاط میکردند که بعضی ممکن است نان را ببینند و دلشان بخواهد. مثلاً زن حامله، زن بچه شیرده، بزرگ، کوچک، طلبه یا هر انسان گرسنهای ممکن است وسط راه نان صاف و براق را ببیند و هوس کند. از طرفی ایشان میدانستند که ما قرص نان را چون مال خودمان نیست، دست نمیزنیم و ناقص نمیکنیم تا تکهای را به این و آن بدهیم و ترجیح میدهیم آن را به صورت کامل و دستنخورده به خانه بیاوریم ...» (ص ۲۱۶)
چند موضوع از جمله مسائلی هستند که بهوفور در کتاب مورد بحث قرار گرفتهاند و گاه حتی تکرار آنها ملالآور نیز شده است. با این همه، نکات مهمی هستند و از برخی رخدادهای تاریخی گرهگشایی میکنند. از جمله اینها میتوان به این موارد اشاره کرد:
۱ـ آیتالله صدر دست راست و معاون اول مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی، مؤسس حوزه علمیه قم بود. حاج شیخ در سال ۱۳۱۵ خورشیدی و اندکی پیش از وفات، جای نماز خود در حرم حضرت معصومه (س) را به آیتالله صدر سپرد و او را وصی خود قرار داد. چنین پیشنهادی عملاً به معنای جانشینی آیتالله صدر و زعامت آتی او بر حوزه علمیه قم بود، اما او بزرگوارانه و با گذشت و سخاوتی کمیاب، استاد خود را متقاعد ساخت تا مسئولیت نخست را به آیتالله العظمی سید محمد حجت بسپارد و در مسئولیت دوم نیز او را شریک گرداند. نتیجه عملی چنین ایثاری، این بود که پس از درگذشت حاج شیخ، مسئولیت ریاست حوزه علمیه را آیات عظام صدر و حجت و خوانساری، که از همان وقت به «آیات ثلاث» شهرت یافتند، بهطور ائتلافی عهدهدار شدند. این دوران از دشوارترین دوران تاریخ حوزه علمیه قم است، زیرا در دوره نخست آن فشار حکومت رضاشاه بر حوزهها افزایش پیدا کرد و در دوره دوم، نابهسامانی اقتصادی و قحطی گستردهای که کشور را فرا گرفته بود، باعث فشار فراوانی بر حوزه شد و عدم تمرکز در مرجعیت و زعامت نیز خود مسبب مصائبی بود. محسن طباطباییفر در کتاب «جریانهای فکری در حوزه معاصر قم» مینویسد در این دوران هشت ساله بهواسطه همین مشکلات، «شمار طلاب این حوزه از حدود هزار نفر به حدود چهارصد نفر کاهش یافت.» (طباطباییفر ۱۳۹۴: ۱۶) اما به هر روی تردیدی نیست که اگر درایت و مدیریت مرحوم صدر نیز نبود بلایای بیشتری در راه بود. امام موسی صدر خود در نامهای به خواهرزاده خود، فاطمه صدر عاملی مینویسد: «پدرم که جد تو بود: تنها در یک سال قحطی ۱۳۲۱ جان بیست هزار نفر از مردم قم را که به فقر و مرض و سرما تهدید میشدند، خرید و آنها را از مرگ نجات داد.» البته شاید یکی از ایرادات این کتاب، نپرداختن به همین نکته و چگونگی آن باشد.
۲ـ در سال ۱۳۲۴ خورشیدی آیتالله العظمی بروجردی به قم آمد و آیتالله صدر نیز با آغوشی باز و در کمال فداکاری، عملاً ریاست حوزه را به وی سپرد. این مسئله دو روایت دارد که در کتاب نیز بهکرات گفته شده است. روایت نخست مدعی است که آیتالله بروجردی به دعوت جمعی از علمای ناراضی از وضعیت حوزه علمیه و نیز برخی از بازاریان و تجار تهران برای به دست گرفتن ریاست حوزه دعوت شد و آیتالله صدر در واقع در عمل انجامشده قرار گرفته است و چارهای جز پذیرش امر نداشته است. روایت دوم اما معتقد است از قضا دعوت از آیتالله بروجردی نیز به خواست خود آیتالله صدر بوده است و ایشان نه تنها به این امر رضایت داشت، بلکه عملاً بهواسطه نزدیکان خود از آیتالله بروجردی دعوت نیز به عمل آورد و بعد از ورود وی به قم نیز در کمال احترام و مروت، در مجالسی که برای ورود آقای بروجردی منعقد شده بود، شرکت جست و از ریاست حوزه کناره گرفت و نه تنها همه مسئولیتها، بلکه محل تدریس و نیز محل اقامه نماز جماعت خود در صحن بزرگ را به آیتالله بروجردی واگذار کرد.
۳ـ مسائل مربوط به خانهنشینی و انزوای آیتالله صدر در دهه پایانی عمر خود و نقش دستگاه و اطرافیان آیتالله بروجردی در این امر، نوع رابطه آیتالله صدر با فدائیان اسلام و نواب صفوی و مسئله بسیار مهم و مناقشهبرانگیز صدور جواز شرعی ترور دکتر فاطمی که به زعم اکثر صاحبنظران ادعایی مشکوک و نادرست است و از جانب محمدمهدی عبدخدایی مطرح شده است، از جمله نکات دیگری هستند که در کتاب آمدهاند و به هر یک مفصل پرداخته شده است.
* تیتر متنی که فرزند آیتالله صدر، سیدرضا صدر به مناسبت چهلمین روز درگذشت پدر نوشته است.
صدر دین ـ گردآوری محسن کمالیان ـ موسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر ـ ۳۳۶ صفحه ـ ۲۷۰۰۰ تومان ـ زمستان ۱۳۹۴